عقائدی » سؤالات متفرقه » مقام زن در اسلام و منافات آن با روایات در مذمت زن
سارا سجادی | سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۰۰ ب.ظ
عقائدی » سؤالات متفرقه » مقام زن در اسلام و منافات آن با روایات در مذمت زن
اینها سؤالات همسر بنده از من است، لطف کنید با سند جواب دهید، خیلی برای من مهم است. سؤال من، در مورد «مقام زن در اسلام» است. گر چه پس از اسلام، زن مقام والایی در خانواده و اجتماع بدست آورد، و از منجلاب فساد جاهلیت بیرون آمد و اسلام به او حیثیت داد، ولی از جهاتی دیگر او را در تنگنا قرار داده و مقامش را پستتر نمود. احادیث زیادی داریم که زن را موجودی احمق، بیوفا و عامل فساد نامیدهاند. چرا حضرت علی(ع) مخالف حقوق زن بودند؟! من که شیعه هستم و قلبی مالامال از عشق به اهل بیت(ع) دارم، چه کنم وقتی میبینم هم جنسان من در تمام ادیان الهی ارزش چندانی ندارند؟! من از زن بودن خود احساس شرمندگی میکنم. وقتی حتی قرآن هم، مردان را بر زنان برتری داده است، و فرموده: مردان بر زنان سرورند و ما گروهی را بر گروهی دیگر سرور و رهبر قرار دادیم.
حضرت علی(ع) خطاب به فرزند خود امام حسن(ع) میفرمایند: از مشورت با زنها پرهیز کن، زیرا نظر آنها به نقص و عیب است و تصمیم آنها به سستی و....! رسول اکرم(ص) میفرمایند: زن چون پیش آید مانند شیطان است و باز چون پشت کند مثل شیطان خواهد بود. و به هر صورت، راهزن ایمان و فریبنده انسان و منحرف کننده دلهای مردم میباشد. نیز روایت است که پیامبر روزی در وقت صبح به جانب زنها رو کرد و مقابل ایشان توقف نموده و فرمود: ای جماعت زنان! ندیدهام مانند شما افرادی را که از جهت عقل و دین ضعیف باشند و در عین حال دلهای صاحبان خرد را جلب کرده و مفتون خود نمایند. من بیشتر اهل آتش را از شما دیدم.
در حدیثی دیگر میفرمایند: شما زنها اکثریت اهل جهنم را تشکیل میدهید. زنی پرسید یا رسولالله برای چه؟ فرمود: شما بدگویی بسیار و طرد و لعن زیادی به دیگران مینمایید و در مقابل شوهر و افراد فامیل کفران نموده و خوبیهای آنها را نادیده میگیرید. و در عین حال، رأی شما کوتاه و دین شما ضعیف است. زنها گفتند: کوتاهی فکر و ضعف دین ما از کجاست؟ فرمود: دلیل نقصان فکر شما این است که: پروردگار متعال، شهادت دو نفر از شما را به جای شهادت یک مرد قرار داده است. اما نقصان دین شما به این دلیل است که هر ماه روزها و شبهایی میگذرد، بیآنکه مقابل پروردگار سجده کرده و عبادت او را انجام دهید.
این مسایل برای من مبهم است که چرا شهادت دو زن در برابر یک مرد است؟ چرا عادت ماهیانه، دلیل ضعف دین تلقی شده؟ آیا خدا عادت ماهیانه را برای تمسخر زن قرار داده؟! یا برای این که در این چند روز اذیت و آزار ببیند؟! یا این که به مصلحت زن است و موجب پاکیزگی جسم؟! یا نویسندهای در کتابش پس از ذکر حدیثی از امیرالمؤمنین(ع) به این مضمون: «پرهیز کنید از ضررهای زنهای بد و از زنهای خوب بر حذر باشید. و هر گاه به کار نیکویی شما را امر کردند، اطاعت نکنید، تا در برآوردن منکرات و اطاعت امور ناشایست از شما توقع نداشته باشند»، نوشته بود: «اگر مرد در امور خود تحت تأثیر خواستههای زن قرار گرفته و رعایت رضایت او را کند از پیشرفت و موفقیت محروم خواهد ماند». حضرت علی(ع) در این حدیث بطور کلی نظر زنها و حضورشان را مردود میداند، یا او را فقط برای بقای نسل و ارضای شهوت لازم میداند.
