مقدمهاندیشه انسان در اسرار ابتدا و انتهای حیات فردی و اجتماعیاش، در تاریخ سیلان داشته است. آیندة بشریت، پایان تاریخ و غایت حیات اجتماعی همواره محل تفکر و تأمل انسان بوده است. انسانهای تشنة عدالت و جویای حقیقت که در اعماق وجودشان خدا باور و دینمدار بودهاند، نمیتوانستند باور کنند که خالق حکیم و عادل، جهانی را در نهایت حکمت و عدالت خلق و تدبیر نماید و لکن جامعة بشری را تا پایان حیات دنیویاش به حال خویش رها کرده تا حاکمان جور و فسق، دائماً و مستمراً عدالت، امنیت و ثروت را به نفع خویش مصادره نمایند و با استخدام اندیشمندان متملق و روحانیون درباری، محصول و جهتِ علم و دین را در راستای توسعة تمتع و حکومت دنیویشان بهکار گیرند.
تعالیم انبیا و ادیان توحیدی نیز، امیدوارانه و دلگرم کننده و در کمال اطمینان از آیندة نیک جهان سخن میگفت که با ظهور مصلحی از ذریه انبیا، جهان را از قسط و عدلی فراگیر مشحون میسازد. فرقهها و مذاهب غیر ابراهیمی و مکاتب و مسالک بشری نیز متفقاً از ظهور منجی بشریت در پایان تاریخ سخن میگفتند. فلذا میتوان بشارت موعود و وعده منجی را امری فطری، عقلی و دینی در تاریخ بشر قلمداد نمود، گرچه در هیچ دین و مذهبی به اندازه تشیع، این قدر دقیق، عمیق، شفاف و مطمئن از منجی موعود سخن گفته نشده است.
از سوی دیگر، امروزه تبلیغات منفی گستردهای علیه حکومت جهانی صالحان با محوریت انسانِ مصلحِ موحد را شاهد هستیم. این خطّ تبلیغاتی از سوی هژمونی سرمایهداری لیبرال و حاکمیت هستههای سرمایهداری یهود، در دفاع از وضع موجود جهانی و دفاع از هرم قدرتی حاکمان عصر، دنبال میشود.
در عمق این خط تبلیغاتی منفی، عناصر ذیل مشاهده میشود:
اعتقاد به مهدویت محصول خیال بافی بشر است. آرمانگرایی انسان، بذر اسطوره مهدویت را در اعماق وجود بشر ایجاد، و مظلومیت مکرر اکثریت انسانها، آن را آبیاری نموده است. فلذا اعتقاد به مهدویت، گرچه اندیشهای زلال و رؤیایی شیرین است و لکن اسطورهای است غیر واقعی.
منجی موعود در صورت ظهور امکان موفقیت ندارد. این خط تبلیغاتی هالیوود است که در دو دهه اخیر در حجمی وسیع دنبال نموده است. تکنولوژیهای پیشرفتة علمی و فنآوریهای مدرن تسلیحاتی در مجموعه نظام لیبرال دموکراسی، از نظامیان حاکمان جور، سربازان توانمند و هوشمندی ساخته است که قادرند یک تنه تمام مخالفان صلح و آرامش زمین، اعم از انسان و غیر انسان را قلع و قمع کنند. یکی از این مخالفان صلح و نظم نوین جهانی، امام زمان(عج) موعود عرب و اسلام است که شانس پیروزی ندارد.
اعتقاد به مهدویت تفکری توتالیتر و تمامیتطلب است که اندیشه حاکمیت مستبدانة فرد بر خردجمعی را در سر میپروراند. و این در حالی است که بشر به مرحلهای از بلوغ فکری و کمال عقلی رسیده است که حاکمیت بلامنازع و تمامیتطلب مدعیان قدسی و ملکوتی را بر نمیتابد. فلذا از امام تصویری استبدادی و دیکتاتورمآب در ذهنیت جهانیان ترسیم میکنند که خلاف امر مقدس و منطقی حاکمیت خرد جمعی عمل میکند!
اندیشه مهدویت، وعده عدالت و امنیت در پایان جهان است، در حالی که پایان جهان فرا رسیده است. بهشت موعود و سرزمین موعود تحقق یافته است. نظریهپردازان نظام سرمایهداری لیبرال دموکراسی نظیر پوپر و فوکویاما از پایان تاریخ با محوریت و حاکمیت ایالات متحده امریکا سخن میگویند، و مدعی میشوند که امریکا اتوپیای افلاطونی و مدینة فاضلة فارابی در کل تاریخ بشر است. فلذا چنانچه بشر حقیقتاً طالب بهشت موعود در دنیاست، بایستی در مقابل ارادة سردمداران امریکا در نظم نوین جهانی و حاکمیت مقتدرانه ایشان، سر تعظیم فرود آورد و این بمنزله تثبیت نظام لیبرال سرمایهداری در پایان تاریخ است.
استکبار جهانی در مقابل این هجمه تبلیغاتی گسترده به رکن متین تفکر شیعی، بر آنست تا تفکر، فرهنگ، روحیه و اراده جهانی را علیه اندیشه مهدویت و شخص حضرت صاحب الأمر(عج) بسیج نماید، حال سئوال این است که جهان اسلام و تشیع چه طرح و برنامهای در مواجهة جهانی، نه مواجهه محلی و منطقهای، با این تهاجم ویرانگر دارد؟ آیا اکنون که نظام لیبرال سرمایهداری امریکا، مشغول ساماندهی اندیشه جهانیان بر علیه مغز و اساس تشیع یعنی ولایت و مهدویت است، زمان ساماندهی اندیشه جهانیان در تبیین معارف شیعی، ولائی و مهدوی فرا نرسیده است؟ در زمانهای که سخن از پایان جهان با محوریت امریکا و نظم نوین جهانی است، آیا زمان طراحی نظام جهانی اسلام با محوریت تفکر شیعی فرا نرسیده است؟ آیا شیعیان بایستی مخاطب این فرمایش امیرالمؤمنین (ع)قرارگیرند که:
تکادون ولاتکیدون وتنتقص اطرافکم فلاتمتعضون، لاینام عنکم وانتم فی غفلة ساهون. غلب والله المتخاذلون.
به نظر ما، از یک سو حرکت طبیعی روش و منش زندگی اجتماعی، از اشکال خانوادگی، قبیلهای، عشیرهای، روستایی، شهری، کشوری، منطقهای، قارهای به سمت منش و نظام جهانی عبور کرده است. نظامهای اجتماعی، سیاسی اداری و حتی فرهنگی به شدت به سمت جهانی شدن در حرکت است، و تمامی نرمافزارها در درون ساختارها و سختافزارهای جهانی، به همراه تجهیزات و فنآوریهای مورد نیاز در حال حدوث و ایجاد هستند، به نحوی که میتوان گفت که بشر در عصر ارتباطات در آستانه آمادگی پذیرش حکومت واحد جهانی قرار گرفته است.
