صهیونیست ها چه می گویند؟
دیر زمانی است که صهیونیسم جهانی از راههای سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و تبلیغی به هدف تسلط بر جهان تلاش می کند. یکی از راههای سیطره بر جهان، استفاده از تبلیغات با شیوه ها و شگردهای مخصوص آن است.
امروز صهیونیسم با سپاه عظیمی از سخنران، نویسنده، هنرمند، کارگردان، برنامه ریز تبلیغاتی، و… به عشق رسیدن به پول و ثروت و خوشگذرانی، بزرگ ترین فاجعه های تاریخ بشری را می آفریند و با شگردهای روان شناسانه و فرمولهای جامعه شناسانه و برگزاری کنفرانسها و سمینارها و… برای تخریب اذهان بشریت تلاش می کند.
ولتر نویسنده و شاعر فرانسوی می گوید: «یهودیان قومی منافق و خونخوار و طایفه ای وحشی و بی اعتبار و افرادی ذلیل به شمار می آیند. این جماعت طی روزگار دراز، زشتی و طمع را در خود گرد آوردند. آتش کینه ایشان نسبت به ملتهای دیگر هرگز فرو نمی نشیند؛ همان ملتهایی که آنان را در کنار خویش تحمل می کنند و تیره بختی و رنج و تلاششان موجب ازدیاد ثروت آنان می شود. دسته کوچکی از یهودیان می تواند به شیوه های خاص، نسبت به ملتهای دیگر کینه توزی و دشمنی کند.» (1) و امروز دسته ای از یهودیان؛ یعنی صهیونیستها چنین نقشی را ایفا می کنند.
بدین دلیل شناخت این دشمن غدّار و شیطان مکار در همه ابعاد وجودش، مخصوصاً در بعد تبلیغی و فرهنگی برای هر کسی که کم ترین ایمان و اعتقادی به اسلام و انقلاب اسلامی دارد و حداقل مسئولیتی نسبت به خود و جامعه و تاریخ احساس می کند، لازم و ضروری است. شناخت مبانی، اصول، شیوه ها و ابزارهای تبلیغات صهیونیسم و راهکارهای مقابله با آن، مبلغان دینی و همه مسلمانان را برای مقابله فرهنگی و دفاع از حریم دین یاری خواهد کرد.
در این نوشته به بررسی اجمالی برخی از مبانی و اصول تبلیغات صهیونیستی می پردازیم.
تعریف اصول و مبانی
مبنا در لغت به معنای بنیاد، شالوده، بنیان و اساس آمده (2) و در اصطلاح تاکنون تعاریف فراوانی برای آن در علوم مرتبط با تبلیغ بیان شده است. (3)
با توجه به تعاریف موجود و معنای لغوی «مبنا» می توان مبانی تبلیغ را چنین تعریف کرد: «مبانی تبلیغ عبارتست از جهان بینی و باورهای اساسی پیروان هر مکتب درباره جهان و انسان.» در واقع مبانی عبارتند از بیان هستها و نیستها، و معمولا به صورت خبری بیان می شوند. مثل اینکه در مبانی اعتقادی اسلام اعتقاد داریم که «خدا هست»، «قیامت وجود دارد»، «انسان اراده و اختیار دارد» و …
«اصل» در لغت به معنی بیخ و ریشه هر چیزی است. (4) و در علوم مختلف در معانی گوناگون به کار رفته است. (5) اصول تبلیغ را می توان چنین تعریف کرد: «اصول تبلیغ عبارتند از بایدها و نبایدهای تبلیغ که برگرفته و مبتنی بر مبانی تبلیغ می باشند.» مثلا بر اساس این مبنا که انسان مخلوق خداست و خداوند به او نعمت داده است، در تبلیغات اسلامی به این اصل پایبند می شویم که باید انسانها را به بندگی خداوند و شکر نعمت او سوق داد.
حال با این تعاریف، برخی از مبانی و اصول تبلیغاتی صهیونیسم را مطرح می کنیم، با این توضیح که بعضی از این اصول و مبانی ریشه در یهودی بودن صهیونیستها دارد و برخی، باورها و بایدها و نبایدهای گروهی و سیاسی آنان است.
تفرقه افکنی و ایجاد جنگ و خونریزی بین کشورها، یکی از اصول مسلم تبلیغی صهیونیسم است. از نظر آنان باید بین کشورها تفرقه ایجاد کرد و آنان را به جنگ و اختلاف کشاند تا قدرتهایشان از بین برود.