آیا کسی نبود به این آقای مؤلف بگوید: کسی که نه ماه زحمت بارداری و بزرگ شدن شما را کشید، مرد بود یا زن؟
رسول اکرم(ص) میفرمایند: زنها را در غرفههای بالا جای ندهید و به آنان کتابت یاد نداده، و ریسندگی و تفسیر سوره نور را به ایشان بیاموزید. آری! زن باید از حق دانش، اظهار نظر، تصمیم و... محروم باشد و تماماً دنبالهرو باشد!
رسول اکرم(ص) در حدیثی دیگر میفرمایند: زنها از جهت گفتن ناقص و منطق آنها ضعیف بوده، و وجودشان پوشیدنی است. پس آنها را در خانهها محفوظ نگه دارید، و ضعف گفتارشان را با سکوت جبران کنید.
حدیثی دیگر: اگر ممکن بود دستور دهم کسی غیر از پروردگار سجده شود، سفارش میکردم زنها در مقابل شوهرانشان سجده کنند. سوگند به خداوند، زن نتواند حقوق مربوط به پروردگار را بجا آورد، تا هنگامی که حقوق شوهرش را انجام نداده است.
یعنی زن عیب بشریت است. او را پنهان کنید تا موجب خجالت شما نشود. چون احمق است، در مقابل سؤالاتش سکوت کنید.
آیا حدیثی داریم که بگوید عبادت مرد قبول نیست، مگر آنکه آسایش همسرش را تأمین کرده باشد؟! یا حتی با او مهربان باشد؟! آه خدایا! آیا این عدالت توست؟ مگر نه این است که قرآن فرموده: برتری به تقواست؟ پس چرا مرد را موجود برتر نامیدهاند؟ آیا تبعیض نیست اگر زنی شب را به صبح رساند و شوهرش از او ناراضی باشد، تمام فرشتگان تا صبح او را لعن خواهند نمود؟!(گر چه حق با او باشد؟) یعنی ای زن، تو باید غلام حلقه بگوش مرد باشی و دم بر نیاوری؟! زیرا در آن صورت ملعون پروردگار و فرشتگان خواهی بود؟ آیا این ضعف اسلام نیست؟ آیا این عدل است؟! آیا فقط مردان ایمان پایدار دارند؟ من از وقتی این مسایل را فهمیدم نماز نمیخوانم، زیرا در شرایطی که در مقایسه با برادرانم نماز آنها مقبولتر است، گر چه ایمان من قویتر باشد، چرا نماز بخوانم؟ و تا وقتی این مسایل برایم روشن نشود، هرگز سر بر سجده نخواهم گذاشت.
پاسخ به این سؤالات نیازمند بحث مفصل در حدّ یک مقاله یا یک کتاب میباشد ولی ما در حد یک نامه پاسخ شما را عرض میکنیم.حضرت علی(ع) خطاب به فرزند خود امام حسن(ع) میفرمایند: از مشورت با زنها پرهیز کن، زیرا نظر آنها به نقص و عیب است و تصمیم آنها به سستی و....! رسول اکرم(ص) میفرمایند: زن چون پیش آید مانند شیطان است و باز چون پشت کند مثل شیطان خواهد بود. و به هر صورت، راهزن ایمان و فریبنده انسان و منحرف کننده دلهای مردم میباشد. نیز روایت است که پیامبر روزی در وقت صبح به جانب زنها رو کرد و مقابل ایشان توقف نموده و فرمود: ای جماعت زنان! ندیدهام مانند شما افرادی را که از جهت عقل و دین ضعیف باشند و در عین حال دلهای صاحبان خرد را جلب کرده و مفتون خود نمایند. من بیشتر اهل آتش را از شما دیدم.
در حدیثی دیگر میفرمایند: شما زنها اکثریت اهل جهنم را تشکیل میدهید. زنی پرسید یا رسولالله برای چه؟ فرمود: شما بدگویی بسیار و طرد و لعن زیادی به دیگران مینمایید و در مقابل شوهر و افراد فامیل کفران نموده و خوبیهای آنها را نادیده میگیرید. و در عین حال، رأی شما کوتاه و دین شما ضعیف است. زنها گفتند: کوتاهی فکر و ضعف دین ما از کجاست؟ فرمود: دلیل نقصان فکر شما این است که: پروردگار متعال، شهادت دو نفر از شما را به جای شهادت یک مرد قرار داده است. اما نقصان دین شما به این دلیل است که هر ماه روزها و شبهایی میگذرد، بیآنکه مقابل پروردگار سجده کرده و عبادت او را انجام دهید.