از سوی دیگر، نظام حاکمیت سرمایه، در بسط و تسلّط خویش بر منابع و امکانات مادی و انسانی جهان، نظامی هِرمی شکل را سامان دادهاند که در رأس آن سرمایهداران عمدتاً صهیونیست قرار دارند و سایر ملل دنیا در قاعده این هرم زشت، سنگینی و گرانی رأس هرم را تحمل نموده و به زورِ تحمیقِ تبلیغات رسانهای مدرن و تعمیق فرهنگ کفر و فسق، به حاکمیت این هرم قدرت رضایت دادهاند.
فلذا شیعه میتواند با جهت دهی به افکار عمومی و تبلیغ حکومت جهانی حضرت که حاکمیت عدالت جهانی، امنیت جهانی، ثروت جهانی، عزت جهانی، حکمت جهانی و در یک کلام دین جهانی اسلام است. ماحصل همه کیدها و مکرهای ساحران زمان را در کام عصای موسوی خویش ببلعد. شعار عدالت برای همه، امنیت برای همه ثروت، عزت و حکمت برای همه، به شرطی که در نهایت حکمت و اقتدار و به زیباترین شکل تبلیغاتی به قاعده هرم قدرت، ارائه شود، تحولی در نگرش و بینش ملل قاعده نشین دنیا بوجود میآورد که دلهای پردرد و سینههای سوزان را از آتش عشق مهدوی و انتظار فرج شعلهور میسازد.
شیعه میتواند در مسیر تغییر هژمونی حکومتی، هندسه سیاسی، حدیث دینی و فرهنگ عمومی جهان حرکت کند و جهان را از زمستان املاء ظلم و جور به سوی بهار املاء قسط و عدل رهنمون سازد. مگر نه آنست که در عرض ارادت به پیشگاه حضرت مهدی(عج) میخوانیم: السلام علی ربیع الانام ونضرة الایام. آری حرکت در عمق زمستانهای بیجان و بیروح، که بادِ سردِ رخوت و سستی، روحیهها، ارادهها و اندیشهها را منجمد ساخته است، کاری بس سخت و سنگین است. در رگهای منقبض زمستان، باید خونِ گرمِ جهاد حسینی و حرارتِ آتشینِ انتظارِ مهدوی را جاری ساخت. مگر نه آنست که جوانههای بهار در انتهای زمستان، به امید دیدار روی بهار، ذوق و شوق رویدن میگیرند؟ و مگر نه آنست که علّت محرومیت مردمان از دیدار حضرتش، زشتکاریهای آنهاست: ما یحبسنا الا بما یتّصل بنا مما نکرهه منهم و به قول خواجه نصیر طوسی: وجوده لطفٌ وتصرّفه لطفٌ آخر وعدمه منّ وجود امام عصر لطف است، باید در عالم باشد که نظام عالم محفوظ بماند و تصرّّفش در عالم لطف دیگر است، و ما باعث شدیم که او در عالم تصرف و ظهور نکند و آن را اصلاح ننماید.
فصل اولگفتار اول: ولایت انسان کامل بر جوامع انسانی در تمام دوران
انسان کامل خلیفةالله است. قطب زمان و قطب عالم امکان است که نه تعدد در آن راه دارد و نه انقسام به ظاهر و باطن. او مصلح بریهالله است که مهمترین فیض الهی یعنی فیض هدایت و پیداکردن مسیر حرکت الهی و نورانی شدن که هدف نهایی وحی و تشریع الهی است به واسطه او صورت میپذیرد. وسائلی نظیر رفع اختلاف و اقامه قسط که از اهداف متوسط رسالت انبیا است، توسط او محقق میشود. او معدن کلمات الله است و جامع جمیع مراتب الهیه و کونیه از عقول و نفوس کلیه و جزئیه و مراتب طبیعت تا آخرین مرتبه تنزلات و تطورات وجود است. به بقای او دنیا باقی است که به برکت او خلق روزی میخورند و به وجود او آسمان و زمین پابرجاست. شایستگی خلافت فی الارض و ولایت بر مردمان منحصر به اوست هم چنان که حضرت امام صادق(ع) میفرمایند:
نحن حجة الله ونحن باب الله ونحن لسان الله ونحن وجه الله ونحن عین الله فی خلقه ونحن ولاة أمر الله فی عباده.
فلذا خداوند تبارک و تعالی در اتمام و اکمال هدایت تشریعی خویش، علاوه بر انباء و اخبار از شریعت، انسان کامل معلَّم به اسماء الهی را برمیگزیند تا ضمن تکمیل و تحصیل استعدادها و ظرفیتهای زمین، دین خداوند را بر جامعه حاکم و حکومت صالحین و متقین را تشکیل و در ظل حکومت الهی و دین صالحان، انسانها را در مسیر قرب معنوی و عبودیت حقتعالی هدایت نماید.
بدین ترتیب خداوند حکیم با خلق و تربیت انسان کامل در نشئه عنصری، کنترل و هدایت جامعه انسانی را در دست داشته و با ولایت وی، دین خویش را اکمال و نعمت خود بر مردمان را اتمام مینماید: الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی. او واسطه و مجرای فیض حقتعالی است. هم در تنزل رحمتهای رحیمیه و هم در تنزل رحمتهای رحمانیه الهی. فیض رسانی او عام است، نه تنها شیعیانش را هدایت میکند، بلکه امتهای دیگر را نیز متناسب با حال و استعداد آنان رهبری میکند. فلذا هر کسی از هر امتی و در هر زمانی و مکانی که به هدایت رسید از برکت هدایت و راهنماییهای ائمه اطهار( است. چنانکه هر کس که گمراه شد، به دلیل سرپیچی و نافرمانی از رهنمودهای آن رهبران الهی است. آنان ارکان خدا بر روی زمیناند تا اهلش را مضطرب نگرداند و عمودهای اسلام و نگهبانان راههای هدایت و امنای خدایند، بر آنچه که نازل میشود و حجت بالغه بر کسانی که بر روی زمین زندگی میکنند. به نحوی که حتی هدایت امتهای پیشین نیز در گرو اطاعت از آنهاست، لیکن به واسطه اطاعتی که از پیامبران خودشان داشتند. چرا که آنان واسطة فیض الهی انبیا در بهرهگیری از حضرت حق جل جلاله بودند. اگر نور وجود آنها وساطت نمیکرد، انبیای سابق از وحی محروم میشدند. آنها قادةالاممی هستند که تمام امتها را با اعمالشان در تمام شرایط، به شکل مناسب و به فراخور حال آنان، رهبری میکنند. لیکن کسانی از نسیم ربانی این قیادتها بهرهمند میشوند که خودشان را در مسیر آن رهبری قرار دهند و دریچه قلبشان را به سوی آسمان معنا بگشایند تا شعاع وحی الهی قلب آنان را حیاتی مجدد ببخشند. اما در دریافت تنزلات رحمت رحمانیه حق دشمنان خدا حتی در دشمنی با خدا از فیض حق تعالی مدد میگیرند و با بهرهگیری از نعمتهای الهی و اذن تکوینی پروردگار با او مخالفت و دشمنی میکنند. پس همانطور که دشمنان خدا در حال دشمنی با خدا بر خوان گسترده نعمت الهی نشستهاند، دشمنان ائمه اطهار نیز در حال عداوت بر سر سفره وساطت آنان نشستهاند و همانگونه که خدای سبحان برای تکیه زدن بر عرش فرمانروایی، با اسم مبارک رحمان جلوه میکند، ائمه نیز برای وساطت از فیض عام و گسترده الهی به عنوان مظهر رحمان ظاهر میشوند و از هر چیزی که بتواند در پیشبرد هدف ولائیشان مؤثر باشد، بهرهمند میشوند. مانند معجزه، عصمت، طیب مولد، حسن صوت و صورت، سخاوت و شجاعت، تنظف و صبر و سایر کمالات و همچنین نداشتن نقص عضو و هر چیزی که موجب تنفر و انزجار مردم میگردد.
