یاوران حضرت مهدی عجل الله

فرهنگ ظهور و مهدویت و یاوران واقعی حضرت (الهم عجل لولیک الفرج)

یاوران حضرت مهدی عجل الله

فرهنگ ظهور و مهدویت و یاوران واقعی حضرت (الهم عجل لولیک الفرج)

یاوران حضرت  مهدی  عجل الله

بسم الله الرحمن الرحیم
مطالب این سایت با هدف تعجیل در ظهور منجی عالم بشریت حضرت صاحب الزمان (عج) و فرهنگ ظهور بوده راه اندازی شده و انتشار مطالب آزاد میباشد با ذکر یک صلوات جهت تعجیل در ظهور آقا امام زمان .
باتشکر

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
نویسندگان
طبقه بندی موضوعی

۱۶ مطلب با موضوع «سیاست» ثبت شده است

اتحاد ج.ا.ا و یمن در برابر عربستان و صهیونیست ها

سارا سجادی | چهارشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۳۵ ب.ظ

اتحاد ج.ا.ا و یمن در برابر عربستان و صهیونیست ها

اتحاد ج.ا.ا و یمن در برابر عربستان و صهیونیست ها shia muslim                  

 بازهم پای کشور پرنفوذ این روزهای خاورمیانه یعنی کشوری که سال هاست دکترین‌ها ومحاسبات و معادلات غربی‌ها خصوصا آمریکا را در منطقه برهم زده وکلاف سردرگمشان کرده، یعنی جمهوری اسلامی ایران به میان خواهدآمد.

جمهوری یمن کشوری در جنوب غربی آسیا و درجنوب شبه جزیره عربستان است .پایتخت این کشور صنعا است. طبق برآوردی درسال 2012 بین 60% تا 65% ازمردم یمن مسلمان سنی و بین 35% تا40% شیعه هستند.اغلب سنی ها شافعی و بیشتر شیعه های یمن از شاخه زیدی هستند اما اقلیت قابل توجهی شیعه دوازده امامی وشیعه اسماعیلی  هم در میان آنها وجود دارد.

این کشور از سال 2011 گرفتار یک بحران سیاسی شده است.در این سال اعتراضات خیابانی علیه علی عبدالله صالح که در عمل به رئیس جمهور مادام العمر کشورتبدیل شده بود منجر به  برکناری او از قدرت شد. درفوریه 2012 عبدره منصورهادی در یک انتخابات تک نفره به عنوان رئیس جمهور کشورانتخاب شد اما اختلافات سیاسی ادامه یافت و دو گروه انصارالله(به رهبری حوثی ها) ونیز القاعده وارد درگیری باحکومت مرکزی و یکدیگرشدند.

حوثی ها در سپتامبر 2014 صنعا را تصرف کرده و تشکیل حکومت وحدت ملی را اعلام کردند.منصورهادی و دولت او نیز در21 ژانویه 2015 استعفای خود را اعلام کردند اما در21 فوریه استعفای خود را پس گرفته و عدن را به عنوان پایتخت موقت  اعلام کرد.

26 مارس ائتلافی از کشورهای منطقه به رهبری عربستان سعودی حملات هوایی را علیه حوثی ها و در حمایت از دولت هادی با نام «طوفان قاطعیت» آغاز کردند.جنبش انصارالله که به جریان حوثی نیز معروف است و پیشتر «شباب المومن» نام داشت،جریانی سیاسی و نظامی از شیعیان زیدی یمن است.انصارالله درکنار ارتش یمن هم اکنون برعمده مناطق یمن تسلط دارد.همچنین محمد علی حوثی رئیس کشور فعلی یمن نیز از همین جنبشاست.نام حوثی به رهبرشان حسین بدرالدین حوثی انتساب دارد که در سال 2004 توسط نیروهای ارتش یمن کشته شد.اعتراضاتی که به رهبری حوثی ها و در مخالفت با افزایش قیمت سوخت وگسترش فساد در دولت یمن شکل گرفت موجب شد کنترل بخش های زیادی از پایتخت یمن دراختیار هواداران این گروه بیفتد.در17 بهمن 1393 حوثی ها با منحل کردن پارلمان یمن و تشکیل یک شورای 5 نفره برای ریاست جمهوری،قدرت را در این کشور به دست گرفتند.

    جمهوری اسلامی ایران و یمن

ارتباط و اتحاد جمهوری اسلامی ایران و جنبش انصارالله اما معطوف به این روزها و ماه های اخیر نیست،نگرشی کوتاه بر تاریخچه این جنبش و رهبران آن از ارتباطی دیرینه و پرسابقه این گروه و ایران خبرمی دهد.به عنوان اشاره ای کوتاه اما مهم و تاثیرگذارمی توان این نکته رایادآورشد که حسین بدرالدین حوثی بنیان گذار و رهبر سابق جنبشانصارالله که پیش از این ذکرشد در دهه شصت برای آشنایی با اندیشه های امام خمینی (ره)به قم سفرکرد و به یکی از مریدان ایشان تبدیل گشت.اما این مسئله که جمهوری اسلامی ایران این روزها چه موضعی درقبال بحران یمن دارد و واقعا از این کشور و خصوصا جنبش انصارالله حمایت می کند، یکی ازموضوعات مهم و داغ سیاسی منطقه است.

غربی ها خصوصا ایالات متحده و متحدین عربش در منطقه تاکید دارند که جنبش انصارالله یمن شدیدا تحت حمایت معنوی وتسلیحاتی ایران می باشد و حتی گاهی فراتر از آن از جنگ نیابتی دیگری درمنطقه خاورمیانه بین ایران وآمریکا یاد می کنند،این سوی میدان اما جمهوری اسلامی ایران گرچه بارها وبارها از زبان قاطع  و محکم رهبری نظام و همچنین مقامات دیگر به وضوح حرف از حمایت معنوی مردم مظلوم یمن زده است و اعتراضات شدیدالحن خود را خطاب به حکومت آل سعود بیان کرده تا جایی که ارتباطات سیاسی ودیپلماتیک ایران و عربستان یکی از پرتنش ترین مقاطع تاریخی خود را به خاطر همین قضایا سپری می کند ولیکن تاکنون به روشنی حرفی  ازحمایت تسلیحاتی و نظامی ازسوی مقامات رسمی ایران مخابره نشده است.

باوجود این و باتوجه به ایدئولوژی گروه انصارالله که بخصوص استکبار ستیزی وصهیونیسم ستیزی می باشد و قاعدتا با اصول کلی و جزئی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و سیاست خارجی آن همخوانی و تفاهمی روشن دارد و همچنین اعلام نارضایتی مقام معظم رهبری و مقامات ایران نسبت به سیاست و حملات نظامی عربستان به یمن و مقاومت پایدار و محکم نظامی انصارالله و ارتش یمن در برابر حملات عربستان در عین فقر تسلیحاتی یمنی ها و نداشتن رهبری و فرماندهی واحد و استراتژیک آنها ،فرضیه حمایت نظامی و تسلیحاتی جمهوری اسلامی ایران در کنار حمایت های معنوی فرضیه ای دور از ذهن وغیر قابل باورنمی تواند باشد.

اما با نگاهی ژرف تر می توان پی برد که  سرانجام این فرضیه به همین جا ختم نمی شود و ماجرا کمی پیچیده تر از آنی است که جلوه می کند،اولا دلیل مهم بودن یمن برای ایران به مطالبی که گفته شد ختم نمی شود،به نظر می رسد که جدا از مسائل عقیدتی و ایدئولوژیک یمن به خاطرخلیج عدن به عنوان گذرگاه تانکرهای نفتی و راه دسترسی خلیج فارس به بازارهای بین المل نیز برای ایران اهمیت دارد.این اهمیت استراتژیک تنها مختص جمهوری اسلامی نیست،بلکه محمدرضا پهلوی نیز به همین دلیل برای یمن اهمیت ویژه قائل بود و دو هزار نیروی نظامی برای تربیت ارتش یمن به این کشورفرستاده بود.

البته در آن زمان یمن جنوبی دولتی کمونیستی و تحت فرمان شوروی سابق داشت و شاه ایران از ترس نفوذ کمونیست،یمن شمالی را تقویت می کرد. ولی این اهمیت استراتژیک آنقدر پرنگ هست که پس از دخالت آشکار نظامی عربستان در این کشور، پای نیروهای نظامی ایران را هم به آنجا بکشاند؟ به ظاهر این احتمال به دلیل دور بودن ایران ازیمن منتفی است ، بر فرض هم اگر ایران به یمن نیرو بفرستد این نیروها به راحتی می توانند در تله قبایل سنی ضد ایرانی و نیز نیروهای طرفدارعربستان اسیر شوند.

