یاوران حضرت مهدی عجل الله

فرهنگ ظهور و مهدویت و یاوران واقعی حضرت (الهم عجل لولیک الفرج)

یاوران حضرت مهدی عجل الله

فرهنگ ظهور و مهدویت و یاوران واقعی حضرت (الهم عجل لولیک الفرج)

یاوران حضرت  مهدی  عجل الله

بسم الله الرحمن الرحیم
مطالب این سایت با هدف تعجیل در ظهور منجی عالم بشریت حضرت صاحب الزمان (عج) و فرهنگ ظهور بوده راه اندازی شده و انتشار مطالب آزاد میباشد با ذکر یک صلوات جهت تعجیل در ظهور آقا امام زمان .
باتشکر

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
نویسندگان
طبقه بندی موضوعی

بررسى احادیث مهدویت و ولادت حضرت مهدى (عج)

سارا سجادی | چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۴۳ ق.ظ

بررسى احادیث مهدویت و ولادت حضرت مهدى (عج) 

کاتب در بخش دیگرى از کلام خود، احادیث ولادت امام مهدى علیه السلام را داراى ضعف و جهالت‏سند مى‏داند . به این اشکال

بررسى مجموعه‏ى احادیث ولادت حضرت مهدى (عج)

کاتب در بخش دیگرى از کلام خود، احادیث ولادت امام مهدى علیه السلام را داراى ضعف و جهالت‏سند مى‏داند . به این اشکال، جواب‏هاى دیگرى علاوه بر جواب‏هاى کلى گذشته مى‏توان داد که به بعضى از آن‏ها اشاره مى‏کنیم .

1- احادیث وارده درباره‏ى ولادت امام مهدى علیه السلام بیش از هزار حدیث است که به دلالت مطابقى یا تضمنى یا التزامى، بر ولادت آن حضرت به عنوان مهدى موعود (عج) دلالت مى‏کند، ولو بعضى از اسنادش ضعیف یا مجهول است . لکن با توجه به این که بسیارى از این روایت‏ها صحیح السند است، یکدیگر را معاضدت نمود و همه‏ى آن‏ها حجت مى‏شوند . و این طریق براى تصحیح مجموعه‏ى روایت‏ها - ولو در میان آن‏ها ضعیف باشد طریقه‏اى است که علماى شیعه و سنى از آن استفاده کرده‏اند .

ناصرالدین البانى; محدث معروف اهل تسنن در کتاب خود «سلسلة الاحادیث الصحیحة‏» بعد از تصحیح حدیث ثقلین از راه‏هاى گوناگون مى‏نویسد: «بعد تخریج هذا الحدیث‏بزمن بعید، کتب على ان اهاجر من دمشق الى عمان، ثم ان اسافر منها الى الامارات العربیة; اوائل سنة 1402 هجریة، فلقیت فى قطر بعض الاستاذة و الدکاترة الطیبین، فاهدى الى احدهم رسالة له مطبوعة فى تضعیف هذا الحدیث فلما قراتها تبین لى انه حدیث عهد بهذه الصناعة و ذلک من ناحیتین ذکرتهما له:

الاولى: انه اقتصر فى تخریجه على بعض المصادر المطبوعة المتداولة و لذلک قصر تقصیرا فاحشا فى تحقیق الکلام علیه، وفاته کثیر من الطرق و الاسانید التى هى بذاتها صحیحة او حسنة فضلا عن الشواهد و المتابعات کما یبدو لکل ناظر یقابل تخریجه بما خرجته هنا .

الثانیة: انه لم یلتفت الى اقوال المصححین للحدیث من العلما ولا الى قاعدتهم التى ذکروها فى مصطلح الحدیث: ان الحدیث الضعیف یتقوى بکثرة الطرق، فوقع فى هذا الخطا الفادح من تضعیف الحدیث الصحیح‏» . (11)

نویسنده بعد از تخریج و تصحیح حدیث ثقلین از طرق گوناگون مى‏گوید: «بعد از تخریج این حدیث از مدت‏ها قبل، دعوت‏نامه‏اى براى من فرستاده شد تا مسافرتى از دمشق به عمان داشته باشم . سپس در اوایل سال 1402 از آن جا به کشور امارات بروم . در کشور قطر با بعضى از اساتید و دکترها (که ظاهرا مراد ایشان، دکتر على احمد سالوس; استاد فقه و اصول در دانشکده‏ى شریعت قطر است) . ملاقاتى داشتم که در آن موقع، یکى از افراد دانشکده، رساله‏اى از - دکتر سالوس - در تضعیف حدیث ثقلین به دست من داد . من بعد از خواندن رساله پى بردم که نویسنده، شخصى تازه وارد در علم حدیث‏شناسى است و اشتباه او از دو ناحیه است که به او تذکر دادم .