گفتار دوم: مصداق کنونی امام عصر(عج)آن مظهر اتمّ و کعبه کلّ اسم اعظم الهی در زمان، قائم آل محمد، امام مهدیِّ هادیِّ فاطمیِّ هاشمی، ابوالقاسم محمد نعم الخلف الصالح حجة بن الحسن العسکری ارواحنا له الفداء است که جز در نبوت تشریعی و سایر مناصب مستأثره حضرت ختمی مرتبت، حائز میراث خاتم به نحو اتمّ است و مشتمل بر علوم و احوال و مقامات او به طور کامل است که با بدن عنصری در عالم طبیعی و سلسله زمان موجود است، به نحوی که احکام نفسِ کلیه الهیهِ وی بر احکام بدنِ طبیعیِ او قاهر است و تحقق وعده حقتعالی مبتنی بر حاکمیت دین بر جمیع ادیان توسط او انجام میپذیرد.
گفتار سوم: تشکیل حکومت توسط انسان کاملتشکیل حکومت و به عهده گرفتن امور جامعه از شئون ولایت انسان کامل است، همچنان که نبی اکرم( و امیرالمؤمنین(ع) بدان مبادرت ورزیدند و این امری است که نه تنها در هدایت انسانها نقش تعیین کنندهای دارد، بلکه در جهت زنده ماندن احکام و آیات الهی و نجات آنها از انزوا، اندراس و دفن شدن و محبوس گشتن در کتب و کتابخانه از سهم ویژهای برخوردار است. البته مال و بازگشت احیای احکام و آیات الهی نیز هدایت، حمایت و احیای جامعه بشری است. لیکن ائمه که حامل حقیقت ولایت و امامت هستند، به اقتضای شرایط زمانی و مکانی جلوههای مختلفی داشته و دارند؛ گاهی صبر، سکوت و خانه نشینی، گاهی صلح و سوزش، گاهی قیام و نبرد خونین، گاهی عبادت و دعا، گاهی تشکیل حوزة تدریس، تربیت شاگرد و بیان احکام یا حکم و معارف، گاهی تحمل زندان و حبس و مانند آن.
حقیقت امامت یک چیز است و تنها یک هدف دارد که چیزی جز هدایت مردم، نورانیت آنها و الهی کردن جامعه نیست. جامعه انسانی غابة الغایات تمام موجودات امکانیه است. پس به بقای فرد کامل انسان، بقای تمام عالم خواهد بود. انسانی که مظهر اسم اعظم و تجلی اتمّ آن است. او کعبه همه است و شایستهتر از او نیست، ثمره شجره وجود و کمال عالم کونی و غایت حرکت وجودیه و ایجادیه است که هیچگاه زمین خالی از او نیست. این حجت خواه ظاهر باشد و خواه غایب، شاهد است؛ شاهدی قائم که هیچگاه قعود ندارد: اللهم بل لاتخلوا الارض من قائم لله بحجة اما ظاهراً مشهوراً أو خائفاً مغمور.
گفتار چهارم: وعدة حق تعالی به حکومت جهانی حضرت ولی عصر(عج)حضرت امام موسی کاظم(ع) در ذیل آیه شریفه هو الذی أرسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون میفرمایند:
منظور این است که خداوند رسولش را به ولایت و وصایت امر فرموده است و ولایت عبارتست از دین حق و خداوند آن دین را بر تمام ادیان به گاه ظهور حضرت حجت(عج) برتری و ظفر میبخشد.
و همچنین حضرت امام محمد باقر(ع) در خصوص عبادی الصالحون در آیه کریمه ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر أن الارض یرثها عبادی الصالحون فرمودند: آنان یاران مهدی(ع) در آخرالزماناند.
و در روایتی دیگر أمیرالمؤمنین علی(ع) پس از تعبیر لتعطفنّ الدنیا علینا بعد شماسها عطف الضروس علی ولده آیه شریفه: ونرید أن نمنّ علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم أئمّةً ونجعلهم الوارثین را قرائت و سپس میفرمایند:
مراد از مستضعفان زمین اهلبیت عصمت و طهارت رسولالله( هستند که خداوند توسط مهدی آنان در آخر الزمان، ایشان را به امامت و عزت میرسانند.
آری وعده الهی در قرآنکریم مبنی بر حکومت صالحان وعدهای قطعی و لایتخلف است که توسط انسان کامل و مکمل عصر تحقق مییابد، و بدین ترتیب، خوف و ترس متقین به حالت امن و امان بدل خواهد شد و خداوند منّان بدون هراس و شرک در سراسر جهان پرستیده میشود:
وعد الله الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکّننّ لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدّلنّهم من بعد خوفهم امناً یعبدوننی لایشرکون بی شیئاًَ ومن کفر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون.
گفتار پنجم: جایگاه شیعه در تشکیل حکومت جهانیهمانطور که میدانیم جمیع پیامبران و رسولان الهی به آخرین پیامبر در آخرالزمان اشاره و خبر داده بودند و لکن در آخرالزمانِ رسالت و نبوت با ختم سفرای الهی، و در زمانهای که کفار و مشرکین با ساماندهی نفاقگونه خویش، چشم امید به پایان عمر مبارک خاتم الانبیاء( دوخته بودند، ظرف تدبیر و تقدیر الهی، عصر جدیدی را بر بشر مفتوح نمود که ولی الله در مقام تجلی اسم ولی حق تعالی و با اتصال به آبشخور وحی محمدی( مأمور هدایت بشر در نیل به قرب و عبودیت الهی گردید. و چنین است که در زیارت امیرالمؤمنین(ع) در روز غدیر میخوانیم: الخاتم لما سبق والفاتح لما استقبل باب نبوت با نزول قرآنِ غیر قابل دستبرد و تحریف و معرفی ائمه هدی( بسته شد.
پیامبر با فرمایشهای مکرر انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی وان تمسکتم بهما لن تضلوا ابداً وانهما لن یفترقاً حتی یردا علی الحوض،
امت خویش را به عصر جدیدی رهنمون ساخت تا با تمسک علمی و عملی به ولایت و تفسیر ولائی قرآن، هیچگاه گمراه نگردند و اسیر بدعتها و تحریفها نشوند. قرآن که جامع حقایق و معارف و تبیاناً لکل شیء بود و نیاز تشریعی و تقنینی بشر را مرتفع مینمود، در طول تاریخ، در عین صیانت ظاهری الفاظ آیات و سور، با تفسیرهای غلط و تحریفهای معنوی، مظلوم و مهجور گردید. حاملان قرآن، اهل بیت نبی اکرم( نیز، یکی از پس دیگری به ضربت شمشیر یا سمّ مهلک به شهادت رسیدند تا حکم الهی به غیبت آخرین امام تعلق گیرد.