با فرض بر اینکه نیروهای هوایی و دریایی ایران هم آنقدر قوی نباشند که بتوانند یک «پل لجستیکی» بین ایران و یمن برقرارکنند و ممنوعه بودن حریم هوایی و دریایی یمن توسط عربستان را دور بزنند این نوع مداخله هم منتفی است.باوجود این به نظر می رسد ایران در دو بندر صنعا و حدیده مشغول ساخت تاسیسات است. تاسیساتی که تنها برای رساندن اسلحه و آذوقه به نیروهای انصارالله می تواند مفید باشد.

با تمام این تفاسیر و نظر بر اینکه عربستان به دلیل برخوردار بودن از آخرین تکنولوژی جنگی آمریکا بر ایران برتری دارد، اما ایران می تواند با جنگی نرم و فرسایشی برعربستان سعودی که کوچکترین تجربه ای در این زمینه ندارد برتری یابد و نیروهای سعودی یا هر نیروی عرب دیگری را از طریق کمک به نیروهای داخلی یمن مثل حوثی ها ، انصارالله و گروه های دیگر به باتلاق جنگ های فرسایشی بکشاند.

در این زمینه ایران یک برگ برنده دیگر نیز دارد و آن داشتن طرفدار بیشتر و محکم تری در میان مردم یمن حتی بسیاری از اهل تسنن است، چرا که یمنی ها معتقدند عربستان به خاطرثروتش به آنها فخر می فروشد درحالی که تمدن یمن با سابقه تر از عربستان می باشد و طرفداران سعودی در یمن با پول و چک خریده شدند در حالی که اگر چه ایران کمک مالی زیادی به یمنی ها می رساند ولی یمنی ها یک تعلق خاطر مذهبی نسبت به ایران دارند.

با جمع بندی این داده ها، حمایت نظامی ایران از یمن در مقابل عربستان (ودر اصل امریکا و اسرائیل) و حتی پیروزی ایران در این میدان موضوعی ناممکن نیست چه بسا اگر عربستان در این کارزار باشکست مواجه شود و همه ی طرف ها مجبور به مذاکره وحل وفصل مسالمت آمیز مباحث اختلافی باشند، بازهم پای کشور پرنفوذ این روزهای خاورمیانه یعنی کشوری که سال هاست دکترین ها ومحاسبات و معادلات غربی ها خصوصا آمریکا را در منطقه برهم زده وکلاف سردرگمشان کرده، یعنی جمهوری اسلامی ایران به میان خواهدآمد.

  • سارا سجادی

مدیران باید در اتاق‌های کوچک مستقر شوند!

سارا سجادی | چهارشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۳۴ ب.ظ

مدیران باید در اتاق‌های کوچک مستقر شوند!

مدیران باید در اتاق‌های کوچک مستقر شوند! shia muslim                  

 «رجایی و باهنر» پرورش‌یافته‌ی اسلام بودند و شیفته‌ی روح قدسی و تحت‌تأثیر رفتار و عملکردهای حضرت امام و از این رو بود که هنگام اعلام وزرای کابینه و بعد از آن شهید رجایی بارها اعلام کرد که وزرایش صددرصد مقلد امام خمینی هستند.

 

 یکی از آفت‌های بزرگی که نظام جمهوری اسلامی به ویژه از سال‌های به اصطلاح سازندگی به بعد، از آن آسیب‌دیده تجمل‌گرایی، اشرافیت‌طلبی و تفرعن‌زدگی برخی مسئولین و مدیران چه در حوزه‌ی اخلاق شخصی و چه در حوزه‌ی مشی سیاسی و مدیریتی است. مسئله‌ای که علاوه بر آنکه نمایانگر دوری از ارزش‌های اسلامی است، نشانگان آفت دوری از مردم و مردمی بودن هم هست.
 
ساده‌زیستی و پرهیز از تجملات و تکلفات، از اصولی است که در تعالیم اسلامی به آن سفارش‌های فراوان شده که از ابتدای انقلاب، در سلوک فردی و سیاسی بنیان‌گذار انقلاب و نیز خلف ایشان بهترین نمود را داشته است. پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی به دلیل مخالفت شدید ایشان با اشراف‌سالاری، سامان اشرافیت فاسد گذشته را درهم کوبید و امام (ره) پیوسته به مسئولان، دولتمردان و کارگران نظام اسلامی تأکید‌ می‌کردند که هرگز به سمت اشرافی‌گری و اخذ خلق و خوی اشرافی‌گری نروند و بدانند که نخستین گام به سوی اشرافی‌گری، به معنای بازگشت از مسیر اصیل انقلاب و دست برداشتن از ارزش‌های اصیل انقلاب و پا نهادن در ورطه‌ی انحراف است.
 
الف) سلوک فردی و حکومتی شهیدان رجایی و باهنر
 
از صدر انقلاب تاکنون، ‌می‌توان گفت، از میان مسئولین دولتی، شهید رجایی و نیز شهید باهنر به‌عنوان سمبل و نماد اخلاق‌مداری، ساده‌زیستی و اشرافیت‌گریزی دولتمردان شناخته می‌شوند.
 
الف-1) ساده‌زیستی و مقابله با ثروت‌اندوزی:
 
 بارزترین ویژگی شهید محمدعلی رجایی، دومین رئیس‌جمهور اسلامی ایران، ساده‌زیستی او بود. در رفتارهای حکومتی شهید رجایی آمده است که اطرافیان شهید رجایی، سال‌ها او را با یک کت و شلوار ساده‌ی قهوه‌ای رنگ‌ می‌دیدند. ثبات و سادگی پوشش او، مانند متانت، صفا و تواضعی که در رفتار از خود نشان می‌داد، برای همه آموزنده بود. او پیش از انقلاب و پس از آن، هرگز بر سر سفره‌های چرب و شیرین ننشست و اگر به ضرورت ناچار می‌شد، جز از یک طعام نمی‌خورد.از مال دنیا ثروتی نیندوخت و خانه‌ی ساده و محقر او در جنوب شهر تهران، حتی در دوران نخست‌وزیری و ریاست‌جمهوری‌اش نیز به همان وضع ساده‌ی دوران معلمی‌اش در سال‌های پیش از انقلاب باقی ماند. یکی از مصوبات شهید رجایی این بود که همه‌ی مدیران باید در اتاق‌های کوچک مستقر بشوند و خودش نیز در اتاق کوچک منشی‌ها مستقر بود و همان اتاق را برای خود انتخاب کرد. حساسیت خاص او بر عدم استفاده‌ی شخصی از بیت‌المال و جلوگیری از اتلاف و اسراف آن، از دیگر ابعاد خصوصیت اشرافیت‌گریزی و ساده‌زیستی شهید رجایی است.
 
اشراف‌سالاری و گرایش مسئولان و دولتمردان به اشرافیت، نه تنها در حوزه‌ی زندگی شخصی، یک انحراف از زندگی مؤمنانه است؛ بلکه در بعد سیاسی و اجتماعی نیز اولاً سبب ستم به مردم می‌شود و ثانیاً زمینه‌ی تسلط بیگانگان بر جامعه را پدید‌ می‌آورد.
 
الف-2) ثبات روحی و اخلاقی، پیش و پس از مقام:
 
امام خمینی (ره) ثبات روحی و اخلاقی شهید رجایی و شهید باهنر، پیش از دستیابی به منصب و بعد از دستیابی به منصب را ویژگی بزرگ آن‌ها ‌می‌شمارند و چنین می‌فرمایند: «من از خصوصیاتی که در این آقایان بود، آقای رجایی، آقای باهنر، آقای عراقی، آنی که به نظرم خیلی بزرگ است، این است که آقای رجایی یک نفر آدمی بود که در بازار دست‌فروشی ـ‌از قراری که گفتندـ من در مطالعاتی که در ایشان کردم به نظرم آمد که از حال دست‌فروشی‌اش تا حال ریاست‌جمهوری در روح او تأثیری حاصل نشد. چه بسا اشخاصی هستند که اگر کدخدای ده بشوند، تغییر‌ می‌کنند به واسطه‌ی ضعفی که در نفسشان هست؛ تحت تأثیر آن مقامی که پیدا ‌می‌کنند واقع می‌شوند و اشخاصی هستند که مقام تحت تأثیر آن‌هاست از باب قوت نفسی که دارند و آقای رجایی و آقای باهنر در عین حالی که خوب یکی‌شان رئیس‌جمهور بود، یکی‌شان نخست‌وزیر بود؛ این طور نبود که ریاست در آن‌ها تأثیر کرده باشد، آن‌ها در ریاست تأثیر کرده بودند؛ یعنی آن‌ها ریاست را آورده بودند زیر چنگ خودشان، ریاست آن‌ها را نبرده بود تحت لوای خودش.»[1] 
 
