عوامل ایجاد گرایش به دین در فرزندان
دین واقعیتی انکار ناپذیر بوده که از اولین افراد بشر که حضرت آدم باشد همراه و همزاد او بوده است. دین خواهی در متن آفرینش و در سرشت افراد بشر نهاده شده است و هرگز از بشر جدا نبوده است اما نباید این را فراموش کرد و باید اعتراف کرد و گفت که دین در انسان دارای فرود و سقوطهایی بوده است.
اینکه می گوییم دین داری در افراد، ریشه در فطرت انسانها دارد مبنایی قرآنی و روایی دارا میباشد.
خداوند در قرآن میفرماید:
«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ [روم/30] پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونى در آفرینش الهى نیست؛ این است آیین استوار؛ ولى اکثر مردم نمى دانند!».
نه تنها خداشناسى، بلکه دین و آئین بطور کلى، و در تمام ابعاد، یک امر فطرى است، و باید هم چنین باشد، زیرا مطالعات توحیدى به ما مىگوید میان دستگاه" تکوین" و" تشریع" هماهنگى لازم است، آنچه در شرع وارد شده حتما ریشه اى در فطرت دارد و آنچه در تکوین و نهاد آدمى است مکملى براى قوانین شرع خواهد بود.
به تعبیر دیگر:" تکوین" و" تشریع" دو بازوى نیرومندند که به صورت هماهنگ در تمام زمینه ها عمل مى کنند، ممکن نیست در شرع دعوتى باشد که ریشه آن در اعماق فطرت آدمى نباشد، و ممکن نیست چیزى در اعماق وجود انسان باشد و شرع با آن مخالفت کند.
بدون شک شرع براى رهبرى فطرت حدود و قیود و شرائطى تعیین میکند تا در مسیرهاى انحرافى نیفتد، ولى هرگز با اصل خواسته فطرى مبارزه نمى کند بلکه از طریق مشروع آن را هدایت خواهد کرد، و گرنه در میان تشریع و تکوین تضادى پیدا خواهد شد که با اساس توحید سازگار نیست.
به عبارت روشنتر خدا هرگز کارهاى ضد و نقیض نمى کند که فرمان تکوینیش بگوید انجام ده، و فرمان تشریعیش بگوید انجام نده!. [1]
همچنین در یک روایتی نیز امیرالمومنین (علیه السلام) در مورد فطری بودن دین میفرمایند:
«فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِه [2] خدا پیامبرانش را در بین انسانها فرستاد و رسولان خود را پیدرپی فرستاد تا ادای پیمان و فطرت را از آنان مطالبه کنند و نعمتهای فراموش شدهی الهی را به یاد آنان آورد».
اما یکی از معضلات و مشکلاتی که امروزه جامعه و خانوادهها درگیر آن هستند دینگریز بودن فرزندان و جوانان میباشد و اینکه اعتقاد و عقاید دینی در فرزندان سست شده و آنگونهای که پدران و مادران این فرزندان معتقد بودند آنها اینگونه اعتقاد نداشته و در عمل به دستورات دینی کوتاهی میکنند.
در این مورد میتوان به روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز اشاره کرد که میفرمایند:
«وَیْلٌ لِأَوْلَادِ آخِرِ الزَّمَانِ مِنْ آبَائِهِمْ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مِنْ آبَائِهِمُ الْمُشْرِکِینَ فَقَالَ لَا مِنْ آبَائِهِمُ الْمُؤْمِنِینَ لَا یُعَلِّمُونَهُمْ شَیْئاً مِنَ الْفَرَائِض [3] وای بر اولاد آخر الزمان از دست والدین آنها؛ از پیامبر سوال کردند از پدر و مادر مشرک؟
پیامبر میفرمایند: نه! پدر و مادر مسلمان؛ پدر و مادرهایی که از امور دینی چیزی به فرزندانشان آموزش نمیدهند».