مبانی تبلیغات صهیونیسم
1. برتری نژادی
اعتقاد راسخ دینی صهیونیستها به ممتاز بودن خویش از دیگر ملل جهان، سنگ زیرین تعصّبات نژادی و عامل اصلی انزوای ایشان از دیگر مردمان است. در تورات و تلمود (6) تاکیدات فراوانی نسبت به بافت ممتاز قوم یهود و برتری ایشان از دیگر اقوام صورت گرفته است. مثلا در سفر لاویان می خوانیم: «من خداوند خدای شما هستم که شما را از قومهای دیگر جدا کرده ام.» (7)
اعتقاد به برتری نژادی قوم یهود در جای جای پروتکلهای آنان به چشم می خورد. مثلا در پروتکل 15 آمده است: «میان قوم ما و غیر یهودیان تفاوتهای قابل توجهی از لحاظ استعدادها و تواناییها وجود دارد و همین امر موجب شده است که قوم برگزیده ما از بالاترین میزان انسانیت برخوردار باشد و از غیر یهودیان متمایز گردد.» (8)
همچنین در کتاب تلمود آمده است: «ملت برگزیده خداوند ما هستیم، به همین دلیل خداوند برای ما حیواناتی به صورت انسان آفریده است؛ زیرا خداوند می دانست که یهود به دو نوع حیوان نیاز دارد، یکی حیوانات بی شعور مانند چارپایان ودیگری حیوانات ناطقه و با شعور مانند مسیحیان، مسلمانان و بودائیان. برای آنکه بتوانیم از همه آنها به اصطلاح سواری بگیریم، خداوند ما را در جهان متفرق ساخته است، به همین دلیل ما باید دخترهای زیبا و خوشگل خود را به ازدواج پادشاهان و وزرا و شخصیتهای برجسته یهود درآوریم تا به وسیله آنها بر حکومتهای جهان تسلط داشته باشیم.» (9)
همچنین در تلمود یهودیان آمده است:
« – ارواح یهود، از ارواح دیگران افضل است؛ زیرا ارواح یهود جزء خداوند است، همچنان که فرزند جزء پدرش است، و روحهای یهود، نزد خدا عزیزتر است؛ زیرا ارواح دیگران شیطانی و مانند ارواح حیوانات است؛ نطفه غیر یهودی، مثل نطفه بقیه حیوانات است.
– ربودن اموال دیگران به وسیله ربا، مانعی ندارد؛ زیرا خداوند شما را به ربا گرفتن از غیر یهودی امر می فرماید.
– حیات و زندگی دیگران، ملک یهود است، چه رسد به اموال آنها.
– سلام کردن بر کفار و کسانی که یهودی نیستند، اشکال ندارد، به شرط اینکه سرّاً او را مسخره کرده باشند.
– تعدّی کردن به ناموس غیر یهودی مانعی ندارد، زیرا کفار مثل حیوانات هستند و حیوانات را زناشویی نیست.
– ملّت برگزیده خداوند ماییم و لذا برای ما، حیوانات انسانی خلق کرده است.» (10)
صهیونیستها که خود را قربانی ایده «نازیسم» می دانند و در این باره مظلوم نماییهایی کرده اند، خود نیز تفکری جز تفکر نازیسم ندارد و معتقد به برتری قوم یهود بر تمام انسانها می باشند.
چنانکه ملاحظه گردید، بنابر اعتقاد صهیونیسم تمام انسانها در مقابل یهود، حیوانهای انسان نمایی هستند که یهود حق کشتن و نابودی آنها را دارد، همانگونه که در کشتارهای بیرحمانه روستاها و شهرهای فلسطینی به دست جلّادان صهیونیسم شاهد آن بوده ایم.
زمانی که از هیتلر درباره علت دشمنی او با یهودیان پرسیده شد، گفت: «اینکه دو ملّت هر دو برگزیده و ممتاز باشند، امکان پذیر نیست. ما به تنهایی ملت نخبه خدا هستیم.» (11)
در قسمتی از پروتکل 11 رهبران یهود برای تسخیر جهان آمده است: «ما یهودیان برگزیده خداوند هستیم و پراکندگیمان در سراسر جهان از عنایات اوست.» (12)
منظور صهیونیسم این است که در هر نقطه از جهان که هستند، در همان جا تلاش کنند تا بر مردم آن منطقه مستولی شوند. صهیونیسم در این زمینه آزمایش خود را پس داده و الحق که خوب از پس این حیله بر آمده است.
