یاوران حضرت مهدی عجل الله

فرهنگ ظهور و مهدویت و یاوران واقعی حضرت (الهم عجل لولیک الفرج)

یاوران حضرت مهدی عجل الله

فرهنگ ظهور و مهدویت و یاوران واقعی حضرت (الهم عجل لولیک الفرج)

یاوران حضرت  مهدی  عجل الله

بسم الله الرحمن الرحیم
مطالب این سایت با هدف تعجیل در ظهور منجی عالم بشریت حضرت صاحب الزمان (عج) و فرهنگ ظهور بوده راه اندازی شده و انتشار مطالب آزاد میباشد با ذکر یک صلوات جهت تعجیل در ظهور آقا امام زمان .
باتشکر

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
نویسندگان
طبقه بندی موضوعی

۷۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

یمانی کیست؟

سارا سجادی | شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۳۳ ب.ظ

یمانی کیست؟

نام و نسب یمانی چیست؟

یمانی

اوصاف شخصی یمانی
در مقاله اول، بعد از ذکر نشانه های حتمی ظهور، به معرفی یمانی، اقوال مختلف در فاصله بین قیام یمانی و ظهور امام عصر، و وظایف شیعیان هنگام قیام یمانی، پرداخته شد. در این بخش و مقاله دوم، از سلسله مقالات معرفی نشانه های حتمی ظهور و بررسی قیامی یمانی، به نام، نسب، مذهب یمانی، خواهیم پرداخت.
 
نام یمانی
در مورد نام واقعی یمانی، حدیثی از پیشوایان معصوم، در منابع شیعه، به دست ما نرسیده است. عدم تصریح به نام این شخصیت می‌تواند علاوه بر جلوگیری از تطبیق و تعیین مصداق برای مدعیان دروغین یمانی، می‌تواند به دلیل حفاظت از جان و در امان ماندن او از سوء قصدهای احتمالی باشد تا این شخصیت بزرگ بتواند در زمان مقرر، رسالت مقدس خود را به انجام رساند.
 
اصولا به عنوان یک ضابطه کلی، خاطر نشان میگردد: اهل بیت(ع) به خاطر حفظ جان و دور ساختن خطر‌ها از شخصیت های مثبت عصر ظهور مثل یمانی، با عدم ذکر نام اصلی و واقعی، توجه داشته‌اند که مبادا دشمنان و مدعیان دروغین، سوءاستفاده کنند. امّا در مقابل شخصیت‌هایی که نقش منفی در ظهور دارند، مثل سفیانی، به عنوان خطری که حقیقت را تهدید میکنند، از طرف اهل بیت، دقیقاً معرفی شده‌اند تا مردم آنها را به خوبی بشناسند و در جرگه یاران آنها در نیایند.
 
اما در کلمات غیر معصومان و در منابع حدیثی اهل سنّت، اشاره‌هایی به نام یمانی، شده است، و ذکر شده است که نام یمانی، حسن یا حسین نام دارد. از جمله: علامه مجلسی از کتاب مشارق الانوار برسی، از کعب بن حارث از سطیح کاهن (یکی از پیشگویان غیرمسلمان)، چنین نقل می‌کند:
 
... ثُمَّ یَخرُجُ مِن صَنعاءِ الیَمَنِ أبیَضُ کالقُطنِ اسمُهُ حسینٌ اَو حَسَنٌ فَیُذهَبُ بِخُروجِهِ غَمرُ الفِتَنِ فَهُناکَ یَظهَرُ مُبارَکاً زکیّاً و هادیاً مهدیّاً ... . [1]
... سپس از صنعاء یمن مردی (با پرچم) سفید، بسان پنبه به نام حسین یا حسن، قیام می‌کند و با قیام او سختی فتنه‌ها پایان می‌یابد. در این هنگام شخصیت مبارک و پاک و هدایت کننده و هدایت شده (امام عصر) ظهور می‌کند.
 
بخش آغارین این پیشگویی را مرحوم راوندی، از ابن عباس نقل کرده است. [2] و قسمت اعظم آن را ابن المنادی با سلسله اسنادش از ابن عباس، شاگرد امیرالمومنین، نقل کرده است. [3] اما پیشگویی‌های سطیح کاهن، علیرغم این همه توجه محدثان و سیره نویسان، حجت شرعی، نیست، زیرا این جملات، از معصومین، صادر نشده است. در عین حال تنها منبعی است که از نام واقعی یمانی، سخن گفته است. [4]
و در دیگر حدیث از منابع اهل سنت، "سعید" نامیده شده و او را "نصر" نیز خوانده‌اند. درباره دلیل نامیدن وی به نصر، از رسول اکرم (ص) نقل شده که زیرا خداوند را یاری میرساند.
 
صاحب الاعماق الذی یهزم اللّه العدو على یدیه [اسمه‏] نصر ثم قال: انما سمی نصر، لنصر الله ایاه، فأما اسمه فسعید. [5]
صاحب اعماق که به دست او دشمنان نابود میشوند، نصر نام دارد. به این دلیل نصر نام گرفته است که نصرالله و یاری دهنده دین خدا است و اسم او را سعید هم گفته‌اند.
 
ابن حجر در شرح حدیث: «لاتقوم الساعة حتی یخرج رجل من قحطان» [6] از  پیامبر می‌نویسد:
نام این شخصیت را پیدا نکردم، لیکن قرطبی احتمال داده است که نام وی جهجاه باشد، زیرا مسلم پس از نقل روایت فوق با سند دیگری از ابوهریره از پیامبر چنین نقل کرده است: «لاتَذهَبُ الایّامُ واللیالیُّ حَتّی یَملُکَ رَجُلٌ یُقالُ له جَهجاه؛ روزها و شب‌ها به پایان نمی‌رسند تا مردی که به او جهجاه گویند به حکومت رسد. [7]
 
آن‌چه گذشت، تنها برای آشنایی با دیدگاه دانشمندان و محدثان اهل سنت، در مورد نام یمانی بود، اما از نظر ضوابط علمی و حدیثی، نمی‌توان به مطالب یاد شده اعتماد کرد و حجت شرعی نیست، زیرا از معصومین، صادر نشده و از اسناد متقنی نیز برخوردار نیستند. بنابراین، در مورد نام یمانی، نمی‌توان اظهارنظر قاطعانه‌ای کرد. علاوه بر اینکه، دانستن نام یمانی، چندان سودی ندارد.
 
القاب یمانی
حال سؤال اساسی این است که اگر در روایات نام این شخصیت نیامده، با چه واژه‌هایی و القابی به او اشاره شده و درباره او سخن گفته شده است؟ در پاسخ باید گفت، واژه‌هایی که برای اشاره به این شخصیت به کار رفته‌اند، عبارت‌اند از:
 
یمانی
1. یمانی: در اکثر قریب به اتفاق روایات ائمه، این واژه به کار رفته است، مثلاً وقتی از امام باقر سؤال شد که قائم شما چه زمانی ظهور خواهد کرد، فرمودند:
إذا تَشَبَّهَ الرجالُ بِالنِّساءِ ... وَ خُرُوجُ السُّفیانیِّ مِنَ الشّامِ وَالیَمانیِّ مِنَ الیَمَنِ وَ خَسفُ بِالبَیداءِ ...؛ [8]
هنگامی‌که مردان شبیه زنان شوند ... و سفیانی از شام و یمانی از یمن قیام کند و فرورفتن در سرزمین بیداء رخ دهد ... .
 