این مسایل برای من مبهم است که چرا شهادت دو زن در برابر یک مرد است؟ چرا عادت ماهیانه، دلیل ضعف دین تلقی شده؟ آیا خدا عادت ماهیانه را برای تمسخر زن قرار داده؟! یا برای این که در این چند روز اذیت و آزار ببیند؟! یا این که به مصلحت زن است و موجب پاکیزگی جسم؟! یا نویسندهای در کتابش پس از ذکر حدیثی از امیرالمؤمنین(ع) به این مضمون: «پرهیز کنید از ضررهای زنهای بد و از زنهای خوب بر حذر باشید. و هر گاه به کار نیکویی شما را امر کردند، اطاعت نکنید، تا در برآوردن منکرات و اطاعت امور ناشایست از شما توقع نداشته باشند»، نوشته بود: «اگر مرد در امور خود تحت تأثیر خواستههای زن قرار گرفته و رعایت رضایت او را کند از پیشرفت و موفقیت محروم خواهد ماند». حضرت علی(ع) در این حدیث بطور کلی نظر زنها و حضورشان را مردود میداند، یا او را فقط برای بقای نسل و ارضای شهوت لازم میداند.
آیا کسی نبود به این آقای مؤلف بگوید: کسی که نه ماه زحمت بارداری و بزرگ شدن شما را کشید، مرد بود یا زن؟
رسول اکرم(ص) میفرمایند: زنها را در غرفههای بالا جای ندهید و به آنان کتابت یاد نداده، و ریسندگی و تفسیر سوره نور را به ایشان بیاموزید. آری! زن باید از حق دانش، اظهار نظر، تصمیم و... محروم باشد و تماماً دنبالهرو باشد!
رسول اکرم(ص) در حدیثی دیگر میفرمایند: زنها از جهت گفتن ناقص و منطق آنها ضعیف بوده، و وجودشان پوشیدنی است. پس آنها را در خانهها محفوظ نگه دارید، و ضعف گفتارشان را با سکوت جبران کنید.
حدیثی دیگر: اگر ممکن بود دستور دهم کسی غیر از پروردگار سجده شود، سفارش میکردم زنها در مقابل شوهرانشان سجده کنند. سوگند به خداوند، زن نتواند حقوق مربوط به پروردگار را بجا آورد، تا هنگامی که حقوق شوهرش را انجام نداده است.
یعنی زن عیب بشریت است. او را پنهان کنید تا موجب خجالت شما نشود. چون احمق است، در مقابل سؤالاتش سکوت کنید.
آیا حدیثی داریم که بگوید عبادت مرد قبول نیست، مگر آنکه آسایش همسرش را تأمین کرده باشد؟! یا حتی با او مهربان باشد؟! آه خدایا! آیا این عدالت توست؟ مگر نه این است که قرآن فرموده: برتری به تقواست؟ پس چرا مرد را موجود برتر نامیدهاند؟ آیا تبعیض نیست اگر زنی شب را به صبح رساند و شوهرش از او ناراضی باشد، تمام فرشتگان تا صبح او را لعن خواهند نمود؟!(گر چه حق با او باشد؟) یعنی ای زن، تو باید غلام حلقه بگوش مرد باشی و دم بر نیاوری؟! زیرا در آن صورت ملعون پروردگار و فرشتگان خواهی بود؟ آیا این ضعف اسلام نیست؟ آیا این عدل است؟! آیا فقط مردان ایمان پایدار دارند؟ من از وقتی این مسایل را فهمیدم نماز نمیخوانم، زیرا در شرایطی که در مقایسه با برادرانم نماز آنها مقبولتر است، گر چه ایمان من قویتر باشد، چرا نماز بخوانم؟ و تا وقتی این مسایل برایم روشن نشود، هرگز سر بر سجده نخواهم گذاشت.
اسلام بهترین کرامت و حقوق را برای زن بخشیده است، برای روشن شدن این امر خوب است که شما تاریخ قبل از اسلام را در مورد زن مطالعه کنید. در شرایطی که زنان جزء انسان به حساب نمیآمدند و بدترین رفتارها در حق زنان إعمال میشد، اسلام دست حمایت بالای سرزنان قرارداد و آنها را از تمام جهات ذاتی، اکتسابی وحقوقی مساوی با مردان معرفی نمود.