در سراسر دنیا، هر کجا که پای یهود باز شده است، سعی کرده اند با در دست گرفتن نبض اقتصاد، بر مردم چیره شوند و سپس از این طریق بر جان و مال آنها حکم برانند. صهیونیستها از طریق تبلیغات انبوه و گسترده خود تاکید می کنند که تأسیس یک دولت یهودی در حساس ترین نقطه جهان و مطلوب ترین سرزمین؛ یعنی فلسطین، محصول نبوغ و درایت و استعدادهای ذاتی یهودیان است.
این ادعای صهیونیسم که یهودیان به لحاظ ژنتیکی از دیگر نژادها برترن د، طی نیم قرن اخیر، یکی از محورهای اصلی تبلیغات صهیونیسم در سراسر جهان قرار گرفته است. (13)
2. انحصاری بودن راه نجات در یهود
بر اساس اعتقادات یهودیان، تنها راه هدایت الهی و نجات و رستگاری این است که انسان یهودی باشد. البته مسیحیان نیز چنین ادعایی را داشته و دارند. قرآن کریم این ادعای اهل کتاب را مطرح و خط بطلان بر آن کشیده و اعلام می دارد که شریعت و آئین توحیدی ابراهیم راه سعادت انسان است و یهودیان و مسیحیان دور مانده از حق و حقیقت، و رهروان راه انحراف و ادیان تحریف شده به جایی نخواهند رسید. خداوند متعال در قرآن می فرماید:
«وَ قَالُواْ کُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَی تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفاً وَ مَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِین»؛ (14) «وگفتند یهودی یا مسیحی باشید تا هدایت یابید. بگو: بلکه ملت ابراهیم یکتاپرست [موجب هدایت است] و او از مشرکان نبود.»
همچنین قرآن کریم پس از طرح ادعای ادیان مختلف در مورد انحصاری بودن راه سعادت در آنها، اسامی و عناوین ظاهری را باطل شمرده و ملاک سعادت و رسیده به هدف را ایمان به خدا و روز قیامت و عمل صالح دانسته و می فرماید:
«إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ الَّذِینَ هَادُواْ وَ النَّصَرَی وَ الصَّبِئینَ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الاَْخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَ لَا خَوْفٌ عَلَیهمْ وَ لَا هُمْ یحْزَنُون»؛ (15) «کسانی که [به پیامبر اسلام] ایمان آورده اند و کسانی که به آیین یهود گرویدند ونصاری و صابئان (= پیروان یحیی) هر گاه به خدا و روز رستاخیز ایمان آورند، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است و هیچ گونه ترس و اندوهی برای آنها نیست.»
یعنی هر کدام از پیروان ادیان الهی که در عصر و زمان خود، بر طبق وظایف و فرمان دین عمل کرده اند، مأجور و رستگارند.
3. مالکیت همه دنیا
یهودیان بر این عقیده اند که تمام دنیا از آنان است و نه مال مردمان دیگر. شاهد این مدعا سخنان خاخام «ریچران» است. او در سخنرانی خود که در سال 1869 میلادی در شهر براع و در کنار قبر «سیمون بن یهودا» ایراد کرده چنین می گوید: «پدران ما هر سال کنفرانسی در این مکان تشکیل می دادند و اکنون وظیفه ما این است که ابتدای هر قرن کنفرانسی را تشکیل داده و برای به دست گرفتن قدرت جهانی برنامه ریزی کنیم. اکنون هیجده قرن از جنگ «یهودا» برای قدرت جهانی که خداوند به ابراهام (16)وعده داده است می گذرد، با وجود اینکه یهود در این مدت اهانت و جسارتهای بسیاری به چشم خود دیده و چندین مرتبه نیز قتل عام شده، ولی تا به حال تسلیم نشده است. و اگر ما یهودیها در دنیا پراکنده شده ایم به این جهت است که دنیا تماماً از آن یهود است. اینک ملّت یهود گامهای بزرگی به سوی قلّه جهان برداشته و هر روز که می گذرد، بر قدرت و توانایی و نفوذ ما افزوده می شود.» (17)
4. طلا، خداوند جهان
خاخام «ریچران» در بخش دیگری از سخنرانی خود می گوید: «ما خداوند این زمان یعنی «طلا» را مالک هستیم. همان خداوندی که توسط هارون به صورت گوساله ای درآمد و ما آن را پرستش کردیم، اکنون به صورت خداوند تمام مردم جهان درآمده است. زمانی که طلاهای جهان را به دست خود ببینیم، به وعده های ابراهام جامه عمل پوشانده و بر جهان تسلط کاملی خواهیم یافت.» (18)
از این سخنان به خوبی استفاده می شود که یهودیان و صهیونیستهای منحرف امروزی پیش از آنکه به خدای خالق و پروردگار جهان بیندیشند، در اندیشه طلا و درهم و دینار دنیایند و در واقع به سوی قبله طلا و دلار سر بر سجده می سایند.
