یاوران حضرت مهدی عجل الله

فرهنگ ظهور و مهدویت و یاوران واقعی حضرت (الهم عجل لولیک الفرج)

یاوران حضرت مهدی عجل الله

فرهنگ ظهور و مهدویت و یاوران واقعی حضرت (الهم عجل لولیک الفرج)

یاوران حضرت  مهدی  عجل الله

بسم الله الرحمن الرحیم
مطالب این سایت با هدف تعجیل در ظهور منجی عالم بشریت حضرت صاحب الزمان (عج) و فرهنگ ظهور بوده راه اندازی شده و انتشار مطالب آزاد میباشد با ذکر یک صلوات جهت تعجیل در ظهور آقا امام زمان .
باتشکر

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
نویسندگان
طبقه بندی موضوعی

۳۷ مطلب با موضوع «دشمن شناسی» ثبت شده است

یورش ۵ هزار نظامی صهیونیست به قدس

سارا سجادی | يكشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۳۹ ق.ظ
سران رژیم اشغالگر، علیه مدافعان مسجد‌الاقصی اعلام جنگ کردند
یورش ۵ هزار نظامی صهیونیست به قدس
یورش ۵ هزار نظامی صهیونیست به قدس
 

یورش نظامیان صهیونیست به مسجدالاقصی در حالی با حضور ۵ هزار نیرو، دیروز نیز ادامه یافت که سکوت مجامع جهانی در برابر جنایات صهیونیست‌ها گستاخی بیشتر آنان را به همراه داشته چنانکه نخست وزیر رژیم صهیونیستی اعلام کرد که دولتش علیه مدافعان مسجد‌الاقصی خواهد جنگید. 
یک هفته است که مسجد‌الاقصی آماج تجاوزات و هتاکی‌های صهیونیست‌ها است بگونه‌ای که این مکان مقدس به پادگان نظامی و مکانی برای سرکوب فلسطینیان مبدل شده است. هدف صهیونیست‌ها اجرای طرح زمان‌بندی ورود مسلمانان و غیر مسلمانان به این مکان مقدس است تا در آینده اشغال کامل قدس را اجرایی سازند. معطوف شدن افکار عمومی به حوادث مکه و نیز بحران پناه‌جویان در اروپا و حملات عربستان به یمن و جنایات غرب در سوریه، فرصتی برای صهیونیست‌ها ایجاد کرده تا ابعاد جدید اشغالگری را در قدس اجرایی سازند که محور آن را مسجد‌الاقصی تشکیل می‌دهد. 
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی اظهار داشت که دولت وی علیه مدافعان مسجد‌الاقصی اعلام جنگ کرده است. وی در جریان بازدید از اوضاع امنیتی مناطق حومه قدس اشغالی تصریح کرد: دولت تحریم‌هایی را علیه پرتاب کنندگان سنگ اعمال خواهد کرد. از سوی دیگر جلعاد اردان وزیر امنیت داخلی و ایلت شاکید وزیر دادگستری رژیم صهیونیستی بعد از پایان این نشست تهدید کردند که اقدامات جدی را علیه تظاهرکنندگان و پرتاب کنندگان سنگ در قدس اشغالی انجام خواهند داد. نکته قابل توجه آنکه جرم پریاب سنگ، شلیک گلوله عنوان شده است که نشانگر عمق ماهیت ضد بشری صهیونیست‌ها است. رژیم صهیونیستی دیروز برای مقابله با هرگونه تحرکات فلسطینیان بیش از ۵ هزار نیروی پلیس را در قدس شرقی و در منطقه قدیمی قدس مستقر کرد. در این میان نیروی‌های پلیس اسرائیل ورود مردان کمتر از ۴۰ سال به مسجد‌الاقصی برای برگزاری نماز جمعه را ممنوع اعلام کرد.اما تحولات امنیتی در قدس نیز حاکی از این است که جوانان فلسطینی به منظور محکوم کردن تجاوزات اسرائیل به مسجد‌الاقصی با نیروهای امنیتی اسرائیلی در برخی روستاها و محله‌های مسکونی قدس درگیر شدند.نیروهای اسرائیلی همچنین شهرک « حزما» در قدس اشغالی را مورد یورش قرار داده و با استفاده از بمب‌های آتش زا به دنبال افراد مشکوک به سنگ پرانی به سمت اتوبوس حامل شهرک نشینان بودند که در جریان آن راننده اتوبوس مجروح شده بود.در شمال بیت لحم نیز یک جوان فلسطینی به ضرب گلوله نیروهای اسرائیلی مجروح شد.از سوی دیگر «خالد البطش» از رهبران جهاد اسلامی فلسطین تاکید کرد که خیل شهادت‌طلبان به راه افتاده است و گروه‌های فلسطینی در برابر تقسیم، یهودی سازی و تخریب قدس ساکت نخواهند نشست.جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) نیز طی فراخوانی مردم فلسطین را به مشارکت گسترده و پرشور در تظاهرات به‌ نشانه حمایت از مسجد‌الاقصی دعوت کرده بود که دیروز برگزار شد.جماعت اخوان المسلمین مصر طی فراخوانی خواستار برگزاری تظاهرات در مقابل سفارتخانه‌های رژیم صهیونیستی و همپیمانان آن و اعلام حمایت از مسجد‌الاقصی شد. در تحرکات اشغالگرایانه صهیونیست‌ها رژیم صهیونیستی از فعال کردن سامانه «گنبد آهنین» در شهر «اسدود» و اطراف آن واقع در جنوب فلسطین اشغالی خبر داد.همچنین رژیم صهیونیستی یک روستای فلسطینی در صحرای «النقب» را برای هشتاد و نهمین بار پیاپی تخریب کرد. خبر دیگر آنکه پادشاه عربستان سعودی در تماس تلفنی با رئیس‌جمهور آمریکا تجاوزات اخیر رژیم صهیونیستی به مسجدالاقصی را محکوم کرد این در حالی است که رسانه‌های صهیونیستی در چارچوب ایجاد تفرقه در جهان اسلام ادعای تماس تلفنی نتانیاهو با پادشاه عربستان را مطرح کردند. نکته قابل توجه آنکه ساعاتی پس از صدور بیانیه شورای امنیت سازمان ملل که بدون محکومیت جنایت صهیونیست‌ها تنها از طرفین درگیری در مسجدالاقصی خواستار خویشتنداری و توقف خشونت‌ها شد، نظامیان رژیم صهیونیستی حملات خود به فلسطینیان در جنوب مسجدالاقصی را از سر گرفتند.

  • سارا سجادی

توطئه‌های سفارت خبیث

توطئه‌های سفارت خبیث shia muslim                  

 در شماره 198 خیابان فردوسی تهران، باغی قرار دارد که ساختمان واقع‌شده در آن کانون فتنه‌انگیزی در طول یک‌صد سال اخیر در ایران بوده است.

 

فتنه 88 یکی از رویدادهای فراموش ناشدنی در تاریخ انقلاب اسلامی است. فتنه‌ای که در آن بدخواهان ملت ایران و در رأس آن نظام سلطه از هواهای نفسانی عده‌ای از خواص داخل کشور کمال استفاده را برده و با غبارآلوده کردن فضا و واردکردن اتهام تقلب و جنایت، نظام اسلامی را مورد هجوم نرم خود قراردادند.
هرچند عده‌ای از عناصر میدان‌دار فتنه در جامعه ما به «سران فتنه» معروف شدند، اما واقعیت آن بود که این‌ها، کارگزار اجرایی‌ای بیش نبوده و رئوس اصلی فتنه استکبار جهانی یعنی ایالات‌متحده آمریکا، دولت خبیث و استعماری بریتانیا و رژیم جعلی صهیونیستی بودند.
 
در این میان نقش برجسته روباه پیر استعمارگر یعنی دولت انگلستان در این فتنه بر کسی پوشیده نیست، خصوصاً نقش محوری رسانه سلطنتی این دولت یعنی بی‌بی‌سی و نیز نمایندگی رسمی این دولت در تهران. در شماره 198 خیابان فردوسی تهران، باغی قرار دارد که ساختمان مرکزی واقع‌شده در آن در طول یک سده اخیر کانون دخالت‌های آشکار و پنهان دولت انگلیس و فتنه‌انگیزی در صفوف ملت ایران بوده است.
 
در همین باغ بوده است که سفره «مشروطه انگلیسی» برای انحراف نهضت ملت ایران پهن گردید و در همین ساختمان طرح کودتاهایی همچون 3 اسفند 1299 و 28 مرداد 1332 ریخته شد. در اتاق‌های همین ساختمان شد که طرح به قدرت رساندن رضا میرپنج و انحلال سلطنت قاجار نهایی شد و کمتر از دو دهه بعد توسط همین دولت استعماری او کنار زده شد.
 
به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی، انگلیسی‌ها که به لحاظ نفوذ در حاکمیت و شناخت دقیق از ساختار و رفتارهای سیاسی دولتمردان جدید دچار ضربه شدید و فقر قابل‌توجه اطلاعاتی شده بودند، تلاش‌های وسیعی جهت افزایش آگاهی خود انجام دادند. اینان که خود را وارثان بزرگ امپراتوری بریتانیا می‌دانند، بعد از افول دوران طلائی گذشته، در حال حاضر خود را نه به‌عنوان یک ابرقدرت بلکه به‌عنوان یک قدرت محوری در سیاست جهانی با نقش جدید، قلمداد می‌نمایند که با توجه به رویکردهای جدید وزارت خارجه انگلستان و توجه بیشتر به خاورمیانه و علی‌الخصوص ایران، اقدامات وسیعی را جهت جاسوسی و اشراف بر اوضاع سیاسی- اجتماعی و گسترش حوزه نفوذ خود به مورداجرا می‌گذارند.
 