قرآن کریم مرد و زن را از نظر ارزش انسانی و معنوی، دریک صف قرار داده با خطابهای «یاأیها الناس» و «یا أیها الّذین آمنوا»، مرد و زن را به صورت یک نواخت مورد خطاب قرارداده است، در هیچ یک از خطابات قرآن کوچکترین تفاوت بین زن و مرد مشاهده نمیشود بلکه منظور اصلی این خطابات هر دو جنس زن و مرد میباشد.
در شرائطی که بعضی از ملل قدیم، زن را جزء حیوانات و شیاطین به حساب میآوردند و انسان بودنش را باور نمیکردند، اسلام با صراحت برابری زن را با مرد در اصل خلقت و هویت انسانی بیان فرمود و زن را یکی از دو عنصری که انسانها از آن دو عنصر پدیدارگشتهاند، معرفی نمود. و امتیاز هر یک از دیگری را با داشتن تقوای الهی بیان نمود: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَاللَّـهِ أَتْقَاکُمْ»(حجرات: 13)؛ «ای مردم ما شما را از دو جنس مرد و زن آفریدیم و شما را به صورت گروه و قبیلهها قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید و بدرستی که گرامیترین شما در نزد خدا پرهیزکارترین شماست».
در آیه دیگر تصریح در تساوی خلقت مرد و زن دارد و به روشنی بیان میکند که زن و مرد از یک حقیقت به وجود آمدند و آن انسان بودن است؛ «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً»(نساء:1)؛ «ای مردم از پروردگارتان بپرهیزید که همه شما را ازیک انسان آفرید و همسر او را(نیز) از جنس او آفرید و ازآن دو، مردان و زنان فراوانی(در روی زمین) منتشر ساخت».
در آیه سوم علاوه بر اینکه حقیقت مرد و زن را واحد شمرده است، زنها را مایه آرامش مردان دانسته است «وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا»(روم:21)؛ «از نشانههای قدرت خدا این است که همسران شما را ازجنس شما قرارداد تا به وسیله آنها آرامش بیابید».
قرآن کریم در داشتن کرامت ذاتی، هیچ فرقی بین مرد و زن نمیگذارد، بلکه به طور مطلق میفرماید: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ»(اسرا:70) «ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم». جمله «بنی آدم» نص در نوع انسان است که به مرد و زن به صورت تساوی اطلاق میگردد.
هم چنین در ارزشهای اکتسابی: با آنکه بسیاری ازملل پیشین، زن را شایسته دینداری نمیدانستند، و معتقد بودند که زن موجود خبیث است که عبادت اش در پیشگاه خدا مقبول نیست. اسلام بیان فرمود که از نظر قبولی عبادات و طاعات بین زن و مرد فرقی وجود ندارد، و راه پیمودن کمال و سعادت برای هر دو طبقه به طور یکنواخت باز میباشد. قرآن کریم، در برنامههای تربیتی، اخلاقی، علمی و...، زن را در ردیف مردان به حساب آورد و رسیدن به سعادت و کمال هر دو جنس را بدون تفاوت، در پرتو عمل صالح تضمین فرموده است.
به آیاتی چند در این زمینه توجه نماییم: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»(نحل:97)، این آیه ثابت میکند که زندگی پاک که ازدرون این زندگی برمیخیزد و باعث روشنائی قلب و نشانه کمال و قرب انسان است، به واسطه عمل صالح، هم برای مرد میسر است و هم برای زن و هیچ تفاوت در بین نمیباشد.
2- « وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَـٰئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ»؛(غافر:40) «هرکس کارشایسته انجام دهد خواه مرد باشد یازن، درحال که مؤمن باشد آنها وارد بهشت میشوند ودرآن، روزی بی حساب به آنها داده خواهد شد.»
از نظر اسلام، هر یک از زنان و مردان، در دنیا و آخرت، درگرو اعمال و رفتار خوب یا بد خود میباشند، هر کس عمل خوب انجام بدهد، پاداش میگیرد و عمل بد انجام بدهد مجازات میشود، بدون فرق بین اینکه زن باشد یا مرد. بنابراین زن نیز در کرامت اکتسابی مثل مردان میباشد.
هم چنین در مورد حقوق و موارد دیگر نیز از نظر اسلام زن با مردان مساوی و برابر میباشد.