اصول تبلیغات صهیونیسم
صهیونیسم بر اساس مبانی اعتقادی خود و بر اساس نگرشی که نسبت به جهان و انسان دارد، بایدها و نبایدهایی را در تبلیغات خویش اعمال می کند، برخی از این اصول تبلیغی به شرح زیر است:
1. تفرقه افکنی و جنگ افروزی
تفرقه افکنی و ایجاد جنگ و خونریزی بین کشورها، یکی از اصول مسلم تبلیغی صهیونیسم است. از نظر آنان باید بین کشورها تفرقه ایجاد کرد و آنان را به جنگ و اختلاف کشاند تا قدرتهایشان از بین برود.
رژیم صهیونیستی برای فراهم کردن زمینه حکومت جهانی خویش، در صدد تضعیف دولتهای غیر یهودی در مناطق مختلف، و جایگزین کردن مهره های خویش در آنها می باشد.
صهیونیستها برای رسیدن به این هدف، بذر نفاق را بین ملتها و دولتها می افشانند و ملتها را علیه دولتهایشان می شورانند.
در قسمتی از پروتکل 10 رهبران یهود آمده است: «برای آنکه آرزوی استقرار حکومت مطلقه قوم خود را در دل همه مردم جهان ایجاد کنیم، لازم است که رابطه مردم را با دولتهایشان تیره کنیم.» (19)
صهیونیستها با آنکه خودشان خواهان حکومت استبدادی و پادشاهی هستند، (20) حکومت دموکراسی و وابسته به آراء عمومی را تبلیغ می کنند. شاید علت عمده گرایش بنیانگذاران و روشنفکران صهیونیست به فرهنگ یونان باستان و دموکراسی چند حزبی در برابر دیکتاتوری و یا حکومتهای خدا سالار، فراهم گردیدن امکان نفوذ آنان در اساسی ترین اهرمهای رهبری جامعه تحت چنین نظامهایی باشد.
نفوذ صهیونیسم در این زمینه عمدتاً از دو کانال صورت می گیرد:
1. مؤسّسات سازنده افکار عمومی، مجامع علمی و تحقیقاتی و رسانه های گروهی.
2. احزاب و ارگانهای حکومتی.
از سوی دیگر صهیونیستها تلاش می کنند بین کارگزاران حکومتی کشورها تفرقه ایجاد کنند تا آنان به نابودی و از میدان به در کردن همدیگر فکر کنند و زمینه سقوط چنین دولتهایی فراهم آید و در یک چرخش، دولتی که مدّنظر آنان است سرکار آید و آنها کنترل اوضاع را به دست گیرند.
از دیگر کارهای صهیونیسم، ایجاد اختلافات بین کشورها، مخصوصا کشورهای هم جوار می باشد.
در قسمتی از سخنان آنان آمده است:
«با اعمال روشهای سیاسی، اقتصادی و ایجاد تعهدات مالی، دولتها را به جان همدیگر می اندازیم.» (21)
نمونه بارز آن در کشورهای اسلامی، ترور رفیق حریری در لبنان توسط عمّال دست پرورده خودشان بود که با زیرکی خاصی تلاش کردند این ترور را به گردن سوریه اندازند وبدین وسیله آتش جنگ بین لبنان وسوریه را شعله ور کنند، که به لطف الهی و با دقت مسلمانان، این توطئه ناکام ماند.