هرچند بسترهای روابط دو کشور به نسبت قبل از انقلاب به‌طور بنیادی متحول شده‌اند، اما انگلیسی‌ها همچنان در تلاش برای حضور و نفوذ در ارکان و سطوح مختلف در جمهوری اسلامی ایران، به‌عنوان کشوری مهم و تأثیرگذار در منطقه خاورمیانه و تعقیب منافع سیاسی و فرهنگی و اقتصادی خود بود.
 
فتنه 88 نیز یکی از مقاطعی است که از همین ساختمان برای آتش‌افروزی در آن برنامه‌ریزی گردید. ازاین‌رو اندیشکده‌ی برهان در گزارش ذیل که بر اساس اسناد قطعی مراجع ذی‌صلاح جمع‌بندی شده است، مروری گذرا بر نقش این سفارت خبیث در شکل‌گیری و هدایت فتنه در مقطع قبل و بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم دارد.
 
شورای فرهنگی، پوششی برای دخالت سیاسی
 
شورای فرهنگی آموزشی بریتانیا که به‌عنوان بخش فرهنگی سفارت انگلیس در ایران فعالیت می‌کرد، سابقه حضور در کشور از زمان قبل از انقلاب اسلامی (تحت عنوان انجمن ایران و انگلیس) را دارا بود و در دوره جدید از سال 2001-2000 میلادی با نام شورای فرهنگی و آموزشی انگلیس آغاز به‌کار کرد. شورای فرهنگی انگلیس سازمانی مستقل و در بیش از 100 کشور دنیا دارای شعبه بوده و مرکز آن در لندن مستقر است؛ اما در ایران بخش فرهنگی سفارت انگلیس محسوب می‌گردد.
 
از جمله فعالیت‌های متعدد بریتیش کانسیل (CB) می‌توان به: برگزاری آزمون‌های عمومی و تخصصی زبان انگلیسی، مشاوره‌های آموزشی، اعطای بورسیه در مقاطع مختلف تحصیلات تکمیلی، و نیز به نخبگان، محققان، اساتید دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی، مسئولین و کارمندان دستگاه‌های مختلف، روزنامه‌نگاران و نظایر این‌ها اشاره کرد. از سوی دیگر هدایت پروژه‌های علمی، آموزشی، پژوهشی و هنری با مشارکت مراکز ایرانی و انگلیسی، پروژه‌های مشترک دانشگاهی و موارد متعدد دیگر در زمره امور محوله این مرکز قرار دارند.
 
اگرچه فعالیت‌های مذکور فی‌نفسه اموری عادی به نظر می‌رسند؛ اما نکته مهم آن است که این مرکز انگلیسی در پوشش این پروژه‌ها اهداف و مقاصدی نظیر شناسایی و جذب نخبگان علمی و دانشگاهی، طرح‌ها و پروژه‌های مراکز آموزش عالی و تحقیقاتی کشور، جمع‌آوری اطلاعات در زمینه‌های مختلف در قالب نظرسنجی از مراجعین حضوری، برگزاری جلسات مشاوره عمومی و خصوصی برای افرادی که قصد تحصیل و یا مهاجرت به خارج از کشور دارند؛ و موارد متعدد دیگری را دنبال می‌نمود.
 
این شورا با هماهنگی و همکاری با سفارت انگلیس در تهران هر سال در قالب راتبه‌های (بورس‌ها) چونینگ وزارت خارجه انگلیس، تعدادی از بهترین دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های ایران را برای ادامه تحصیل در مقاطع تحصیلات تکمیلی و یا گذراندن فرصت مطالعاتی و تکمیل پروژه‌های خود شناسایی، و با انجام مصاحبه نسبت به اعزام آن‌ها اقدام می‌کرد. در معرفی انواع دیگر بورس‌های اعطایی شورای فرهنگی انگلیس می‌توان به بورس‌های کوتاه‌مدت و کمک‌هزینه‌های تحصیلی اشاره کرد که به برخی اساتید دانشگاه‌ها و افرادی از دستگاه‌های مختلف داخل کشور اختصاص می‌یابد؛ و آن‌ها با سفر به انگلستان نیز از تسهیلات دفتر مرکزی آن در لندن بهره‌مند می‌شدند.
 
شورای فرهنگی و آموزشی انگلیس تلاش وافر داشت تا با تمامی افرادی که تحت عناوین مختلف به انگلیس اعزام می‌نماید، پس از بازگشت به کشور همچنان ارتباط خود را حفظ نموده و از آن‌ها در مقاطع مختلف در جهت تأمین منافع انگلستان استفاده کند. به‌عبارت‌دیگر این قبیل افراد در زمره مرتبطین شورای فرهنگی در سازمان‌های مختلف داخلی قرار می‌گیرند؛ و حتی از این افراد به بهانه‌های مختلف برای شرکت در مراسم و مناسبت‌های سفارت انگلیس و شورای فرهنگی دعوت به عمل می‌آید که طی برگزاری این قبیل مراسم‌ها دیپلمات‌های ارشد و مظنون به فعالیت‌های اطلاعاتی انگلیس با طرح موضوعات موردعلاقه؛ اطلاعات کاملی از این افراد، و همچنین مشاغل و جایگاه‌های آن‌ها در مراکز دولتی را کسب می‌کنند.
 
به‌هرحال اساس کار انگلیسی‌ها به‌طور اعم و شورای فرهنگی و آموزشی انگلیس به‌طور اخص، بر شناسایی و جذب افرادی در دستگاه‌های گوناگون جمهوری اسلامی ایران قرار داشت تا با استفاده از آن‌ها به مقاصد و اهداف اطلاعاتی خود در کشور جامه عمل بپوشانند.
 
برگزاری دوره‌هایی با حمایت بریتیش کانسیل و مشارکت مراکز انگلیسی و ایرانی در داخل کشور است که طی آن نمایندگانی از شورای انگلیس ضمن آشنایی با محققان ایرانی؛ از آن‌ها دعوت می‌کردند که مراحل پایانی پروژه‌های خود را در قبال پرداخت کلیه هزینه‌ها (سفر، اقامت، تحصیل و...) در انگلیس به انجام رسانند. نکته مهم آن است که برخی از این پروژه‌ها به لحاظ اهمیت در زمره پروژه‌های ملی قرار می‌گیرند و محققان مربوطه نیز بعضاً طی همکاری آن‌ها با شورای فرهنگی و آموزشی انگلیس و یا سایر مراکز انگلیسی زمینه‌ساز سوءاستفاده بیگانگان را فراهم نمودند.
 
با نزدیک شدن به زمان برگزاری دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال 1388 و حضور جدی نامزدها در عرصه سیاسی _تبلیغاتی کشور، بخش سیاسی سفارت با حضوری جدی و آرایشی منظم که از کارمندان محلی و توانمند این بخش تشکیل گردیده، از اواخر فروردین 88 با سازمان‌دهی و تقسیم وظایف، جهت انجام جمع‌آوری اطلاعات و اخبار از موضوعاتی چون: دیدگاه‌های مسئولین نظام، نمازهای جمعه، صداوسیما، سپاه و بسیج و نظرات فرماندهان عالی‌رتبه، مساجد، محافل سیاسی، نشریات و روزنامه‌ها و سایت‌های اینترنتی، شاخص‌های اقتصادی، بازار و تجارت و حضور در جوامع روستایی، اقدام نمودند. بر همین اساس بخش سیاسی هفته‌ای دو روز جهت جمع‌بندی اطلاعات و اخبار جمع‌آوری‌شده با حضور رئیس بخش و آقای «توماس برن»، اقدام به تشکیل جلسه نموده و جمع‌بندی گزارش نهائی تهیه می‌گردید.
 
نقش سفارت انگلیس در مقطع پیشاانتخاباتی
 
بنا بر اسناد به‌دست‌آمده، برخی از اقدامات سفارت انگلیس قبل از برگزاری انتخابات 88 عبارت‌اند از:
 
1.      تلاش سفارت انگلیس برای نزدیک شدن به احزاب سیاسی در ایران که اولین تماس در آذر 1387 با یکی از چهره‌های سرشناس برقرار و به ایشان اعلام گردید سفارت قصد دارد با برخی احزاب سیاسی ایران ارتباط برقرار کند و در همان‌جا اعلام شد بعد از شما به سراغ آن احزاب خواهیم رفت (این تلاش با تدابیر اطلاعاتی در همان مرحله با شکست مواجه شد).
 
2.      در اواخر سال 87 از سوی دولت انگلستان دستورالعملی شامل 18 بند در خصوص انتخابات در ایران صادر شد که ضمن تقسیم‌کار در خصوص انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و نقش حوزه‌های مختلف نظام موردتوجه قرارگرفته است؛ و دستورالعمل جمع‌آوری اخبار و اطلاعات صادر شد.
 
3.      مسافرت متعدد دیپلمات‌های انگلیسی به شهرهای مختلف ایران خصوصاً قم، تماس با برخی ستادهای انتخاباتی کاندیداها در شهرستان‌ها، حضور فعال دیپلمات‌های انگلیس در روز انتخابات در حوزه‌های مختلف و... که مبین تلاش‌های عملی مجموعه سفارت در راستای تأثیرگذاری بر انتخابات است.
 
4.      به‌کارگیری گسترده کارمندان محلی از سوی سفارت انگلیس در امر جمع‌آوری اطلاعات از سطح شهر و فعالین سیاسی و شرایط اجتماعی. در این راستا استخدام و به‌کارگیری کارمندان محلی با تحصیلات عالی (دکتری) و بینش سیاسی بالا و گسیل آن‌ها جهت ارتباط‌گیری با عناصر دارای دسترسی اطلاعاتی و دریافت تحلیل‌های اختصاصی ایشان همراه با اطلاعات باارزش آنان در زمان انتخابات؛ بخشی از تلاش‌های سفارت بود.
 