از موضوعات مهم حقوقی، حق اداره اموال و دارایی است. قبل از اسلام، در بسیاری از ملل، برای زن مالکیت نسبت به مسائل اقتصادی و غیره قائل نبودند، بر همین اساس از ارث هم محروم بودند. اگر در بعضی ملل زن، دارای مال هم میشد، نمیتوانست دراموالش تصرف کند لذا بخشیدن، معامله، معاوضه و سایر موارد تصرف برای زن در اموالش ممنوع بوده است. قرآن کریم در چنین شرائطی دستور داد که: زنان، نسبت به اموال و دارایی خود، مثل مردان، حق هر نوع تصرف و مداخله را دارا میباشد، و فرمود: «لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبْنَ»(نساء:32)؛ «مردان را ازآنچه کسب کردهاند بهرهای است و زنان را نیز ازآنچه بدست آوردهاند بهرهای میباشد».
دلیل برتری مردان بر زنان در برخی از امور:
اما اینکه در برخی موارد قرآن کریم مردان را بر زنان برتری داده و میفرماید: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّـهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ»(نساء:34).
پاسخ این اشکال اینست که با توجه به تفاوت جسمی وروحی که میان زن و مرد وجود دارد، هر کدام دارایی وظیفه مشخص و معین در امور خانوادگی و اجتماعی هستند، که اگر وظایف مرد به زن و بالعکس داده شود و یا تساوی در تمام کارها باشد، مخالف با فطرت آفرینش و بر خلاف عدالت انسانی است، لذا هرکدام باید به وظیفه خود عمل نماید تا از مزایایی وجودی خویش بهرهمند گردد.
اسلام با رعایت همین عدالت در برخی کارهای اجتماعی که نیاز به دقت و تعقل ویا خشونت بیشتر دارد. مانند سرپرستی کانون خانواده و غیره، مرد را مقدم برزن داشته است و این تقدّم یا قوام بودن مرد بر زن به خاطر برتری مرد در اصل خلقت نمیباشد، بلکه به خاطر وظیفه طبیعی مرد است، چون درمسائل اجتماعی و شم اقتصادی، تلاش وکوشش برای تأمین نیازمندیهای لازم واداره زندگی را مرد بهتر میتواند به عهده بگیرد
این حقیقت قابل انکار نیست که تفاوتهای زیادی بین زن و مرد، هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی وجود دارد. این تفاوتها یک امر طبیعی است، و برای کمال آفرینش و رفع نیازمندیهای نوع انسانی لازم است و چنین تفاوتهای در میان خود مردان نیز به چشم میخورد، برای نمونه:
همه انسانها در اصل داشتن استعداد با هم مساویند ولی در خصوصیت آن، بر اساس حکمت بالغه الهی، متفاوت از هم آفریده شدهاند، تا با شکوفاشدن این استعدادهای مختلف، نیازمندیهای اجتماعی انسان، در زمینههای متعدد تأمین گردد، مثلاً جامعه نیازمندیهای مختلف دارد، هم در زمینه مواد غذایی، هم در زمینه بهداشت و هم در زمینه عمران و… حکمت بالغه آفریننده، ایجاب نموده است که برای تأمین این نیازمندیها، انسانها را با استعدادهای گوناگون بیافریند، تا با شکوفا شدن این استعدادها، ما یحتاج جامعه برآورده گردد. لذا در یکی استعداد دکتر شدن، و در دیگری استعداد کشاورزی یا مهندسی و… بیشتر وجود دارد.
همانگونه که اختلاف در خصوصیت استعدادها، هیچ مایه برتری انسان بر انسانی دیگر نمیباشد؛ آفرینش طبیعی مرد و زن نیز این چنین است که در اصل انسانیت مشترکند ولی از نظر طبیعت آفرینش، با هم فرق میکنند واین تفاوت در خصوصیت مرد بودن و زن بودن برای تکمیل آفرینش و رفع نیازمندیهای طبیعی زندگی وکمال یافتن حیات اجتماعی است، زیرا اختلاف در خصوصیت آفرینش، بقاء نسل انسان را تضمین، و زمینه ایجاد محبّت در اجتماع و حرکت و تلاش به سوی کمال را فراهم میسازد. اگر غیر از این میشد آفرینش ناقص میگردید؛ و کمال اجتماعی در همین است که هم مرد باشد و هم زن، و هرکدام مشغول به وظایف مربوط به خودش باشد، و نظام أحسن تکوین و تشریع خداوند، اقتضای چنین طرّاحی و ترسیمی را ازجایگاه و نقش مرد و زن داشته است.