الف-3) روحیه‌ی خدمتگزاری به مردم و تعهد به اسلام
 
تعهد و خدمتگزاری، مردم‌داری و برآمدن از بطن مردم، ویژگی ممتاز شهید رجایی و نیز مضمون بارز بیانات حضرت امام نسبت به دولت رجایی و شخص ایشان است. حضرت امام شهادت این عزیزان را که متعهد به اسلام و مفید برای جامعه [صحیفه‌ی امام، ج 15، ص164، 12 شهریور 59] بودند برای ملت سوگ‌آور خوانده و می‌فرمایند: «اشخاصی که ما از دست می‌دهیم هر یک از آن‌ها یک ذخیره‌ای است برای کشور ما و برای اسلام ما. هر یک از این‌ها مردانی هستند که به تنهایی نظیر یک جمعیت هستند، متعهد و متوجه خدا… این‌ها خدمتگزارانی بودند که هر کدام از آن‌ها یک جمعیت بودند متعهد بودند و به اسلام معتقد بودند.»[2] حضرت امام (ره)همچنین اذعان می‌دارند: «ارزش این آقایان به این بود که خودی بودند، با مردم بودند و برای مردم خدمت می‌کردند.»[3]
 
ب) پیامدهای اشرافیت‌گرایی با توجه به سلوک حکومتی شهیدان رجایی و باهنر
 
برخورداری از مناصب موروثی در حاکمیت، دارا بودن نفوذ و ارتباطات گسترده با حاکمیت و کانون‌های قدرت سیاسی و مالی جامعه، زندگی پرتجمل و سرشار از اسراف، ورود مسئولین و خانواده‌ی آن‌ها در مواضع و کانون‌های متعدد قدرت، خود برتربینی شخصی و طبقاتی، تفاخر، احساس رابطه‌ی ارباب و نوکری داشتن با مردم، احساس اینکه توده‌ی مردم خاصیتی غیر از خاصیت ابزار بودن ندارند، احساس اینکه توده‌ی مردم فهم و شعوری ندارند و در نتیجه برای آن‌ها راهی به حوزه‌ی قدرت و حکومت نیست و… از ویژگی‌های اشرافیت‌گرایی در عرصه‌ی سیاسی است.
 
ب-1) اشرافیت‌گرایی، عامل وابستگی و خضوع در برابر بیگانگان
 
امام خمینی در هفتم شهریور سال 1361 و در آستانه‌ی سالگرد شهادت شهید رجائی (رئیس‌جمهور) و شهید باهنر (نخست‌وزیر)که از همان زمان این ایام به هفته‌ی دولت مشهور و نام‌گذاری شد. در دیدار با هیئت دولت، نجات ایران از اشراف‌سالاری را از عنایت‌های بزرگ خداوند و از نعمت‌های بسیار ارزشمند انقلاب اسلامی برشمردند و درباره‌ی برخی زیان‌های مهلک اشراف‌سالاری و گرایش به اشرافیت چنین فرمودند: «سرچشمه‌ی همه‌ی مصیبت‌هایی که ملت‌ها می‌کشند این است که متصدیان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعیان ‌ـ‌به اصطلاح خودشان‌ـ از آن‌ها باشد و آن‌ها این طور هستند، اشراف و اعیان این طور هستند که تمام ارزش‌ها را به این می‌دانند که آنجایی که زندگی می‌کنند بهتر از دیگران باشد، آن رفتاری که مردم با آن‌ها می‌کنند، رفتار عبید با موالی باشد، تمام افکارشان متوجه به این مسائل است... این یکی از الطاف بزرگ خدا بود که حکومت جمهوری اسلامی را و متصدیان امور اسلامی را از قشر مرفه و از آن اشراف و اعیان و «سلطنه» ها و «ملک»ها و این‌ها قرار نداد و این اسباب آن شد و می‌شود که وقتی که بنا شد که یک اشخاصی زندگی‌شان یک زندگی عادی باشد و ارزش را در این زندگی هم ندانند، ارزش را به ارزش انسانی، ارزش اسلامی بدانند. ارزش اخلاقی بدانند، اگر یک حکومتی ارزش‌هایش این طور ارزش باشد که ارزش اسلامی باشد، بخواهد خدمت به نوع خودش بکند، خودش را خدمتگزار بداند، اگر دیدش این باشد، قهراً ملت با اوست و قهراً نمی‌تواند یک قدرت خارجی او را تحت تأثیر قرار بدهد.
 
همیشه قدرت خارجی برای اینکه بر مردم مسلط شود، این بالاتری‌ها را می‌ترساند.آن‌ها هم از باب اینکه تمام توجه‌شان به این بود که در بین ملت قدرتمند باشند، دارای یال و کوپال باشند، آن‌ها را تسلیم می‌شد برای اینکه به این‌ها ظلم بکنند... شما می‌دانید که در جمهوری اسلامی، مقامات آن معنا را که در سابق داشت از دست داده‌اند، نه رئیس‌جمهورش و نه نخست‌وزیرش و نه سایر وزرایش این طور نیستند که خیال بکنند که ما یک مقام بالایی یا والامقام هستیم و ما «حضرت اشرف» هستیم و نمی‌دانم کذا. این جور نیست. آن‌ها می‌بینند که ارزششان در بین جامعه، در همه جا این است که خدمت بکنند، خدمتگزار باشند، نه ارزش به این است که به مردم حکومت کنند.»
 
 
 
یکی از مصوبات شهید رجایی این بود که همه‌ی مدیران باید در اتاق‌های کوچک مستقر بشوند و خودش نیز در اتاق کوچک منشی‌ها مستقر بود. حساسیت خاص او بر عدم استفاده‌ی شخصی از بیت‌المال و جلوگیری از اتلاف و اسراف آن، از دیگر ابعاد خصوصیت اشرافیت‌گریزی و ساده‌زیستی شهید رجایی است.
 
دقیقاً با توجه به این پیامد خطرناک اشرافیت‌گرایی است که حضرت امام، توجه به کاخ‌نشینی در بین مسئولین را روز فاتحه خواندن برای کشور می‌خوانند.[4]
 
ب-2) اشرافیت‌گرایی، عامل ستم به مردم
 
اشراف‌سالاری و گرایش مسئولان و دولتمردان به اشرافیت، نه تنها در حوزه‌ی زندگی شخصی، یک انحراف از زندگی مؤمنانه است بلکه در بعد سیاسی و اجتماعی نیز اولاً سبب ستم به مردم می‌شود و ثانیاً زمینه‌ی تسلط بیگانگان بر جامعه را پدید می‌آورد. ذات انباشته شدن ثروت در دست عده‌ای خاص یا صنفی خاص یا خاندان‌هایی خاص، که نماد روشن اشرافیت است، به این مفهوم است که ثروت و امکانات کشور و جامعه به طرق پیدا و پنهان از دست عموم مردم ربوده شده و حق طبیعی محرومان سلب گردیده و در نهایت به جیب طبقه‌ی ویژه‌ای که اشراف هستند، انتقال یافته است.
 
از این رو، حضرت امام استغنای شهید رجایی از قدرت و ثروت را عامل استقلال سیاسی و فکری وی از بیگانگان و اصحاب قدرت می‌دانند: «وقتی بنا شد که یک نفر رئیس‌جمهور شده یا یک نفر نخست‌وزیر است، آقا منزلش آن‌طوری است و وضع عادی‌اش این طوری است. این دیگر نمی‌شود که از یک قدرت بزرگی بترسد. برای چه بترسد این را که از او نمی‌گیرند. آن باید بترسد که می‌خواهد چپاول کند و می‌خواهد یک حکومت کذایی بکند، آن باید بترسد.»[5]
 
بر این اساس، ضروری است که مسئولین نظام اسلامی، به خصوص در رده‌های بالای مدیریتی، همواره از میان توده‌های مردمی برخیزند و دردها و دغدغه‌هایشان، درد مردم و عموم جامعه و نه مرفهین و طبقات فرادست باشد. سبک زندگی شخصی و سلوک حکومتی شهیدان رجایی و باهنر، بهترین اسوه‌های تجربه‌شده‌‌ی مسئولیت‌های بالا در جمهوری اسلامی است. سلوکی که نه از سر روی و ریا که دل در گرو تقوا و خداترسی داشته است. «رجایی و باهنر» پرورش‌یافته‌ی اسلام بودند و شیفته‌ی روح قدسی و تحت‌تأثیر رفتار و عملکردهای حضرت امام و از این رو بود که هنگام اعلام وزرای کابینه و بعد از آن شهید رجایی بارها اعلام کرد که وزرایش صددرصد مقلد امام خمینی هستند.[6](*)
 
پی‌نوشت‌ها

 
[1] صحیفه‌ی امام، جلد 20، ص 124 تا 130.
[2] صحیفه‌ی امام، جلد 15، ص 147، 10 شهریور 60.
[3]صحیفه‌ی امام، جلد 16، ص 469، 7 شهریور 61.
 
[4]همان، جلد 17، ص 371 تا 384.
 
[5]صحیفه‌ی امام، جلد 16، ص 242 تا 245.
 
[6]روزنامه‌ی ابرار، شماره‌ی 2843، مورخ 8 شهریور 77، ص 5.
 