5.      فعالیت گسترده اطلاعاتی انگلیسی‌ها در جمع‌آوری اطلاعات از ناآرامی‌ها اغتشاشات پس از انتخابات به‌گونه‌ای که تقریباً به‌طور دائم کارمندان محلی خود را به صحنه‌های درگیری گسیل می‌نمودند و به دنبال جمع‌آوری بودند. ضمن اینکه به کارمندان محلی دستور داده‌شده بود تا با احزاب سیاسی تماس گرفته و تحلیل‌ها و نقطه نظرات آنان را گردآوری و گزارش نمایند.
 
6.      فعالیت نسبتاً متمرکز بی‌بی‌سی فارسی بر روند انتخابات در ایران در دوره قبل از انتخابات با خطوط القائی: شاداب نبودن انتخابات، فرمایشی بودن انتخابات، تمرکز تخریبی بر سیاست خارجی دولت تخریب وجهه دولت و ... .
 

 
7.      اعلام انتظار وقوع حوادث غیرمنتظره و خونین از سوی دیپلمات‌های انگلیسی؛
 
8.      ارتباط شورای فرهنگی- آموزشی (CB) با بدنه جامعه به‌منظور بسترسازی ارتباطات از طریق اعطای بورس، برگزاری آزمون‌های زبان، و... . از این طریق انگلیس تلاش داشت تا با دور زدن دولت ایران، علاوه بر شناسایی و نشان افراد موردنظر، کمترین هزینه را در دسترسی به افراد مؤثر در شرایط بحرانی به دست آورد.
 
9.      شناسایی عناصر مطلع از طریق برگزاری آزمون انگلیسی IELTS. در این روش سفارت انگلیس تلاش می‌کرد تا با شناسایی افراد مؤثر، زمینه‌های بهره‌برداری از آن‌ها را در شرایط بحرانی فراهم سازد.
 
10.تخصیص بودجه 300 هزار پوندی برای پرداخت به NGO های داخلی. کمک به این NGO ها می‌توانست شبکه‌ای منسجم و هماهنگ از سازمان‌های غیردولتی را برای بهره‌گیری در شرایط بحران سازمان‌دهی نماید
 
11.ایجاد بخش PIV (تشریفات) در بخش ویزا در راستای بهره‌مندی از افراد دارای دسترسی در حوزه‌های مختلف کشور و نزدیکی به آن‌ها به بهانه مصاحبه ویزا.
 
12.اقدام دیپلمات‌های سفارت جهت ارتباط با نخبگان قومی و فرهنگی به‌منظور شناسایی و جلب آن‌ها در جهت اهداف موردنظر.
 
13.حضور دیپلمات‌های سفارت در مناطق مختلف کشور تحت پوشش دانشجویان زبان فارسی و ارتباط‌گیری با مردم منطقه.
 
14.ایجاد زمینه‌های جذب افراد سیاسی- فرهنگی در انگلیس در راستای منافع موردنظر. (عطاءالله مهاجرانی)
 

 
15.ارتباط مؤسسات مطالعاتی- تحقیقاتی انگلیس با مراکز مطالعاتی- تحقیقاتی داخل کشور در راستای القاء و تأثیرگذاری. (چتهم هاوس، SSII)
 
16.فعال شدن انگلیس به‌عنوان بازوی اطلاعاتی آمریکا و اسراییل در راستای جبران عدم حضور آمریکا و اسراییل در ایران.
 
17.ارتباط‌گیری با برخی نخبگان، احزاب و شخصیت‌های سیاسی به‌منظور جمع‌آوری اطلاعات و آماده‌سازی آن‌ها جهت همکاری با سرویس آن کشور.
 
18.تماس با اصحاب رسانه و مطبوعات به‌منظور تأثیرگذاری بر بدنه جامعه.
 
19.در اواخر فروردین یک دوره آموزشی در آلمان با حضور 5 تن از کانون وکلا با موضوع حقوق شهروندی و جرائم سایبری برگزار شد و افراد مذکور بعد از بازگشت به کشور با تشکیل کارگروه‌هایی درصدد نظارت بر تخلفات انتخاباتی برآمدند.
 
20.برنامه‌ریزی جهت اعزام گروهی از خبرنگاران به آمریکا جهت ارائه آموزش‌های لازم در راستای نظارت بر روند انتخابات ریاست جمهوری به نیابت از آمریکا.
 
21.اظهارات برخی از مسئولین نمایندگی‌های خارجی در ایران مبنی بر انتظار حوادثی غیرمنتظره در ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری.
 
22.انتشار اخبار کذب در خصوص سیستم شنود تلفن همراه در ایران و توانمندی‌های آن، در این مورد شرکت نوکیا زیمنس که تجهیزات شنود را به ایران فروخته است اقدام به ارائه اطلاعات کذب مربوط به قابلیت‌های سیستم شنود ایران نمود.
 

 
پیش‌بینی مشکوک!
 
سایت وزارت امور خارجه انگلیس در (16/12/87) به کسانی که قصد سفر به ایران را داشتند در ارتباط با مسئله انتخابات ریاست جمهوری دهم هشدار داده بود: «امکان برگزاری تظاهرات ناگهانی خشونت‌آمیز و حتی شورش‌های عمومی در ایران به‌طور قابل ‌ملاحظه‌ای وجود دارد.» توجه مجدد به واژگان تأکیدی این سایت،اولین مطلبی را که به ذهن متبادر می‌سازد، چیزی جز دخالت روشمند و برنامه‌ریزی‌شدهروباه پیر سیاست در انتخابات اخیر نیست. کارشناسان وزارت خارجه انگلیس نه غیب‌گو هستند و نه آن‌قدر باهوش‌اند که با یک‌فاصله زمانی چهارماهه بتوانند موضوعی غیرمتعارف در سی انتخابات ایران را پیش‌بینی کنند. لازمه چنین پیش‌بینی دقیقی، قرار داشتن در متن یک برنامه را اقتضا می‌کند. آنچه شبکه بی‌بی‌سی بعدها در ارتباط با آشوب‌ها انجام داد همان برنامه‌ای است که کارشناسان وزارت خارجه انگلیس از آن مطلع بودند.
 
نقش سفارت انگلیس در فتنه پس از انتخابات:
 
پس از برگزاری انتخابات نیز برخی از اقدامات این کشور در راستای پیگیری و تحریک اغتشاشات اخیر عبارت‌اند از:
 
1.    سفارت انگلیس چند ماه قبل از انتخابات با تشکیل کارگروهی جهت بررسی تحولات روزانه کشور مبادرت به رصد نمودن اخبار خبرگزاری‌ها، وب‌سایت‌ها، وبلاگ‌ها، نظرات مردمی، دانشجویان، روحانیون، مقامات صداوسیما، سپاه و بسیج نموده و با نزدیک شدن به ایام انتخابات؛ سفرهای استانی دیپلمات‌ها و کارمندان محلی آغاز گردید که در این راستا بررسی نظرات برخی اقوام مختلف ایرانی نسبت به هر کاندیدا موردتوجه آن‌ها بوده است.
 
2.     فعالیت گسترده اطلاعاتی انگلیسی‌ها در جمع‌آوری اطلاعات از ناآرامی‌ها و اغتشاشات پس از انتخابات به‌گونه‌ای که تقریباً به‌طور دائم کارمندان محلی خود را به صحنه‌های درگیری گسیل می‌نمودند و به دنبال جمع‌آوری اطلاعات بودند. ضمن اینکه به کارمندان محلی دستور داده‌شده بود تا با احزاب سیاسی تماس گرفته و تحلیل‌ها و نقطه نظرات آنان را گردآوری و گزارش نمایند.
 
3.    بعد از مشخص شدن نتیجه انتخابات؛ سفارت انگلیس مبادرت به خط دهی انتشار اخبار کذب مبنی بر تقلب در انتخابات نموده و ضمن اعلام ساختگی و جعلی بودن آراء، اغتشاشات و تجمعات غیرقانونی را به‌عنوان اعتراض و حق مردم مطرح می‌نمود.
 
4.    برگزاری جلسه‌ای از سوی وزارت امور خارجه انگلیس با حضور گروهک‌های اپوزیسیون (از جمله منافقین) در لندن پس از شکل‌گیری اغتشاشات که در این جلسه مقرر گردید؛ استراتژی ذیل در دستور کار معترضین و اپوزیسیون قرار گیرد:
 
الف) استمرار اغتشاشات و تجمعات غیرقانونی به‌ویژه پس از اقامه نماز جمعه تاریخی مورخ 29/3/88.
ب) عدم مشارکت آشکار و تابلو دار گروهک‌های اپوزیسیون؛
ج) تفکیک اعتراضات از خط خشونت (در قالب نافرمانی مدنی).
 
5.    شرکت کلیه دیپلمات‌های سفارت انگلیس در راهپیمایی‌ها و تجمعات غیرقانونی پس از انتخابات.
 