علاوه بر اختلاف جسمی ازنظر روحی نیز تفاوتهای درآفرینش این دوجنس قرار دارد که آن هم به خاطر کمال حیات اجتماعی است
الکسس کارل فیزیولوژیست وجراح زیست شناس معروف فرانسوی که شهرت جهانی دارد در کتاب «انسان موجود ناشناخته» میگوید: «زن ومرد به حکم قانون خلقت متفاوت آفریده شدهاند واین اختلافات وتفاوتها، وظایف وحقوق آنها را متفاوت میکند».
ژاک لوربیت درکتاب «زن در مقابل معلم» میگوید: «به طور قطع زن و مرد از لحاظ قوای جسمانی و دماغی واحساسات طبیعی با هم تفاوت دارند لکن این اختلاف دلیل تنـزل نیست».
دانشمند ایتالیائی به اسم مانتجازا، استاد علم وظائف الأعضاء(فیزیولوژی) درکتاب «فیزیولوژی زن» میگوید: «زن و مرد در مقابل فیزیولوژی با هم اختلاف کامل دارند ولی هیچ یک قوی ترازدیگری نیست،(این)اختلاف، نتیجه اختلاف وظیفه است».
نکته جالبی که در کلام این دانشمند و در کلام الکسس کارل مشاهده میشود اینست که میگوید، تفاوت وظیفه و حقوق براساس اختلاف طبیعی آنها است یعنی هر کدام در دستگاه آفرینش، مطابق وظیفهای که از نظر خلقت دارد، دارای حقوق میباشد.
این بیان همان حقیقت است که هریک از مرد و زن وظائفی در دستگاه آفرینش دارد که از نظر جسمی و روحی هم مطابق با همان وظائف خلق شده است. مرد از نظر جسم، نیرومندتر از زن آفریده شده و هم چنین ازنظر روحی در مردان قوه تعقل وتفکر بیشتر از زنان وجود دارد و در زنان قوه عاطفه واحساس ومحبّت بیشتر است، در مردان نوعا شجاعت در مقابل حوادث پیشی گرفته و مرد را قهرمان میدان زند گی قرارداده است ولی در نوع زنان صبر و شکیبائی سقبت گرفته است. همه اینها به خاطر تفاوت وظایف زن ومرد میباشد. برای نمونه، ازآنجا که زن پایگاه پیدایش وجود انسان است ورشد نونهالان در دامن او انجام میپذیرد، از نظرجسمی هم متناسب با حمل و پرورش و تربیت کودکان آفریده شده و از نظر روحی هم سهم بیشتری از عواطف واحساسات دارد تا فرزندان را با محبّت وعاطفه تحویل اجتماع بدهد.
در هر صورت تفاوت در خلقت هم وظیفه مرد و زن را از هم جدا میکند و هم در پارهای موارد حقوق آنها تفاوت پیدا میکند چون وظایف هریک فرق میکند.
قانون زندگی، آنچنان دو جنس زن و مرد را به هم مرتبط ساخته که کمال هر یک جز در کنار دیگری ممکن نیست، و این تنوع در خلقت، نه تنها عامل بقای نسل انسانی است بلکه عامل تکامل، محبت و الفت نوع نیز میباشد، این کمال والفت در صورتی بیشتر میشود که هرکدام به وظایف خاص خود عمل نماید.
با دقت در مطالبی که ذکر شد به خوبی روشن میشود که مراد قرآن کریم از برتری مرد بر زن درآیه 34 سوره نساء و مقدم بودن آن بر زن، به معنای برتری در فضیلت و ارزش انسانی نیست چه بسا زنانی که ارزش ذاتی. انسانی و معنوی آنها به مراتب برتر از بسیاری از مردان بوده است ولکن مراد برتری وتقدم ازجهت وظیفه است که چون مردان مقاومت جسمی وروحی بیشتر از زنان را دربرابر حوادث دارد وظیفه مردان دفاع از خانواده و تأمین نیازمندیهای آنها است وچون مسئولیت حفظ و نگهداری زن و فرزند و تأمین نیازمندیهای آنها با مردان است، ریاست امور خانواده نیز با مردان میباشد. پس این تقدم یک وظیفه طبیعی مرد نسبت به وظیفه طبیعی زن میباشد نه تفاوت ذاتی و ارزشی. لذا در یک خانواده با آنکه مرد ریاست خانواده را دارد و از این نظر مقدم بر زن است از نظر ارزش معنوی ممکن است همان زن به مراتب از مرد بیشتر باشد و از این جهت در پیشگاه خدا و دین نیز ارزش بیشتر از مرد پیدا میکند.