صهیونیستها با صراحت اعلام کرده اند که: «در هر موقعی که به مخالفی برخورد می کنیم باید دارای استعداد باشیم که بتوانیم جنگ را بین کشوری که با ما قصد مخالفت داشته و کشورهای همجوار ایجاد کنیم.» (22)
و نیز تصریح کرده اند که: «اگر کشوری بخواهد با ما مخالفت کند، ما باید آنقدر قوی باشیم که حتی همسایگان کشور مخالف را نیز تهدید به جنگ کنیم. اگر همسایگان نیز همراه کشور مخالف همگی علیه ما متحد شوند، آنگاه ما باید آنها را به یک جنگ جهانی تهدید کنیم.» (23)
2. عدم پایبندی به دین
صهیونیسم اصولا اعتقادی به خداوند ندارد و آنچه که حقیقتا به دنبال آن است، به دست آوردن دنیا از راه اشاعه لا مذهبی و بی دینی است؛ اما اگر منفعت اقتضا کند، از دین نیز به عنوان یک ابزار استفاده می کند.
در پروتکل 4 رهبران یهود آمده است:
«اگر آزادی بر خداپرستی مبتنی باشد، با انسان دوستی و برابری پیوندی داشته و برای جامعه بی زیان باشد، به رفاه عمومی لطمه ای وارد نسازد و در اقتصاد هم جایی برای خود پیدا کند، بر ما لازم است که هم احترام به آزادی و هم اعتقاد به خدا را در میان مردم غیر یهودی از بین ببریم و نیازهای مادی را جایگزین این گونه اعتقادات سازیم؛ اما اگر اعتقاد به خدا موجب شود که ما بر مردم حکومت کنیم، در این صورت باید به تبلیغ دین بپردازیم و با راهنمایی مردان روحانی، مردم را به تسلیم وا داریم.» (24)
روژه گارودی در کتاب «پرونده اسرائیل و صهیونیزم» می نویسد:
«هرتزل بنیان گذار صهیونیسم مصطلح، مطلقاً نسبت به خدا شکاک است و حتی علیه یهودیانی که یهودیت را به عنوان یک مذهب تعریف می کنند، مبارزه می کند.» (25)
دیدگاههای سیاسی صهیونیسم بر زور، دروغ وحیله استوار است و صهیونیسم جهانی به چیزی جز رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده که همان سلطه بر کل جهان و برپایی حکومت استبدادی اقلیت یهود بر تمام انسانها به عنوان بردگان و زیردستان است، نمی اندیشد.
Peter the Great
پتر کبیر، امپراتور روسیه با توصیف یهودیان به بزهکاران حیله گر، به دولت خویش هشدار می داد که از آنان بپرهیزند. (26)
وی چنین می گفت: «مایلم که در نزد (قلمرو حکومت) خویش، شایسته ترین ملتهای مسلمان و حتی بت پرست را گرد آورم تا یهودیان را؛ زیرا به ندرت در میان آنان دروغ پرداز و نیرنگ باز و منافق می توان یافت، اما در میان قوم یهود، محال است که بتوان انسان خوبی را یافت که اهل دروغ و نفاق نباشد.» (27)
صهیونیستها خود می گویند: «فقط زور می تواند در سیاست موفق شود، مخصوصاً اگر این زور توأم با استعداد فطری رهبر قوم باشد. شدت و خشونت اصل مسلمی است و فریب و تزویر قاعده ای است که باید در حکومتهایی که نخواهند تاج و تخت خود را به دست دیگری بسپارند رعایت شود.» (28)
اخلاق در سیاست صهیونیستی نه تنها جایگاهی ندارد، بلکه مذموم نیز شمرده می شود و اساس تربیت صهیونیسم بر این پایه استوار است که انسانها را هر چه بیشتر از اخلاق و خوی انسانی دور کرده و حس انتقام جویی و درندگی را در آنها تقویت نمایند تا به موقع بتوان از آنها استفاده کرد.