6.    بنا بر کیفرخواست دادستانی، یکی از مجرمین بازداشت‌شده فتنه؛ در بازجویی‌های انجام‌شده به حضور غیرقانونی در جمع طرفداران کروبی در سعادت‌آباد به همراه همسر خود، حضور در تجمعات غیرقانونی طرفداران میرحسین موسوی در سعادت‌آباد و گیشا اعتراف کرده و به حضور «الکس پینفیلد» دبیر اوّل سیاسی و توماس برن (دبیر دوم سیاسی که پس از حوادث اخیر از کشور اخراج گردید)؛ در مورخه 1388/3/24 در خیابان سنایی حین درگیری و آشوب حضور کاردار انگلیس در یکی از تجمعات غیرقانونی بعد از انتخابات، شرکت «ساموئل مورگان» دیپلمات بخش روابط عمومی در مورخه 1388/3/25 در حوالی خیابان مطهری و شریعتی حین آشوب و دستگیری برخی معترضین، حضور توماس برن در مورخه 1388/3/28 در خیابان انقلاب در راه‌پیمایی غیرقانونی، شرکت «پاول بلامی» معاون بخش ویزا (اخراجی از کشور) در تاریخ 1388/3/28 در میدان فردوسی و عکس‌برداری از تجمع آن روز، و حضور «ساموئل مورگان» در مورخه 88.3.27 در خیابان کریم‌خان در راهپیمایی غیرقانونی اعتراف نموده است.[1]
 
7.    همچنین تعدادی از متهمین همچون آرش مؤمنیان، حسین رسام صراحتاً معترف هستند که در جریان تجمع غیرقانونی طرفداران آقای موسوی در بهارستان «الکس پینفیلد» دبیر اوّل سیاسی سفارت از آن‌ها درخواست داشته که به میدان بهارستان رفته و مشاهدات خود را گزارش کنند.
 
8.    سفیر انگلیس از کارمندان محلی درخواست داشته که اوضاع در سایر شهرها را بررسی و گزارش نمایند
 
قبل از انتخابات «الکس پینفیلد» و یکی از کارمندان محلی بخش سیاسی با چند نفر از اعضاء ستاد مرکزی یکی از سران فتنه ملاقات داشته، و با برخی نفرات وابسته به احزاب و مسئولین برخی NGO ها نیز ملاقات نموده است. بعد از انتخابات نیز در مورخه 1388/4/4 در قسمت VIP بخش کنسولی سفارت؛ آقای پینفیلد با یکی از افراد مطرح سیاسی اصلاح‌طلب (به هنگام اخذ ویزا) ملاقات نموده و پیرامون نامزدهای انتخابات و حوادث پس‌ازآن و خطبه‌های تاریخی نماز جمعه مورخ 1388/3/29 مذاکره نموده است.[2]
 
سخنان توبیخ آمیز منوچهر متکی وزیر وقتامور خارجه کشورمان بعد از آغاز اغتشاشات که با احضار سفرای کشورهای خارجی در جمعآن‌ها صورت گرفت و از برخی اقدامات کشورهای اروپایی در هفته قبل از برگزاری انتخاباتپرده برداشت،‌ به فهم روشن‌تری از ابعاد مداخلات انگلیس کمک می‌کند. متکی با اشارهبه مداخلات انگلیسی‌ها در انتخابات ایران گفت: «انگلیس در سه سطح رسانه‌ای،اطلاعاتی و امنیتی از مدت‌ها پیش انتخابات ایران را هدف گرفته بود. نخستین خطی کهآن‌ها در پیش گرفتند، تحریم انتخابات و القای آن در داخل ایران بود تاکسی مشارکتنکند. اقدام دوم انگلیس اعزام مسافرانی بود که با اهداف خاص اطلاعاتی و امنیتی بهایران می‌آمدند، تعداد این مسافران به حدی افزایش یافت که پرواز معمولی و کوچک لندنبه تهران به یک هواپیمای جیمبوجت بوئینگ 747 تبدیل شد. اقدام سوم ورود عملیاتی برخیاز کارکنان رده‌بالای بومی و حتی کاردار انگلیسی سفارت‌خانه این کشور در تهران بهاغتشاشات است.»[3]
 
اعترافات تحلیل‌گر ارشد سفارت انگلیس
 
حسین رسام در دادگاه رسیدگی به کودتای مخملی با اشاره به سابق 5 ساله خود در سفارت انگلیس، وظیفه اصلی‌اش را جمع‌آوری اطلاعات و اخبار موردنیاز این کشور توسط مرتبطین سفارت در تهران و شهرستان‌ها و گروه‌های خاص اعلام کرد.
 
وی با تشریح نحوه ارتباط‌گیری با گروه‌ها و اشخاص مختلف، استخدام کارکنان ایرانی توسط این سفارت‌خانه را اقدامی برای پوشش دادن نحوه کسب خبر عنوان کرد و افزود: من در طول 5 سال اخیر 130 مرتبط با سفارت انگلیس و طی یک سال اخیر 50 نفر دیگر را جذب کرده‌ام و از طریق قرارهای و ملاقاتی با آن‌ها در رستوران‌ها و کافی‌شاپ‌ها می‌گذاشتم، اطلاعات موردنیاز را کسب می‌کردم.
رسام از افرادی همچون عطریانفر، سعید لیلاز و شمس‌الواعظین به‌عنوان مرتبطین مهم خود نام برد و افزود: سفارت انگلیس از طریق بخش صدور ویزا نیز اقدام به جمع‌آوری اطلاعات و ارتباط‌گیری با افراد مستعد می‌کرد.
 
تحلیل‌گر ارشد سفارت انگلیس، استفاده از شورای فرهنگی بریتانیا روش دیگری برای کسب اخبار دانست و افزود: این شورا از طریق ایجاد بانک اطلاعاتی برای پذیرش دوره IELTS، برگزاری دوره‌های مشترک با نهادهای دولتی و حکومتی، شناسایی و جذب نخبگان از طریق اعطای بورسیه و نیز جاسوسی علمی و صنعتی در دانشگاه‌ها اقدام به جمع‌آوری اطلاعات موردنیاز می‌کرد.
رسام استفاده از NGO ها را یکی دیگر از راه‌های کسب اخبار توسط سفارت انگلیس دانست و افزود: سالانه 300 هزار پوند برای کمک برای سازمان‌های مردم‌نهاد ایرانی هزینه می‌شد.
 
تحلیلگر ارشد سفارت انگلیس با تشریح روند ارائه اطلاعات به وزارت خارجه این کشور افزود: بخشی از گزارش‌ها و سیاست‌های پیشنهادی ما به شبکه BBC فارسی ابلاغ می‌شد تا از آن طریق اجرا شود.
 
رسام با یادآوری شکل‌گیری جلسات سیاسی در سفارت انگلیس گفت: از حدود 4 ماه قبل از انتخابات جلساتمختلفی در این خصوص تشکیل شد و اطلاعات لازم از طریق مرتبطین و فعالان سیاسی به‌ویژه اصلاح‌طلبان جمع‌آوری‌شده بود. همچنین سفرهایی نیز به استان‌های مختلف انجام می‌شد که بر اساس آن میزان مشارکت و گرایش‌های هر منطقه تدوین شد.
این متهم به جاسوسی برای انگلیس، به افشای جزئیات دستورالعمل وزارت خارجه انگلیس پرداخت که در خصوص نحوه اطلاع از دیدگاه‌های رهبر انقلاب و گرایش‌های ایشان و در مراحل بعد ائمه جمعه و نمایندگان ولی‌فقیه و همچنین فرماندهان سپاهان و بسیج و در کنار آن نیز اطلاعات موردنیاز از مردم عادی اقدام شده است.
تحلیل‌گر ارشد سیاسی سفارت انگلیس از حضور الکس دبیر اول سیاسی سفارت انگلیس در ستادهای انتخاباتی یاد کرد و گفت: وی تحت عنوان توریست بدون محدودیت به شهرهای رشت و قم سفر کرد و به‌صورت یک فرد ناشناس به ستادهای موسوی و احمدی‌نژاد سر زد؛ اما در تهران به ستاد موسوی رفته و با مسئولان تبلیغاتی و مشاورین وی جلسه داشت. ما چند ملاقات‌ نیز با اعضای حزب اعتماد ملی داشتیم که این تماس‌ها در مراحل بعد و دوران اغتشاشات نیز ادامه پیدا کرد.
 
وی نتیجه انتخابات را باعث شگفتی سفارت انگلیس دانست و افزود: گزارش‌ها در لندن بر روی القای تقلب تأکید می‌کرد و طبق دستور سفارت کارمندان محلی و برخی دیپلمات‌ها در تجمع حضور پیدا می‌کردند که از آن جمله می‌توان به حضور دبیر اول سفارت انگلیس در درگیری‌های خیابان مطهری در تاریخ 24 خرداد، حضور دبیر سوم مطبوعاتی در تجمع خیابان شریعتی، حضور دبیر سوم سیاسی در راهپیمایی خیابان انقلاب و نیز حضور معاون بخش ویزا و تهیه تصاویر از تجمعات اشاره کرد.
 
وی همچنین از دومینک دبیر سوم سفارت انگلیس یاد کرد که با لباس سبز به میان تجمع‌کنندگان رفته و به همراه آن‌ها در راهپیمایی‌های غیرقانونی حضور یافت.
 
به گفته رسام، سفیر انگلیس در ایران ساعت 9 هر روز صبح با تمام اعضای بخش سیاسی جلسه داشته و آخرین اطلاعات را جمع‌آوری می‌کرد. وی 8 سؤال کلی را مطرح کرده و از کارمندان می‌خواست تا جواب آن را از طریق گفت‌وگو با مردم کسب کنند.
 
تحلیلگر ارشد سفارت انگلیس این سؤالات را چنین برشمرد: در سطح شهر چه اتفاقی می‌افتد، مواضع جناح‌ها در برای نماز جمعه رهبر انقلاب چست، کسب اسامی دستگیرشدگان، اطلاع از تجمع در شهرستان‌ها، ثبت دلایل معترضان برای تقلب، ملاقات با چهره‌های شاخص کاندیداهای معترض، پیش‌بینی تظاهرکنندگان از آینده و میزان اطاعت معترضین از دستورات رهبر معظم انقلاب.
به گفته رسام، جواب این سؤالات علاوه بر ارائه به وزارت خارجه لندن، از طریق آن‌ها به آمریکا نیز فرستاده می‌شود.