ناحیه‏ى اول این که ایشان در تخریج‏حدیث ثقلین تنها به بعضى مصادر حدیثى طبع شده‏ى متداول، اکتفا کرده و لذا در تحقیق و بحث درباره‏ى طرق حدیث جدا کوتاهى کرده است . او بسیارى از طرق و سندهاى این حدیث را که مستقل و بدون ضمیمه کردن شواهد صحیح یا حسن است، فراموش کرده بود تا چه رسد به این که این حدیث، شواهد و متابعات نیز دارد . همان طورى که واضح است‏بر هر شخصى که طرق حدیث را که من استخراج کردم، مشاهده نماید .

ناحیه‏ى دوم این که ایشان به کلمات علماى علم حدیث و مصححین آن و قواعدى که در این رابطه در اصطلاحات حدیثى دارند، هیچ توجهى نکرده است; زیرا حدیث هرچند ضعیف باشد، لکن با کثرت طرق، تقویت مى‏شود . لذا اشتباه آشکارى از او سرزده و این حدیث را تضعیف کرده است .

2- احادیثى که از طریق امامیه درباره‏ى مسایل مسلم اعتقادى و کلامى نزد شیعه رسیده، از باب این که مفاد آن‏ها نزد امامیه، مسلم و ثابت و راسخ است، راویان آن احادیث مورد بحث و جرح و تعدیل نزد رجالیین قرار نگرفته‏اند; زیرا احتیاج و ضرورتى براى آن دیده نمى‏شد . از آن جمله احادیث، احادیث ولادت امام مهدى علیه السلام است .

3- مساله‏ى ولادت امام مهدى علیه السلام و وجود او را مى‏توان از طریق تواتر و حساب احتمال نیز ثابت کرد و با اثبات تواتر، دیگر به بررسى سند هر یک از روایت‏هاى وارده حول ولادت، احتیاجى نیست . توضیح این مطلب، به مقدماتى احتیاج دارد که به هر یک از آن‏ها به اختصار اشاره مى‏کنیم .

مقدمه‏ى اول: 
با مراجعه به کتب منطق براى اطلاع از راى مشهور در کیفیت‏حصول یقین در خبر متواتر در مى‏یابیم که منطق ارسطویى، خبر متواتر را این چنین تعریف کرده است: «خبر متواتر، نقل جماعت کثیرى است که اتفاق شان به دروغ، محال است‏» . از خلال این تعریف پى مى‏بریم که خبر متواتر از دو رکن اساسى ترکیب یافته است:

 1) اخبار عدد کثیر .

2) عدد کثیر به حدى باشد که توافق آن‏ها بر دروغ، محال باشد .

رکن اول درباره‏ى ولادت امام مهدى علیه السلام به حس و وجدان ثابت است . اما درباره‏ى رکن دوم، از منطق ارسطویى سؤال مى‏کنیم که: چگونه ممکن است محال بودن اجتماع افراد زیادى به دروغ ثابت‏شود؟

منطق ارسطویى مى‏گوید: این مساله از قضایاى بدیهیه‏اى است که عقل به مجرد تصورش، به آن حکم مى‏کند، مانند: قضیه‏ى «کل بزرگ تر از جزء است‏» . همان طور که این قضیه از بدیهیات است و عقل به مجرد تصور طرفین موضوع و محمول و نسبت‏بین آن دو، به آن حکم مى‏کند، هم‏چنین قضیه‏ى استحاله‏ى توافق افراد کثیرى که غرض‏ورزى آن‏ها بر کذب ثابت نشده، قضیه‏اى است که عقل به بداهت آن حکم مى‏کند . پس مى‏بینیم که در منطق ارسطویى، خبر متواتر یکى از قضایاى ضرورى شش گانه قرار گرفته است .