ژرژ لامبلن از قول صهیونیستها این گونه نقل می کند: «حکومتی که بخواهد به وسیله اخلاق اداره شود، حکومت سیاسی نیست و بالاخره قدرت خود را از دست خواهد داد. کسی که می خواهد حکومت کند باید به مکر و حیله و فریب و دورویی متوسل شود.» (29)
در قاموس صهیونیسم آزادی سیاسی توهمی بیش نیست، و واژه حق معنایی جز اعمال زور ندارد. صهیونیسم برای رسیدن به اهداف پلید خود حتی واژه ها را به بازی گرفته است. در قسمتی از پروتکلهای آنها آمده است:
«حق یعنی اعمال زور، حق واژه ای ذهنی است که به هیچ وجه جنبه عینیت به خود نمی گیرد. حق با زور است، آزادی سیاسی فقط توهمی است و اصولا وجود ندارد.» (30)
همچنین با صراحت می گویند: «در نظام سیاسی ما حق این چنین تعبیر می شود: هر آنچه را که می خواهم به من بده؛ زیرا از تو قوی ترم. نیازی نیست که ثابت کنم حق از آن کیست. قدرتهای سیاسی جهان به سبب اعمال لیبرالیسم دچار مشکلات شدیدی هستند. وظیفه ما این است که فارغ از این گونه مشکلات به فکر پی ریزی حکومت آینده خود باشیم. ما باید در طرحهای خود بیشتر به ضروریات فکر کنیم تا به اخلاقیات و بیشتر به هدفها توجه داشته باشیم تا به وسیله ها.» (31)
چنانکه از عبارت فوق پیداست، صهیونیسم هیچ گونه پایبندی به دین را در راستای اهداف خود نمی داند و معتقد است که نباید به اخلاق و معنویت و دین پایبند بود.
نمونه های دیگری از عدم پایبندی صهیونیسم و یهود به دین و کتاب آسمانی را در ذیل می آوریم:
1. بی رحمی و جلاّدی و خوی حیوانی داشتن، از مواردی است که صهیونیسم به پیروان خود تعلیم نموده و از جمله خصایص یک صهیونیست به حساب می آورد. رهبران صهیونیست اعلام کرده اند که: «در مکتب ما افراد خونسرد و بی رحم تربیت خواهند شد که هیچ وقت توجهی به اشخاص نداشته و فقط به فکر دفاع از ما بوده وبه هیچ وجه نفع اجتماع را در نظر نمی گیرند.» (32)
2. ترویج فساد، بی بند و باری، فحشاء و نیز سرگرمیهای کاذب، از جمله برنامه های شیطانی صهیونیسم برای اغفال و انحراف و بی خبر ماندن جوامع بشری است. آنان خود بیان کرده اند که: «این روش (زور، شدت، خشونت، فریب و تزویر) تنها راه رسیدن به هدف و ناز و نعمت دنیاست و از همین جهت ما نبایستی از تولید هیچ گونه فساد و انجام هیچ گونه مکر و تزویر و خیانت که ما را به سوی هدف نزدیک نماید هراس داشته باشیم. در عالم سیاست اگر برای رسیدن به قدرت لازم باشد که مال دیگران را هم تصاحب کرد، تردیدی جایز نیست.» (33)
3. قرآن کریم پس از نقل مقداری از خلافکاریهای قوم یهود و از جمله خونریزی و قتل نفس و اخراج یکدیگر و… ، این پرسش را مطرح می سازد که «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ»؛ (34) «آیا شما به بخشی از کتاب [که مطابق میل و منافعتان است] ایمان دارید و بخش دیگر از آن را تکفیر می کنید؟»
این گفتار قرآنی نشانگر استفاده ابزاری قوم یهود از کتاب آسمانی و استفاده از آن در راستای خواهشهای نفسانی خویش است.
4. از مجموع آیات قرآن بر می آید که قوم یهود تنها کتاب خودشان را قبول دارند و نه کتابهای آسمانی دیگر را و تازه به کتاب آسمانی خود نیز عمل نمی کنند. مثلا در قرآن کریم آمده است:
«وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ ءَامِنُواْ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ نُؤْمِنُ بِمَا أُنزِلَ عَلَینَا وَ یکْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنبِیاءَ اللَّهِ مِن قَبْلُ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِین»؛ (35) «هنگامی که به آنان گفته می شود به آنچه خدا نازل کرده ایمان آورید، می گویند به آنچه بر خودمان نازل شده ایمان می آوریم و به غیر آن کفر می ورزند در حالی که حق و تصدیق کننده کتاب آنهاست. بگو پس چرا پیامبران خدا را پیشتر می کشتید، اگر ایمان داشتید؟»
5. از مصادیق دیگری که نشان می دهد یهودیان دستورات تورات را اجرا نمی کنند، اذیت و آزار حضرت موسی علیه السلام در زمان حیات آن بزرگوار است. قرآن کریم این ماجرا را چنین بیان می کند:
«وَ إذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنی وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکُم»؛ (36) «و بیاد آور زمانی را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! چرا مرا اذیت می کنید در حالی که می دانید من فرستاده خدا به سوی شما هستم.»