در آغاز عصر حاکمیت ثقلین پس از رحلت رسول خاتم(، اصحاب صادق عصر نبوی با پایمردی بر شریعت نبوی، فرموده من کنت مولاه فهذا علی مولاه را بهخوبی درک کردند و تابع و شیعه راسخ ولی الله عصر خویش گردیدند و بدین ترتیب امت خیری به ظهور رسید که با اعتقاد قلبی و التزام عملی به مایه اتمام نعمت و اکمال دین، واسطه فیض رسانی امام به مردمان دنیا گردید وکنتم خیر امة اخرجت للناس. تأمرون بالمعروف. امت خیری که میبایست دعوت به خیر و معروفی بالاتر از اسلام و احکام اسلام نیست، همچنان که هیچ خیر و معروفی خارج از اسلام نیست.
و بدین ترتیب تشیع با درک عصر جدید حاکمیت ثقلین، خویشتن را صاحب دینی که رضیت لکم الاسلام دین و مخاطب وعدة الهی که لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون یافت. فلذا در تحقق اسلام و ایجاد حکومت جهانی ائمه اطهار(، که همانا رأس معروف و جامع خیر است، تمام مساعی و همت خویش را مصروف و مبذول نمود.
نکته مهمی که بایست بدان اشاره نمود آنست که، تشکیل حکومت جهانی اسلام در عالم ماده صورت میگیرد و از آن رو که عالم ماده، عالم تنازع و تخاصم و حرکت تدریجی اتصالی پدیدهها از قوه به فعل است، ظهور حضرت حجت(عج)که تجلی قوه و استعداد بشر، و تشکیل حکومت جهانی که تجلی قوه و کمال جامعه بشری است، تابع قواعد و سنن عالم ماده و محصول خروج تدریجی اتصالی جامعه بشری از قوه به فعل است. جامعه بشری که طی ادوار مختلف هم از نیروی عقل و آبشخور وحی مستفیض گشته و هم از جنبه مادی و نفسانی خویش متأثر بوده، به سوی بلوغ و کمال نهایی خویش در حرکت است و در جریان نهاییترین مرتبه تنازع و تخاصم حق و باطل، توحید و شرک، نور و ظلمت، عقل و جهل، ایمان و کفر، زمانی فرا خواهد رسید که هم متقین از علوم و معارف نظری، عقل عملی و حکومتی، اعتدال اخلاقی و فکری، اعتلای معنوی و روحی بینظیری در اداره جوامع مختلف و متنوع بشری املاء و اشباع شدهاند و 313 نفر موحد مخلَص به ظهور میرسند که اثقال حکومت مهدی(عج) را به دوش میکشند و رکن شدید حضرت در ادارة امور جوامع بشری به شمار می روند. هم مشرکین از کفر، ظلم و شرک املاء و اشباع شدهاند و دجالها و سفیانیها ظهور میکنند که برای حفظ منافع دنیوی، سرمایههای کلان تجاری و نظام سراسر کفر و فسق جهانی از هیچ جنایتی حتی کشتارهای دسته جمعی با سلاحهای شیمیایی، میکروبی و اتمی هم رویگردان نیستند. برخورد این دو گروه، درگیری اسلام ناب و خالص با کفر ناب و خالص، در مقیاسی جهانی خواهد بود که در تاریخ حیات بشر سابقه ندارد. نتیجه این درگیری غلبه صالحین و متقین، تحت قیادت و ولایت انسان کامل عصر(عج) است. به نحوی که پس از آن حوادثی نظیر شورای سقیفه، ماجرای حکمین و یا حماسه کربلا به وجود نمیآید و جوامع انسانی تا قیامت کبرا، ضمن اجرای حدود و احکام الهی، از عدل و توحید ناب برخوردار و از مواهب ولایت امری حضرات ائمه اطهار( بهرهمند و متنعم میگردد.
فلذا ظهور حضرت حجت(عج) حاصل خروج تدریجی اتصالی شیعه از قوه به فعل است. با چنین بینشی عالم تشیع که در بستر تاریخ، از تثبیت هویت و تمییز مرزهای فکری و اعتقادی، گسترش کمی و رشد کیفی تا تشکیل حکومت اسلامی و شیعی در ایران بزرگ و حیاتی با رنجها و مجاهدتهای فراوان گذر کرده است، اکنون میبایست عصاره فضائل و خلاصة تجارب خویش را بسیج و جمع آوری نماید تا در مسیر فعلیت مستمر و تحقق قوا و استعدادهای خویش، بلوغ و توان اداره جهان را کسب نماید و قلوب و عقول جهانیان را از احساس نیاز به حکومت دین و حاکمیت تعالیم و ارزشهای اسلامی اشباع نماید. تصور ما بر این است که این خروج تدریجی از قوه به فعل باید محقق شود تا ظهور تحقق یابد. به عبارت دیگر شیعه باید به بلوغ، اقتدار و توان اداره جوامع جهانی با همه تنوع آن نایل آید و قدرت تغییر در نفوس جوامع جهانی را پیدا کند تا ظهور تحقق یابد و جهان در تفکر، اندیشه، خواست و اراده متحول شود.
و لکن شیعه در این امر عظیم با ذهنیت، روحیات، فرهنگ و ادبیاتی که در طی قرنها تقیه، عزلت و دوری از عرصه حکومت تکوین یافته است، روبهروست. فرهنگ و ادبیاتی که هم در فهم مسائل اسلامی و هم در بیان معارف دینی، نه تنها بر عوام بلکه بر خواص نیز غالب و مسلط است. روحیات و ذهنیاتی که حتی محتوای این رساله را با فرهنگ و ادبیات پیشین ادراک مینماید. این امر گرچه طبیعی و قهری است و لکن در ادامه مسیر حیات شیعی تا ظهور، امری بازدارنده است که موجب کند شدن و حتی توقف حرکت منطقی و حیاتی شیعه در تمهید مقدمات ظهور خواهد گردید.