نظر مرحوم شهید صدر این است که سبب پیدایش یقین در قضایاى متواتر و تجربى، حساب احتمال است، نه آن چه در منطق ارسطویى به آن اشاره رفته است . مثلا در قضیه‏ى «غدیر خم‏» ، زمانى که مخبر اول از این قضیه خبر مى‏دهد، احتمال صدق درحد 1% است و هنگامى که نفر دوم نیز خبر مى‏دهد، احتمال صدق و مطابقت‏با واقع به 2% مى‏رسد و هم‏چنین با اخبار جدید از هر راوى، احتمال صدق و مطابقت‏با واقع، تقویت و در مقابل، احتمال مخالفت‏خبر با واقع، ضعیف مى‏گردد و به حد صفر یا قریب به آن مى‏رسد و این، منشا حصول یقین در قضایاى متواتر و تجربى است .

مقدمه‏ى دوم: 
در خبر متواتر لازم نیست که هر یک از راویان خبر، از ثقات و عدول باشند; زیرا خبر متواتر خود به خود مفید یقین و قطع به مفاد آن است و در جاى خود نیز ثابت گشته است که قطع و یقین بودن احتیاج به جعل شارع، حجت است . بر خلاف خبر واحد که حجیت آن یا از باب حجیت‏خبر ثقه است - بنابر نظر عده‏اى از اصولیون - و یا از باب حجیت‏خبر موثوق به است، طبق نظر عده‏ى دیگرى . به هر دو تقدیر، ما به اثبات وثاقت در خبر واحد محتاجیم .

بنابر آن چه ذکر کردیم، نتیجه مى‏گیریم که ما نمى‏توانیم با احادیثى که بر ولادت امام مهدى علیه السلام به عنوان موعود عالمى دلالت مى‏کند و فوق حد تواتر است، معامله‏ى خبر واحد کنیم و هر یک از راویان این اخبار را مورد نقد وبررسى قرار دهیم و در صورت عدم اثبات وثاقت آنان، احادیث را مورد طعن قرار دهیم .

مقدمه‏ى سوم: 
بزرگان، تواتر را به سه بخش تقسیم کرده‏اند:

1- تواتر لفظى: 
آن است که محور مشترک در تمام خبرها، لفظ معینى باشد . همان طور که جماعتى ادعا کرده‏اند که خبر «من فسر القرآن برایه فلیتبوا مقعده من النار» از این قسم است .

2- تواتر معنوى: 
آن است که محور مشترک در تمام خبرها، معنى معینى باشد مثل: حدیث کساء .

3- تواتر اجمالى: 
آن است که محور مشترک در تمام خبرها، لازم انتزاعى، مدلول خبر باشد مثل: اخبار شجاعت امام امیرالمؤمنین على علیه السلام به دلالت التزامى از طریق قضایاى متعددى که در مدلول التزامى شجاعت‏با هم اتفاق دارند .

پس مى‏گوییم فرض کنیم مجموعه‏اى از اخبار در دست ماست که در خصوصیات و تفاصیل، با یکدیگر اختلاف دارند، لکن تمام آن‏ها در یک معنى واحد و زاویه از زوایا با هم اشتراک دارند . براى ما علم به همان معنا و زاویه حاصل مى‏گردد، ولو از زوایاى دیگر که اختلاف در آن‏هاست، براى انسان علم حاصل نمى‏گردد . با این بیان، دیگر نمى‏توانیم در احادیث ولادت امام مهدى (عج) به ادعاى این که این‏ها در تفاصیل و جزئیات ولادت اختلاف دارند، مناقشه کنیم . همانند اختلاف در اسم مادر امام مهدى (عج) که نام او سوسن یا نرجس بوده یا غیر این دو; زیرا تمام این خبرها در یک امر که آن ولادت حضرت (عج) است، اتفاق دارند و لذا به آن اخذ مى‏کنیم .

مقدمه‏ى چهارم: 
کسى حق ندارد در مقابل نصوصات، اجتهاد کند . پس اگر ادله، نص در ولادت امام مهدى (عج) و وجود آن حضرت است و سند نیز تمام بوده، بلکه متواتر است، کسى حق ندارد بگوید: من مجتهدم و حق دارم در روایات امام مهدى (عج) اجتهاد کنم; زیرا این نوع اجتهاد از قبیل اجتهاد در مقابل نص است که حکم به بطلان آن، در جاى خود مشخص شده است .