حال با این احوالات و مشکلات چگونه تربیت فرزندانمان به سمتی گرایش دهیم تا این فطرت الهی که در درون آنها وجود دارد با حجابهای دنیایی بسته و گمراه نگردد؟
قبل از پاسخ به این سوال باید گفت که یکی از مشکلات و اشتباهی که خانوادها می کنند اینکه چون جامعهی ما اسلامی است پس جامعه و محیطهای آموزشی ما کاملا می توانند فرزندانمان را تربیت دینی دهند در حالی که اینطور نبوده وباید اذعان کرد که بهترین موقعیت و مکان برای تربیت فرزندانمان محیط گرم خانواده میباشد که در خانواده باید فرزند طوری آموزش داده شود که حجاب روی فطرت پاک او ایجاد نشود.
بر این اساس برای ایجاد تربیت دینی در فضای خانواده با فرمایشی عملی از دستورات پیامبر بزرگوار اسلام به پایان میبریم:
در روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده است که حضرت فرمود:
«وقتی این آیه نازل شد: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نارا [تحریم/6]
مردم رو به پیامبر عرضه داشتند:
چگونه ما خودمان و خانواده مان را از آتش جهنم حفظ کنیم؟
پیغمبر اکرم جواب دادند: اعملوا الخیر، و ذکّروا به أهلیکم فأدبوهم على طاعة الله». [4]
روش اول پیامبر در این نوع تربیت
الف ـ «اعملوا الخیر» خودتان عامل باشید به کارهای شایسته و دستورات دینی تا فرزندانتان هم عمل کنند.
لذا می بینیم که روانشناسان میگویند فرزندانتان، آنچه شما هستید میشوند نه آنچه که شما بخواهید.
ب ـ «ذکّروا به أهلیکم» یادآورشان کن به کارهای خیر.
در باب اعمال نیک آمده است که خیر، به طور عملی و لفظی باید باهم باشند. و همچنین نسبت به تربیت کسانی که تحت تربیت انسان قرار دارند مثل فرزند انسان، باید با هم باشد تا خوب تاثیر بگذارد.
بر اساس این فرمایش حضرت دو جمله را فرمود: «اعملوا الخیر» و «وذکروا به» به خیر یادآوری کن.
چون ضمیر به خیر برمی گردد. در اینجا دو مطلب است که اشاره می کنیم.
اول اینکه «خیر» به معنای خوبی است و مفهوم عام دارد. هم رفتارهای انسان پسندانه است، هم خداپسندانه. هر دو آن را خیر می گویند. یعنی هم به کاری که از دیدگاه الهی نیک است خیر می گویند، و هم به کاری که از دیدگاه انسانی پسندیده است. به هر دو آنها خیر می گویند. روایت هر دو آنها را در برمی گیرد، کمک به مستمندان از دیدگاه انسانی خیر است. اما نماز خواندن از دیدگاه الهی خیر است. خیر که گفته می شود، دو مصداق دارد؛ هم از دیدگاه انسانی یک مصداق دارد، هم از دیدگاه الهی. هیچ مانعی هم ندارد کاری که از دیدگاه انسانی خیر باشد و الهی هم باشد.
لذا پدر و مادر اگر کار خوبی انجام دادند به فرزندانشان نیز آن را بازگو کنند مثلا اگر خواستند صدقه یا به مستمندی کمک کنند به فرزندشان بدهند تا به فقیر بدهد تا این عمل آموزشی برای او باشد.
ج ـ «فأدبوهم على طاعة الله» تربیت بر اساس طاعت و یاد خداوند
این بدان معنی نیست که به دست فرزندانمان تسبیح یا سجاده ای داده که همیشه مشغول به عبادت و تهجد باشند بلکه منظور این است که فضای منزل فضای خدایی باشد، مجلسی که میرویم مجلسی با رعایت شئونات اسلامی باشد، محرم و نامحرم رعایت گردد...
در نتیجه انچه موثر و تاثیر گذار در تربیت دینی فرزندانمان است و جلوی انحراف و دین گریزی آنها را می گیرد تربیت در درون خود خانواده بوده و تنها پدر و مادر هستند که نقش بسیار زیادی در تربیت فرزندان داشته و دارند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
[1]. آیت الله مکارم شیرازی، تفسیرنمونه، ج16، ص416.
[2]. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص43، هجرت، قم، چاپ، اول، 1414 ق.
[3]. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار(للشعیری)، ص106، مطبعة حیدریة - نجف، چاپ: اول، بى تا.
[4]. بحرانى، سید هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج3، ص743، مؤسسه بعثه، قم، چاپ، اول، 1374 ش.