فلذا در روند بلوغ و کمال اندیشه شیعی میبایست با خودباوری و اعتماد به نفس به جهادی عظیم در تغییر روحیات، فرهنگ و ادبیات ادراک، تبیین و تبلیغِ تعالیم اسلامی در راستای ایجاد حکومت جهانی اسلام نمود. ابتدای این تغییر، توجه و تنبّه بخشیدن به عالم شیعی است که تعجیل در فرج متوجه شیعیان است، تمهید مقدمات ظهور وظیفه و رسالت یکایک شیعیان است. این وظیفهای است که منحصر به دعا و اصلاح نفس خویش نیست؛ وأعدوا لهم ما استطعتم من قوة یعنی به قدر استطاعت، تا سرحد توان بایستی در تمهید مقدمات ظهور اقدام نمود. آیا استطاعت و توان بالفعل و بالقوه شیعی تعریف و تحدید گردیده است؟ آیا از این استطاعت و توان نهایی در راستای تسریع ظهور استفاده شده است؟
شناسایی و بهکارگیری تمام توان و قدرت شیعه مستلزم برنامهریزی و سازماندهی همهجانبهای است که امکانات شیعه را در عرصههای مختلف جمعآوری و هدایت نماید و این امر عظیم یعنی بلوغ و اقتدار شیعه در آستانه ظهور ایجاد امت خیری است که قدرت اصلاح ناس و اداره جوامع بشری را داشته باشد. با وجود امام حیّ و حاضر، و تربیت شیعه که هم صالح است و هم مصلح، نفوس بشری در آخرین مراحل ظهور، آمادة تغییر میگردد و آنگاه مطابق سنت الهی، خداوند با ظهور امام غایب(ع)، سرنوشت مردمان را تغییر میدهد. تغییری که بشر را وارد عصری جدید مینماید که در ظل آن، تمتع طویل بشر از حاکمیت ثقلین، توحید جهانی، عدالت جهانی، امنیت جهانی و معنویت جهانی و رضایت عموم ارض و سماء ادامه مییابد.
گفتار ششم: برکات حکومت ولی عصر(عج) در آیینه روایاتآغاز حکومت ولیعصر در آخر الزمان، آغاز عصر جدید حیات بشری است. عصری که ماحصل کدح و رنج جمیع انبیا و اولیا الهی در مبارزه مستمر با طواغیت و فراغنه تاریخ است. همانطور که پیامبر آخرالزمان در پایان سلسله انبیا، با دریافت و ابلاغ قرآنی که شامل برنامه کامل و جامع زندگی بشری است، انسان را وارد عصر جدید ولایت ائمه اطهار( نمود، امام آخرالزمان نیز در پایان سلسله ائمه هدی( و غیبت صغرا و کبرا، آغازگر عصر جدیدی بر بشر است که توحید، حکمت، عدالت، امنیت، الفت، دیانت و معنویت را به ارمغان میآورد. چنانکه در روایات میخوانیم:
امام دین حق را بر تمام ادیان غلبه خواهد داد، بدعتها را از بین میبرد، گمراهی را محو و اسلام را زنده میگرداند. قرآن را ملاک و معیار اندیشه و عمل میگرداند، واجبات و مستحبات را زنده و کجی حق را راست مینماید، تا بدانجا که فقط و فقط حق تعالی در تمام زمین پرستیده و بندگی میشود. او مشرق و مغرب عالم را فتح میکند، و در سلطنت بینظیر و عالمگیرش که بزرگتر از قلمروی زمامداری سلیمان بنداود(ع) است، عدالت را میان رعیت برقرار و زمین را بی هیچ دشواری پر از عدل خواهد نمود و حق الله و حق اهلبیت( را میگیرد. مؤمنان به واسطة او قدرت چهل مرد را پیدا میکنند و قلبشان از پارههای آهن محکمتر میگردد. مردم از چنگال فتنهها نجات مییابند تا جایی که فتنهها و جنگها از بین خواهد رفت و بین قلوب الفت و برادری ایجاد میشود. حضرتش امنیت را در شهرهای مسلمانان برقرار مینماید و مال و سرمایه بیشماری میان مردم تقسیم میکند.
زمین را آباد، باصفا و زیبا میکند، به واسطه ایشان نهرها جاری و گیاهان میرویند و خیر و برکات زیاد خواهد شد. عمده ابواب دانش و حکمت توسط حضرتش بر بشر گشوده میگردد به نحوی که جمیع دانش بشری از آغاز تا آن روز در قیاس با علم و حکمت حضرت بسیار محدود و معدود است. علم و حکمتی که سبب تحول چشمگیر و رفاه بسیاری در زندگی مردم میگردد رفاهی که هیچگاه در عمر بشر سابقه نداشته است. زمین به نور پروردگارش روشن میشود و خداوند گنجینههای زمین را برایش آشکار و هر دوری را نزدیک و هر دشواری را برای حضرتش آسان میگرداند. در آن زمان حتی اهل آسمان، درندگان زمین و پرندگان شکاری نیز به حکومتش راضی و در پی کسب رضایت حضرتش میباشند ونحن نقول الحمدلله رب العالمین.
در ترسیم حکومت جهانی حضرت، ویژگیهای ذیل را میتوان از مجموع روایات وارده استنباط و استخراج نمود:
1. حاکمیت توحید و عبودیت خدای واحد بر جهان ؛
2. احیای احکام اسلامی؛
3. غلبة دین اسلام بر تمام ادیان؛
4. امحاء بدعت و گمراهی؛
5. گستردگی فراگیر و بینظیر حکومت اسلامی؛
6. عدالت جهانی برای همه؛
7. امنیت عمومی و فراگیر؛
8. افزایش بینظیر قدرت روحی و معنوی بشر؛
9. الفت و برادری میان مردم؛
10. رشد علمی و مفتوح شدن ابواب علم بر بشر؛
11. عمران و آبادانی سراسر زمین؛
12. رضایت عموم مردم و حتی اهل آسمان و درندگان و پرندگان زمین.
آرزوی تمتّع طویل ارض از چنین حکومتی است که سلسله انبیا و اولیا الهی در شوق تحقق آن، بر جمیع شداید و مصائبی که بعضاً کمر آسمان و زمین را میشکست، صبر و پایداری نمودند.
فصل دومگفتار اول : رسالت شیعه در عصر غیبت کبرا
تاکنون معلوم گردید که ظرفیت وجودی انسان مختار تا به حدی است که میتواند به اختیار و انتخاب خویش، ارادهاش را در اراده حق تعالی منحل و در عین فنای ذات، بقاء به ذات حق یابد و به مقام عبودیت واصل گردد. عبودیتی که جوهرة کنهها الربوبیة و بدین ترتیب رفعت یافته، مجرای اراده و فعل ربوبی حق میگردد. بدین طریق مدیریت مجموعه کیهانی و جوامع انسانی را به دست میگیرد و وعده حتمی حقتعالی مبتنی بر حاکمیت صالحین و متقین بر زمین را عملی و محقق میگرداند.
از سوی دیگر، تلاش روزافزون و رو به رشد شیعه در طول تاریخ تحت قیادت حضرت ولیعصر(عج) مراحل تکاملی سختی را پشت سر نهاده است تا نهایتاً توفیق تشکیل حکومتی شیعی در کشوری حساس را بهدست آورده است. کشوری که به اذعان بزرگترین استراتژیستهای دنیا، در مهمترین و سوقالجیشیترین نقطه جهان قرار دارد. رسالت شیعه در عصر غیبت(عج) با بهرهمندی از امکانات و توانمندیهای امروز تشیع میبایست طی جهادی عظیم سامان یابد.