اقسام تواتر به اعتبار سعه و ضیق 
بزرگان براى تواتر به اعتبار سعه و ضیق دایره‏ى آن، تقسیماتى دارند که مناسب است‏به یکى از آن‏ها اشاره شود:

1- گاهى دایره‏ى تواتر، بسیار وسیع است مثل: تواتر در خبر وقوع جنگ جهانى اول و دوم .

2- گاهى دایره‏ى تواتر، ضیق‏تر از قسم اول است مثل: تواتر در واقعه‏ى قیام امام حسین علیه السلام در کربلا .

3- گاهى دایره‏ى تواتر، از قسم دوم نیز ضیق‏تر است مثل: تواتر در قواعد ادبیات عرب از لغت و صرف و نحو و اشتقاق و بلاغت و . . . ; زیرا همه‏ى متکلمین به لغت عربى، از تمام خصوصیات ادبیات عرب، مطلع نیستند و تنها علماى علم ادب هستند که از خصایص این علم اطلاع دقیق دارند، ولى ضیق این دایره مانع از تحقق تواتر به حساب ریاضى و عقلى در محدوده‏ى قسم سوم نیست .

با ذکر این نکته روشن مى‏شود که اشکال بعضى از مشککین مانند عبدالرسول لارى معروف به احمد الکاتب و دیگران که مى‏خواهند از وقوع حیرت بعد از وفات امام حسن عسکرى علیه السلام در بین عده‏اى از شیعیان در مساله‏ى جانشینى آن حضرت و تفرق شیعه در امر حضرت مهدى (عج) به دسته‏هاى مختلف، سوء استفاده کرده و این موضوع را مخالف و معارض با تواتر احادیث‏بدانند، شبهه‏ى سستى بیش نیست; زیرا همان طورى که پیش تر آوردیم و در جاى خود نیز به اثبات رسیده است، در تواتر خبر، تنها تحمل جماعتى از راویان در هر طبقه، کافى است و احتیاجى به اطلاع تمام مت‏یا تمام طایفه یا تمام راویان ندارد .

بله نهایت چیزى را که مى‏توان گفت این‏که، دایره‏ى این تواتر وسیع و گسترده به نحو اول و دوم نیست، بلکه متوسط یا ضیق است و این امر با حصول پایین‏ترین درجه‏ى تواتر به قانون ریاضى و عقلى، هیچ منافاتى ندارد و این اشتباه آشکارى است که کسى گمان کند طبیعت تواتر تنها به یک قسم منطبق بوده و بیشتر از یک دایره شامل نمى‏شود .

4- شخص متتبع و محقق بعد از ملاحظه‏ى وضع سیاسى عصر امام عسکرى علیه السلام و قبل و بعد از آن، اطمینان پیداکند که یکى از عوامل جهالت راویان احادیث ولادت امام مهدى (عج) همان فشارهاى سیاسى بوده است که از طریق حاکمان ظلم و جور در آن زمان بر شیعیان وارد آمده بود . لذا بسیارى از راویان خود را با اسامى مستعار معرفى مى‏کردند تا شناخته نشوند . خصوصااین که مى‏دانیم که عده‏اى از کسانى که د راوایل عصر غیبت از وضعیت‏خلف و جانشین امام عسکرى علیه السلام و ولادت او سؤال مى‏کردند، اشخاصى بودند که از مناطق دور به سامرا وارد شده و چندان از خواص شیعیان و معروفین از اصحاب نبوده‏اند .

5- شخص متتبع با مراجعه به مجموعه‏ى احادیثى که اشاره به ولادت امام مهدى (عج) دارد، به تعداد زیادى احادیث که سندهاى آن‏ها، تام و صحیح است، دست پیدا مى‏کند که مجموعه‏ى آن‏ها را مى‏توان در حد استفاضه دانست . ما در این مقاله، به یکى از احادیثى که دلالت‏بر ولادت امام مهدى (عج) داشته و از حیث‏سند به تعبیر بزرگان، صحیحى اعلایى بوده و شیخ کلینى آن را با دو واسطه نقل مى‏کند، اشاره مى‏کنیم تا براى طالبین حق، راه‏گشا باشد . بقیه‏ى احادیث را مى‏توان در مجموعه کتاب‏هاى روایى جستجو کرد .