6. معمولا مؤمنین از هر دین وآیینی در مقابل احکام خداوند و دستورهای انبیای الهی می گویند: «سَمِعنا وَ اَطَعنا»؛ یعنی شنیدیم و اطاعت کردیم، ولی قرآن درباره قوم یهود می فرماید: «قالُوا سَمِعنا وَ عَصَینا»؛ (37) «گفتند: شنیدیم و نافرمانی کردیم.» نمونه این نافرمانی در آیات مختلفی از سوره بقره آمده است و حکایت از عدم پایبندی این قوم نسبت به فرامین الهی دارد. (38)
از مجموع آنچه گذشت، پیداست که صهیونیسم معتقد به پایبندی به دین واخلاق و معنویت نیست، بلکه بر عکس معتقد است که نباید به چنین اموری پایبند بود.
3. صنعتی کردن افکار
صهیونیسم جهانی بر این باور است که برای سرگرم ساختن مردم جهان و دور نگه داشتن آنان از وقایعی که در حال اتفاق است، باید آنان را به لحاظ فکر واندیشه متوجه صنعت و تجارت نمود تا با اشتغال به امور صنعتی و تجاری، دشمن مشترک خود را که صهیونیسم است فراموش کنند. نویسنده این سطور معتقد نیست که مسلمین نباید متوجه صنعت و تجارت باشند؛ بلکه بر این باور است که سرگرم شدن به این امور نباید موجب فراموشی دشمن شود، چنانکه با کمال تأسف برخی از کشورهای اسلامی برای پیشبرد صنعت و اقتصاد و تجارت خود گاهی با پلیدترین دشمنان؛ یعنی اسرائیل نیز قرارداد امضاء می کنند.
رهبران یهود تصریح کرده اند که: «برای آنکه بتوانیم قدرت اندیشیدن را از مردم غیر صهیونیست سلب کنیم، باید فکر آنها را متوجه صنعت و تجارت کنیم. سرگرم شدن آنها به داد و ستد و اندیشیدن به صنعت باعث می شود که دشمن مشترکشان را فراموش کنند. از سوی دیگر به صنعت جنبه احتکار می دهیم. بدین معنی که به بهای صنعتی شدن، بسیاری از زمینها نادیده گرفته می شوند که سرانجام به دست ما می افتد و ما آنها را احتکار می کنیم. افزایش روز افزون رقابت به منظور پیش افتادن در زندگی از سویی و نابسامانیهای اقتصادی از سوی دیگر، مردم را سرخورده و افسرده می کند، نفرت آنها نسبت به مقامهای عالی رتبه اداری، مذهبی و سیاسی اوج می گیرد،…» (39)
4. بی نظمی برای دیگران
از جمله اموری که رهبران صهیونیسم برای برهم زدن اوضاع کشورهای دیگر و علی الخصوص کشورهای اسلامی جهت نابود ساختن نظامهای سیاسی آنان در نظر گرفته اند، ایجاد بی نظمی و به هم ریختن نظم و انضباط و انسجام گروهی در میان مردم آن کشورها است. صهیونیستها بر این باورند که باید در بین غیر یهودیان بی نظمی ایجاد کرد.
در بخشی از پروتکلهای رهبران یهود آمده است:
«برای آنکه بتوانیم به طور مؤثری فعالیتهای اشتراکی غیر یهودیان را بدون آنکه به فعالیتهای گروهی خودمان لطمه ای وارد شود، تخریب سازیم، باید همکاری گروهی را در همان مراحل نخستین عقیم کنیم. ما باید مطالب و موادّی را وارد نظامهای آموزشی غیر یهودیان کنیم که نظم و انسجام را از سیستمهای آموزشی آنان بگیرد و اوضاع درهم و برهمی به وجود آورد، اما هنگامی که خودمان به قدرت رسیدیم، تمام مواد و مطالبی را که بی نظمی به بار می آورند، و دانش آموزان را به نافرمانی وا می دارند، از دروس دانشگاهی حذف کنیم.» (40)
برگرفته از ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 95