  • سارا سجادی

یمن چه جایگاهی در سیاست خارجی ایران داشته و دارد؟

سارا سجادی | چهارشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۳۳ ب.ظ

یمن چه جایگاهی در سیاست خارجی ایران داشته و دارد؟

یمن چه جایگاهی در سیاست خارجی ایران داشته و دارد؟ shia muslim                  

 روابط ایران و یمن پیش از انقلاب بسیار محدود و صرفا به مواجهه یمن جنوبی با کمک ایران به حکومت عمان در سرکوب جنبش ظفار (کمونیست‌های مورد حمایت یمن جنوبی) بر می‌گردد. اما بعد از انقلاب، و به دلیل ماهیت ایدئولوژی تشیع که آرمان شیعیان قیام‌گرای زیدی بود، هر چقدر مردم این کشور، شیعیان زیدی و حوثی‌ها بیشتر جانب‌دار ایران می‌شدند، حکومت مخالف سرسخت ایران بود.

ظهور و افزایش حضور جنبش حوثی ها در یمن و متعاقب آن احساس آسیب از ناحیه همسایگان از جمله سعودی، سبب لشگرکشی این کشور با ائتلاف کشورهای دیگر به یمن به بهانه کنترل این گروه بود و همین موضوع یمن را در صدر اخبار و توجهات بین المللی قرار داد، آنچه در این جا اهمیت دارد، این است که چه چیزی سبب شد، مسئله یمن به این نحو مورد توجه کشورهای دیگر از جمله عربستان و اسرائیل قرار گیرد. یکی از بهانه هایی که سعودی با تمسک به آن به این کشور تجاوز کرد، مسئله حمایت ایران از حوثی ها و دخالت ایران در امور داخلی یمن بوده است. اما به واقع جایگاه یمن در سیاست خارجی ایران تا چه حد است؟ و تاریخ روابط خارجی این دو کشور چه نوساناتی داشته است؟
 
مروری بر تاریخ روابط دو کشور قبل از جمهوری اسلامی
 
گفته می شود عمر روابط ایران و یمن به دوران ساسانیان باز می‌گردد و پس از ظهور اسلام بستر مشترک معنوی ظهور کرد که به این تعامل وسعت و عمق بیشتری بخشید. علاوه بر این از جمله عوامل پیوند دهنده دو کشور علاقمندی و اظهار ارادت به خاندان پیامبرگرامی اسلام (ص)، گرایش به خردگرایی معتزلی و وجود حکومت‌های زیدیه در طول تاریخ  ایران و یمن بوده است. ایرانیان و مردم یمن در سایه تشیع و محبت به خاندان پاک پیامبر عظیم‌الشان اسلام (ص) و با برخورداری از روحیه خردگرا و قشری‌ستیز از یک‌سو و روحیه گفت‌وگو، تسامح و وسعت منظر از دیگر سو توانستند بزرگ‌ترین عالمان مسلمان را به جهان اسلام عرضه کنند و دانش اسلامی را تعمیق و گسترش دهند (انصاری قمی، 19:1380). اما این میراث مشترک تمدنی و تاریخی، مانع از اثرگذاری ملاحظات سیاسی در روابط آن‌ها نشده است؛ چنان‌که در سال‌های حکومت رژیم پهلوی در ایران شاهد تعاملات و موضع‌گیری های تنش‌آمیز بین دو کشور هستیم.
 
استقلال یمن از عثمانی؛ یمن شمالی در سال 1918 استقلال خود را از امپراطوری عثمانی به دست آورد، و در سال 1962 نیز در نتیجه انقلاب و سرنگونی نظام امامی، این کشور به جمهوری تبدیل شد. یمن جنوبی نیز در سال 1967استقلال خود را از بریتانیا به دست آورد و به این ترتیب به دو بخش شمالی و جنوبی با دو دولت متمایز تقسیم می‌شود که یمن شمالی یا «جمهوری عربی یمن» همراه با سیاست‌های بلوک غرب و یمن جنوبی با نام «جمهوری دمکراتیک مردمی یمن» به عنوان متحد شوروی اداره می شدند.

در این سال‌ها به دلیل ناهم‌خوانی سمت‌گیری‌های سیاست خارجی ایران و یمن جنوبی بین دو کشور روابط سرد و گاه رو به تیرگی برقرار بود؛ تا جایی که ایران به دلیل برعهده گرفتن نقش ژاندارمی منطقه، بخشی از نیروی نظامی خود را برای دفاع از پادشاهی عمان و علیه کمونیست‌های ظفار که از جانب یمن جنوبی حمایت می‌شدند، مستقرکرد تا به این ترتیب از نفوذ شوروی در باب‌المندب و خلیج فارس جلوگیری کرده باشد. جنبش ظفار در سال 1962 با هدف سرنگونی رژیم سلطنتی عمان و تجزیه ظفار به وجود آمد و مورد حمایت جمال عبدالناصر و رهبران یمن جنوبی قرار گرفت و نهایتا با حضور ایران در عمان (1972- 1975) به شکست کلی نیروهای جنبش آزادی‌بخش خلق ظفار منجر شد. این حادثه مهمترین مرحله در روابط ایران و یمن در سال‌های قبل از وقوع انقلاب اسلامی است.
 
مروری بر تاریخ روابط دو کشور بعد از جمهوری اسلامی
 
پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد جابه‌جایی در جهت‌گیری سیاست خارجی یمن شمالی و جنوبی نسبت به ایران هستیم. البته باید تذکر داد که یمن شمالی جز اولین کشورهایی بود که در 25 بهمن 57 جمهوری اسلامی ایران را به رسمیت شناخت و سفیر این کشور به دیدار امام خمینی (ره) رفت و یک جلد کلام الله مجید را از طرف علی عبدالله صالح به امام تقدیم نمود اما با آغاز جنگ تحمیلی، یمن شمالی به رهبری «علی عبدالله صالح» در کنار کشورهای حوزه خلیج فارس و یمن جنوبی به رهبری «علی ناصر محمد» در کنار ایران قرار گرفتند.

یمن شمالی در ابتدا خود را طرفدار انقلاب ایران نشان داد ولی با توجه به روابط نزدیکی که با کشورهای مرتجع عرب داشت، رفتار محافظه‌کارانه‌ای را در پیش گرفت و در جریان جنگ تحمیلی حتی سربازانی را جهت کمک به رژیم بعث عراق به جبهه اعزام کرد. از سوی دیگر دولت یمن جنوبی پس از وقوع انقلاب برای نشان دادن حسن نیت خود، یک خلبان اسیر ایرانی را که از سال 1967به علت سقوط هواپیمایش در مرز ظفار دستگیر شده بود، با وساطت جبهه آزادی بخش خلق عمان آزاد نمود و نهایتا در اسفند 58 طی صدور اعلامیه مشترکی، برقراری روابط سیاسی بین دو کشور اعلام گردید (امیردهی،127:1389).
 
در 22 مه 1990 دو یمن با یک‌دیگر متحد شدند و پس از این اتحاد روابط ایران و یمن با فراز و فرودهایی همراه شد. در ابتدا سفارت جمهوری اسلامی به کنسولگری و سپس کنسولگری به نمایندگی نزول پیدا کرد. فراز و نشیب های روابط سیاسی دو کشور مانع از توسعه روابط فرهنگی و رشد آن نگردید، از این رو پس از اتحاد دو یمن، جمهوری اسلامی ایران و یمن موافقت‌نامه‌های فرهنگی، علمی و آموزشی مختلفی را با هم به امضا کردند و به اجرا رساندند.
 
روابط ایران و حوثی‌ها
 
حوثی‌ها از شیعیان زیدی یمن هستند که از جایگاه برجسته‌ای در طول تاریخ این کشور برخوردار هستند. این گروه نام خود را از رهبر معنوی و یکی از علامه‌های مذهب زیدی، یعنی بدرالدین الحوثی، گرفته‌اند. فرزندان این فرد، رهبری سیاسی حوثی‌ها را به عهده دارند. حوثی‌ها در دهة 1990 (پس از وحدت یمن شمالی و جنوبی)، با تأسیس حزب الحق فعالیت خود را آغاز کردند. این حزب پس از چند سال دچار انشعاباتی شد. آن‌ها بیش از هزار سال قدرت سیاسی فراوانی در یمن داشتند تا اینکه کودتای 1962 علیه حکومت زیدیه و حوادث پس از آن، آن‌ها را در معرض خطر جدی قرار داد. با محکم شدن جا پای وهابیت در یمن بخش زیادی از زیدیان یمن به وهابیت گرایش یافتند، که برای این منظور وهابیان، مؤسسات و جمعیت‌های متعددی با حضور علمای متعصّب خود در مراکز اصلی تشیع همچون صعده دایر کردند تا از این طریق اهل تشیع را به خود جذب کنند.
 