رمز موفقیت در این جهاد عظیم آن است که با الهام از روایات مربوط به ظهور، مجموعه اقدامها و فعالیتهای عالم تشیع به نحوی جامع و سازمانیافته تدوین و طراحی گردد. از اینرو، اهداف کلان شیعه در تمهید مقدمات ظهور و ایجاد تمدن و حکومت جهانی اسلام، بایستی در سه عرصه تعیین و تحدید گردد:
الف) عرصه فرهنگافزای؛
ب) عرصه انسانافزاری؛
ج) عرصه نرمافزاری.
گفتار اول: اهداف کلان تشیع در تمهید مقدمات ظهور
به نظر ما اهداف کلان شیعه در تمهید مقدمات ظهور در عرصههای مختلف عبارتاند از:
الف) عرصه فرهنگافزاری؛
گسترش و تعمیق فرهنگ انتظار حضرت مهدی ارواحنا له الفداء در سطح جهان
ب) عرصه انسانافزاری؛
پرورش و تربیت یاران حضرت حجت(عج) بهویژه 313 نفر یاران صدیق حضرت
ج) عرصه نرم افزاری؛
تهیه و تولید نرمافزارهای حکومت جهانی اسلام
گفتار دوم: تبیین هدف اول
گسترش و تعمیق فرهنگ انتظار حضرت مهدی(عج) در سطح جهان
تاریخ بشر، حاکی از غلبة ظلم و جور، فساد فی الارض، سفکدم و حاکمیت کفر و شرک است. تلاش و مجاهدت انبیا و اولیا به پرورش مؤمنین و موحدینِ معدود و ایجاد حکومتهای مقطعی و منطقهای محدود گردیده است. که متأسفانه همان موارد نیز با انحرافها، بدعتها و التقاطها از مسیرِ حمید و صراطِ مستقیم خارج گردیده است. با این وجود توفیق انبیا در نشر تعالیم و آموزههای دینی و الهی، جائران و جابران تاریخ را بر آن داشت تا از ظلم بیّن و شرک علنی، در سایه اظهار به دیانت ادیان الهی، به پردازش و زیباسازی مظالم، استدلالی جلوه دادن حکومت جور و قدسی و الهی نشان دادن خود و حکومتشان اقدام نمایند، تا بدین طریق مردمان وضع موجود را طبیعی، قهری، منطقی و تقدیری الهی بدانند و به آن رضایت داشته باشند. و در این امر، از تحریف ادیان الهی و استخدام علما و روحانیون درباری نیز اجتناب نکردند.
در قرون اخیر، با خارج نمودن محترمانه دین از عرصه علم و سیاست و طراحی نظامهای سکولار لیبرال دموکراسی، مظلومان را به اسم مشارکت و حاکمیت مردم، قانونمداری و مدنیت به مسلخ مفاسد و ابتذال اخلاقی و بیقیدی دینی و اعتقادی بکشانند، اموری که به کمک کانونهای سیاسی، قدرتهای نظامی و تمکن مالی و تبلیغاتی توانستهاند در سطح افکار و فرهنگ عمومی مردم جهان نهادینه و در سطح کنوانسیونها و قوانین ملی و بینالمللی قانونمند سازند. و آن را از لوازم تفکر لیبرال و شاخصه نظام لیبرال دموکراسی معرفی و بدان افتخار و مباهات نمایند.
نکته حائز اهمیت آنست که نظام استکبار جهانی و صهیونیسم بینالمللی به قصد تحمیق ملتها و تعمیق جاهلیت مدرن، به مدد فنآوریهای پیشرفته بالاخص در عرصه رسانههای جمعی توانسته مردم را به حیات دنیا راضی و عادت دهند تا حدی که ادراکی از انظلام خویش نداشته و در جهلی مرکب، جزء بدنه و پیکره نظام جور و ظلم قرار گیرند و این در واقع همان املاء جامعه بشری از ظلم و جور حاکم و فراگیر است که اعماق وجود مردمان را فراگرفته است و انظلام جامعه جهانی مانع از عصیان و طغیان آنها علیه نظام حاکم جابر گشته است. بدین ترتیب با طرد کامل دین و اظهار دینداری، کفر و شرک یک مرحله خالصتر و بیپیرایهتر از سابقه تاریخی خویش گشته است.
فلذا صاحبان ایمان و توحید نیز با طرد کلیه وجوه کفر و شرک در عرصههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بایستی یک مرحله خالصتر و نابتر گردند. گام اول، قدم در عرصه تفکر و فرهنگافزاری است تا ضمن تصفیه و تهذیب فرهنگ و ادبیات خویش، به املاء تفکر و فرهنگ جامعه بشری از احساس نیاز به قسط و عدل حقیقی، پایدار و جامع بپردازد و جامعه جهانی را از انظلام خارج و به آنها تفهیم نماید که به آنها ظلم میشود و اراده خروج علیه ظلم را در آنها به وجود آورد. این تغییر احساس، تفکر و گرایش عمومی به قسط و عدل، مقدمة آمادگی بشر برای درک ظهور منجی عالم بشریت است. در این راستا دو تغییر باید صورت گیرد:
1. جامعه جهانی شامل امریکا، اروپا، آسیا و افریقا باید ظلم را احساس کند و خود را در زمره مظلومان تاریخ به حساب آورد، نه اینکه ظلم را به عنوان یک واقعیت پذیرفته باشد و به آن خو کند. انظلام و در بسیاری از مواقع به آن نیز راضی و خشنود باشد؟
2. باید قسط و عدل حقیقی را و از همه مهمتر دریچه فضایل و کمالات را در سایه موحّد بودن لمس و احساس کند و خود را آماده رفتن به سوی او نماید.
ما هدف نخست عالم تشیع در عرصه فرهنگافزاری را ایجاد، تعمیق و توسعه فرهنگ انتظار حضرت مهدی ارواحنا له الفداء در سطح جهان، بالاخص در جهان اسلام میدانیم و استراتژیها و راهبردهای نهگانهای را در تحقق این هدف ضروری و قطعی میدانیم.