اما ازجهت اشکالات غربیها و فمینیسم و امثال این امور، باید به این مطلب دقت کنید؛
در کشورهای غربی که مسئله حقوق زن را باآب وتاب زیاد مطرح و خود را حامی حقوق آنان میدانند، با سوء استفاده از عناوین، همچون حقوق زن، آزادی، دموکراسی و... کرامت وشخصیت زن را به بدترین وجه لگد مال نمودهاند. زنان تحت عناوین متعدد به صورت نیمه عریان درمجامع عمومی کشانده میشوند وهمچون عروسک توسط مردان بوالهوس دست به دست میگردند، و افراد سودجو وفرصت طلب با تبلیغات فریبنده شخصیت دروغین برای آنان جعل میکنند تا زنان پامال شدن شخصیت اش را احساس ننمایند.
زن هم درتاریخ جاهلیت قدیم مورد ستم، تحقیر وسوء استفاده مردان قرار گرفته است، وهم در جاهلیت عصر جدید که خودرا متمدّ ن میپندارند؛ منتهی نحوهء این ستم وسوء استفاده اززنان، میان جاهلت قدیم وجدید فرق میکند؛ هرچند دراصل پامال کردن شخصیت زن، هردوجاهلیت سهیم اند
فساد وتباهی که درجامعه وجود دارد وهم چنین ستم که برزنان رواداشته میشود وحقوقی واقعی که اززنان پامال میشود کمتر ازپامال شدن حقوق آنان در جاهلیت قدیم نیست منتها خصوصیت عصر حاضر اینست که روی مقاصد استثمارگرانه که دارند باسرپوش ازمفاهیم انسانی آن را پنهان میسازند. اگر درجاهلیت قدیم دختران زنده به گور میشد در عصر حاضر عفّت، حیا، غیرت، که شخصیت واقعی زنان را تشکیل میدهند، در لجنزار فتنه و فساد مدفون میگردند. اگر در زمان فرعون پسران را نابود و دختران را، در معرض خدمت و لذت میگذاشتند، در جامعه غربی وکمونیستی، با تبلیغات گمراه کننده تحت عناوین فریبنده، همچون حق آزادی و حق تساوی زنان با مردان، روح مردانگی، غیرت وحمایت ناموسی را در مردان نابود و دختران وزنان را دردام هوسهای بوالهوسان گرفتار میسازند.
اما اسلام حریّت، شخصیّت، واستقلال فکر واندیشه برای زن بخشید وحقوق طبیعیاش را به رسمیت شناخت. گامی که اسلام در طریق احیای شخصیت زن و حقوق انسانی واجتماعی آنان برداشت، با آنچه که در مغرب زمین به نام حقوق زن میگذرد و دیگران هم ازآنها تقلید میکنند، تفاوت اساسی دارد که اصلا قابل قیاس نمیباشد. اسلام در عین آنکه به زن شخصیت واستقلال بخشید وحقوق واقعی آنان را زنده ساخت، هرگز آنها را به تمرّد وعصیان وطغیان نسبت به جنس مرد وادار نکرد، واحترام پدران وشوهران را نیز نزد دختران وزنان از میان نبرد و اساس خانوادهها را متزلزل نگردانید.
به عبارت روشن تر اسلام با ضمیمه ساختن حکم تکلیفی- در مورد حقوق زنان و حفظ شخصیت آنها- با مسئله عاطفی، روابط فامیلی وخانوادگی و پایههای خانواده را که زیر بنای اصلی اجتماع است محکم ساخت، به این بیان که ازیک طرف حقوق مرد و زن را به صورت متقابل بیان فرمود وبه زن هم حق آزادی درخانواده عنایت فرموده و از اسارت خدمت اجباری رهائی بخشید وفرمود شوهران حق هیچ نوع کار وخدمت را بر زن حتی درتربیت اولاد ندارند، ولی ازطرف دیگر مسئله عاطفی را به میان آورد و برای خدمت متقابل زن وشوهر پاداش وثواب برای هریک از مرد و زن در خدمت رسانی به هم دیگر وعده فرمود، تا مسابقه برای خدمت به هم، در کانون گرم خانوادهها آغاز گردد که میتوانید روایات این مسئله را در کتاب وسائل الشیعه مطالعه کنید.