روى الکلینى بسند صحیح اعلائى عن محمد بن عبدالله و محمد بن یحیى جمیعا عن عبدالله بن جعفر الحمیرى قال: اجتمعت انا و الشیخ ابوعمرو عند احمد بن اسحاق فغمزنى احمد بن اسحاق ان اساله عن الخلف، فقلت له: یا اباعمرو انى ارید ان اسالک عن شیى‏ء و ما انا بشاک فیما ارید ان اسالک عنه فان اعتقادى و دینى ان الارض لاتخلو من حجة الا اذا کان قبل یوم القیامة باربعین یوما فاذا کان ذلک رفعت الحجة و اغلق باب التوبة، فلم یک ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فى ایمانها خیرا فاولئک اشرار خلق الله عزوجل و هم الذین تقوم علیهم القیامة و لکنى احببت ان ازداد یقینا و ان ابراهیم علیه السلام سال ربه عزوجل ان یریه کیف یحیى الموتى؟ قال: اولم تؤمن؟ قال: بلى و لکن لیطمئن قلبى و قد اخبرنى ابوعلى احمد بن اسحاق عن ابى الحسن علیه السلام قال سالته و قلت من اعامل او عمن آخذ و قول من اقبل؟ فقال له: العمرى ثقتى فما ادى الیک عنى فعنى یؤدى و ما قال لک عنى فعنى یقول، فاسمع له و اطع، فانه الثقة المامون . و اخبرنى ابوعلى انه سال ابا محمد علیه السلام عن مثل ذلک فقال له: العمرى و ابنه ثقتان فما ادیا الیک عنى فعنى یؤدیان و ما قالا لک فعنى یقولان فاسمع لهما و اطعها فانهما الثقتان المامونان . فهذا قول امامین قد مضیا فیک .

قال: فخر ابو عمرو ساجدا و بکى . ثم قال: سل حاجتک . فقلت له: انت رایت الخلف من بعد ابى محمد (عج) ؟ فقال: اى والله و رقبة مثل ذا - و اوما بیده - فقلت له: فبقیت واحدة، فقال لى: هات . قلت: فالاسم؟ قال: محرم علیکم ان تسالوا عن ذلک و لا اقول هذا من عندى، فلیس لى ان احلل و لا احرم، ولکن عنه علیه السلام فان الامر عند السلطان، ان ابامحمد مضى و لم یخلف ولدا، و قسم میراثه و اخذه من لا حق له فیه و هو ذا، عیاله یجولون لیس احد یجسر ان یتعرف الیهم او ینیلهم شیئا و اذا وقع الاسم وقع الطلب فاتقوا الله و امسکوا عن ذلک .

قال الکلینى . قدس سره و حدثنى شیخ من اصحابنا - ذهب عنى اسمه - ان اباعمرو سال عن احمد بن اسحاق عن مثل هذا فاجاب بمثل هذا . (12)

و رواه الصدوق‏قدس سره . ایضا بسند صحیح عن ابیه و محمد بن الحسن عن عبدالله بن الجعفر الحمیرى . (13)