وی تأکید کرد: تلاش این بود که این انتخابات نقطه عطفی برای اقدامات آینده باشد تا نظام یا مجبور تغییر رفتار شده و یا کلیت آن تغییر کند.
 
 پی نوشت ها:
[1]- حسین رسام؛ بازجویی 1388/4/6 صفحات 12 و 13، به نقل از کیفرخواست دادگاه دوم متهمان فتنه
[2]- حسین رسام؛ بازجویی مورخه 1388/4/9 صفحات 17 و 18
[3]- واحد مرکزی خبر، 1388/3/31

منبع: گروه سیاسی برهان

  • سارا سجادی

یادداشت جنجالی سردبیر وب‌سایت هاآرتص: حالا یقین کرده‌ام که اسراییل آپارتاید است

یادداشت جنجالی سردبیر وب‌سایت هاآرتص: حالا یقین کرده‌ام که اسراییل آپارتاید است shia muslim                  

 «بردلی برستون» روزنامه نگار پیش کسوت اسراییلی که هم اکنون در روزنامه هاآرتص مشغول به کار است در یادداشتی که اخیرا این وبسایت منتشر کرده است به ریشه‌های آپارتایدی اسراییل و نمود آن در بخش‌های مختلف این رژیم پرداخته است.

 

به گزارش مصاف، «بردلی برستون» روزنامه نگار پیش کسوت اسراییلی است که هم اکنون در روزنامه هاآرتص مشغول به کار است و ضمنا سردبیری سایت این روزنامه را نیز بر عهده دارد. او در یادداشتی که اخیرا این وبسایت منتشر کرده است به ریشه های آپارتایدی اسراییل و نمود آن در بخش های مختلف این رژیم پرداخته است.

 در این یادداشت آمده است:

 بیان آنچه می خواهم بنویسم برایم آسان نخواهد بود.

پیش از این من یکی از آنهایی بودم که با الصاق برچسب آپارتاید به اسراییل مشکل داشتند. من یکی از آنهایی بودم که دلیل می آوردند درست است که سیاست های شهرک سازی و اشغالگری اسراییل ضد دموکراتیک و خشن و یک جور خودکشی با پنبه است، اما اسراییل را نمی توان آپارتاید نامید.

حالا، با ملاحظه حوادث چند هفته ی گذشته، دیگر جز آن آدمها نیستم.

بعد از اینکه دیدم تروریست ها یک خانه فلسطینی را در کرانه ی باختری با بمب به آتش کشیدند، خانواده ای را نابود کردند، یک نوزاد 18 ماهه و پدرش را به قتل رساندند،‌ و مادرش را به 90 درصد سوختگی جسمانی مبتلا کردند، دیگر به آن طرز تفکر تعلقی ندارم. بر آن بیافزایید این مسئله را که دولت اسراییل حکم داده است این خانواده فلسطینی مشمول حمایت و غرامت مالی نخواهد شد، همان حمایت و غرامتی که به طور خودکار برای اسراییلی های قربانی تروریسم (از جمله برای شهرک نشینان) منظور می شود.

دیگر نمی توانم تظاهر کنم. حالا که «عایلت شاکد» وزیر عدالت اسراییل صریحا پرتاب سنگ را مساوی تروریسم اعلام کرد و تصویب لایحه ای را پیش برد که برای سنگ اندازان تا 20 سال زندان در نظر می گیرد، دیگر نمی توانم تظاهر کنم.

قانون مزبور تصریح نمی کند که فقط شامل سنگ اندازان فلسطینی می شود. لازم نبود تصریح کند.

هنوز یک هفته نگذشته بود که، یهودیان هوادار شهرک سازی در یکی از شهرک های کرانه باختری سنگ و ابزار آلات و شیشه پر از ادرار به سمت سربازان و نیروهای پلیس اسراییلی پرتاب کردند، و «بنیامین نتانیاهو» در واکنش به این رخداد، بلافاصله دست تفضل بر سر این سنگ اندازان یهودی کشید و وعده شان داد که صدها خانه شهرکی جدید خواهد ساخت.

اعمال قانون بدین صورت درآمده است. دو مجموعه کتاب. یکی برای «ما»، و یکی هم برای اینکه بیاندازیم جلوی «آنها». آپارتاید.

ما همانی هستیم که به دست خود ساخته ایم. ما همانی هستیم که به دست خود مرتکب می شویم، و همان آسیبی که به هزاران طریق به میلیون ها نفر انسان دیگر می رسانیم. ما همانی هستیم که چشم خود را به رویش می بندیم. اسراییل ما همانی است که حالا شده است: آپارتاید.

سابقا زمانی بود که من بین سیاست های «بنیامین نتانیاهو» و این کشور که مدتهاست عاشقش هستم فرق می گذاشتم.

دیگر چنین فرقی قائل نیستم. هر روز که خواب بر می خیزیم باید منتظر جنایت جدیدی باشیم.

من سابقا آدمی بودم که دوست داشت چنین فکر کند که محدودیت های اخلاقی و دموکراتیک (یا در غیاب آن، موانع عملی) وجود دارد که نمی گذارد نخست وزیر اسراییل آنقدر که دلش می خواهد به حضیض فرو برود، آنقدر که دلش می خواهد در مقابل هواداران متکبر آپارتاید تعظیم کند، و بدین وسیله قدرت خود را تحکیم کند.

دیگر چنان آدمی نیستم. با انتخاب «دنی دانون»، دیگر این چنین فکر نمی کنم.

حالا که گزینه ی منتخب نخست وزیر برای نمایندگی همه ی ما، برای نمایندگی تمام اسراییل در سازمان ملل، کسی است که لایحه الحاق کرانه باختری را پیشنهاد کرده است، دیگر چنین طرز فکری ندارم. چنین قانونی عملا منجر به ایجاد مناطق اختصاصی برای فلسطینیان می شود که بدون دولت و محروم از حقوق انسانی اساسی خود در آن زندگی کنند.

کسی که همه ی ما را در سازمان ملل متحد نمایندگی خواهد کرد، کسی که از جانب ما با «جهان سوم» سخن خواهد گفت، همان کسی است که پناهجویان آفریقایی در اسراییل را «یک بلا و آفت ملی» نامید.

کسی که قراراست نماینده همه ی ما در سازمان ملل متحد باشد همان سیاستمداری است که تصویب لایحه ای را پیشنهاد داد که هدف از آن زمینگیر کردن سازمان های مردم نهاد چپگرا و حامی غیرنظامیان فلسطینی و مخالف اشغالگری بود، حال آنکه به دولت چراغ سبزی نشان می داد تا به حمایت خود از ان جی او هایی ادامه دهد که راستگرا و مظنون به انتقال پول برای حمایت از خشونت یهودیان شهرک نشین هستند.

آپارتاید در اسراییل به چه معناست؟

آپارتاید یعنی آن خاخام یهودی که پیشگام حمایت از تفکیک نژادی، نابرابری، نژادپرستی، و انقیاد است.

آپارتاید یعنی «آوی دیچر» نماینده حزب لیکود در کنست و رییس سابق «شین بت» که روز یکشنبه خواستار جاده ها و بزرگراه های جدا و مجزا برای یهودیان و عرب ها در کرانه باختری شد.

آپارتاید یعنی صدها حمله ای که شهرک نشینان علیه املاک، وسایل امرار معاش، و جان و مال فلسطینیان مرتکب می شوند و هیچ محکومیت، مسئولیت، یا حتی مظنونیتی هم به همراه ندارد. آپارتاید یعنی فلسطینیان بی شماری که بدون محاکمه زندانی می شوند، بدون محاکمه گلوله می خورند و کشته می شوند، هنگام فرار از پشت گلوله می خورند بی اینکه دلیل موجهی داشته باشد.

آپارتاید یعنی اینکه مسئولان اسراییلی از ارتش، پلیس، دادگاه های نظامی، و بازداشت های اداری بیرحمانه استفاده می کنند نه فقط برای متوقف کردن تروریسم، بلکه برای بستن هرگونه راهی که برای اعتراض مسالمت آمیز پیش روی فلسطینیان است.

اواخر ماه گذشته، در مواجهه با اعتراض صریح رییس «انجمن پزشکی اسراییل» و گروه های حقوق بشری که با شکنجه مبارزه می کنند، اسراییل قانون دولتی «جلوگیری از آسیب حاصل از اعتصاب غذا» را به اجرا گذارد. این قانون به مسئولان زندان اجازه می دهد چنانچه جان اعتصاب کننده را در خطر بدانند، او را به زور وادار به خوردن غذا کند.

«گیلاد اردان» وزیر امنیت عمومی دولت «نتانیاهو» که شدیدا بر تصویب این لایحه اصرار ورزید، اعتصاب غذای زندانیان امنیتی فلسطینی را که ماه هاست بدون اتهام یا دادرسی زندانی هستند «نوع جدیدی از حملات تروریستی انتحاری» خواند که «از طریق آن دولت اسراییل را به خطر خواهند انداخت».

فقط تحت نظامی که تا سر حد آپارتاید منحرف شده است دولت نیاز دارد اعتراض خشونت پرهیز را تروریسم خطاب کند.

سالها پیش، در آپارتاید آفریقای جنوبی، یهودیانی که عاشق کشور خود بودند و از سیاستهایش بیزار بودند، شجاعانه به روش های مسالمت آمیز متوسل شدند تا رژیمی نژادپرست و ناقض حقوق بشر را به زانو درآورند.

کاش ما در اسراییل از سرمشق آنها پیروی کنیم.

 

منبع: Haaretz / Bradley Burston

ترجمه: شفقنا

  • سارا سجادی

خاورمیانه‌ی عربی

سارا سجادی | جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۵۵ ب.ظ

خاورمیانه‌ی عربی

خاورمیانه‌ی عربی

 





 

از نظر ما مناطق عرب نشین واقع در خاورمیانه و شمال آفریقا مجموعه‌ی فرهنگی و نژادی واحدی را تشکیل می‌دهند. رواج داشتن زبان عربی، وجود هویت نژادی مشترک و قرار داشتن تحت سلطه‌ی عثمانیان از قرن شانزدهم تا قرن نوزدهم از جمله عواملی هستند که این مناطق را به هم پیوند می‌دهند.
به طور کلی تاریخ شمال آفریقا و خاورمیانه‌ی عربی از زمان ظهور اسلام تا قرن نوزدهم را می‌توان به سه دوره تقسیم کرد. دوره‌ی اول دوره‌ی ظهور و گسترش دستگاه خلافت می‌باشد. در این دوره ما شاهده فتوحات عرب‌ها و تشکیل رژیم‌های مسلمانی هستیم که هم مرجعیت دینی داشتند و هم قدرت سیاسی. خلافت فاطمیان بر مصر و شمال آفریقا، خلافت امویان بر اسپانیا، و حکومت مرادیان و مهادیان بر مراکش از جمله حکومت‌های تشکیل یافته در این دوره می‌باشند. دوره‌ی دوم یا دوره‌ی میانی مرحله‌ای است که طی آن شمال آفریقا و خاورمیانه‌ی عربی تحت نفوذ نهادهای ایجاد شده توسط سلجوقیان قرار گرفتند. سلجوقیان در این‌ دوره چارچوب‌های جدیدی را برای دولت و تشکیلات مذهبی بوجود آوردند. ایوبیان و ممالیک مصر و سوریه، حفصیان تونس و مرینی‌های (1) مراکش از جمله حکومت‌های این دوره می‌باشند. دوره‌ی سوم که از قرن شانزدهم آغاز می‌شود و تا قرن نوزدهم ادامه می‌یابد عصر استمرار نهادهای دوره‌ی دوم تحت حاکمیت عثمانیان می‌باشد.

مصر و سوریه در عصر خلافت

مصر و سوریه از جمله اولین مناطقی در خاورمیانه بودند که به تصرف رژیم خلافتی عرب‌ها درآمدند (641). مردمان این دو منطقه به سرعت زبان عربی را به عنوان زبان تکلم خود پذیرفتند اما در عین حال جریان گروش آنها به اسلام با کندی صورت گرفت. مصر در دوره‌ی امویان و اوایل دوره‌ی عباسیان یکی از ایالت‌های وابسته به امپراتوری اسلامی بود. در اواسط قرن نهم اولین نشانه‌های استقلال این منطقه ظاهر شد. در این زمان غلامان نظامی که توسط عباسیان به حکمرانی این منطقه منصوب شده بودند اقدام به تشکیل سلسله‌ای برای خود کردند. این سلسله که طولونیان نام گرفت از سال 868 تا 905 بر مصر حکومت کرد. پس از طولونی‌ها نیز اخشیدی‌ها بر سر کار آمدند و نتوانستند از سال 935 تا 969 بر مصر حکومت داشته باشند. سپس در سال 969 فاطمیان این منطقه را تصرف کردند و در آنجا رژیم خلافتی جدیدی را بوجود آوردند که تا سال 1171 به حیات خود ادامه داد.
سلسله‌ی فاطمیان تنها یک حکومت مستقل نبود بلکه این رژیم مدعی سلطه‌ی بر کل جهان بود. خاستگاه این رژیم جنبش اسماعیلیان بود که تشکیلات تبلیغی گسترده‌ای داشت و شورش‌های شدیدی را در سوریه، عراق، شبه جزیره‌ی عربستان، و شمال آفریقا به راه انداخته بود. قرامطه در حوالی سال 900 توانستند مخالفت کشاورزان و بادیه‌نشینان منطقه‌ی هلال خصیب (2) و شبه جزیره را علیه عباسیان برانگیزند. به همین ترتیب فاطمیان نیز در سال 909 با بسیج بربرهای کتامه رژیم اغلبیان در تونس را سرنگون کردند و رژیم حکومتی جدیدی را در این منطقه به وجود آوردند. سپس آنها با کمک بربرها توانستند شمال آفریقا، مصر و بخش‌هایی از سوریه را نیز به تصرف خود درآورند و بدین ترتیب امپراتوری باشکوهی را در مصر پایه‌گذاری کنند. با فروپاشی امپراتوری عباسیان، پایتخت فاطمیان به مرکز مهم تمدن عربی تبدیل شد.
فاطمیان (1171-969) نیز همچون سلسله‌ی عباسیان مدعی بودند که رهبران راستین اسلامی می‌باشند. آنها سعی می‌کردند با استفاده از تعالیم فرقه‌ی اسماعیلیه و نظریات فلسفی و نهادهای دو امپراتوری بیزانس و عباسیان حکومت خود را مشروع جلوه دهند. فاطمیان خود را از اعقاب علی (علیه السلام) معرفی می‌کردند و مدعی بودند امامان راستین شیعیان می‌باشند. البته این ادعا با عقیده‌ی رایج شیعه مبنی بر اینکه «آخرین امام شیعیان غایب است ولی بالاخره به عنوان مهدی ظهور خواهد کرد و در آن هنگام تاریخ پایان خواهد یافت» سازگاری نداشت. از این‌رو فاطمیان می‌بایست تعریف تازه‌ای را در خصوص روند جانشینی ائمه ارائه می‌دادند و سرنوشت دیگری را برای تاریخ پیش بینی می‌کردند. به همین دلیل فاطمیان مدعی شدند که بعد از امام ششم جریان امامت در بین آنها تداوم پیدا کرده است و جریان ظهور مهدی و پایان یافتن تاریخ تا آینده‌ی بسیار دوری به تعویق افتاده است.
به دنبال ارائه‌ی این نظریه توسط فاطمیان مفاهیم اشراقی و نوافلاطونی متعددی با اندیشه‌های فرقه‌ی اسماعیلیه گماشته شدند. در اوایل قرن «نصفی»، یکی از مبلغان مواضع اسماعیلی عقاید مذهبی قرآن را با فلسفه نو افلاطونی در هم آمیخت و نظریه‌ی جدیدی را درباره‌ی کیهان ارائه داد. این نظریه معتقد بود جهان توسط فیوضات الهی که به شکل جوهرهای عقلی می‌باشند به وجود آمده است. بر اساس نظریه‌ی مذکور ائمه به دلیل آنکه با فیوضات الهی در یک سطح قرار دارند مفسران راستین وحی و حتی تجسم آن می‌باشند. مؤمنان به واسطه‌ی این افراد با حقایق معنوی آشنا می‌شوند و به واسطه‌ی روشنگری‌های آنها به «حقیقت» تبدیل می‌شوند.
  • سارا سجادی

فرقه‌های انحرافی – فالون دافا

سارا سجادی | پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۵۲ ب.ظ

فرقه‌های انحرافی – فالون دافا

:: قسمت اول ::

نیاز معنوی انسان امروز بازار گرمی برای مروجان و مدعیان مرام های معنوی و مکاتب عرفانی ایجاد کرده است. یکی از مشاهیر این عرصه لی هینگجی بنیان گذار روشی نوظهور به نام فالون دافا است، که با تبلیغات وسیع و حمایتهای بین المللی، در حال گسترش در جهان است. این مکتب با شعار راستی، دوستی و بردباری (جِن، شَن و رِن) تزکیه همزمان جسم و ذهن را آموزش می دهد.

با تزکیه هم زمان جسم و ذهن میتوان نیروی عظیمی را در خود جریان داد که تمام مسیرهای انرژی را یک باره گشوده و بدن را به بدن بودا و پاکیزه از بیماری و ضعف و پیری میسازد. این انرژی عظیمی که انسان را به فراسوی تناسخ و مرگها و تولدهای متوالی میبرد و او را به بودا تبدیل میکند.

لی هنگجی میکوشد با ناقص یا نادرست اعلام کردن همه روشهای دیگر خود را منجی بشر و روش خود را کاملتر از سنتهای کهن و روشهای نوپدید معنوی معرفی کند. او میگوید: «تا امروز تنها کسی هستم که به طور واقعی چی گونگ(۱) در سطوح بالا را به طور عمومی منتقل میکنم، فرد دیگری وجود ندارد».(۲) البته او با تلفیق بودیسم و تائوئیسم فالون دافا را شکل داده و برای آشنایی و بررسی اندیشه هایش بهتر است نگاهی اجمالی به این دو سنت معنوی شرقی داشته باشیم.

مبانی تائوئیستی

کسی که با رویکردی معنوی به جهان مینگرد اولین چیزی که چشم و دلش را پر میکند، نیرویی در جریان و تحولپذیری یا تحول آفرینی است که شب و روز و روییدن و خشکیدن و فصول رنگارنگ و گوناگون و سایر مظاهر متغیر طبیعت را رقم می زند. و عظمت طبیعت بازیچه نیروی غالب اوست. فوتسی، لائوتسه، چانگ تزو و حکیمانی که تائوئیسم را یافته و پرورانده اند این حقایق عینی را در کانون توجه خویش قرار داده و با رویکردی معنوی به زندگیکوشیدند تا تفسیر و تبیینی از این نیروی تکاپوگر ارائه دهند.

اصول جهان بینی تائوئیسم را میتوان به صورت زیر خلاصه کرد:

۱ – جهان باشعور و منظم است.

۲ – تضاد اساس ساختار طبیعت است. (یین و یانگ)

۳ – جمع دو اصل قبلی نظریه تائوست که به معنای بستر رود است و مفهوم قانون ثابت، تغییر یا روش مقرر حرکت موجود است.

۳-۱این قانون ازلی و ابدی است.

۳-۲قبل از پدید آمدن طبیعت و جهان بالقوه بوده و با پیدایش آن ظهور کرده است.