اما درکشورهای غربی استقلال وآزادی زنان با یک نوع مبارزه عملی آنان علیه مردان و فروپاشیدن کانون گرم خانوادگی همراه شد، تا آنجا که دیگراطمینان بین زن و شوهر باقی نمانده است.
طبیعی است که در چنین جوامعی، کانون گرم و با محبت خانوده از هم میپاشد زیرا غالبا مرد اطمینان پیدا نمیکند که این فرزند که به اسم اومتولد میشود واقعا فرزندش باشد، و با این شک وتردید انتظار محبّت بیهوده محسوب میگردد و نتیجه این فروپاشی خانواده، به وجود آمدن جامعه نا امن و متشکل از افراد خشن و بی بندوبار وفاسد میباشد که نه از شخصیت انسانی خبری است ونه از اخلاق عمومی.
درپایان توجه شما را دراین زمینه به بیانات یکی از بزرگان معاصر جلب میکنیم؛
«آنها(غربی ها) زن را آزاد کردهاند و مسخّر غرائز شدهاند، بدون اینکه مسخّر عواطف بشوند ولی اسلام، زن را آزاد کرده و جامعه را مسخّر عواطف او کرد، لذا جامعه عاطفی درست کرد، و رأفت و رحمت در جامعه اسلامی قرار داد، اما این که دیده میشود در بعضی جوامع، هیچ عاطفهای نیست وگاهی بیش از دویست و نود نفر بین آسمان و زمین بوسیله همین ابرقدرتهای غرب سوخته میشوند و به دریا ریخته میشوند و یا دیده میشود مناطقی نظیر حلبچه ومانند آن را با بدترین وضع با بمبهای شیمیائی مسموم میکنند و زن و مرد را یکجا از بین میبرند، با اینکه طرفدار آزادی زن بودند. و زن را به صحنه آوردند و با زن زندگی کردند، برای آنست که مسخر غریزه وطبیعت زن شدند نه مسخّر عاطفه آن. یعنی آن هنر و فضیلت وجمالی که به نام عاطفه، رحم و رقّت، خدا به زن داد از آن محرومند و آنچه را که خدا به طبیعت زن داد آن را بر خود مسلط کردهاند.
آنچه راکه ذات اقدس اله به فطرت زن وروح زن داد، بعنوان یک فضیلت به زن عطا کرد، ولی دنیای مادی، به نام رحم، عاطفه، گذشت، درمان و رقّت از آن استفاده نکرد، لذا دنیای کنونی، زن را درمعرض نمایش آورد و درندگی جامعه بیشتر شد، اما دنیای اسلام، زن را در صحنه میآورد تا جامعه را مسخر عواطف زن کند نه مسخّر غریزه زن،آن روایتی که میفرماید: «المرأة عقربٌ»، ناظر به آن چیزی است که در جهان غرب به آن مبتلا شدهاند، اما روایتی که امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) میفرماید: «فانّ المرأة ریحانة و لیست بقهرمانة»؛ این همان فضیلت است که جامعه اسلامی به آن متکامل است. فرمود: زن گرایی مثل آن است که انسان از نیش عقرب بهرهای ببرد که این عقرب نیش میزند وشاید یک لذتی درنیش زدن اوباشد، اما سمّ را به همراه دارد، اما باید دانست که زن ریحان است، گل است وشمامردها معطر باشید، و این قدر با بوهای متعفن، شامه تان را بد عادت نکنید، اینها ریحانند، اینها معطرند وبه شما عاطفه میدهند، لذا میبینید درجنگهای اسلامی، آن خشونتی که در جنگهای غیراسلامی هست نیست و در بین مسلمین آن درنده خویی که دیگران دارند مشاهده نمیشود با اینکه مسلمین، زنها را به حجاب دعوت میکنند، اما از عاطفه زن بعنوان یک محور تربیتی استفاده میکنند. اسلام زن را در سایه حجاب و سایر فضایل به صحنه میآورد تا معلّم عاطفه، رقّت، درمان، لطف، صفا، وفا ومانند آن شود ودنیای کنونی، حجاب را از زن گرفته تا زن، بعنوان لعبه به بازار بیاید و غریزه را تأمین کند. زن وقتی با سرمایه غریزه به جامعه آمد دیگر معلّم عاطفه نیست، فرمان شهوت میدهد نه دستورگذشت، و لذا در غرب کمتر اثری از رحم وشفقّت دیده میشود..».
برگرفته از :http://www.fazellankarani.com/