جملات کوتاه در رابطه به امام زمان
ای سید و آقای من!
من منتظرم، می دانم شما هم منتظرید، من منتظر ظهور شما و شما منتظر پاکی من.
--------------
ای یوسف زهرا!
برای اهتزاز پرچم امید و حقیقت، من منتظرم...
----------------
گفتم من منتظرم، شام هجرت پایان نمی پذیرد؟
گفتا وصال دلبر عصیان نمی پذیرد.
-----------------------
آقا!
من منتظرم
و هر روز، برای آمدنت یک دعا می کنم؛ اما برای نیامدنت کارهای زیاد...!
-----------------
می شود کمی زودتر از دیر بیایی اقا!؟
عمر من تا به ابد طول نخواهد که کشید؛
من منتظرم ،چشم به راهم!
نکند دیر شود،دیر شود،دیر بیایی!
----------------------
ما منتظران کوی اوییم هنوز!
بی ندبه و ادعیه صبوریم هنوز!
من منتظرم منتظرم، ورد زبان است هنوز!
--------------------
من منتظرم، به انتظار تو نشستم،
آقا!
سالها در دل بغیر از تو ببستم
آقا!
------------------------------
میگویم منتظرم، منتظر آمدنت.
اما نشانی از التهاب انتظار در خود نمیبینم.
برعکس من، تو منتظری، منتظر بازگشت من،
ملتهب، نگران و امیدوار...
«او منتظر است تا که ما برگردیم // ماییم که در غیبت کبری ماندیم»
همین!
----------------------
نکند نُدبه نَخواندم و دعا نیز نَکردم!
بِشود جمع برایم، سخت دلگیر!
نکند خاطره صد غم تلخ!
بنشیند دَم دیوار دلم پای در زنجیر
من فقط منتظر آمدنت هستم!
من منتظرم!!
--------------------------------
من منتظرم، ماه بیاید!
کوچه باغُ و شبِ مهتابُ و دلِ غم زدهام!
راه بیابد!
----------------------------------
مَه مه روی، تویی!
زادهی خوش روی تویی!
من منتظرم، ماه رُخت رُخ بنماید.
------------------
نفسم میگیرد، میطپد قلبم، تندتر از حادثهها!
چشم امید به دیدار تو دارم، چه کنم!
من منتظرم!!
-------------------------------------
نکند چَشم به راهی، به دِگَر جوری است!
من نمی دانم که رهش چیست!
من منتظرم!!
----------------------------
آید آن روشنی شب افروز!
من منتظرم!!
----------------------------------
نفسم میگیرد، میطپد قلبم، تندتر از حادثهها!
چشم امید به دیدار تو دارم چه کنم!
تا کنون چند صباحی است که ندیدم، منتظری چشم به راهت!
نکند منتظران خواب رفتند!
چشم عشاق همه از دوری تو محو شده
دیر میآیی و خدا میگوید، اِصبِری عَبدی، که این یار ناز دارد
ناز دلدار خریدن دارد چه کنم!
من نمیدانم که رهش چیست.
نکند چشمهایم بسته از کوری است
نکند چَشم به راهی، به دِگَر جوری است!
من نمی دانم که رهش چیست!
من منتظرم!!
(توجه: این شعر به صورت نوشته منتشر شود)
-----------------------
شب اگر دل گیر است، نه که از ظلمت آن!
این سیاهی همهاش، غم هجران تو در بَردارد!
تو بیایی، شب تارم بشود صبحتر از فجر سپید!
من منتظرم!!
----------------------------------
نفسم سخت میآمد!
قلب من را بردی، که کمی صیقل بدهی!
قلب من را بده آقا، به خودم!
میخواهم بتپد قلب سیاهم، به تمّنای ظهورت!
من منتظرم!!
-------------------------------
به عشق روی مهدی زندهام من
به خاک پای او سر مینهم من
خدایا عشق او را بیشتر کن!
وجودم را ز عشقش شعله ور کن!
چنان کن تا که در عشقش دهم جان!
دهم جان و به عشقش من بمیرم
اگر زیبا رخش را قیمت است جان
دهم جان و به حظ آن بمیرم.
---------------------------------
آقای من!
من منتظرم به تمنای دیرار رخت؛
روی بنما و پرده بر انداز که جانم به لب آمد.
------------------------------------
آقای من!
کی میایی که دنیا را پر از عدل علوی کنی؛
دست ظالمان را قطع کرده، مظلمومان را وارثان زمین کنی.
«مهدیا بیا که ما منتظریم»
---------------------
آقای من!
میدانم
گناه و معصیت من مانع دیدار تو گشته،
اما با همه گناهانم، تو را دوست دارم.
کرم نما و لطفی کن که با توبه خود، موفق به دیدار تو گردم.
---------------------------
«آقا جان!
تنها، شوق آمدنت قلب رنجیدهام را تسکین میدهد، پس من همچنان منتظر آمدنت هستم.
------------
ای که آمدنت ارمغان تمام خوشبختیهاست؛
ای که ظهورت پایان تمام رنجها و سختیهاست؛
به امید وصل تو به انتظار نشستهام».
-------------------------
بسیار نزدیک است که این دل رمیده ما با یک غمزه نگاهت، آرام بگیرد.
---------------
"من منتظرم"
جملهای آشناست...
خدایا از که شنیدم؟
آهان یادم افتاد، از کوفیان...
نکند انتظار من هم از جنس انتظار کوفیان باشد...؟
همین!