۳-۳این روش در اوج کمال و اتقان است.

۳-۴اگر خطاکاران و شیاطین نبودند این حرکت با سرعت پیش می رفت و سعادت می آورد. مثل زمان «یائو» و «شون» که روش تائو را کشف کرده و براساس آن حکومت کردند.(۳)

آنها معتقدند که همه جهان زنده و پر از نیروهای روحانی است و سعی میکنند که با این ارواح یا نیروهای با شعور ارتباط برقرار کرده، از نیروی آنها استفاده کنند. بدین جهت از آفتاب و ماه و پنج سیاره و ستاره ها و باد و درختان و کوهها و رودها و… در معابدشان تجلیل نموده، راهی برای اتحاد و با آنها و بکارگیریشان در زندگی پیدا کنند.

البته این نیروها به خیر و شر تقسیم میشود، نیروهای خیر از روح نیکان و نیروهای شر از ارواح پلید پدید می آید. «شن» روح نیکان و «کوی» روح بدان است که در طبیعت همواره یکی پس از دیگری غلبه میکنند و همواره در حال تبدیل یا باز گشت هستند. زیرا مظهر تائو یعنی دگرگون شونده و جاری در جهان هستند.

اگر چه در مکتب تائو فوتسی اولین متفکر است اما اولین تدوین کننده و بنیانگذار تائوئیسم لائوتسه یا لائوتزو است و پس از او چانگ تزو که به تامل در آراء لائوتزو پرداخت. لائوتزو کتابی دارد به نام تائوته چینگ (Tao Te ching)به معنای تائو و خاصیت آن. که در این کتاب به معرفی نیروی تائو و جریان آن در طبیعت، زندگی و سراسر هستیمی پردازد. این کتاب مختصر امروزه به زبانهای متعددی در دنیا ترجمه شده و یکی از منابع میراث معنوی بشر قلمداد میشود.

  • سارا سجادی

از اسلام رحمانی تا اسلام وحیانی

سارا سجادی | پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۳۰ ب.ظ

از اسلام رحمانی تا اسلام وحیانی

از اسلام رحمانی تا اسلام وحیانی

رهبر انقلاب در دیدار اخیر خود با دانشجویان، ضمن توصیه بر پرهیز از سطحی‌نگری در ارتباط با مفاهیم اسلامی، به نقد برخی شعارهای اسلام‌نما و غلط‌انداز، همچون اسلام رحمانی که امروزه رایج شده است، پرداختند. در چند دهه اخیر در ایران، اسلام با پسوندهای مختلفی، همچون اسلام التقاطی، اسلام سرمایه‌داری، اسلام سوسیالیستی، اسلام سلطنتی، اسلام رساله‌ای، اسلام سبز، اسلام سیاه و در آخر اسلام رحمانی قرائت شده است.
این پسوندها در حال ترسیم دو ظاهر متفاوت از اسلام هستند. در یک طرف یک ظاهر مثبت و جذاب نسبت به اسلام، و در طرف دیگر یک ظاهر منفی و تیره با خاصیت دفع‌کننده نسبت به اسلام ارائه می‌شود. مسلماً در نگاه دوم، نگاهی تیره و در ضدیت با اسلام قرائت می‌شود، که موضع آن واضح و مشخص است؛ اما بعضاً یک نگاه مثبت و زیبا از اسلام قرائت می‌شود که درحالی‌که ظاهری جذاب دارد، محتوایی وارونه و تحریف‌شده نسبت به اسلام ارائه می‌دهد. این‌گونه قرائت‌ها نیاز به تعمق بیشتر دارد، چراکه موضع آن‌ها به‌طور کامل مشخص نیست و صرفاً اسلام نما هستند تا اینکه اسلامی باشند. در این خصوص حضرت علی (ع) خبر از روزگاری می‌دهند که در آن اسلام همچون پوستین وارونه پوشیده باشد. [نهج البلاغه-خطبه ۱۰۸] اسلام رحمانی قرائتی از اسلام است که از در مقاطع مختلف به انحای مختلف طرح شده است. این قرائت، اسلام را یک دین صرفاً رحمانی تعریف می‌کند، که با هرگونه مبارزه و خشونت مخالف است.
نظریه‌پردازان این قرائت از اسلام، اسلام رحمانی را در مقابل اسلامی که خود از آن به‌عنوان اسلام فاشیستی، اسلام طالبانی، اسلام خشونت‌طلب و اسلام متحجرانه یاد می‌کنند، قرار داده‌اند. به عقیده این نظریه‌پردازان، در این قرائت چیزی از تعالیم اسلام حذف نمی‌شود، بلکه برخی از احکام و شعائر اسلامی که باعث روح خشونت‌طلبی می‌شوند، تصحیح می‌شوند.
این نظریه‌پردازان برای عاری کردن اسلام از هرگونه خشونت و شدادت، مؤلفه استکبارستیزی و مبارزه علیه زورگویان را از شعائر اسلامی حذف می‌کنند اسلام رحمانی به استقلال نهاد دین از سیاست، یعنی دولت و استقلال دولت از نهاد دین قائل شده است. [اصول ده‌گانه اسلام رحمانی – محسن کدیور].
قرائت رحمانی از اسلام، اسلام را صرفاً یک دین اخلاقی می‌داند و معتقد است که حوزه سیاست از دین مجزاست و اسلام تنها برحسب اخلاقی بودنش مجاز به نصیحت و توصیه به نهادهای سیاسی برای منش اخلاقی می‌باشند. بنابراین رابطه دین با دولت را به یک رابطه موعظه‌آمیز محدود می‌کند و وجه آمرانه دین بر سیاست را تا حد زیادی کمرنگ می‌کند.
نظریه‌پردازان اسلام رحمانی، لزوم ترویج این قرائت از اسلام را در جهت مقابله با اسلام هراسی و جاذبه بیشتر اسلام در بین دیگر ادیان و عاملی برای اتحاد تمام مسلمین جهان توجیه می‌کنند، درحالی‌که در چند سال اخیر از این مفهوم برای بخشش برخی از عوامل فتنه و ایجاد روابط مودت‌آمیز با کسانی که این موجاسلام هراسی را به راه انداخته‌اند و همچنین استکبار جهانی مورد سوءاستفاده قرار گرفته است.
شعار اسلام رحمانی دارای مفاهیمی است که ظاهر آن را زیبا کرده است، اما باطن آن گویای ظاهرش نیست. اینکه بگوییم رحمانیت خداوند، بر دیگر صفات وی غلبه دارد و یا برای شناخت اسلام، به درک رحمانیت خداوند بسنده کنیم، تفکر غلطی است. صفات خداوند، به‌گونه‌ای نیستند که یکی بر دیگری غلبه یا رجحان داشته باشد، بلکه این صفات در عرض هم، ذات خداوند را متجلی می‌کنند. خداوند دارای صفات بی‌شماری است.
پروردگار متعال در عین اینکه رحمان و رحیم است، شدید العقاب و شدید المحال نیز است، در عین اینکه محوکننده بدی‌هاست، انتقام گیرنده سختی است و در عین اینکه جنت خود را برای پاداش نیکوکاران قرار داده است، دوزخ خود را به‌عنوان عاقبت گنهکاران قرار داده است. بنابراین خداوند نه‌تنها رحمان‌ترین است، بلکه قهارترین نیز است، و این بیان حاکی از این مسئله است که، برای شناخت ذات اسلام نباید تنها به رحمانیت خداوند اکتفا کرد.
اسلامی که مبنای آن در قضاوت بین مؤمن و غیرمؤمن، کافر دشمن و کافر غیردشمن رحمانیت باشد، حکم آن ناعادلانه و غلط خواهد بود. چنین اسلامی دیگر میانه‌رو نخواهد بود، بلکه یک اسلام تندرو و افراطی خواهد بود که فرقی بین مؤمن و غیرمؤمن قائل نیست، که این صفات از ذات مقدس اسلام به دور است. «پس آیا کسی که مؤمن است، مثل کسی است که فاسق است؟ (هرگز چنین نیست) مساوی نیستند». [سوره سجده-آیه ۱۸] قرآن کریم حتی در برخورد مودت‌آمیز بین کافرانی که با اسلام دشمنی ندارند و کافرانی که در دشمنی با اسلام هستند، تفکیک قائل شده است، که بر اساس آن محبت و مودت نباید تنها مورد توجه مسلمانان باشد، بلکه تا حد توان باید نسبت به غیرمسلمانانی که نسبت به اسلام دشمنی ندارند، مودت کرد. [سوره ممتحنه-آیه ۸] یکی دیگر از مصادیق نقص این اسلام به‌اصطلاح رحمانی، ماجرای دزدیدن خلخال از پای آن زن یهودی است، «وقتی خبر رسید که یکی از سپاهیان معاویه به خانه یک زن مسلمان و یک زن غیرمسلمان هجوم برده و خلخال، دستبند و گوشواره‌هایش را کنده‌اند و آن‌ها جز گریه و فریاد چیزی برای دفاع نداشته‌اند، حضرت علی (ع) به خشم آمده و فرمودند: اگر به خاطر این حادثه مرد مسلمانی از اندوه بمیرد، برای او ملامتی نیست بلکه نزد من سزاوار و بجاست». [نهج البلاغه-خطبه ۲۷] وجود این مصادیق در قرآن و نهج‌البلاغه، نشان‌دهنده بی‌اساسی تئوری‌های اسلام رحمانیِ من‌درآوردی و خود ارجاع است، که نه‌تنها هدف از قرائت آن، ایجاد امت واحده اسلامی نیست، بلکه با شعار فاصله گرفتن از مبارزه با استکبار، به دنبال فاصله گرفتن ازاسلام ناب محمدی است. هر مقوله‌ای که خارج از اسلام ناب باشد، اسلام آمریکایی است.
اسلام آمریکایی دارای مشخصه‌هایی است، از جمله:
۱) اسلام آمریکایی به‌هیچ‌وجه در تضاد با آمریکا به‌عنوان شیطان بزرگ و منافع آن عمل نمی‌کند.

