چهار جهت حمله ی شیطان
یکی از دشمنان قسم خورده انسان که در قرآن کریم خداوند متعال از او یاد کرده است، شیطان است. دشمن آشکاری که ابایی از دشمنی با آدمیزاد ندارد و رسما عناد خود را اعلام کرده است. و در این میان خدا به انسان دستور داده که از او تبعیت نکید. «وَ لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ [بقره/208] از گامهای شیطان، پیروی نکنید، که او دشمن آشکار شماست».
و در جای دیگر شیطان به عزت خدا قسم یاد کرده که همه ی بندگان خدا جز عده ای اندک که به آنها دسترسی ندارد را گمراه می کند و از چند جهت به انسان حمله ور می شود «لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ و َعَنْ أَیْمَانِهِمْ و َعَنْ شَمَائِلِهِمْ و َلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ [اعراف/17] از پیش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغ آنها می روم و اکثر آنها را شکرگزار نخواهی یافت».
در توضیح جهات چهار گانه امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «منظور از آمدن شیطان به سراغ انسان از پیش رو این است که آخرت و جهانى را که در پیش دارد در نظر او سبک و ساده جلوه مى دهد، و منظور از پشت سر این است که آنها را به گرد آورى اموال و تجمع ثروت و بخل از پرداخت حقوق واجب به خاطر فرزندان و وارثان دعوت مى کند، و منظور از طرف راست این است که امور معنوى را به وسیله شبهات و ایجاد شک و تردید، ضایع مى سازد، و منظور از طرف چپ این است که لذات مادى و شهوات را در نظر آنها جلوه مى دهد».[1]
یکی از حملاتی که شیطان توانسته به وسیله آن اکثر انسان ها را زمین گیر کند، زینت دادن شهوات و جاذبه های جنسی ست. و این یکی از هنرهای شیطان است که گناه را زینت می دهد و انسان را به سوی آن می کشاند. چرا که اگر لذتی در انجام معصیت نباشد کسی میل ندارد آن را انجام بدهد، بنابر این شیطان بدین وسیله انسانها را فریب داده و از آنها سواری می گیرد «لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلًا [اسراء/62] همه فرزندانش را جز عده کمی گمراه و ریشه کن خواهم ساخت».
از بحث پیرامون حیله های شیطان بگذریم و به این مبحث بپردازیم که چگونه شیاطین توانسته اند اشرف مخلوقات را اسیر خود کنند و بوسیله قوای جنسی چنان انسان را در بند کرده که بدون آنکه انسان بفهمد قدرت برخاستن ندارد و آنجایی را می بیند که شیطان می خواهد و انچه را می شنود که شیطان دوست دارد و در قلب چیزی را جای می دهد که او می خواهد و نتیجه اش همانی می شود که امیر المومنین (علیه السلام) در نهج البلاغه بیان کرده اند: «شیطان نیز آنها را دام خود قرار داد، و در دلهاى آنان تخم گذارد، و جوجه هاى خود را در دامانشان پرورش داد، پس با چشمهاى آنان مى نگریست، و با زبانهاى آنان، سخن مى گفت: پس با یارى آنها بر مرکب گمراهى سوار شد، و کردارهاى زشت را در نظرشان زیبا جلوه داد».[2]
در تبیین نفوذ شیطان در قلوب انسان ها آیت الله جوادی می فرماید: «شیطان اول فریب مى دهد و پس از آن کم کم وارد حرم دل مى شود. گاهى انسان گناهى را انجام مى دهد و از آن متنفّر است؛ بعد استغفار مىکند و چهار قطره اشک مى ریزد و جبران مى کند. گاهى بعد از انجام یک گناه از آن لذت مى برد و در صدد توجیه این کار بر مىآید؛ مىگوید این کار بدى نبود، کم کم مى گوید: نه تنها بد نیست بلکه کار خوبى است؛ وقتى گفت: کار خوبى است. یعنى حرم أمنِ دل را براى پذیرش شیطان باز کرد؛ آن وقت شیطان بر او احاطه مى یابد.