شیخ صدوق در کتاب کمال الدین، با سلسه اسنادش از امام صادق در حدیث معتبری نقل کرده است:
قَبْلَ قِیامِ الْقَائِمِ خَمْسُ عَلَامَاتٍ مَحْتُومَاتٍ الْیمَانِی وَ السُّفْیانِی وَ الصَّیحَةُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیةِ وَ الْخَسْفُ بِالْبَیدَاء. [9]
پیش از قیام قائم پنج نشانه حتمی است: یمانی، سفیانی، صحیه آسمانی، شهادت نفس زکیه و خسف بیداء.
 
در روایتی از امام صادق علیه‌السلام، نیز نقل شده است:
النِّدَاءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ السُّفْیَانِیُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ الْیَمَانِیُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ کَفٌّ یَطْلُعُ مِنَ السَّمَاءِ مِنَ الْمَحْتُوم ... . [10]
ندای آسمانی، حتمی است، خروج سفیانی، حتمی است، خروج یمانی، حتمی است، شهادت نفس زکیه، حتمی است، آشکارشدن دستی در آسمان، حتمی است ... .
 
و در روایتی از کتاب کافی مرحوم کلینی، از امام صادق علیه‌السلام، چنین نقل شده است:
... وَ ظَهَرَ الشَّامِیُّ وَ أَقْبَلَ الْیَمَانِیُّ وَ تَحَرَّکَ الْحَسَنِیُّ وَ خَرَجَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ مِنَ الْمَدِینَةِ إِلَى مَکَّةَ بِتُرَاثِ رَسُولِ اللَّه‏ ... . [11]
... و سفیانی آشکار میشود و یمانی نیز خروج می کند و حسنی نیز به جنب و جوش میافتد و بعد ، امام مهدی با تراث و میراث رسول الله قیام می کند ... .
 
امام صادق علیه‌السلام، نیز فرمودند:
الیمانیُّ یَتوالی علیاً ... . [12]
یمانی از محبّان و پیروان حضرت علی است ... .
 
منصور الیمانی، المنصور
2. منصور الیمانی و منصور: 
از امام باقر علیه السلام چنین نقل شده است:
إذا ظَهَرَ السُّفیانیُّ علی الابقعِ والمنصورِ الیمانیِّ، خَرَجَ الترکُ والرومُ فظهر علیهم السفیانیُّ؛ [13]
چون سفیانی بر ابقع و منصور یمانی پیروز شود، ترک و روم قیام می‌کنند و سفیانی بر آنها نیز پیروز می‌شود.
 
در حدیث دیگری فرموده‌اند:
... ثم یسیر الیهم منصورُ الیمانیُّ من صنعاءَ بجنوده؛ [14]
... سپس منصور یمانی همراه سپاهیانش از سوی صنعا به سوی آنها ره‌سپار می‌شود.
 
در روایتی از خروج مردی از یمن که یاری‌دهنده جانشین پیامبر است، با عنوان منصور یاد می‌شود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این روایت در وصف اهل یمن فرموده‌اند:
قوم رقیقةُ قلوبُهم راسخٌ ایمانُهم و منهم المنصورُ یخرُجُ فی سبعین الفاً ینصُرُ خَلَفی و خلف وصیّی؛ [15]
مردم سرزمین یمن قلب‌هایی رقیق و ایمان‌هایی استوار دارند. منصور که با هفتاد هزار نفر قیام می‌کند و جانشین من و جانشین وصی مرا یاری می‌دهد، از آنهاست.
 
البته نمی‌توان ادعا کرد که واژۀ منصور در تمامی روایات به یمانی اشاره دارد، اما این مطلب حداقل در بخشی از روایات پذیرفتنی است و آن‌چه در این میان معیار قضاوت است، قراین داخلی و خارجی روایات است.
 
الخلیفه الیمانی
3. الخلیفة الیمانی؛ از ارطاة در منابع اهل سنت، چنین نقل شده است:
علی یَدَی ذلک الخلیفةِ الیمانیُّ الذی تُفتَحُ القسطنطنیةُ و رومیّةٌ علی یدِه یخرج الدجالُ و فی زمانه یَنزلُ عیسی بنُ مریمَ؛[16]
در زمان آن پیشوای یمانی که استانبول و روم به دست او فتح می‌شود، دجال ظهور می‌کند و عیسی بن مریم از آسمان نزول می‌نماید.
با توجه به آن‌چه گذشت، ما از این پس در ترسیم تصویر شخصیت یمانی و جنبش او، از روایاتی بهره خواهیم برد که در آنها واژه‌های «یمانی»، «المنصور الیمانی»، «الخلیفة الیمانی»، «قحطانی» و یا «منصور» به کار رفته باشد.
 
نسب یمانی
در روایات معتبر به نسب وی، تصریح نشده است. تنها در روایتی در کتاب فلاح السائل از کتب ادعیه شیعه، از سید بن طاووس، به خروج شخصی از نسل زید بن علی بن حسین علیهم السلام، اشاره شده است که ممکن است، همان یمانی باشد.
و اما متن روایت کتاب فلاح السائل، حدیثی منقول از امام باقر علیه‌السلام است:
... و خروجُ رجلٍ من وُلد عَمّی زیدٍ بالیمنِ؛ [17]
... و قیام مردی از خاندان عمویم زید در یمن.
در این حدیث اگر خروج مردی از یمن، همان یمانی باشد، پس نشان می دهد که یمانی، از نسل زید بن علی می باشد.
بنابراین، نمیتوان قاطعانه گفت که یمانی از سادات بنی هاشم است. باید منتظر ماند و آینده را دید. در هر حال صرفنظر از نسب یمانی، دین و مذهب وی، همانطور که ذکر خواهد شد، پیرو حضرت علی، آیین حق و مذهب امیرالمومنین و شیعه می باشد.
 
دین و مذهب یمانی
احادیث، یمانی را پیرو حضرت علی علیه‌السلام معرفی کرده اند. وی، پیرو مذهب اهل بیت و تابع آیین حق و مسلمان شیعه می باشد. امام صادق علیه‌السلام، فرمودند:
... الیمانیُّ یَتوالی علیاً ... . [18]
... یمانی از محبّان و پیروان حضرت علی است ... .
 
امام باقر علیه السلام نیز در این باره فرموده‌اند:
... و لیس فی الرایاتِ رایةٌ أهدی من رایةِ الیمانیِّ هی رایةٌ هُدًی ِلأنّه یدعو الی صاحبِکم؛ [19]
در میان پرچم‌ها پرچمی هدایت یافته‌تر از پرچم یمانی نیست او پرچم هدایت است، زیرا به سوی صاحب شما دعوت می‌کند.
 
از روایت فوق، و ذکر عبارت "یدعو الی صاحبکم"، فهمیده میشود که یمانی هر چند هم ممکن است از کشور یمن و منطقه صنعاء خروج کند که بیشتر شیعیان این منطقه، از شیعیان زیدیه می باشند اما مذهب وی، قطعا شیعه دوازده امامی است، زیرا به حضرت صاحب و امام زمان دعوت می کند و این دعوت و اعتقاد یمانی به امامت امام دوازدهم، نشانگر شیعه دوازده امامی بودن وی است.
 
در مقاله آینده به ویژگی های قیام یمانی اعم از زمان، مکان قیام یمانی و اهداف قیام یمانی، پرداخته خواهد شد. 
 
[1] مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 162
[2] راوندی، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 127، ح 212
[3] این المنادی، الملاحم، ص 49-53
[4] مهدی پور، پژوهشی پیرامون علائم حتمی ظهور، ص 61-63
[5] متقی هندی،  کنز العمال 11، حدیث 31443 
[6] بخاری، صحیح بخاری، ج 4، ص 159
[7] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج 6، ص 397
[8] شیخ صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 331
[9] شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 650
[10] نعمانی، الغیبۀ، ص 252
[11] کلینی، کافی، ج 8، ص 225
[12] شیخ طوسی، الامالی، ص 661
[13] کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج 3، ص  275
[14] کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج 3، ص 276
[15] نعمانی، الغیبة، ص 58
[16] این حماد، الفتن، ص 253
[17] سید بن طاوس، فلاح السائل، ص 171
[18] شیخ طوسی، الامالی، ص 661
[19] نعمانی، الغیبة، ص 361، باب 14، ح 13

فرهنگ نیوز- مصطفی امیری



منبع: besuyezohur.ir

  • سارا سجادی

خاورمیانه‌ی عربی

سارا سجادی | جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۵۵ ب.ظ

خاورمیانه‌ی عربی

خاورمیانه‌ی عربی

 





 

از نظر ما مناطق عرب نشین واقع در خاورمیانه و شمال آفریقا مجموعه‌ی فرهنگی و نژادی واحدی را تشکیل می‌دهند. رواج داشتن زبان عربی، وجود هویت نژادی مشترک و قرار داشتن تحت سلطه‌ی عثمانیان از قرن شانزدهم تا قرن نوزدهم از جمله عواملی هستند که این مناطق را به هم پیوند می‌دهند.
به طور کلی تاریخ شمال آفریقا و خاورمیانه‌ی عربی از زمان ظهور اسلام تا قرن نوزدهم را می‌توان به سه دوره تقسیم کرد. دوره‌ی اول دوره‌ی ظهور و گسترش دستگاه خلافت می‌باشد. در این دوره ما شاهده فتوحات عرب‌ها و تشکیل رژیم‌های مسلمانی هستیم که هم مرجعیت دینی داشتند و هم قدرت سیاسی. خلافت فاطمیان بر مصر و شمال آفریقا، خلافت امویان بر اسپانیا، و حکومت مرادیان و مهادیان بر مراکش از جمله حکومت‌های تشکیل یافته در این دوره می‌باشند. دوره‌ی دوم یا دوره‌ی میانی مرحله‌ای است که طی آن شمال آفریقا و خاورمیانه‌ی عربی تحت نفوذ نهادهای ایجاد شده توسط سلجوقیان قرار گرفتند. سلجوقیان در این‌ دوره چارچوب‌های جدیدی را برای دولت و تشکیلات مذهبی بوجود آوردند. ایوبیان و ممالیک مصر و سوریه، حفصیان تونس و مرینی‌های (1) مراکش از جمله حکومت‌های این دوره می‌باشند. دوره‌ی سوم که از قرن شانزدهم آغاز می‌شود و تا قرن نوزدهم ادامه می‌یابد عصر استمرار نهادهای دوره‌ی دوم تحت حاکمیت عثمانیان می‌باشد.

مصر و سوریه در عصر خلافت

مصر و سوریه از جمله اولین مناطقی در خاورمیانه بودند که به تصرف رژیم خلافتی عرب‌ها درآمدند (641). مردمان این دو منطقه به سرعت زبان عربی را به عنوان زبان تکلم خود پذیرفتند اما در عین حال جریان گروش آنها به اسلام با کندی صورت گرفت. مصر در دوره‌ی امویان و اوایل دوره‌ی عباسیان یکی از ایالت‌های وابسته به امپراتوری اسلامی بود. در اواسط قرن نهم اولین نشانه‌های استقلال این منطقه ظاهر شد. در این زمان غلامان نظامی که توسط عباسیان به حکمرانی این منطقه منصوب شده بودند اقدام به تشکیل سلسله‌ای برای خود کردند. این سلسله که طولونیان نام گرفت از سال 868 تا 905 بر مصر حکومت کرد. پس از طولونی‌ها نیز اخشیدی‌ها بر سر کار آمدند و نتوانستند از سال 935 تا 969 بر مصر حکومت داشته باشند. سپس در سال 969 فاطمیان این منطقه را تصرف کردند و در آنجا رژیم خلافتی جدیدی را بوجود آوردند که تا سال 1171 به حیات خود ادامه داد.
سلسله‌ی فاطمیان تنها یک حکومت مستقل نبود بلکه این رژیم مدعی سلطه‌ی بر کل جهان بود. خاستگاه این رژیم جنبش اسماعیلیان بود که تشکیلات تبلیغی گسترده‌ای داشت و شورش‌های شدیدی را در سوریه، عراق، شبه جزیره‌ی عربستان، و شمال آفریقا به راه انداخته بود. قرامطه در حوالی سال 900 توانستند مخالفت کشاورزان و بادیه‌نشینان منطقه‌ی هلال خصیب (2) و شبه جزیره را علیه عباسیان برانگیزند. به همین ترتیب فاطمیان نیز در سال 909 با بسیج بربرهای کتامه رژیم اغلبیان در تونس را سرنگون کردند و رژیم حکومتی جدیدی را در این منطقه به وجود آوردند. سپس آنها با کمک بربرها توانستند شمال آفریقا، مصر و بخش‌هایی از سوریه را نیز به تصرف خود درآورند و بدین ترتیب امپراتوری باشکوهی را در مصر پایه‌گذاری کنند. با فروپاشی امپراتوری عباسیان، پایتخت فاطمیان به مرکز مهم تمدن عربی تبدیل شد.
فاطمیان (1171-969) نیز همچون سلسله‌ی عباسیان مدعی بودند که رهبران راستین اسلامی می‌باشند. آنها سعی می‌کردند با استفاده از تعالیم فرقه‌ی اسماعیلیه و نظریات فلسفی و نهادهای دو امپراتوری بیزانس و عباسیان حکومت خود را مشروع جلوه دهند. فاطمیان خود را از اعقاب علی (علیه السلام) معرفی می‌کردند و مدعی بودند امامان راستین شیعیان می‌باشند. البته این ادعا با عقیده‌ی رایج شیعه مبنی بر اینکه «آخرین امام شیعیان غایب است ولی بالاخره به عنوان مهدی ظهور خواهد کرد و در آن هنگام تاریخ پایان خواهد یافت» سازگاری نداشت. از این‌رو فاطمیان می‌بایست تعریف تازه‌ای را در خصوص روند جانشینی ائمه ارائه می‌دادند و سرنوشت دیگری را برای تاریخ پیش بینی می‌کردند. به همین دلیل فاطمیان مدعی شدند که بعد از امام ششم جریان امامت در بین آنها تداوم پیدا کرده است و جریان ظهور مهدی و پایان یافتن تاریخ تا آینده‌ی بسیار دوری به تعویق افتاده است.
به دنبال ارائه‌ی این نظریه توسط فاطمیان مفاهیم اشراقی و نوافلاطونی متعددی با اندیشه‌های فرقه‌ی اسماعیلیه گماشته شدند. در اوایل قرن «نصفی»، یکی از مبلغان مواضع اسماعیلی عقاید مذهبی قرآن را با فلسفه نو افلاطونی در هم آمیخت و نظریه‌ی جدیدی را درباره‌ی کیهان ارائه داد. این نظریه معتقد بود جهان توسط فیوضات الهی که به شکل جوهرهای عقلی می‌باشند به وجود آمده است. بر اساس نظریه‌ی مذکور ائمه به دلیل آنکه با فیوضات الهی در یک سطح قرار دارند مفسران راستین وحی و حتی تجسم آن می‌باشند. مؤمنان به واسطه‌ی این افراد با حقایق معنوی آشنا می‌شوند و به واسطه‌ی روشنگری‌های آنها به «حقیقت» تبدیل می‌شوند.
  • سارا سجادی

وصیت مهم یک شهید/ قدر این حجت خدا این نعمت گرانقدر الهى را بدانی

سارا سجادی | جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۵۱ ب.ظ

شهید حسین اسلامیت معاون گردان حبیب لشکر۲۷محمد رسول الله ۲۰اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در عملیات بیت المقدس به درجه رفیع شهادت نائل آمد. متن زیر وصیت نامه شهید اسلامیت است.

بسم ا… الرحمن الرحیم

Eslamieat-Hosaen-002

شهید حسین اسلامیت نفر اول از سمت راست

ان ا… یحب الذین یقاتلون فى سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص

درک عالم معنى و روح ایمان خود از جمله برنامه هایى است که فقط به اراده و خواست خداى عظیم و قادر ممکن است البته کوشش انسان را هم قبل از این عطاى بزرگ خداوندى باید در نظر داشت. انشاء ا… که خدا با لطف و مرحمت بى پایان خود به همگیمان توفیق این را بدهد که فقط در راه او براى رسیدن به رضاى او گام برداریم تا لایق رسیدن به این مقام والا و شامخ گردیم که : آنکس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنى هر دو جهانش بخشى دیوانه تو هر دو جهان را چه کند.خوب پس از رسیدن به این درجه و بقولى دیگر خداگونه شدن خدا بهترین و بزرگترین نعمتش را به این بنده که تا به این حد عروج کرده عطا می‌دارد و آن شهادت است. شهادت مهمترین و بالاترین آرزوى یک مومن است یعنى آن را مى‌توان نهایت درجه تکامل یک مومن خالص قرار داد که به محبوب خویش عزیزترین و دوست داشتنى ترین سرمایه خود را هدیه مى نماید. یک روز وجود نداشتیم و به اراده خواست او بوجود آمدیم و یک روز هم به اراده و خواست او باید برویم چه بهتر که این تحول از دنیاى ماده به دنیاى معنا انتخابى و با میل خود بشر و براى رضاى او و در راه او باشد.

چون بالاترین توفیق اینست که همه چیز براى او و براى رضاى او باشد. باید او را شناخت. در اصل رسالت نوع بشراینست و پس از شناختن و در راه او گام برداشتن و راهى ؟؟؟ به شهادت رسیدن. و چه زیبا گفت این اسطوره مقاومت و درهم کوبنده کاخهاى ظلم جهانى و این حجت همیشه جاوید در عصرهاى آینده یعنى امام بزرگوارمان امام خمینى که جلوه اى که حق تعالى میکند بر انبیا، همان جلوه را بر شهدا مى‌کند.اى مادر مهربان . اى پدر عزیزم و اى همه کسانیکه این متن را مى خوانید این دنیا دار امتحان است و یک روز همه ما باید در مقابل ثانیه ثانیه اى که از عمرمان مى گذرد جواب بدهیم، سعى کنید که از امتحانهاى الهى نیک و سربلند بیرون آیید. خدا در این مقطع حساس امتحان بزرگى براى شما پیش آورده و آن امتحان میزان و درجه شماست یکى از مهمترین پایه هاى ایمان بقول حضرت على (ع) صبر است که نسبت صبر به ایمان مانند سر به بدن است.

پس خوب صبر کنید و صبر در مصیبت داشته باشید که نشانگر ایمان قوى شما باشد که اگر روز محشر فرا رسد و خدا از ایمان شما سوال نماید، شما صبرتان صبر مصیبتتان نشانگر ایمان قویتان باشد، این بنده حقیر پر از گناه از همگى شما التماس دعا دارم .تورا به خدا برایم دعا و طلب مغفرت نمایید که خیلى محتاج دعا هستم و وصیت مهم دیگرم اینست که قدر این حجت خدا این نعمت گرانقدر الهى را بدانید و مو به مو بدون چون‌وچرا اوامرش را اجرا کنید که او جاى امام زمان «عج» است و بدرستیکه تنها راه رسیدن به فلاح و رستگارى پیروى از اولیاء خداست.

لطفا اگر کسى از من پولى و یا چیز دیگرى مى خواست و ادعایش بر حق بود طبق شواهد و صدق نیت آن طرف گفته او را اجرا کنید و احیانا اگر چیزى را مطالبه کرد به او بدهید زیرا من سعى کرده ام حق الناسهایم را ادا کرده باشم و بروم ولى ممکن است در یکى دو مورد فراموشم شده باشد که انشاء ا… پدر و یا برادر عزیزم شما این عمل را برایم انجام مى دهید که انشاء ا… خدا به شما جزاى خیر عنایت کند، از شما خواهش مى کنم که حتما از مقدار پولى که خودم دارم به یک نفر بدهید و بگویید که نمازها و روزه هاى قضایم که بسیار بسیار است برایم بجا آورد و مقدار دیگرش را هم صرف امور جنگ و پیشبرد اهداف دولت جمهورى اسلامى نمایید.

در پایان باز تکرار مى کنم که بسیار بسیار محتاج دعا هستم و از همگیتان التماس دعاى زیاد دارم. بخدا برایم طلب مغفرت نمایید.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدى (عج) خمینى را نگهدار

والسلام علیکم و رحمة ا… و برکاته «حسین اسلامیت»

  • سارا سجادی

علاقه‌مند سازی نوجوانان به مسجد

سارا سجادی | جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۲۳ ب.ظ

علاقه‌مند سازی نوجوانان به مسجد

مسجد

فرزند نوجوانی دارم که باتوجه به تربیت دینی که در این مدت به او داده شد، تمایلات دینی و مذهبی دارد، ولی نمی‌دانم چگونه او را به اماکن مذهبی مانند مسجد علاقه مند کنم؟
پاسخ سوال:
با سلام ابتدا از اینکه ما را به عنوان راهنمای خود انتخاب کرده‌اید، تشکر می‌کنم.
اگر شما به عنوان والدین بخواهید فرزند نوجوانتان در زندگی همواره دیندار باقی بماند، لازم است مربی و مکانی تربیتی مانند مسجد برای او فراهم کنید تا با انس با اینگونه فضاها و نظارت و هم‌فکری مربیان تربیتی، فرزندانی دیندار، سالم  و موفقی در زندگی داشته باشید.  
امّا برای اینکه فرزندتان جذب محیط مسجد شود، نیازمند توجه و عمل به راهکارهایی است که مسلما در نحوه تربیت او بسیار تاثیرگذارست.
راهکارها:
۱. شما والدین در درجه اول به عنوان الگوی فرزندتان می‌باشید: اگر شما والدین همواره اهل دین و انجام افعال عبادی و بدان توجه لازم را داشته باشید به طبع فرزندان نیز نسبت به مسائل دینی بی تفاوت نخواهند بود و کم کم این میل مذهبی در آنان شکل می‌گیرد.
۲. فرزند نوجوان خود را در انجمن‌های مختلف مسجد شرکت دهید. مانند شرکت در کلاس‌های آموزش مسائل دینی، قرآنی، ورزشی، هنری و…
۳. خوب است به فرزندتان در مسجد با هماهنگی امام جماعت مسئولیت دهید: مانند مسئولیت نظم دادن به قفسه‌های کتاب، قرائت اذان، قرآن و مواردی از این دست. این کار موجب خوشایندسازی و عزت نفس در فرزندتان می‌شود.
۴. بهتر است فرزندتان را با هماهنگی امام جماعت مسجد، تشویق کنید؛ از این رو شما والدین چند هدیه به مناسبت‌های مختلف گرفته و از امام جماعت محل بخواهید که این هدیه را به فرزندتان هدیه دهد. این هدیه برای تمام عمر در ذهن فرزندتان خواهد ماند و به او عزت‌نفس خواهد بخشید. البته تشویق و استفاده از جایزه نباید به گونه‌ای باشد که فرزند نسبت به حضور در مسجد، شرطی شود.
۵. برای اینکه فرزند نوجوانتان، جهت رفتن به مسجد انگیزه و تمایل بیشتری پیدا کند، خوب است دوستان فرزند نوجوانتان را هم با او همراه کنید. این کار خاطره خوشی از رفت‌وآمد به مسجد برای فرزندتان می‌سازد.
۶. شما والدین لازم است در تعلیم و تربیت فرزند نوجوانتان صبور و بردبار باشید؛ زیرا مأنوس کردن و علاقه مندسازی فرزندان به مسجد و مسائل دینی مسئولیتی زمان‌بر و نیازمند صبر و حوصله است. لذا والدین گرامی نباید در اولین تلاش خود انتظار تغییر رفتار در فرزندشان داشته باشند. از سویی دیگر؛ استفاده از زور، باعث طغیان او نیز می‌شود. پیغمبراکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در این باره فرموده است: «فرزندانتان را تحت فشار قرار ندهید و آنان را به طغیان وا ندارید.»[۱]
پی‌نوشت:
[۱]. نهج الفصاحه، کلمه‏۴۵۱

برای مطالعه بیشتر:
- شیوه‌های جذب دانش آموزان به مساجد/ معاونت پرورشی و تربیت بدنی سازمان آموزش و پرورش فارس/ کارشناس اقامه نماز، قرآن و معارف اسلامی

  • سارا سجادی

اگر خدا شریکى داشت چه می شد؟

سارا سجادی | جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۲۰ ب.ظ

اگر خدا شریکى داشت چه می شد؟

خداوند توانائى که ما را، و این دنیاى پهناور و پر از زیبائى را، آفریده است ، خدایى یگانه و بى همانند است .

 اگر خدا شریکى داشت چه می شد؟

امیرالمومنین مولا علی علیه السلام در نامه 31  نهج البلاغه می فرمایند:

لو کان لربک شریک لاتتک رسله .

ترجمه: اگر پروردگارت شریکى مى داشت ، فرستادگان آن شریک (یعنى پیامبران آن خدا دیگر) نزد تو مى آمدند.


شرح : خداوند توانائى که ما را، و این دنیاى پهناور و پر از زیبائى را، آفریده است ، خدایى یگانه و بى همانند است .


تمامى پیغمبرانى که براى راهنمایى افراد بشر، به میان مردم آمده اند، با آن که دینهاى گوناگون آورده اند، سخنهایشان درباره خدا، یکسان و همانند بوده است . همه آنها، به پیروان خود گفته اند که : خدا یکى است و شبیه و شریک ندارد.


فرزند عزیز، این را بدان که اگر غیر از پروردگار یگانه و بى شریک ، خدا دیگرى هم وجود داشت ، او را به افراد بشر اعلام دارند، هم مردم را به سوى او دعوت کنند.


ولى در طول میلیونها سالى که از زندگى بشر مى گذرد، واز میان 124 هزار پیغمبرى که براى هدایت مردم آمده اند، هرگز پیغمبرى نگفته است :
من ، از سوى خدایى ، غیر از خداى یگانه ، به سوى شما فرستاده شده ام .


همین موضوع ، دلیل آشکارى است براى آن که بدانى : خداى تو، و آفریدگار و همه افراد بشر، و خالق این جهان بزرگ ، همان خداوند یگانه و بى مانند است که تمام پیغمبران ، از او سخن گفته اند و همه افراد بشر را، به سوى او دعوت کرده اند.

 

 

کتاب پندهای کوتاه از نهج البلاغه

  • سارا سجادی

چه کنم تا امام مهربانم دلگیر نشود؟

سارا سجادی | جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۱۹ ب.ظ

چه کنم تا امام مهربانم دلگیر نشود؟

امام عصر


شیعیان و منتظران در زمان غیبت از نور مستقیم هدایت امام مهدی (علیه ‌السلام) محروم هستند و در مسیر هدایت به دشواری حرکت می ‌کنند و امکان افتادن در ورطه گمراهی و انحراف برایشان بیشتر فراهم است، در این شرایط منتظران می ‌توانند با پرورش دادن اعتقاد عمیق به امامت در درونشان، خود را از غفلتها، گناهان و انحرافهای زمان غیبت مصون بدارند و زمینه تکامل اخلاقی را در خود ایجاد کنند و بدین‌ وسیله زمینه‌ ساز ظهور امام خود گردند.


منتظران با اعتقاد به باورهای عمیق امامت، می‌توانند از گناهان دوری کنند و اسباب تعالی و رشد خود را فراهم سازند. برخی از این باورها عبارتند از:

 

1- اعتقاد به وجود امام غایب

شیعیان بر خلاف برخی علمای اهل سنت که معتقدند امام مهدی (علیه ‌السلام) در آینده متولد می ‌شود و بعد از آن ظهور می ‌کند، بر این اعتقادند که امام مهدی (علیه‌ السلام) فرزند امام حسن عسکری (علیه ‌السلام) می ‌باشند لذا متولد شده و بنا به حکمتهایی در غیبت به سر می ‌برند و در آینده ظهور می‌ کنند. ایمان به وجود امام مهدی (علیه ‌السلام) و معرفت به ایشان موجب می‌ شود که منتظران ایشان را الگوی رفتاری خود قرار دهند و از هر گونه رذیله اخلاقی دوری کنند. پیامبر اکرم (صلی ‌الله علیه ‌و ‌آله) فرمودند: «مردم آخرالزمان بهترین مردم هستند زیرا پیامبر را ندیده ‌اند و امامشان غایب است با این حال به سیاهی روی سپیدی (معارف رسیده از معصومین علیهم ‌السلام) ایمان می ‌آورند.» (١)

 

2- اعتقاد به ظهور امام غایب

انتظار امام مهدی(علیه ‌السلام) و اعتقاد به ظهور ایشان، منتظران را به سمت کسب فضایل و دوری از گناهان سوق می د‌هد. بی‌ گمان کسی که می ‌خواهد از یاوران امام مهدی (علیه ‌السلام) قرار بگیرد باید از گناهان دوری کند. از آنجایی که ظهور امام مهدی(علیه ‌السلام) امری ناگهانی است لذا منتظران همواره آماده ظهورند. امام مهدی (علیه ‌السلام) می فرماید:

«... پس هر کدام از شما باید هر آنچه را که موجب دوستی ما می‌ شود، انجام دهد و از هر آنچه موجب ناخشنودی و خشم ما می ‌شود، دوری گزیند؛ چرا که امر ظهور ما یکباره و ناگهانی خواهد بود ...» (٢)

منتظران، امام مهدی (علیه ‌السلام) را شاهد بر اعمال خود می‌ دانند. آنها بر این اعتقادند که ائمه (علیهم ‌السلام) مظهر علم خداوند می ‌باشند و به اذن خدا به همه جا و همه چیز اطلاع دارند و این اعتقاد موجب دوری آنها از گناهان می ‌شود. آیات و روایات حاکی از آن است که اعمال انسانها به ائمه (علیهم ‌السلام) عرضه می‌ شود.

حقیقت انتظار، ناراضی بودن از وضع موجود و امیدواری به آینده‌ ای مطلوب است لذا منتظران علاوه بر اینکه از رذایل دوری می‌ کنند، در اصلاح دیگران نیز تلاش می ‌کنند. در توقیع شریف، امام مهدی (علیه ‌السلام) به شیخ مفید(ره) می ‌فرمایند:

«... هیچ چیز ما را از ایشان(شیعیان) محبوس نمی ‌دارد جز اخبارى که از آنها به ما می ‌‏رسد و ما را مکروه و ناراحت می ‌‏سازد و از ایشان انتظار نداریم ...» (٣)

 

  • سارا سجادی

موعود در دین یهود (بخش 9)

سارا سجادی | جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۱۳ ب.ظ

موعود در دین یهود (بخش 9)

موعود در دین یهود (بخش 9) shia muslim                  

 در 9 شماره گذشته، به صورت اختصاصی به نگاه یهود به موعود آخرالزمان، و جایگاه سرزمین بیت‎المقدس در آستانه و پس از ظهور اشاره کردیم. در این شماره به عنوان آخرین شماره مقالات «موعود در دین یهود» در نظر داریم ضمن بررسی سه فراز دیگر از کتاب مقدس، به جمع بندی اجمالی نگاه آخرالزمانی یهودیت، بپردازیم.

بسم‌الله الرحمن الرحیم

بشارت ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ در کتاب «صفینای نبی»

در این کتاب که یکی از کتب انبیای پیرو تورات است، بشارت ظهور حضرت ولی عصر ـ علیه السّلام ـ چنین آمده است:

«...خداوند در اندرونش عادل است و بی‌انصافی نمی‌نماید. هر بامداد حکم خود را روشن می‌سازد و کوتاهی نمی‌کند، اما مرد ظالم حیا را نمی‌داند. امت‌ها را منقطع ساخته‌ام که برج‌های ایشان خراب شده است و کوچه‌های ایشان را چنان ویران کرده‌ام که عبور کننده نباشد. شهرهای ایشان چنان منهدم گردیده است که نه انسانی و نه ساکنی باقی مانده است. و گفتم: کاش که از من می‌ترسیدی و تأدیب را می‌پذیرفتی...

بنابراین، خداوند می‌گوید: برای من منتظر باشید تا روزی که به جهت غارت برخیزم؛ زیرا که قصد من این است که امت‌ها را جمع نمایم و ممالک را فراهم آورم تا غضب خود و تمامی حدّت خشم خویش را بر ایشان بریزم، زیرا که تمامی جهان به آتش غیرت من سوخته خواهد شد؛ زیرا که در آن زمان، زبان پاک به امت‌ها باز خواهم داد تا جمیع ایشان اسم یهوه ـ خدا ـ را بخوانند و به یک دل او را عبادت نمایند.»(2)

بشارت ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ در کتاب «دانیال نبی»

در کتاب دانیال نبی نیز بشارت ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ مطابق بشارات انبیای گذشته، چنین آمده است:

«... امیر عظیمی که برای پسران قوم تو ایستاده (قائم) است، خواهد برخاست. و چنان زمان تنگی خواهد شد که از حینی که امّتی به وجود آمده است تا امروز نبوده، و در آن زمان هر یک از قوم تو، که در دفتر مکتوب یافت شود رستگار خواهد شد. و بسیاری از آنانی که در خاک زمین خوابیده‌اند بیدار خواهند شد، اما اینان به جهت حیات جاودانی و آنان به جهت خجالت و حقارت جاودانی. و حکیمان مثل روشنایی افلاک خواهند درخشید، و آنانی که بسیاری را به راه عدالت رهبری می‌نمایند مانند ستارگان خواهند بود تا ابد الآباد.

اما تو ای دانیال! کلام را مخفی‌دار و کتاب را تا زمان آخر مهر کن. بسیاری به سرعت تردّد خواهند نمود و علم افزوده خواهد گردید... خوشا به حال آن که انتظار کشد.»(3)

در این بشارت نکات چندی وجود دارد که برخی از آنها را به طور اختصار توضیح می‌دهیم:

1ـ شخص مورد بشارت که در نخستین فراز بشارت مزبور به عنوان «ایستاده» از او تعبیر شده است، قائم آل محمد ـ علیهم السّلام ـ است که بزرگترین نماینده‌ی انبیای الهی است، و دعوت تمام پیامبران خدا را یکجا در حکومت حقّه‌ی خود آشکار ساخته، آیین الهی را بر سرتا سر کره‌ی خاکی حکم فرما می‌نماید.

2ـ منظور از «زمان تنگی»، زمانی بیدادگری‌ها، سختی‌ها، فشارها، ظلم و ستم‌هایی است که قبل از ظهور آن حضرت در سراسر جهان پیدا می‌شود، چنان که در روایات اسلامی آمده است: «یَمْلَأُ الأرضَ قِسطاً و عَدلاً کَما مُلِئت جوراً و ظلماً.»

3ـ منظور از: «آنانی که در خاک زمین خوابیده‌اند»، گروهی از اموات می‌باشند که در دولت با سعادت حضرت مهدی ـ علیه السّلام زنده می‌شوند، و برخی از آنان از یاران آن حضرت می‌گردند و در رکاب حضرتش می‌جنگند و برخی دیگر به سزای اعمال ناشایست خود می‌رسند.

آنچه تا کنون پیرامون موعود در دین یهود به رشته تحریر درآمد، در حقیقت متونی از تورات است که جایگاه اعتقاد به منجی نهایی در این دین را مشخص می‎سازد و همان‎گونه که پیش از این اشاره  و فرازهای مختلفی

از این کتاب مرور گردید، نشانه‎هایی در این کتاب مبنی به ظهور حضرت مهدی(عج) یعنی همان منجی مورد قبول شیعیان وجود دارد.

نکته لازم به ذکر این است که آنچه به عنوان موعود در دین یهود شناخته‎شده، به صورت ماهوی با آنچه امروز در میان صهیونیست‎ها به عنوان اعتقاد به آخرالزمان در جریان است، متفاوت می‎باشد.

در توضیح باید گفت آنچه امروز به عنوان دیدگاه‎های صهیونیستی در میان یهودیان، مسیحیان و حتی برخی مسلمانان در جریان است، در حقیقت، تفسیر به رأی بخش‎هایی از تورات و انجیل به نفع یهودیان است که نیازمند بررسی فراوان و ارائه شواهد و مدارک بسیار است که به امید خدا در  پس از بررسی موعود در ادیان ابراهیمی به آن خواهیم پرداخت.

با این وجود خوانندگان محترم می‎توانند جهت آشنایی مبسوط با مفهوم آخرالزمان و موعود نهایی در دیدگاه‎های صهیونیستی می‎توانند به سلسله جلسات سخنرانی استاد رائفی پور با موضوع «مسیحیت صهیونیسم و آخرالزمان شیعی»(روایت عهد 41 و 42 و 43) مراجعه نمایند.

ادامه دارد ...

پینوشت:
1.    تورات ، کتاب صفینای نبی، ص1363، باب 3، بندهای 5 ـ 9
2.    کتاب دانیال نبی، ص1309، باب دوازدهم، بندهای 1 ـ 12

  • سارا سجادی

آیه ولایت

سارا سجادی | جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۱۲ ب.ظ

آیه ولایت

آیه ولایت shia muslim                  

 «اِنّما وَلیّکم الله و رسوله والّذین آمنوا الّذین یقیمون الصّلوة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون» «ولیّ شما تنها خدا و رسول او و کسانی که ایمان آورده‌اند؛ همان کسانی که نماز را بر پا می‌دارند و در حال رکوع نماز زکات می‌پردازند، می‎باشند.» (سوره مائده، آیه 55)

بسم الله الرحمن الرحیم

بر طبق بینش اسلامی و بر پایه حکم عقلانی، آدمی مأمور به تبعیت و اطاعت همه جانبه از خالق خویش و پروردگار جهان است؛ چرا که انسان از ساعات و یا حتی دقایق بعدی عمر خویش آگاه نیست و در جزئی‌ترین امور، نیازمند خداوند است؛ اما در مقابل، خداوندی که او را خلق نموده، حتی بر کوچکترین اسرار وجودی مخلوق خود واقف است و مقصد و منتهای حرکت او را نیز می‌‌داند. لذاست که عقل بشر، او را به درگاه او رهنمون می‌‌سازد؛ چرا که علاوه بر این مطالب، او بی‌نیاز مطلق و غنی در تمام امور است و به مخلوقات خود کمترین نیازی ندارد، لذا جز خیر آدمی را نمی‌‌خواهد. اما این اطاعت در دیدگاه اسلام و قرآن کریم، تنها به خداوند منحصر نمی‌‌شود. بلکه به امر الهی و فرمان خداوند، یک مسلمان باید از وجود مقدس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)و امامان معصوم (علیهم السلام)نیز پیروی و تبعیت نماید.

بنا بر این نگرش، تبعیت به طور مطلق و بدون قید و شرط تنها مختص خداوند است و بر طبق فرمان اوست که ما مأمور به اطاعت و پیروی از رسول اکرم و امامان معصوم در تمامی امور می‌باشیم. رفتار و گفتار آنان هم در تمامی امور، راهی را که به رضایت پروردگار و سعادت ابدی انسان منتهی می‌‌شود، مشخص می‌‌نماید. به این دلیل که در اعمال و رفتار آنان، هوا و هوس راهی ندارد و آنان به لطف خداوند و عنایت او، معصوم از هر خطا و اشتباه می‌باشند. بر طبق آموزه‌های اسلامی، به جز خداوند و به واسطه او رسول اکرم و امامان معصوم، آدمی نباید در برابر هیچکس و یا هیچ چیز دیگر به طور مطلق و بدون قید و شرط، مطیع و فرمانبردار باشد.

منشأ آغازین اطاعت از خداوند و معصومین (همان گونه که ذکر گردید)، عقل بشری است؛ اما در ادامه و همراه با عقلانیت آدمی، این رابطه محبت نسبت به پروردگار است که آنرا تکمیل می‌‌کند. آن هنگام که انسان قدری بیشتر می‌‌اندیشد، خود را در دریای لطف و نعمتهای الهی غرق می‌‌بیند. او می‌یابد هر چه که دارد همه از خداوند است و علیرغم ناسپاسی‌های فراوان آدمی، نه تنها لطف و مهربانی او قطع نگشته بلکه لحظه به لحظه نیز ادامه دارد. بنا بر این هر چه بیشتر سعی می‌‌نماید تا در مسیر اطاعت چنین پروردگار مهربانی، گام بر دارد. مسیری که جز به کمال و سعادت او، به چیز دیگری ختم نمی‌‌گردد.

  • سارا سجادی

یمن چه جایگاهی در سیاست خارجی ایران داشته و دارد؟

سارا سجادی | جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۱۱ ب.ظ

یمن چه جایگاهی در سیاست خارجی ایران داشته و دارد؟

یمن چه جایگاهی در سیاست خارجی ایران داشته و دارد؟ shia muslim                  

 روابط ایران و یمن پیش از انقلاب بسیار محدود و صرفا به مواجهه یمن جنوبی با کمک ایران به حکومت عمان در سرکوب جنبش ظفار (کمونیست‌های مورد حمایت یمن جنوبی) بر می‌گردد. اما بعد از انقلاب، و به دلیل ماهیت ایدئولوژی تشیع که آرمان شیعیان قیام‌گرای زیدی بود، هر چقدر مردم این کشور، شیعیان زیدی و حوثی‌ها بیشتر جانب‌دار ایران می‌شدند، حکومت مخالف سرسخت ایران بود.

ظهور و افزایش حضور جنبش حوثی ها در یمن و متعاقب آن احساس آسیب از ناحیه همسایگان از جمله سعودی، سبب لشگرکشی این کشور با ائتلاف کشورهای دیگر به یمن به بهانه کنترل این گروه بود و همین موضوع یمن را در صدر اخبار و توجهات بین المللی قرار داد، آنچه در این جا اهمیت دارد، این است که چه چیزی سبب شد، مسئله یمن به این نحو مورد توجه کشورهای دیگر از جمله عربستان و اسرائیل قرار گیرد. یکی از بهانه هایی که سعودی با تمسک به آن به این کشور تجاوز کرد، مسئله حمایت ایران از حوثی ها و دخالت ایران در امور داخلی یمن بوده است. اما به واقع جایگاه یمن در سیاست خارجی ایران تا چه حد است؟ و تاریخ روابط خارجی این دو کشور چه نوساناتی داشته است؟
 
مروری بر تاریخ روابط دو کشور قبل از جمهوری اسلامی
 
گفته می شود عمر روابط ایران و یمن به دوران ساسانیان باز می‌گردد و پس از ظهور اسلام بستر مشترک معنوی ظهور کرد که به این تعامل وسعت و عمق بیشتری بخشید. علاوه بر این از جمله عوامل پیوند دهنده دو کشور علاقمندی و اظهار ارادت به خاندان پیامبرگرامی اسلام (ص)، گرایش به خردگرایی معتزلی و وجود حکومت‌های زیدیه در طول تاریخ  ایران و یمن بوده است. ایرانیان و مردم یمن در سایه تشیع و محبت به خاندان پاک پیامبر عظیم‌الشان اسلام (ص) و با برخورداری از روحیه خردگرا و قشری‌ستیز از یک‌سو و روحیه گفت‌وگو، تسامح و وسعت منظر از دیگر سو توانستند بزرگ‌ترین عالمان مسلمان را به جهان اسلام عرضه کنند و دانش اسلامی را تعمیق و گسترش دهند (انصاری قمی، 19:1380). اما این میراث مشترک تمدنی و تاریخی، مانع از اثرگذاری ملاحظات سیاسی در روابط آن‌ها نشده است؛ چنان‌که در سال‌های حکومت رژیم پهلوی در ایران شاهد تعاملات و موضع‌گیری های تنش‌آمیز بین دو کشور هستیم.

  • سارا سجادی

راست کننده میل های کج ..

سارا سجادی | پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۵۶ ب.ظ

راست کننده میل های کج ..

اکثراً ما به خوبی‌ها دانا هستیم اما دارای خوبی‌ها نیستیم. همه می‌دانیم که خدا خوب است ولی این «خدادانی» است، «خداداری» چیز دیگری است.
این‌جا است که باید متوجه شد راه دیگری غیر از کتاب و درس برای اصلاح خود نیاز داریم. باید راهی باشد که از طریق آن، انسان معصومی -که نمایش بالفعل همه خوبی‌هاست- به کمک نظر مبارکش کار ما را درست کند…

« بسم الله الرحمن الرحیم »

شخصی خدمت رسول‌الله (ص) آمد و عرض کرده یا رسول‌الله! شما می‌فرمایید که باید روی پهلوی راست بخوابیم ولی من هرچه تلاش می‌کنم که روی پهلوی راست بخوابم،سریعاً روی پهلوی چپم می‌‌غلطم، شما می‌فرمایید چه کار کنم؟ حضرت او را در آغوش گرفتند و کمی ‌فشار دادند و فرمودند برو از این به بعد روی پهلوی راست بخواب.

آن شخص می‌گوید از آن به بعد هر چه تلاش می‌کنم که به پهلوی چپ بخوابم میل به خوابیدن روی پهلوی راست دارم…

وجود مقدس پیامبر خدا (ص) با یک توجه به آن شخص، میل او را تغییر دادند. ..

آری! گاهی میل‌ها کج است و با نظر پیامبر (ص) این میل‌ها عوض می‌شود.
همه ما انسان‌ها غیر از امام معصوم، میل‌هایمان کج است، تنها کافی است امام معصوم به ما نظری کند تا میل‌های ما راست شود و عمل‌هایی که منطبق با میل‌های راست است از ما صادر شود، چون؛

اولاً: آن ذوات مقدس مقامشان مقام واسطه فیض است و سبب متصل بین ارض و سماء می‌باشند و لذا در تمام مراتب وجود قدرتِ تصرف دارند.
ثانیاً: جان آن‌ها عین عصمت است، و لذا به هر کجی که برخورد کنند آن را راست می‌کنند.

عموم ما بعضی از کارها را قبول داریم و مایلیم انجام دهیم، اما انجام نمی‌دهیم و بعضی از کارها را قبول نداریم و می‌خواهیم انجام ندهیم، اما انجام می‌دهیم، چرا؟ و چه باید کرد؟ …
آری اکثراً به خوبی‌ها دانا هستیم اما دارای خوبی‌ها نیستیم. همه می‌دانیم که خدا خوب است ولی این «خدادانی» است، «خداداری» چیز دیگری است.
این‌جا است که باید متوجه شد راه دیگری غیر از کتاب و درس برای اصلاح خود نیاز داریم. باید راهی باشد که از طریق آن، انسان معصومی -که نمایش بالفعل همه خوبی‌هاست- به کمک نظر مبارکش کار ما را درست کند.

نظر امام‌زمان (عج) می‌تواند آن را‌ه باشد، قدرت و عظمت امام (عج) در این است که اگر به قلب انسان نظر کند، آن قلب، تحت تأثیر قلب امام معصوم قرار می‌گیرد و لذا کجی‌هایش راست می‌شود.
در همین راستاست که آیت‌الله‌بهاءالدینی«رحمه‌الله‌‌علیه» بزرگترین برکت وجود مقدس امام زمان (عج) را برای مؤمنین، تغییر مبادی میل مؤمنان می‌دانستند، به این معنی که نظر مبارک حضرت، می‌تواند میل‌های حیوانی را به میل‌های انسانی و الهی تبدیل کند.

در آن صورت است که می‌توان گفت:

خاک بودیم این چنین موزون شدیم                  خاک ما زرگشت،سیمین جان شدیم

 

برگرفته از کتاب “جایگاه و معنی واسطه فیض”  اثر استاد طاهر زاده

  • سارا سجادی