------------------
طلایهدار عشق بیمثال من
برای قلب خستهام دعای تو دوای من
------------------------
به آیه آیهی کتابم قسم
به صبوری دلت، به غمی که میکشی
به تنی که زخم خورده از جور این جلادها
به بچههای بینفس
کبوتران در قفس
به مردان پاره پاره پیکرِ در نبرد
به ضجههای مادر یک شهید
به اشکهای داغ همسرش
میخورم قسم،
که من منتظرم!
-------------------------------
اگر چه روز منو روزگار میگذرد
دلم خوش است که با یاد یار میگذرد
چقدر خاطره انگیزو شاد و رویایی است
قطار عمر که در انتظار تو میگذرد
-------------------------------
حرف از انتظار زدن خیلی راحت، اما منتظر بودن سخت است.
امروز دیگر، این امام زمان است که منتظر ماست ...!
باشد که ظهور کنیم ...
--------------
یارا !!
دلها به یاد تو میتپد و روشنی نگاه منتظران به افق خورشید ظهور توست ...
ای تجلی آبیترین آسمان امید!
ای همه آرمان چشمانتظاران!
دنیا نیازمند ظهور توست، و قلب انسانها به شوق زیارت روی دلربای تو میتپد...
ای قلب عالم امکان بیا!
--------------------
میرسد آن روز که از شوق نگاهت به سر و پای دَوم.
"من منتظرم"!
-------------------------------
"من منتظرم"؛حرف تمام مردم کوی ظهور است!
شاید به زمان اندکی وصل شود،
این رابطه!
که از جنس بلور است!
------------------------------
راه امان را بده آقا تو نشانم!
تا منتظر آمدن نور بمانم!
-----------------
دلم برای ورود تو لحظه شماری می کند و حنجره ام تو را فریاد می زند، تو که تجلی عشقی ای خورشید تمام ناریکی ها
بیا که من منتظرم.
-----------------------
آقاجان
قنوتم را طولانی می کنم تا تو نیمه شبی برای من دعا کنی و کوچه های غربت را آب و جارو می کنم تا تو صبحی زود از آن کوچه عبور کنی
ای ماه شب های تار
بیا که من منتظرم.
---------------------------
برای آمدنت چون رود گریه کم است
برای آمدنت یک صحرا صدا کافی نیست
برای آمدنت دعوت منتظرانی نیاز است از جنس خلوص
نه فقط ادعاهای دروغین من منتظرم.
---------------------
چقدر گفتند: رمز ظهور "ترک گناه"
با این رفتارها
من منتظرم؟!
--------------------
منتظرم تا که بیایی
و تا آمدنت درس اطاعت را با تبعیت از ولایت فقیه مشق می کنم
-----------------
فن آوری و پیشرفت ، جان تشنه بشریت را سیراب نکرد
پس بیا و عطش جانسوز بشیریت را پایان ده.(در این عکس طرح لازم است عکسی از پیشرفت اروپا اورده شود و در کنار آن هم عکس دیگری از کسی که در مسجد جمکران است و در حال دعاست)
------------------------
گل آتش دل به چهره می پردازد
ابر آبش در سینه همی اندازد
باد از بزر خاک به گل می تازد
«من منتظرم» بهار کی آغازد
---------------------------
زلیخا، نه که زیبایش، بلکه آن پیر عجوز!
مینشیند سر کوی!
تا ببیند یوسفش را!
من چرا آقا نیایم به تماشای عبورت!
"من منتظرم" گر بگیری دستم!
بنشینم به تمنای ظهورت!
------------------------
تو همه عاشق نجوای منی!
من همه منتظِر آمدنت!
------------------------------
همه جا روشن شد و از دور درخشید مهتاب!
نکند آمدهای؟ بیخبرم!
برخیزم!
نکند آمدهای منتظَرم؟!
من منتظِرم!!
------------------------------
این دل غم زده را تو فقط درمانی!
-------------------------------
چشمها را باید شست
نور را باید دید
تا که آرام بگیرد قلب
تا که روشن بشود دیده
و نبیند غیر از ماه
ماه را باید دید
ماه را باید حس کنی از عمق وجود
نکند ماه از دیده رود
دیدهام کور شود
----------------------------------
تو بیایی غم دل وا بشود
غصهها پر بِکِشَند
دور شوند
بروند از بر من
..........................................
تو بیایی دلم آرام بگیرد
نفسم رام شود
نتپد تندتر از سرعت باد
........................................
تو بیایی خانهام نور گیرد
غم دل مستور شود
کودکم رشد کند
در فضای نفست
میشود خواهشم را رد نکنی
میشود دستت را بکشی بر سر من
بر سر کودک من
ما همه منتظریم!
سروَرِ من
.................................
تو بیایی چِقَدَر خوب شود
زندگی ناب شود
نابتر از عطر گلاب کاشان
--------------------------------------------------
مهدی، خورشید عدلی است که ظلمت شب جور را در هم خواهد شکست و شکوفه های قسط را خواهد رویانید.
-------------------------------
من مات چشم اویم
این یک نظر حلالم
صد بار توبه کردم
چشم از نظر ندارم.
-----------------------------
دلم گرفته و از دور صدا می آید
که مهدی صاحب زمان، ز راه می آید
ندای من منتظرم بلند گردیده
شنو زما ندایی که یار می آید
---------------------------------------------
صبح آمد و از بوی گلابم خبری نیست مرا!
جمعه انگار غروب است و نفسی نیست مرا!
--------------------
من شاهکار خلقت
تو شاهکارترینی!
من احسن الخلایق
آقا تو بهترینی!
--------------------------------
کندوی باغ هستی
بی تو عسل ندارد
شیرین تر از تو قندی
قندان ما ندارد.