حمیرى گوید: من و شیخ ابوعمرو (عثمان سعید عمرى، نایب اول) رحمه الله نزد احمد ابن اسحاق گرد آمدیم . احمد بن اسحاق به من اشاره کرد که راجع به جانشین (امام حسن عسکرى علیه السلام) از شیخ بپرسم . من به او گفتم: اى اباعمرو! من مى‏خواهم از شما چیزى بپرسم که نسبت‏به آن شک ندارم، زیرا اعتقاد و دین من این است که زمین هیچ‏گاه از حجت‏خالى نمى‏ماند، مگر 40 روز پیش از قیامت . چون آن روز برسد حجت‏برداشته و راه توبه بسته شود . آن گاه کسى که از پیش، ایمان نیاورده و یا در دوران ایمانش، کار خیرى نکرده، ایمان آوردنش سودى ندهد (14) ایشان بدترین مخلوق خداى عزوجل باشند و قیامت علیه ایشان برپا مى‏شود، ولى من دوست دارم که یقینم افزوده گردد . همانا حضرت ابراهیم علیه السلام از پروردگار عزوجل درخواست کرد که به او نشان دهد، چگونه مردگان را زنده مى‏کند . فرمود: مگر ایمان ندارى؟ عرض کرد: چرا، ولى براى این که دلم مطمئن شود . (15) و ابوعلى احمد بن اسحاق به من خبر داد که از حضرت هادى علیه السلام سؤال کردم: با که معامله کنم (یا پرسید احکام دینم را) از که به دست آورم و سخن که را بپذیرم؟ به او فرمود: عمرى مورد اعتماد من است، آن‏چه از جانب من به تو رساند، حقیقتا از من است و هر چه از جانب من به تو گوید، قول من است، از او بشنو و اطاعت کن; که او مورد اعتماد و امین است . و نیز ابوعلى به من خبر داد که او از حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام همین سؤال را کرده و او فرموده است: عمرى و پسرش (محمد بن عثمان، نایب دوم) مورد اعتماد هستند . هر چه از جانب من به تو برسانند، حقیقتا از جانب من رسانده‏اند و هر چه به تو بگویند از من گفته‏اند . از آن‏ها بشنو و اطاعت کن; که هر دو مورد اعتماد و امین‏اند . این سخن دو امام است که درباره‏ى شما صادر شده است .

ابو عمرو به سجده افتاد و گریه کرد . آن گاه گفت: حاجتت را بپرس . گفتم: شما جانشین بعد از امام حسن عسکرى علیه السلام را دیده‏اى؟ گفت: آرى، به خدا! گردن او چنین بود و با دست اشاره کرد . گفتم: یک مساله‏ى دیگر باقى مانده است . گفت: بگو . گفتم: نامش چیست؟ گفت: نمى‏گویم; زیرا براى من روا نیست که چیزى را حلال یا حرام کنم، بلکه سخن خود آن حضرت علیه السلام است; زیرا مطلب نزد سلطان (معتمد عباسى که در 12 رجب 256 ه . خلیفه شد) چنین وانمود شده که امام حسن عسکرى علیه السلام وفات کرده و فرزندى از خود به جا نگذاشته است و میراثش قسمت‏شده و کسى که حق نداشته (جعفر کذاب)، آن را برده است و عیالش در به در شده‏اند و کسى جرات ندارد با آن‏ها آشنا شود یا چیزى به آن‏ها برساند . و چون اسمش در زبان‏ها بیافتد، تعقیبش مى‏کنند . از خدا بپرهیزید و از این موضوع دست نگه دارید .

کلینى گوید: شیخى از اصحاب ما (شیعیان) که نامش از یادم رفته است، به من گفت: ابوعمرو از احمد بن اسحاق همین پرسش را کرد و او هم همین جواب را گفت .

در ضمن، لازم به تذکر است که شیخ صدوق، قدس سره همین حدیث را به سند صحیح از پدرش و محمد بن حسن از عبدالله بن جعفر حمیرى نیز نقل کرده است .

پى‏نوشت‏ها:

1. تطور الفکر السیاسى الشیعى من الشورى الى ولایة الفقیه، ص 209 .

2. تطور الفکر السیاسى الشیعى من الشورى الى ولایة الفقیه، ص 208 .

3. کمال الدین، ج‏1، صص 2- 3 .

4. رجال نجاشى، 230; 612; منتهى الآمال، ابوعلى حائرى، ج 4، ص 286 .

5. وسائل الشیعه، ج 20، صص 65- 66 .

6. ر . ک: موسوعة الامام المهدى علیه السلام، سید محمد صدر .

7. الرواشح، میرداماد، صص 60- 61 .

8. همان، صص 61- 62 .

9. مرآة العقول، ج 3، ص 61- 62 .

10. منتخب الاثر، ج 3، صص 345- 346 .

11. سلسلة الاحادیث الصحیحة، ناصرالدین البانى وهابى، چاپ ریاض، ج 4، ص 358 .

12. اصول الکافى، ج 1، صص 329- 330 .

13. کمال الدین، ج 2، ص 441، باب 43 .

14. اعراف، 158 .

15. بقره، 26 .

منبع: مجمع جهانی شیعه شناسی

  • سارا سجادی

جامعه مهدویت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی