تفرقه، کاربردیترین سلاح صهیونیسم
افغانستان، سرزمینی با تاریخی کهن ، پرفراز ونشیب و مردمی اصیل است که همواره در تاریخ منطقه نقش آفرینی داشته اند.
علی رغم تنوع مذاهب و قومیت ها در این سرزمین اما آنچه که برآیند کلی از صفات مردم افغانستان است روحیه سلحشوری و غیرتمندی ویژه ای است که در ایشان به وفور و به بلندای تاریخ تا به امروز مشاهده می شود.
شهید عبدالعلی مزاری نمونه عینی برای ویژگی یک افغانستانی کامل است. او که همچون نگینی درخشان بر رکاب سلحشوران افغانستان میدرخشد و علی رغم تخریب ها و بعضا تحقیرهای ناجوانمردانه ای که از سوی برخی نسبت به مردم افغانستان روا داشته میشود(آن هم به بهانه تخلف چند متخلف افغانستانی)، به عنوان سند افتخار و نماد واقعی از مردم افغانستان و بخصوص شیعیان این کشور محسوب می شود.
اگر بخواهیم به نمونه ای دیگر از پرچمدارن غیرت و مجاهدت مردم افغانستان اشاره نماییم که امروزی و قابل لمس باشد طبعا لشکر فاطمیون بارزترین مثال در رابطه با عدم بی تفاوتی این مردم بخصوص شیعیان افغانستانی نسبت به مسائل پیرامونی، است. که شرحی از چگونگی تشکیل این لشکر مخلص در این مقال خالی از لطف نیست؛
همانطور که اغلب مخاطبین عزیز مطلعند، هستهی اولیهی شکلگیری لشکر فاطمیون، تعدادی از بچههای افغانستانی بودند که به آنها سپاه محمد(ص) میگفتند. این گروه در افغانستان علیه شوروی میجنگیدند و نیروهایی بودند که از انقلاب اسلامی ایران نیز حمایت میکردند و بهنوعی نیروهای متاثر از امام خمینی(ره) محسوب میشدند و در جنگ با طالبان نیز حضور داشتند.
سپاهیان محمد(ص) در دورههای مختلف از نظر تعداد اعضا در نوسان بوده و کم و زیاد میشدند.
حتی عده ای از ایشان متاثر از امام ، در جنگ تحمیلی نیز شرکت کرده و شناسنامه ایرانی گرفته بودند. زمانی که آمریکا در افغانستان مستقر شد، گروه از هم پاشید و بسیاری از رزمندهها مقیم ایران شدند؛ چون دولت افغانستان آنها را بازداشت میکرد و سرویسهای جاسوسی آمریکا به دنبالشان بودند و از طرفی طالبان نیز تهدید جدی دیگری برای این گروه بودند.
زمانی که بحث سوریه پیش آمد، لشکر فاطمیون از جمهوری اسلامی تقاضا کردند که کمک کند تا در جنگ شرکت کنند.
هسته اولیه فاطمیون با ۲۵ نفر شکل گرفت و اینها اولین نیروهایی بودند که به سوریه رفتند. اوایل با گروههای عراقی کتائب سیدالشهدا و دیگر گروهها کار میکردند و به عنوان دسته کوچکی در کنار آنها قرار میگرفتند. کمکم راه باز شد و هربار که شهیدی از بچههای افغانستانی را برای تشییع به ایران و افغانستان میآوردند، موجی از شیعیان افغانستان برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه رفتند.
شهید کلانی، شهید بشیر و شهید مرادی از اولین شهدایی بودند که پیکرشان بازگشت. کمکم جمعیت زیادی برای رفتن به سوریه ثبتنام کردند تا اینکه تعدادشان از ۲۵ نفر به ۵۰، ۶۰، ۱۰۰، ۲۰۰ و چند هزار نفر رسید.
نام «فاطمیون» به این دلیل انتخاب شد که این لشکر در ایام شهادت حضرت زهرا(س) شکل گرفت. بچههای این لشکر معتقدند چون حضرت زهرا(س) غریب بود و در غربت شهید شد و ما هم در سوریه غریب هستیم، نام فاطمیون برازنده است. همه رزمندههای لشکر افغانستانی هستند؛ عدهای از خود افغانستان و عدهای هم از افغانستانیهای مقیم سوریه هستند. افغانستانیهای مقیم سوریه در همان اطراف زینبیه زندگی میکردند و جمعیتی در حدود ۱۵ تا ۱۶ هزار نفر داشتند که بعد از حمله تکفیریها، چیزی حدود ۵ هزار نفر از ایشان ماندند و از حرم دفاع کردند.
یک عده از افغانستانیها هم با حزبالله کار میکنند، ولی غالباً با لشکر فاطمیون هستند. بهدلیل تعداد زیاد نیروها، مدتی است تیپ به لشکر تبدیل شده و در شهرهای مختلف مستقر شدهاند؛ روز به روز نیز در حال گسترش هستند و موج جمعیت به آنها میپیوندد.
شرح مجاهدت ها و سلحشوری مردم افغانستان خاصه شیعیان این کشور طبعا اوراق و کتاب های زیادی را میطلبد ولی آنچه در این میان دغده نگارنده این مطلب است این می باشد که چرا مردمی با این قدمت، اصالت، غیرت، سلحشوری و از همه مهمتر اخلاصی که دارند، دچار اختلاف های ریز و درشتی هستند که گاه چنان جدی مشود که تمام پتانسیل و صفات نیک این مردم شریف، تحت الشعاع این اختلافات قرار میگیرد!
از اختلافات بین شیعیان با اهل تسنن گرفته تا برخی اختلافات بین خود شیعیان با یکدیگر تا اختلافات بین اهل تسنن با یکدیگر تا اختلافات قومی-قبیله ای و...
این بنده در این مقال ضمن درخواست از برادران اهل سنت و سایر اقوام و مذاهب برای رفع اختلافاتشان با دیگران، ولی به عنوان یک مسلمان شیعه می خواهم خطاب اصلی ام را شیعیان افغانستان قرار دهم:
برادران و خواهران شیعه؛ از شما دعوت می کنم تا در آیه 82 سوره مائده تأمل و مداقه نمائید، آنجا که رب العالمین میفرماید: «... لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا إِنَّا نَصاری... » «... نزدیکترین مردم را در دوستی با مؤمنان کسانی می یابی که گفتند: ما نصاراییم... » ؛ از شما بزرگواران سوالی دارم! آیا ما مسلمانان با مسحیان در پیامبری خاتم الانبیاء(صلی الله علیه و آله) اشتراک داریم؟ آیا در کتاب آسمانی و قرآن با مسیحیان مشترکیم؟ آیا در مقام اهل بیت اشتراک داریم؟ آیا در نوع نیایش مشترکیم؟ آیا در قبله آسمانی مشترکیم؟ پس چگونه است که خدای حکیم در قرآن مجید بر اتحاد بین مسلمانان و مسیحیان اشاره دارد؟؟ به نظر شما همین آیه الهی کافی نیست که ما به خودمان بیاییم؟! هنگامی که علی رغم همه اختلاف های ریز و درشت می شود با مسیحیان دوست بود پس ای شیعیان علی –علیه السلام- چگونه نمی توان با برادران اهل سنت دوستی و اتحاد داشت؟!
حال آنکه در کتاب و خدا و قبله و پیامبر و... مشترکیم!
و غم انگیزتر اینکه چگونه یک شیعه نتواند با برادر شیعه اش کنار بیاید ؟!!
آخر ای شیعیان امیرالمونین؛ اختلاف سلیقه که در همه جا هست، اگر قرار باشد بنشینیم و برمبنای اختلافات روابط خود را با یکدیگر تنظیم نمائیم که دیگر چه می ماند؟ بی حکمت نیست نقل داستان هابیل و قابیل در قرآن مجید؛ آنگاه که دو نفر برادر از یک پدر و مادر، فرزندان پیامبر خدا، پس چگونه علی رغم اشتراکات فراوان، دست یکی بر خون دیگری آغشته شد؟آیا غیر از این است که شیطان در یکی از ایشان حلول نمود و بذر کینه و اختلاف را کاشت و پرورش داد و درپی آن جنایتی بزرگ را درو نمود؟
برادران و خواهران من، چرا نباید از تاریخ درس بگیریم؟ آیا غیر از این است که ذلت مسلمانان در طول تاریخ فقط و فقط بخاطر تاکید بر اختلافات و چشم پوشی از اشتراکات بوده است؟
آیا غیر از این است که تمام ستمگران عالم در طول تاریخ تا به امروز از جمله انگلستان خبیث و اسرائیل خونخوار و آمریکای جنایتکار فقط و فقط بر روی اختلاف بین مسلمین سرمایه گذاری نموده اند؟
به نظر شما تکفیری ها و وهابی های دست پرورده سرویس های جاسوسی(که به هیچ وجه سنی نبوده و بارها از سوی عقلای اهل سنت محکوم شده اند) چگونه توانسته اند تا این اندازه جاده را برای تسلط صهیونیست ها بر مسلمین صاف کنند؟ به نظر شما فرقه شیعه انگلیسی چگونه توانسته تا این حد برنامه های صهیونیست ها را در جوامع مسلمان پیش ببرد؟
فقط با سلاح زهرآگین تفرقه این مصیبت بر مسلمین وارد شده است.
اختلاف شیعه با سنی که به جای خود، کار به جایی رسیده که اختلاف بین شیعه با شیعه مشاهده می شود!
عزیزان من چگونه میخواهیم جواب امیرالمومنین علی-علیه السلام- و مادرمان فاطمه زهرا - سلام الله علیها- را بدهیم؟ اگر ما واقعا پیرو ایشان باشیم باید بدانیم که مهمترین استراتژی این بزرگواران اتحاد حداکثری بر مبنای اشتراکات و دوری از تفرقه علی رغم اختلاف سلیقه ها می باشد و باید به این دانسته خود جامه عمل بپوشانیم.
آیا غیر از این است که قاتلان فرزندانمان و مدافعان حرم، همان قاتلان عبدالعلی مزاری و احمدشاه مسعود و... هستند؟
اسفناک این که میبینیم فرقه صهیونیستی و به ظاهر اسلامیِ داعش امروز در افغانستان با حداقل اشتراکات درصدد جمع آوری نیرو در افغانستان است و آنگاه در همین افغانستان، شیعه با شیعه، سنی با سنی و شیعه با سنی غوطه ور در اختلافات صهیونیسم پسند هستند!
سیاست جمهوری اسلامی ایران در مورد مردم شریف افغانستان دقیقا بر اساس همن سیره علوی بوده است؛ یعنی اتحاد حداکثری با تاکید بر اشتراکات و دقیقا بر همین مبنا ضمن حمایت از برادرمان عبدالعلی مزاری و شیعیان پاک، سلحشور و صدیقی چون او، بر حمایت از احمدشاه مسعود، مرحوم برهان الدین ربانی و ...(علی رغم برخی اختلاف نظرها) در برابر صهیونیسم بین الملل همت می گمارد.
برادران و خواهران من، کوتاه سخن اینکه اگر رذیله ای در ما باشد از جمله رذیله ی تفرقه و کینه، آیا ممکن است با توکل برخدا و تأسی به سیره و شیوه علی-علیه السلام- برای یک بار هم که شده با قدم نهادن بر نفس خود تصمیم جدی بگیریم و ضمن پالایش رذیله ی خطرناکِ تفرقه و کینه در خود، در مسیر از بین بردن تفرقه بین مسلمانان و تقویت اشتراکات گام برداریم؟
حداقل به قدری جدی در این مسیر باشیم که اگر خدای ناکرده تفرقه ای هم در میان بود ناشی از جولان شیطان در ما نباشد...
وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى
برگرفته از سایت مصاف www.masaf.ir