گفتار اول: راهبردهای نهگانه عرصه فرهنگافزاری
تغییر ادبیات کهن محافل دینی از موضع انفعال به ادبیات جدید از موضع فعلی و تهاجمی در تبیین و انتشار معارف و موضوعات دینی با نگاهی عام و جهانی نه محدود منطقهای، بالاخص موضوع مهدویت و انتظار؛
1. تبیین ابعاد جاهلیت مدرن در عرصه فرهنگ، تمدن و نظامهای سیاسی معاصر؛ تبلیغ معارف، تعالیم و بینش دینی عناصر مشترک جمیع ادیان توحیدی به طور اعم و تعالیم اسلامی به طور اخص؛
2. گسترش روحیه خداجویی، حقیقتیابی و عدالتطلبی در جهان نظیر موج استقلال طلبی قرن نوزدهم و نهضت آزادیخواهی در قرن بیستم؛
3. توسعه محبت و مودت به اهل بیت در جهان از طریق تبیین زندگانی، ابعاد وجودی و معارف ثقل اصغر(ع)؛
4. تبیین و ترویج ابعاد مختلف تفکر و فرهنگ جهاد و شهادت عاشورایی؛
5. شناسایی، سازماندهی و تغذیه فکری نخبگان آزاده جهان؛
6. ایجاد همگرایی حداکثری بین آراء و نیروهای جهان اسلام؛
7. سازماندهی و انسجام نیروهای محوری و نخبگان شیعی؛
تبیین راهبردهای نهگانه عرصه فرهنگافزاری:
1. رویگردانی از ادبیات انفعالی و ساماندهی و ایجاد ادبیات جدید از موضع فعلی و تهاجمی در تبیین و انتشار معارف دینی بالاخص مسأله مهدویت و انتظارتشیع راهی طولانی در اثبات هویت، انتشار فضایل و ایجاد حب بی شائبه ناشی از فطرت کمالجو را تاکنون به خوبی طی نموده است و خیل عظیم شیعیان با معرفت اجمالی و تفصیلی که به مقام و منزلت ائمه اطهار دارند، ارادت، محبت و عشقی زاید الوصف به ایشان یافتهاند. در جوامع غیر شیعی نیز تمام کسانی که به نوعی معارف شیعی را استماع و یا ادراک نمودهاند، نسبت به ائمه اطهار، اظهار ارادت و خضوع نمودهاند و به آنها به عنوان انسانهای با کمال، محبت و ارادتی خالصانه دارند.
لذا در ادبیات تبلیغی شیعه، تاکنون در خصوص خصال و معارف اهل بیت سخن گفته شده و محبتها و عشقها را متوجه ائمه اطهار نموده است و میتوان گفت نیمی از راه، بدین طریق طی شده و گوی تا وسط میدان آورده شده است. اکنون در نیمه دوم راه میبایست ساماندهی حمله در ادبیات آغاز گردد. ادبیات و گفتمان تبلیغی شعرا، خطبا، واعظان و مداحان در تشریح اهداف ائمه(، وظایف یاران ائمه(، کاستیهای معرفتی و ناتوانیهای شخصیتی شیعیان معاصر ائمه، نقش عوام و خواص در سرنوشت تشیع از آغاز تاکنون، با نگاهی جهان شمول، جهتگیری و سامان یابد. بالاخص ادبیات ظهور که پاسخگوی مسائلی چنین باشد:
وظایف شیعه در تعجیل فرج، ظهور از موضع انفعال است یا از موضع فعل، چگونگی عصر ظهور و وضعیت شیعه، خصوصیات و کمالات یاران حضرت حجت(عج) و نحوه رشد و پرورش این کمالات در جامعه شیعی، نقش شیعه در تمهید مقدمات ظهور، رسالت شیعه در زیرسازی حکومتهای اسلامی قبل از ظهور، انتشار معارف مهدوی، ایجاد روحیه انتظار با حفظ سلامت دینی و اخلاقی، تأثیر معارف اهلبیت در تبیین وظایف شیعه در غیبت کبرا و مسائلی نظیرآن.
در این راستا، با توجیه وعاظ، شعرا، مداحان، محققان، نویسندگان و فیلمسازان میبایست سیلی از محصولات و تولیدات فرهنگی و هنری نظیر اشعار و سرودههای انقلابی ناظر به وظایف شیعه و رسالت جهانی او، خطابه و سخنرانیهای اسلامی برای تحولی جهانی و فرهنگسازی جهانی، نمایشنامه و فیلمهای توحیدی برای ارائه قرآن به لسان هر قوم را متناسب با مقتضیات زمان و مکان، در بسیج میلیونی تودهها تولید و به جهانیان عرضه نمود.
2. تبیین ابعاد جاهلیت مدرن در عرصه فرهنگ، تمدّن و نظامهای سیاسی حاکم معاصرانحطاط اخلاقی و امحاء ارزشهای انسانی و رسوخ کفر و شرک در متن و عمق تمدّن غرب بالعیان مشاهده میشود و نه تنها مورد انکار قرار نمیگیرد، بلکه با طرح حاکمیت عقل جمعی لیبرالیزم اعتقادی، سیاسی و اقتصادی و توجیههای سکولاریستی، اندیویدوآلیستی و اومانیستی بدان افتخار و مباهات میشود و با طرح پلورالیسم، سوفیسم و سپتی سیسم معرفتی، راه انکار و نفی آن را مسدود مینماید. آنگاه عمل به احکام و ارزشهای اخلاقی نوعی ارتجاع و حماقت محسوب میشود و دینداری محصول نگاه سنتی و کودکانه بشر به حوادث عالم تلقی میگردد.
تمامی گناهان کبیره در لسان ادیان الهی به مدد فنآوریهای غرب در سطحی گسترده، درونیترین لایههای جوامع انسانی و خصوصیترین محافل اجتماعی را تسخیر و بشریت را در حیوانیترین مراتب، عمیقاًَ زمینگیر کرده و حیوانیت انسان را قانونمند و نهادینه نموده است تا حدی که میتوان گفت: مولود تمدّن غرب، حیوانی متمدّن است گویی که محصول اندیشة مصفّا و مجاهدت اندیشمندان غرب به ابزار و فنآوریهایی تبدیل شده است که انسان غربی بیوقفه در سطح و عمق، حیوانیتر عمل کند و قانونیتر، عمل حیوانی انجام دهد. آری محصول خردجمعی و نبوغ فردی بدون هدایت الهی و استمداد وحیانی، املاء ارض از ظلم و جور، فسق و فجور شده است.
انسانی که در اندیشه وحیانی خلیفة الله فی الارض امانتدار خداوند، مورد تکریم بیشائبه و مایه مباهات حق، مسجود و مطاع ملائک و معلم به اسماء الهی است، موجودی صاحب عقل و اراده و تدبیر و فطرتی سلیم که میتواند به مقام عبودیت و قرب ربوبی نائل شود، در تمدن غرب به کجا رسیده است؟ از تمدنی که در مبانی، در حصار شکاکیت و نسبیت معرفتی اسیر است تا محصولاتش که در اسارت فردگرایی و دنیاطلبی محصور است، چگونه انسانی میتوان انتظار داشت؟ تمدن غرب در زمان رخوت و سستی دینداران، املاء درونی خویش از شرک، کفر، فسق و ظلم زشت را، که به مدد اذهان خلاق و فنآوریهای پیشرفتهاش تزیین و زیبا نموده است، به بیرون از ظرف وجودی خویش، سرریز نموده و بدین ترتیب زمین را از گندابهای درونی خویش اشباع و املاء نموده است.
عصر تقدس سامری را باید موسوی کرد!
فلذا راهبرد کلیدی دیگر در تمهید مقدمات ظهور، تبیین ابعاد جاهلیت مدرن و پردهدری از نقاب دلربای تمدن غرب است.