اما با وقوع انقلاب اسلامی روح تازه‌ای در کالبد شیعیان این کشور دمیده شد. دکتر عصام العماد یکی از مفتیان سابق وهابیت که به تشیع گرویده است می‌گوید: «اگر انقلاب اسلامی ایران به وقوع نپیوسته بود، مذهب زیدی در یمن از بین رفته بود ... . فقط با وقوع انقلاب اسلامی و انتشار کتاب‌های شیعه در یمن، زیدی‌ها به مذهب زیدی برگشتند». انقلاب اسلامی نه تنها موجب مراجعت مجدد به زیدیه شد، بلکه موجب گردید تا اصول جهادی موجود در فرهنگ مذهبی آنان پر رنگ‌تر از گذشته نمود یابد و جنبش الحوثی از دل گروه‌های شیعی این کشور به یکی از مهمترین نیروهای سیاسی- مذهبی یمن تبدیل شود. یکی از افراد تاثیرگذار یمن که تحت تاثیر افکار و شخصیت امام خمینی (ره) قرار گرفت، سید حسین الحوثی بود (تلاشان، 17:1391).
 
او در بیشتر سخنرانی‌های خود، از امام خمینی (ره) و انقلاب نام می‌برد و علاقه شدیدی به جریان‌های شیعی مانند حزب‌الله لبنان و سید حسن نصرالله داشت. این عالم دینی قصد داشت با محوریت تشیع و ترویج افکار امام خمینی در زمینه‌هایی همچون مبارزه با آمریکا و اسرائیل، روحیه آگاهی بخشی و بیداری را در جوانان و نوجوانان کشورش برانگیزاند و نهایتاً هم در سال 2004 در جنگ دولت یمن با حوثی‌ها به شهادت رسید (تلاشان، 17:1391).
 
پس از او «سید عبدالملک حوثی» یکی دیگر از پسران سید بدرالدین زعامت جنبش انصارالله را به دست گرفت و ادامه دهنده راه برادرش گردید. رهبر فعلی انصارالله نیز مانند برادر و پدرش بارها در خصوص عدم وابستگی حوثی‌ها به جمهوری اسلامی ایران تاکید کرده است و اظهار داشته که از سوی هیچ کشوری از جمله ایران حمایت نمی‌شود و به آن وابستگی ندارد. ولی قرابت اعتقادی و فکری این گروه به شیعیان ایران باعث شده که کشورهایی همچون عربستان از این موضوع به عنوان دست‌آویزی برای سرکوب و غیر اصیل جلوه دادن این جنبش مردمی بهره ببرند.
 
علل اشتراک نظر بین حوثی‌ها و ایران
 
حوثی‌های زیدی از نظر اعتقادی به شیعیان دوازده امامی نزدیک هستند و در عین حال از نظر اعتقادی تفاوت‌های عمده‌ای با فرقة اصلی شیعیان در ایران، عراق، لبنان و کشورهای خلیج فارس دارند. به باور زیدی‌ها امام باید از نسل امامین حسن و حسین (علیهم السلام) و حائز چهارده صفت از جمله علم، شجاعت، فاطمی و علوی بودن و... باشد.
 
زیدی‌ها برخلاف دوازده امامی‌ها، «تقیه» را نمی‌پذیرند و معتقدند در هر زمان و تحت هر شرایطی باید علیه ظلم و ستم شورید و بر این اساس شجاعت و قیام به سیف را در کنار علم از مهم‌ترین ویژگی‌های امام می‌دانند. به علاوه به باور اتباع این فرقه چنان‌چه امام (با ویژگی‌های 14 گانه‌اش) ظهور کرد، پیروی از وی امری واجب است. با توجه به مباحث اعتقادی زیدی‌ها، از نظر بسیاری از آن‌ها امام خمینی (ره) امام زمانة خود بود؛ چرا که تمامی صفات و ویژگی‌های امامت در ایشان هویدا بود. به همین دلیل پیروی از امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی برای بسیاری از آن‌ها مسئله‌ای اعتقادی و مربوط به باور آن‌ها بود.

زیدی‌ها در مقابل مذهب وهابی و سلفی‌گری، احساسات و اندیشه‌های نزدیک به شیعیان دوازده‌ امامی دارند. این امر هم در تقریب آنها به ایران بسیار مؤثر بوده است. علاوه بر اشتراک در اصول مذهب، جذابیت‌های مکتبی جمهوری اسلامی باعث علاقمندی شیعیان یمنی به انقلاب ایران شد و در همین راستا شعارهایی که جریان حوثی مطرح کردند، شعارهایی برگرفته از اندیشه‌ها و مواضع ضداستعماری نهضت انقلابی ایران بود. حسین حوثی اولین رهبر و بنیان‌گذار انصارالله برای این جنبش شعار الموت لإمریکا، الموت لإسرائیل، الّلعنـه علی الیهود، النصر للاسلام را مطرح کرد و حزب‌الله، برائت از مشرکان، روز قدس، روز عاشورا و بسیاری از موارد دیگر به صورت جدی مورد حمایت او بوده است (موسوی نژاد، 48:1388).
 
نقش حوثی‌ها برای ایران
 
آرمان رهبری جهان تشیع؛ بدون شک جمهوری اسلامی ایران به عنوان رهبر جبهه مقاومت در منطقه و حامی نهضت‌های رهایی‌بخش در سراسر جهان مطرح بوده است؛ اما این مسأله هیچ‌گاه به معنی تمایل ایران به مداخله در امور داخلی کشورهای دچار بحران نبوده است. گفته شد که شیعیان یمن و خصوصا حوثی‌ها به لحاظ گرایش‌های سیاسی و اعتقادی به کشورمان نزدیکی زیادی دارند و همین مسأله موجب شده که مردم یمن از ایران به عنوان رهبر جهان تشیع برای تشکیل یک حکومت دینی اصیل الگوبرداری کنند و در این راستا از حمایت‌های معنوی کشورمان بهره‌جویی کنند.

منافع ملی و منطقه‌ای؛ علاوه بر اینکه پاسخ به درخواست فوق، یکی از آرمان‌های اساسی انقلاب اسلامی و تلاش در جهت صدور و گسترش آن بوده است، این مسأله می‌تواند فرصتی برای تحقق منافع ملی ایران لحاظ شود. در دهه اخیر تحولات رخ داده در منطقه، هر چند با هدف منزوی‌سازی ایران و قرار دادن آن در تنگنای حضور ناتو و ایالات متحده و اخیراً هم تروریست‌های تکفیری بوده است، خلاف انتظار گردانندگان اصلی این تحولات، چیدمان قدرت در منطقه را به نفع ایران رقم زده است. حضور ایران در عراق، سوریه، لبنان و هم اکنون یمن، به معنای برد ایران  در کشاکش بحران‌های پیش آمده است. به باور عربستان که ایران را جدی‌ترین رقیب خود می‌داند، نفوذ و توان اثرگذاری ایران در منطقه و مسائل مهم آن بسیار افزایش یافته است و صعود شیعیان به رأس هرم قدرت در منطقه، غیرقابل قبول به نظر می‌رسد. (سادات اصفا، 1394) لذا با قدرت‌گیری انصارالله در یمن به شدت احساس خطر کرده است و سعی دارد با توسل به قوای نظامی و تجاوز به خاک این کشور حق مسلم ملت یمن در تعیین سرنوشت حکومت کشورشان را از آنها سلب نماید و با قلدرمآبی در راه مقابله با نفوذ روزافزون جمهوری اسلامی در منطقه اقدام  نماید.
 
قدرت‌یابی انصارالله در یمن و شکل‌گیری یک حکومت اسلامی و مردمی در آن، در جهت منافع منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران ارزیابی می‌شود و می‌توان با بهره‌برداری صحیح از این شرایط به تقویت فزاینده جایگاه تهران در حوزه غرب آسیا و شمال آفریقا دست یافت و این مسأله همان چیزی است که عربستان و دیگر کشورهای عرب منطقه که دارای رژیم‌های استبدادی و ساختاری عقب‌مانده به لحاظ سیاسی و اجتماعی هستند، به شدت از آن واهمه دارند. به عبارت دیگر در صورت پیروزی کامل و تسلط انصارالله بر یمن ضلع چهارم جبهه مقاومت در منطقه شکل می‌گیرد و این به معنی توسعه عمق استراتژیک ایران در منطقه و محاصره عربستان توسط شیعیان است. واکنش شدید عربستان نسبت به این مسأله و حمله به مردم یمن هرچند امری با سابقه در برخورد با یمنی‌ها بوده است، اما با توجه به شرایط حساسی که کشورهایی همسایه دچار آن هستند، موجب مخدوش شدن بیش از بیش چهره این کشور و موج انزجار مردمی نه تنها در کشورهای مسلمان که در کل جهان شده است.
 
فرجام سخن
 
آنچه ایرانیان و یمنیان با تاریخ پرافتخار خویش در فعالیت‌های علمی و فرهنگی و مذهبی نشان داده‌اند، ما را به این نکته رهنمون می‌کند که آنان از هر دو سو با یک گرایش جامع می‌کوشیدند در سایه فرهنگ اسلامی، از برادری و وحدت اسلامی در میان مذاهب و مکاتب اسلامی گوناگون حمایت کنند و به دور از تعصبات تنگ فرقه‌ای و قشری‌گری ظاهربینانه با خردگرایی عمیق خود، زمینه را برای کنش‌گری و تعامل مذهب ایجاد کنند. این زمینه‌های فرهنگی و مذهبی مشترک موجب شده است که در طول تاریخ هم این رویه مشترک در آرای اندیشمندان بزرگ دو کشور حفظ و استمرار یابد و لذا با ظهور جمهوری اسلامی ایران این رویه به نقطه عطف خود برسد.

پس از انقلاب اسلامی ایران، شعائر و نمادهای ارزشی و انقلابی ایران در یمن رواج یافت و این به معنی الگوبرداری یمنی‌ها از مدل انقلابی ایران برای تشکیل حکومت اسلامی بوده است. اما عربستان، آمریکا و اسرائیل مکرراً سعی داشته‌اند این نمودها را به عنوان شواهدی از مداخله ایران در امور همسایگان و حمایتش از جنبش‌های مردمی مبارز قلمداد کنند؛ درحالی‌که نفوذ ایران در کشورهای منطقه صرفاً بر مبنای قدرت نرم کشورمان و اثبات کارآمدی مدل حکومتی آن بوده است. لذا به نظر می‌رسد با توجه به امواج بیداری اسلامی در منطقه و تلاش‌های مردمی مقابله‌جویانه با افراطی‌گری و تروریسم شعاع و گستره نفوذ ایران در منطقه در حال گسترش باشد.*
 
منابع:
- انصاری قمی، حسن (1380) «مجموعه طاووس یمانی، نماد حضور ایران در یمن»، کتاب ماه دین، شماره 51 و 52.
- امیردهی،ع. ر (1389) «یمن، از حاکمیت سیاسی تا روابط با جمهوری اسلامی ایران»، اندیشه تقریب، شماره 23.
- تلاشان، حسن (1391) «انقلاب اسلامی ایران و تاثیر آن بر تحولات ژئوپلیتیک شیعه در یمن»، شیعه‌شناسی، سال دهم، شماره 40.
موسوی‌نژاد، سیدعلی (1388) «شیعیان زیدی و تحولات اخیر یمن»، مجله موعود، بهمن ماه سال 1388 شماره 108.
 
- سادات اصفا، نرگس (1394) «اوضاع این روزهای عربستان در ارتباط با یمن؛  به دنبال بازگرداندن نفوذ از دست رفته‌اش» دسترسی در:
http://www.tisri.org/default-1826.aspx
 
* زهرا سلیمانی پور؛ کارشناس ارشد روابط بین‌الملل/ برهان

  • سارا سجادی

آیا آمریکا به «بیانیه‌ی الجزایر» متعهد ماند؟

سارا سجادی | چهارشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۳۲ ب.ظ

آیا آمریکا به «بیانیه‌ی الجزایر» متعهد ماند؟

آیا آمریکا به «بیانیه‌ی الجزایر» متعهد ماند؟ shia muslim                  

 دستاورد ایران و آمریکا در «بیانیه‌ی الجزایر» چه بود؟

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در 13 آبان 1359 دانشجویانی که خود را پیرو خط امام می‌‌نامیدند، سفارت ایالات متحده در تهران را اشغال کردند و بیش از 50 دیپلمات و کارمند سفارت را به گروگان گرفتند. دلایل دانشجویان برای این اقدام، دعوت آمریکا از شاه به بهانه‌ی معالجات پزشکی و نیز کینه و نفرت تاریخی ایرانیان نسبت به آمریکا بود که البته ریشه در کودتای 28 مرداد داشت. این اتفاق باعث گردید تا روابط ایران و آمریکا به بحرانی‌ترین وضعیت خود برسد.
 
حضرت امام (ره) چهار ماه بعد از این ماجرا، حل‌وفصل موضوع دیپلمات‌ها را به مجلس واگذار کردند. بنابراین در سال 1360 نمایندگان دولت ایران به رهبری بهزاد نبوی، قراردادی با نمایندگان دولت آمریکا در الجزایر امضا کردند. در این قرارداد، دو کشور ملزم به تعهداتی شدند. از جمله اینکه ایران با اعلام شرایطی، متعهد به آزادی گروگان‌‌ها گردید و در مقابل، آمریکا نیز تعهداتی را پذیرفت. بعد از امضای بیانیه، ایران به تمام مفاد بیانیه عمل کرد و همان‌طور که تعهد داده بود، به فاصله‌‌ی کوتاهی از امضای بیانیه، تمامی گروگان‌‌ها را آزاد کرد؛ اما آمریکا بعد از رسیدن به اهداف خود، به بهانه‌‌های مختلف، از بسیاری از تعهدات خود سر باز زد و با این اقدام، ماهیت استعماری خود را بیش از پیش نشان داد. در این نوشتار به تبیین بیشتر این مسئله می‌پردازیم.  
 
قرارداد الجزایر و زمینه‌‌های پیدایش دیوان دعاوی ایران-ایالات متحده
 
قرارداد الجزایر به دنبال گروگان‌گیری برخی از اتباع آمریکایی در تهران به امضای دو کشور ایران و آمریکا رسید. اختلافات موجود بین دو کشور، باعث گردید تا دیوان داوری ایران و آمریکا در کشور الجزایر به‌منظور تصمیم‌گیری و حل‌وفصل دعاوی اتباع دو کشور تشکیل شود. زمینه‌‌ی پیدایش این قرارداد و دعاوی مربوط به آن، به اختلافات دو کشور برمی‌‌گردد که برخی از این اختلافات عبارت‌اند از:
 
کودتای 28 مرداد 1332
 
کودتای 28 مرداد که با طرح و حمایت مالی و اجرایی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا، برضد دولت محمد مصدق در مرداد 1332 به انجام رسید، منجر به این شد که مجدداً محمدرضاشاه قدرت یابد. این کودتا آمریکا را نزد ایرانیان بدنام کرد و نفرت ضدآمریکایی ایجاد نمود و سبب شد که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سفارت آمریکا اشغال شود، زیرا ایرانیان این سفارتخانه را لانه‌‌ی جاسوسی آمریکاییان می‌‌دانستند. علاوه بر این، بعد از فرار شاه از کشور، بسیاری از کشورها به دلیل تحولات انقلابی، از پذیرش شاه امتناع می‌‌کردند، اما آمریکا جزء معدود کشورهایی بود که به بهانه‌ی معالجات پزشکی، از شاه دعوت به عمل آورد که این موضوع نیز در بدبینی ایران نسبت به آمریکا بی‌‌تأثیر نبود.
 
دعوت آمریکا از شاه ایران به بهانه‌‌ی معالجات پزشکی
 
پس از خروج شاه از کشور و سرگردانی در کشورهایی چون مراکش، وی به‌ناچار وارد کشور مکزیک گردید. پس از ورود به مکزیک، بیماری وی که ناشی از یک تومور سرطانی بود، تشدید شد. بنابراین دولت کارتر با سفر شاه به آمریکا با هدف معالجه‌ی بیماری‌اش موافقت کرد. از این رو، شاه مکزیکوسیتی را به مقصد بیمارستان نیویورک ترک کرد و حدوداً دو ماه در آنجا بستری شد. همین موضوع باعث اعتراض بسیاری از ایرانیان گردید، زیرا آن‌‌ها نگران از به قدرت رسیدن مجدد شاه توسط آمریکا بودند. بنابراین کمتر از دو هفته پس از ورود شاه به این بیمارستان، سفارت آمریکا در تهران به تصرف دانشجویان مسلمان پیرو خط امام درآمد. در نهایت نیز اقدام به گروگان‌گیری برخی از اتباع آمریکایی در سفارت تهران، منجر به امضای بیانیه‌ی الجزایر گردید.
 
گروگان‌گیری و حوادث بعد از آن
 
بعد از گروگان‌گیری روابط دو کشور به بدترین و بحرانی‌‌ترین حد خود رسید. بنابراین ایالات متحده نیز در تقابل با این وضعیت «دست به یک‌سری از اقدامات حقوقی، اقتصادی، سیاسی و نظامی زد که از آن جمله می‌‌توان به قطع واردات نفت از ایران، حمله‌ی نظامی به طبس، قطع کامل روابط تجاری بین ایران و آمریکا، محاصره‌ی اقتصادی ایران و انسداد دارایی‌‌های ایران»[1] و نیز اخراج برخی از دانشجویان ایرانی مقیم در آمریکا اشاره کرد. برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر، در این رابطه در بخشی از خاطرات خود چنین توضیح می­دهد:
 
«در 11 نوامبر 1979 (20 آبان 1358) یادداشت شدیداللحنی از رئیس‌جمهور دریافت کردم که می‌‌گفت وقتی آمریکایی‌‌ها را از ایران بیرون آوردیم، میل دارم تمام دانشجویان ایرانی که در دانشکده‌‌ها به‌صورت تمام‌وقت ثبت‌نام نکرده‌‌اند، اخراج شوند.»[2] حدود چهار ماه پس از این ماجرا، حضرت امام (ره) طی فرمانی حل‌وفصل موضوع دیپلمات‌ها را به مجلس واگذار کردند و «دولت الجزایر به‌عنوان میانجی دولتین ایران و آمریکا از سوی دو کشور پذیرفته شد و متعاقباً مذاکرات پرفرازونشیب و فشرده‌‌ای در الجزایر به جریان افتاد و بیانیه‌‌ای به توافق دو کشور ایران و آمریکا رسید و انتشار یافت. قرار شد هم‌زمان با اجرای قرارداد، گروگان‌‌ها آزاد شوند.»[3]
این بیانیه‌‌ شامل اصولی بود که دربرگیرنده‌‌ی تعهدات دولتین ایران و آمریکا در مقابل یکدیگر است. تعهدات آمریکا در مقابل ایران عبار ت بود از:
 
«1. تعهد حتی‌المقدور ایالات متحده به بازگرداندن وضعیت دارایی‌های ایران به دوره‌ی قبل از 14 نوامبر 79 (23 آبان 58) که تاریخ صدور دستور انسداد سرمایه‌های ایران از طرف رئیس‌جمهور وقت آمریکا بود.
2. لغو کلیه‌ی تحریم‌های تجاری علیه ایران
3. استرداد دارایی‌های ایران در آمریکا
4. استرداد دارایی‌های شاه ایران
5. تعهد به عدم مداخله در امور داخلی ایران
6. پس گرفتن کلیه‌ی دعاوی مطروحه‌ی آمریکا در دادگاه‌های بین‌المللی علیه ایران.»[4]   
در مقابل، ایران نیز متعهد گردید که بعد از امضای بیانیه، تمامی گروگان‌‌ها را آزاد کند. اما گذشت زمان نشان داد که آمریکایی‌‌ها چندان به مفاد بیانیه پایبند نبوده و به بهانه‌‌های مختلف، از اجرای بسیاری از اصول آن سر باز زدند.
 
میزان تعهد طرفین به اصول قرارداد
 
حادثه‌ی گروگان‌گیری نقطه‌ی عطف سنگینی در تاریخ سیاسی آمریکا بود و آمریکا، به تلافی اشغال سفارت خود در تهران، بسیاری از تعهدات توافق الجزایر را نقض کرد. مهم‌ترین تعهدات آمریکا در این بیانیه، عدم دخالت در امور داخلی ایران و استرداد مطالبات ایران بود. اما «آمریکا در موارد متعدد، سایر اصول اساسی بیانیه،‌‌ مانند تعهد به عدم مداخله در امور ایران را زیر پا نهاد و ایران ناگزیر از تقدیم دادخواست به دیوان داوری برای پایان دادن به این مداخلات شد. افزون بر آن، آمریکا تحریم‌‌های تجاری را که به موجب بیانیه‌‌ها ملغی اعلام کرده بود، در سال‌‌های جنگ تحمیلی (1359 تا 1367هـ.ش) و پس از پایان آن، به انواع و روش‌‌های دیگر برقرار نمود. این در حالی است که تعهدات مذکور در بیانیه‌‌های الجزایر، محدود به زمانی خاصی نبود.»[5] آمریکا نه تنها در طول جنگ عراق علیه ایران بسیاری از تحریم‌‌های اقتصادی، نظامی و... را مجدداً اعمال نمود، بلکه با حمایت از حکومت صدام، منجر به تحکیم دیکتاتوری صدام در منطقه نیز گردید.
 
در رابطه با پرداخت مطالبات ایران نیز مطابق مواد 2، 3 و 4، آمریکا متعهد شده بود که کلیه‌‌ی تحریم‌‌های تجاری ایران را لغو کرده، اموال محمدرضا پهلوی را به ایران بازگرداند و دارایی‌‌های ایران را که پس از بحران گروگان‌گیری توقیف شده بود، آزاد کند. این مطالبات شامل مطالبات کالای نظامی، مطالبات نقدی، اموال محمدرضاشاه و... می‌شد که در مجموع حدود 5/13میلیارد دلار بود و قرار شد در سه نوبت به ایران پرداخت شود. با پایان گرفتن ماجرای گروگان‌گیری، بسیاری از تحریم‌های تجاری و نفتی بین‌المللی علیه ایران رفع شدند و آمریکا در دو نوبت حدود 10 میلیارد دلار از دارایی‌های ایران را پرداخت کرد، اما از پرداخت نوبت سوم سر باز زد.
 
علاوه بر این، اموال شاه نیز تاکنون به‌طور کامل پرداخته نشده است و همچنان حدود 2.5 تا 3 میلیارد دلار از وجوه نقد و طلای ایران، سرنوشتی نامشخص دارد و در اسناد بیانیه‌ی الجزایر نیز اشاره‌ای به آن نشده است. در مقابل، ایران به تمامی تعهدات خود پایبند بود و یک روز بعد از بیانیه‌ی الجزایر، به تعهد اصلی خود که همان آزادی گروگان‌ها بود، عمل کرد. اما متأسفانه مبالغ زیادی از داشته‌‌های ایران در آمریکا برای پرداخت قروض به نهادهای آمریکایی در آمریکا بلوکه شد و به مردم، سازمان‌‌ها و مؤسسات آن کشور پرداخت شد.
 
همین موضوع باعث شد تا برخی عنوان کنند «که تشکیل دیوان داوری به نفع آمریکا تمام شده است، زیرا این دولت ضمن توفیق در آزادی گروگان‌‌ها و مصالحه با ایران، توانست مرجعی ایجاد کند که احکام قضایی مورد نیاز خواهان‌‌های آمریکایی را صادر می‌نماید.»[6] گروهی از کارشناسان علت این نتایج را ضعف کادر مذاکره‌کننده‌ی ایرانی و خوش‌خیالی آنان به مذاکره می‌‌دانند و معتقدند که «بهزاد نبوی تجربه و توانایی برای این مذاکرات را نداشت. او حتی کوشش نکرد از تعدادی که از نظر حقوقی کم‌وبیش می‌‌توانستند او را یاری کنند کمک بگیرند و در گروه او یک حقوق‌دان قابل قبول نیز وجود نداشت.»[7]
 
واقعیت این است که اقدام گروگان‌گیری برای آمریکاییان بسیار سنگین و تحقیرآمیز بود. بنابراین آن‌‌ها به هر طریقی درصدد تلافی کردن بودند: «واژه‌‌ی تحقیر واژه‌ای است که مقامات کاخ سفید در کتاب‌‌هایی که پیرامون گروگان‌گیری نوشته‌اند، بارها به کار بسته‌‌اند. هامیلتون جردن در خاطرات خود می‌‌نویسد که مردم آمریکایی که در مقابل سفارت ایران در آمریکا به‌شدت علیه ایران شعار می‌‌دادند می‌‌گفتند: ما نمی‌‌توانیم این تحقیر را تحمل کنیم. آن‌‌ها همچنین به‌کرات از آشفتگی‌‌ها و مناقشات و درگیری‌‌های اعضای کابینه آمریکا و عجز و ناتوانی آمریکا و فقدان امکانات برخورد با مسئله‌ی گروگان‌گیری و عصبانیت‌‌ها و دنباله‌روی از ایران و... سخن گفته‌‌اند.»[8] از طرفی، کشور در این برهه، دچار جنگ تحمیلی عراق و مشکلات ناشی از آن گردید و بنابراین درصدد بود تا هرچه سریع‌تر به این مسئله فیصله دهد. بعد از توافق الجزایر، آمریکا خوش‌بینانه در پی برقراری روابط با ایران به‌شکل سابق بود، اما این انتظار توهمی بیش نبود.
 
قرارداد الجزایر، توهمی خوش‌بینانه
 
بعد از بیانیه‌ی الجزایر و آزادی گروگان‌‌ها، دولت آمریکا توقع داشت که پس از حل‌وفصل ماجرای گروگان‌گیری بتواند سفارتخانه‌ی خود در تهران را پس بگیرد. جالب آنکه علاوه بر آمریکا، بیشتر مقامات اروپایی نیز مطمئن بودند که چنین اقدامی رخ خواهد داد. این در حالی بود که آمریکا با سیاست‌هایی چون تحریم‌‌های سیاسی-اقتصادی، بلوکه کردن دارایی‌‌های ایران در خارج از کشور، طراحی حمله به طبس، حمایت از گروهک‌‌های ضدانقلاب و... در توهم واهی روابط مجدد با ایران به سر می‌‌برد. در نهایت نیز مشخص شد که آمریکایی‌ها راهی برای بازپس گرفتن محل سابق سفارت خود و برقراری روابط سابق با ایران نداشته و سفارت آمریکا در ایران برای همیشه تعطیل شده است.
 
فرجام بحث
 
پایان سخن آنکه بررسی دلایل امضای بیانیه‌ی الجزایر و برخی از مفاد و تعهدات طرفین، یعنی آمریکا و ایران، نشان داد که این بیانیه توافقی میان دو کشور ایران و ایالات متحده در رابطه با گروگان‌گیری برخی از اتباع کشور آمریکا در ایران بود. ریشه‌ی این گروگان‌گیری به بی‌‌اعتمادی ایرانیان نسبت به آمریکاییان در پی کودتای 28 مرداد و نیز اعتراض به اقامت شاه در این کشور بعد از پیروزی انقلاب بازمی‌‌گردد. اختلافات بین دو کشور در نهایت منجر به صدور بیانیه‌ی الجزایر گردید. در این بیانیه، ایران متعهد به آزادی گروگان‌‌ها شد و آمریکا نیز متعهد به عدم مداخله در امور داخلی ایران و نیز بازگرداندن مطالبات ایران گردید. بعد از توافقات صورت‌گرفته، ایران به تعهد خود عمل کرد و تمامی گروگان‌‌ها را آزاد کرد، اما آمریکا نه تنها مطالبات ایران را به‌طور کامل پس نداد، بلکه با مداخله در امور ایران و نیز اعمال تحریم‌‌های بیشتر در سال‌‌های جنگ و پس از آن، عدم پایبندی خود به مفاد بیانیه و نیز قوانین بین‌المللی را نشان داد.(*)
 
پی‌نوشت‌ها:
[1]. فیروزی، مهدی (1384)، «دیوان داوری دعاوی ایران و آمریکا و زمینه­های پیدایش آن»، رواق اندیشه، شماره­ی 46، ص 24.
[2]. بهشتی‌پور، حسن (1389)، «نقش امام خمینی در مدیریت بحران گروگان‌گیری در لانه‌ی جاسوسی آمریکا»، فصلنامه‌ی مطالعات تاریخی، ص 58.
[3]. روزنامه­ی رسمی جمهوری اسلامی ایران، ش 11589، ص 21.
[4]. قربانی، مصطفی (1375)، «پیامدهای تسخیر لانه‌ی جاسوسی آمریکا»، مجله‌ی حوزه (حضور)، شماره‌ی 17.
[5]. هاشمی مطلق، بهروز (1390)، «دیوان داوری ایران و ایالات متحده»، تعالی حقوق، سال چهارم، شماره­ی 13 و 14، ص 165.
[6]. نظربلند، غلامرضا (1369)، «دیوان داوری دعاوی ایران و آمریکا»، مجله‌ی سیاست خارجی، سال چهارم، شماره­ی 4، ص 608.
[7]. ویژه‌نامه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، در‌ گفت‌وگوی ایران با محمود کاشانی، «بهزاد نبوی با فریب مجلس توافقنامه‌ی الجزایر را مصوب کرد»، ص 80.
[8]. قربانی، همان.
 
* گروه تاریخ برهان/ زهره رحمانی؛ پژوهشگر تاریخ انقلاب اسلامی

  • سارا سجادی

اجرای بیانیه لوزان، دبه جدید امریکا برای توافق!

سارا سجادی | شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۵۷ ب.ظ
اجرای بیانیه لوزان، دبه جدید امریکا برای توافق!
اجرای بیانیه لوزان، دبه جدید امریکا برای توافق!
 

ماراتن هسته‌ای ایران و کشورهای عضو ۱+۵ در حالی تنها ۴ روز دیگر به سرانجام نهایی برای توافق هسته‌ای احتمالی می‌رسد که به رغم تلاش مذاکره‌کنندگان کشورمان برای حل اختلافات اما به دلیل کارشکنی‌های پی‌در‌پی امریکایی‌ها با سناریوی در خواست‌های بی‌جا و زیاده‌خواهانه به کندی پیش می‌رود و سبب شده تا شانس دستیابی به توافق هسته‌ای احتمالش به حداقل برسد. 
وزیر خارجه امریکا هشدار داده در صورتی که ایران تعهدات هسته‌ای‌اش در توافق لوزان را انجام ندهد توافق هسته‌ای در کار نخواهد بود. 
به گزارش رویترز جان کری که این سخنان را در کنفرانس مطبوعاتی پایانی تست استراتژیک و اقتصادی آمریکا و چین مطرح کرده گفت: این احتمال وجود دارد که ایرانی‌ها همه اقدامات مورد توافق در لوزان را انجام ندهند. در این حالت توافقی نخواهیم داشت. 
خبرگزاری رویترز نوشت: این سخنان جان کری واکنشی به سخنان مقام معظم رهبری بوده است. 
اظهارات جان کری در مورد بیانیه لوزان و تاکید وی به انجام این تعهدات در این توافق‌نامه در حالی مطرح می‌شود که چند روز پیش نیز شاهد ادعایی مشابه این از «سوزان رایس» مشاور امنیت ملی اوباما بودیم چنانچه وی گفته بود که همه طرف‌های مذاکرات هسته‌ای برای رسیدن به توافق تا آخر ژوئن تلاش می‌کنند ولی در صورت زیر پا گذاشته شدن هر یک از مفاد بیانیه لوزان، هیچ توافقی در کار نخواهد بود. 
بیان چنین درخواستی یعنی اجرای بیانیه لوزان در شرایطی که شمارش معکوس برای سررسید موعد توافق احتمالی آغاز شده است چه معنی و مفهومی می‌تواند داشته باشد؟ 
بسیاری از ناظران سیاسی پس از انتشار بیانیه لوازن نقدهای زیادی به این بیانیه داشتند یکی از بندهایی که در بیانیه مطبوعاتی لوزان با انتقاد دلسوزان نظام همراه بود تعیین نیازهای عملی کشور در صنعت هسته‌ای و پیش‌بینی رسیدن به آنها در توافق جامع بود که افق آن در میزان غنی‌سازی رسیدن به ۱۹۰ هزار سانتریفیوژ اعلام شده است که متاسفانه در این بیانیه رعایت نشده یعنی ایران پذیرفته که با کاهش ظرفیت موجود سانتریفیوژهای نصب شده از قریب ۱۹ هزار موجود در نطنز و فردو به ۶۱۰۴ سانتریفیوژ کاهش یابد. 
چنانچه در این بیانیه آمده همچنان که ایران برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای خود را دنبال می‌کند، سطح و ظرفیت غنی‌سازی و میزان ذخایر ایران برای دوره‌های زمانی مشخص، محدود خواهد شد و نطنز تنها مرکز غنی‌سازی ایران خواهد بود. تحقیق و توسعه غنی‌سازی در ایران بر روی ماشین‌های سانتریفیوژ بر‌اساس یک جدول زمانی و سطح توافق شده، انجام خواهد شد. 
فوردو از یک سایت غنی‌سازی به یک مرکز هسته‌ای، فیزیک و فن‌آوری تبدیل خواهد گردید. در این مرکز همکاری بین‌المللی در حوزه‌های تحقیق و توسعه مورد توافق مورد تشویق قرار خواهد گرفت. مواد شکاف‌پذیر در فوردو نخواهد بود. 
در بخشی از این بیانیه آمده که آژانس بین‌المللی اتمی از فن‌آوری‌های نظارتی استفاده خواهد کرد و از دسترسی‌های توافق شده بیشتری از جمله به منظور روشن کردن موضوعات گذشته و حال برخوردار خواهد شد. 
در ادامه این بیانیه آمده مجموعه تدابیری برای نظارت بر اجرای مفاد برجام شامل کد اصلاحی ۳.۱ و اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی مورد توافق واقع شده است. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از فن‌آوری‌های مدرن نظارتی استفاده خواهد کرد و از دسترسی‌های توافق شده بیشتری از جمله به منظور روشن کردن موضوعات گذشته و حال برخوردار خواهد شد. 
این دسترسی‌ها در واقع امکان بازرسی از تاسیسات نظامی است که این روزها تقاضای نا‌به‌‌جای آمریکایی‌ها به عنوان شرط اصلی برای امضای توافق هسته‌ای میان ایران و ۱+۵ از سوی دولتمردان امریکایی مطرح می‌شود 
این در حالی است که مقام معظم رهبری چهارشنبه شب در دیدار با کارگزاران نظام بار دیگر با تعیین خطوط قرمزملت ایران با این در خواست بی‌جای آنان مخالفت صریح خود را بیان کردند ایشان در بیانات خود به عنوان اولین خط قرمز گفتند: ما برخلاف اصرار امریکایی‌ها محدودیت‌های بلند‌مدت ۱۰، ۱۲ ساله را قبول نداریم و مقدار سال‌های مورد قبول محدودیت را به آنها گفته‌ایم. 
رهبر انقلاب ادامه کار تحقیق و توسعه و ساخت و ساز حتی در زمان محدودیت را دومین خط قرمز ایران اعلام کردند و افزودند: آنها می‌گویند در مدت ۱۲ سال هیچ کاری نکنید اما این، یک حرف زور مضاعف و غلط مضاعف است. 

  • سارا سجادی

خوشتیپ ترین رهبر دنیا

سارا سجادی | يكشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۵۷ ب.ظ

  • سارا سجادی