به این ترتیب است که شیطان درون قلب به تخم گذارى مى پردازد: «باضَ و فَرَّخَ» باضَ یعنى تخم گذارى کرد؛ اول تخم مى گذارد و بعد آنها را به بچه شیطان تبدیل مىکند -این ها چیزى نیست که انسان با دستگاه بفهمد که شیطان آمده و تخم گذارى کرده است؛ فقط آنکه چشم ملکوتى دارد مى بیند -وقتى تخمگذارى کرد این تخم ها به صورت جوجۀ شیطان در آمده و جنب و جوش پیدا مى کنند و «دَرَجَ» یک وقت شما مى بینید در درونتان غوغایى است که شما را مى شوراند و آرام نیستید. وقتى به سخن حضرت على (علیه السلام) نگاه کنید، مى بینید این غوغا و بلوا ناشى از بچه شیطان ها است.
خاطرات بد، شورشى درونى ایجاد مى کند. شیطنت هم یعنى همین، این ها افسانه و خیال نیست؛ این شورش که ما در خود احساس مىکنیم، همین است. انسان وقتى به این جا رسید هر چه میخواهد راهش را برگرداند، نمى تواند؛ چرا؟ براى این که شیطان آمد، آشیانه ساخت، تخم گذارى کرد و تخم ها را به جوجه تبدیل نمود. بعد از این کم کم صاحب خانه را منزوى و در یک گوشه اسیر مى کند، دست و پایش را مى بندد، بعد: «فَنَظَرَ بِأَعْیُنِهِمْ وَ نَطَقَ بأَلسِنَتِهِمْ». با زبان این ها حرف مى زند، آن وقت انسان بیچاره نمیداند که گویندۀ شیطان است.
آن که در مقابل خدا ایستاد و گفت: «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ» همو امروز با زبان تو حرف مى زند و گرنه تو یک بچه مسلمان و شیعه هستى، چگونه چنین ادعایى دارى و مى گویى من نظرم این است، دلم مى خواهد این کار را بکنم، دلم مى خواهد این گونه بپوشم، دلم مى خواهد این طور از خانه بیرون بروم. این ها همه تصمیم هاى شیطان است که به وسیله انسان اجرا مى شود».[3]
با اندکی تامل روشن می شود اگر خداوند دستوری داده فرضا برای رعایت حجاب برای حفظ شخصیت و حرمت زن است نه محدود کردن و تحقیر او. بلکه عظمت زن به این است که چشمان شیطانی و دلهای مریض را به دنبال خود نکشاند و عمل نکردن به همین نسخه ساده نشان داده است که منشاء بسیاری از فسادهای اخلاقی از نگاه های ناپاک است، نگاهی که به وسوسه شیاطین صورت می پذیرد و حجاب مانع از آن است انسان در این مهلکه بلغزد.
به تعبیر رهبر معظم انقلاب: «حجاب مایه ی تشخص و آزادی زن است؛ برخلاف تبلیغات ابلهانه و ظاهر بینانهی مادی گرایان، مایه ی اسارت زن نیست. زن با برداشتن حجاب های خود، با عریان کردن آن چیزی که خدای متعال و طبیعت پنهان بودن آن را از او خواسته، خودش را کوچک می کند، خودش را سبک می کند، خودش را کم ارزش می کند. حجاب وقار است، متانت است، ارزش گذاری زن است، سنگین شدن کفه ی آبرو و احترام اوست؛ این را باید خیلی قدر دانست و از اسلام باید به خاطر مسئله ی حجاب تشکر کرد؛ این جزو نعمت های الهی است».[4]
- - - - - - - - -
پی نوشت:
[1]. تفسیر مجمع البیان، طبرسی فضل بن حسن. جلد 4 صفحه 403.
[2]. اتَّخَذُوا الشَّیْطَانَ لِامْرِهِمْ مِلاکاً، وَاتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاکاً. فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِى صُدُورِهِمْ. وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِى حُجُورِهِمْ. فَنَظَرَ بِأَعْیُنِهِمْ وَ نَطَقَ بأَلسِنَتِهِم.
نهج البلاغه. سید رضی. خطبه هفتم.
[3]. بیانات آیت الله جوادی.
[4]. بیانات در دیدار جمعی از مداحان سراسر کشور. ۱۳۹۱/۰۲/۲۳.