3. تبلیغ معارف، تعالیم و بینش دینی عناصر مشترک جمیع ادیان توحیدی به طور اعم و معارف اسلامی به طور اخصانحراف و ضلالت بشر که با ابتذال و مفاسد فراگیر و کثرت بیماریهای روحی دامنگیر، در عین رفاه و تمتع دنیوی خودنمایی میکند، محصول نسیان خداوند و فراموشی جوهره ادیان الهی در قوه عاقله و فاهمه بشر است. تعالیمی نظیر: وحدانیت خالق، نبوت سفرای الهی، غیب و ملکوت عالم، قیامت و معاد ارواح انسانی، احکام و قوانین اجتماعی، اوامر و نواهی اخلاقی. تفسیر و بینش اسلامی در پاره عناصر مشترک ادیان الهی به علاوه تعالیم خاص اسلامی و شیعی به عنوان عصاره و جوهره جمیع ادیان الهی، تأثیر بسزایی در معرفت و فرهنگ بشری، ادراک جاهلیت مدرن و در نتیجه انتظار ظهور امام عصر دارد. حقیقت تعالیمی نظیر عدالت، ولایت و مهدویت خاص تشیع نیست، بلکه جوهره و عصاره تعالیم جمیع ادیان توحیدی است. وعده ادیان و مذاهب الهی و حتی مکاتب و فرقههای بشری به منجی و مصلحی عادل در عصر بلوغ حیات بشر، داوری و احتجاج حضرت حجت(عج) با مسیحیان بر اساس حقیقت انجیل و با یهودیان بر اساس حقیقت تورات و با پیروان سایر ادیان با شریعت خاصّه خودشان، نشان از توجه و اقبال متدینین ادیان به مدعی مهدویت است. و این خود، دلیل بر آشنایی و ایمان ایشان به تعالیم دینیشان به شمار می رود.
فلذا تبلیغ عناصر مشترک ادیان توحیدی با پرهیز از مسائل اختلافی در عین تبلیغ و نشر حقایق معارف اسلامی از راهبردهای فرهنگافزاری شیعه در عصر غیبت است.
4. گسترش روحیه خداجویی، حقیقتیابی و عدالتطلبیحکومت جهانی حضرت حجت، به قسط و عدل معرفی شده است. عدالت همواره اصلیترین و محوریترین خواسته بشر در طول تاریخ بوده است. امروز تمدن غرب با تمام قدرت میکوشد تا با اندیشههای اندیویدوآلیستی و اپیکوری، عدالت را در حصار فردگرایی و لذتطلبی محبوس نموده و اصالت نفعِ جان بنتام را به جای آن بنشاند و با گسترش فهمِ پورالیستی معرفتی و تمایلاتِ سکولاریستیِ فردی، ریشه نهال تنومند عدالتطلبی و حقیقتجویی را برای همیشه بخشکاند. اینکه زعمای غربی، به بهانه منافعی که در اقصی نقاط دنیا دارند، به خویش اجازه میدهند تا حقوق ملتها و احکام نظام بینالملل را نادیده بگیرند و مانند ماجراجویان استعمارگر پرتقالی و اسپانیایی قرون هفدهم و هجدهم میلادی با پرچم دزدان دریایی، سر از هر منطقهای در آورند، به لطف نهادینه نمودن روحیه رضایت به ظلمِ ظالم در ازای کسب منافع جزئی و لذات آنی است. کاری که به مدد رسانههای جمعی با بزرگنمایی قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی خویش، تحقیر قدرت و اراده ملتها، به زیر سئوال بردن توان مدیریتی و خلوص باطنی نخبگان بومی، و ارعاب و تحمیق جهانیان انجام دادهاند.
فلذا راهبرد مهم دیگر در عرصه فرهنگافزای، گسترش روحیه خداجویی، حقیقتطلبی و عدالتخواهی در سطح جهان است، با توجه به فطری بودن این مفاهیم و امحاء ناپذیری امور فطری، میبایست به نهضت خداجویی، حقیقت طلبی و عدالت خواهی در تمهید مقدمات ظهور قیام نمود، قیام لله مثنی و فرادی.
5. توسعه محبّت و مودّت به اهل بیت در جهان از طریق تبیین زندگانی، ابعاد وجودی و معارف اهلبیتحاکمیت هفتاد ساله نظام کمونیستی که دین را به عنوان افیون تودهها، طی یکی دو نسل سرکوب و با تعطیل نمودن کلیساها و مساجد از اعمال مذهبی مردم ممانعت میورزید، اثری جز تشنهکردن مردم نسبت به دین نداشت. در تمدّن سیصد ساله غرب نیز، به موازات گسترش حیوانیت انسان در بستر تمدّن غرب، بر عطش حقیقتجویی و الگوطلبی انسانهای خسته و رمیده از تربیت غربی افزوده میشود. میتوان نور فطرت را کم فروغ نمود، ولی هرگز نمیتوان آن را خاموش و از صفحه وجود انسان به کلی محو نمود. انسانهای آزاده و مستقل، پیرو هر مکتب و مسلکی و مؤید هر رهبر و مصلحی نمیشوند. افرادی که هندسه وجودیشان، تعقلی و استدلالی است، به آسانی تحت اسارت نظام استدلالی و مکاتب غربی قرار نمیگیرند و انسانهایی که تشنه محبت و آرامش قلبیاند، هنوز در کوی هیچ مسلک و آئینیآرام نگرفتهاند.
فلذا عرصه هنرمندانه اسوههای حقیقی بشر که معلمان و مربیان صادق انسان در مسیر فطرت سلیم و دین قیّم حضرت حقاند، موجی از اقبال و ارادت را در میان انسانها بوجود میآورد. انسانهایی که فطرتی بیدار، روحی آزاده، عقلی جویای حقیقت و قلبی تشنه محبت دارند، تنها از روح آزاده و متعالی، منطق و برهان متین و دقیق، و محبت و مودّت ربوبی و قدسی اهل بیت عصمت و طهارت(، سیراب میشوند و بس. از اینرو راهبرد مهم در عرصه فرهنگافزاری، توسعه و تعمیق محبت محمّدی و مودّت علوی در گستره جهان است.
6. تبیین و ترویج ابعاد مختلف تفکر و فرهنگ جهاد و شهادت عاشوراییعاشورا مظهر اسلام ناب محمدی و تشیع خالص علوی است. عاشورا عصاره تعالیم انبیا الهی و خلاصه آموزههای دینی است. عاشورا تجلی عشق ربوبی و تبلور محبت الوهی انسان به خالق است. عاشورا رمز حیات حسنه و سر نجات طیبه انسان از کفر و ظلم است. جهاد و قیام الهی، آغاز هدایت انسان و شهادت آغاز حیات عندالرّبی انسان است. فرهنگ عاشورا، مهر ابطال بر همه کفر و شرک و تمام ظلم و جور بر پیشانی تاریخ است. از این رو، فرهنگ جهاد و شهادت، مغز و اساس فرهنگ انتظار و فرج است، و حقیقت انتظار، پوشیدن جامه جهاد و نوشیدن شهد شهادت است، جهاد و شهادتی که در عاشورای محرم 61، به خامه خون سیدالشهدایِ هستی، تفسیر و تحقق یافت.
فلذا ترویج تفکر و فرهنگ عاشورا، ترویج حقیقت ناب ادیان توحیدی و عصاره مجاهدت اولیاء الهی و ترویج روح و اوج فرهنگ انتظار است. تفکر و فرهنگی که قلب هر آزاد
منبع: www.ghadirekhom.com