وقتی مؤلفه مبارزه با استکبار از اسلام ناب با توجیه رحمانیت اسلام حذف شود، این امر نشان از بی‌طرفی این اسلام نسبت به استکبار جهانی است. بنابراین آشکار است که با توسل بر چنین اسلامی، نمی‌توان داعیه اسلام ظلم‌ستیز را داشت.
۲) تأیید و حمایت آمریکا از چنین اسلامی، خود مهم‌ترین دلیل بر غیر اسلامی بودن آن است.

در این خصوص نیز در چند سال اخیر افراد و گروه‌هایی از این شعار استفاده کرده‌اند که مورد حمایت آمریکا بوده‌اند.
اسلام رحمانی به‌عنوان، یک مفهوم خود ارجاع ریشه در، لیبرالیسم غرب دارد. غربی که ژست لیبرال‌مآبانه و اباحه‌گرانه جدیدش، تصویب ازدواج هم‌جنس‌گرایان است، درحالی‌که در جامعه علمی آن، تحقیق تاریخی در برخی موارد از جمله هولوکاست ممنوع بوده و جرم محسوب می‌شود.
شالوده لیبرالیسم غرب اومانیسم است. اومانیسم با شعار، محوریت قرار دادن انسان در امور، در طول زمان نتیجه‌اش خداناباوری و نفی معنویات شده است. ماهیت اسلامی متکی به این تفکر، نه اسلامی است و نه بویی از رحمانیت برده است، بلکه حافظ منافع گروه‌های سلطه‌گر و مستکبر جهانی است. اسلام رحمانی که در پی سازش و مودت با این گروه‌های سلطه‌گر و زورگو که همواره به دنبال دشمنی با اسلام و مسلمین بوده‌اند، باشد نه‌تنها اسلامی نیست، بلکه یک مفهوم غلط‌انداز است که برخی از ارزش‌های اصیل اسلامی را وارونه‌سازی کرده است. نگاه مودت‌آمیز و از روی رحمت به تمام موضوعات و موجودات تحت عنوان اسلام رحمانی، یک تفکر اشتباه است که برخلاف مبانی عقلی و قرآنی است.
یکی از توجیهات نظریه‌پردازان اسلام رحمانی، درباره رحمانیت مطلق اسلام این است که ۱۱۳ سوره از قرآن کریم با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز شده است. همان‌طور که واضح است در متون قرآن، هر جا که مخاطب آیات الهی مشرکان، منافقان و یا کافرانی که نیت اصلاح نداشته و در پی نابودی اسلام ناب، وارونه‌سازی حقایق اسلام بوده و به دشمنی با رسول خدا پرداخته‌اند، همان خداوند رحمان و رحیم، به آن‌ها وعده عذاب سخت و مهلکی در این دنیا و در جهان آخرت داده است و به مؤمنان دستور مقابله و مبارزه با این مشرکان را داده است.
تنها سوره‌ای که در قرآن بدون «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز می‌شود، سوره توبه (برائت یا رفعت) است. «حضرت علی (ع) در بیان علت این استثناء فرموده‌اند: آمدن بسم الله… برای امان و رحمت است، اما این سوره برای برداشته شدن امان نازل شده است». بنابراین علت نبود «بسم الله الرحمن الرحیم» در این سوره، لحن قهرآمیز خداوند نسبت به مشرکان است.

جمع‌بندی

اسلام رحمانی، یک مفهوم من‌درآوردی و خود ارجاع است، که ملهم از لیبرالیسم غرب است، و برخی از ارزش‌ها و مبانی اسلام ناب را وارونه‌سازی کرده است. این قرائت از اسلام، چون از اسلام ناب محمدی و مبانی آن فاصله گرفته است و در رابطه با استکبار و ظلم‌ستیزی موضعی بی‌طرفانه اتخاذ کرده است، به انزوای سیاسی سوق پیدا می‌کند، درحالی‌که یکی از شاخه‌های اسلام ناب، مبارزه با تحجر در عین پایبندی کامل به احکام اسلامی و مبارزه با لیبرال‌ها و اسلام‌ستیزان است. مفاهیمی از این قبیل که ظاهری زیبا دارند و در همان نگاه اول باعث ترسیم یک ذهنیت مثبت از آن مفهوم می‌شوند، نیاز به تعمق بیشتری دارند و اگر با سطحی‌نگری بررسی شوند، انسان را دچار خطا و اشتباه می‌کنند، چراکه مهم‌ترین تفاوت این مفاهیم زیبا و مثبت با مفاهیم به‌ظاهر منفی، این است که این مفاهیم غلط‌انداز هستند و رویکرد اولیه انسان را به خود مثبت می‌ک

  • سارا سجادی

why iranian burn obelisk

سارا سجادی | دوشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۰۱ ب.ظ

why iranian burn obelisk  shia muslim

Why Iranians obelisk burn
Why Iranians obelisk to the fire?

In February 1389 a new movement of young Iranians did, which was a source of wonder and surprise the world. Something that no one anywhere else in the globe did not even dare think about it. On the anniversary of the Great Revolution in Iran (22 February) obelisk, a symbol of the devil was burned; If the Iranians are always wonderful surprises this day.

The big move that was repeated frequently in recent years, greater reflection was followed and led to another, Iran's youth are a model for the world.

But what was the reason why it is home to Iran?

To answer this question, we must consider the symbol of the obelisk among Muslims. Because Iran is an Islamic country and Islam defines the direction of movement of its people

Stoning of the devil

Everything related to the years before, when the Prophet Abraham to sacrifice his son Ismail on God's agent (s) was (according to the Old Testament sacrifice Isaac). Abraham trusted God, and he and his son walked toward the altar. Devil in the way to prevent the execution of the divine, he appeared three times in three different places.
But a word other than the word of Allah, the Prophet, had no effect on him, each with seven stones (pebbles) Satan "Remy" and took refuge in God.

This is called the stoning of the devil ritual pilgrimage every year and as one of the principles Muslims performed Hajj

Jamarat pillars (obelisk)

Invocation means gathering place is gravel. Calling the name of the column may be because columns are built on land that ten is the gathering place for the Roman stones.

The ceremony in exactly the same place where the devil on Tuesday Prophet Ibrahim (AS) appeared seven Muslims and Roman stone sign to accompany the launch of the Messenger of Allah.

What is clear is very similar invocation of the obelisk. Jamarat pillars and a series of 4-sided pyramid shape, and the name of the column is called evil.

What is important is that this symbol in human history is old. Although not the obelisk, which is called "Baal" and was worshiped. Safat verse 125 of surah in the Quran states: the idol Baal to call and give the best to your Creator? Here it becomes clear that they are well-known idol Baal that was worshiped in front of it.
Elijah the Prophet (peace be upon him) kept them from this practice and called to God.

The Torah also commands come from all disobeyed God and idols of gold made the calf, worshiped the idol Baal and worshiped the sun and moon.

Obelisk is a symbol of fertility in ancient Egypt between Isis and Horus Avsyrys that as a result of it, the god of the sun (a hawk) was born.

Since the Zionists, Satanists, and other groups such, the roots of their beliefs and the nature of the Egyptian knew Kabbalah, the ancient Egyptian symbol of support that led to the obelisk as the main symbol choose .

The importance of this column is crossed until the last century, hundreds of obelisk built in different parts of the world. Examples of the obelisk can be found in countries such as: America, Britain, Russia, Italy, Sweden, France, Scotland, Wales, Romania, Uruguay, Ireland, Pakistan, Singapore, Argentina, New Zealand, Venezuela, Israel, Brazil, Puerto Rico , Dominican Republic, Bolivia, Serbia, Canada, Indonesia, North Korea, Turkey, the Philippines and Azerbaijan have recently seen.

Protect the devil column

But the idol Baal that were considered sacred, every year the Hajj hate Muslims were attacked by stone.Hajj of the devil, anti-Zionism and anti In today's world, it was empty.

It was a declaration of war by the supporters and followers of the devil (Zionists) to Muslims, Islam and God. The team needed to react to the move and stand against the devil's party and the devil and his followers captured again and brought hardship. The only country that strength, courage and great goals for the job, the Islamic Republic of Iran. The group of young Iranians to the world by making obelisk and arson had no power other than God is the God always wins.

But why Iranians have flagged this move?

innocent children are killed. It states that Israel and America are led by the followers of Satan and is trying to promote his ideas in the world. This is the main reason for disagreement with the government.

bring down. So how big is the government's official full-length standing and the most severe sanctions are imposed against us.

symbol of the fight against international Zionism know. It is hoped that the following actions be taken to a larger and more vibrant range of its reach to other countries.دریافت


دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 15 ثانیه

  • سارا سجادی

اولین فرار محمدرضا پهلوی چند روز پیش از کودتای آمریکایی 28 مرداد

در پی شکست کودتای شاه علیه مصدق 

 
زمینه‏ های کودتای 28 مرداد 1332 که از ماه‏ها قبل ایجاد شده بود، باعث گردید که شاه نگران حضور خود در ایران باشد و می‏خواست هنگام کودتا علیه دکتر مصدق در کشور نباشد. در همین ایام توافق انگلستان و آمریکا برای ساقط کردن حکومت مصدق که قبلاً طرح ریزی شده بود به مرحله اجرا درآمد. شاه در 22 مرداد حکم عزل مصدق و نخست وزیری سرلشکر زاهدی را صادر نمود و خود پس از صدور فرمان، به رامسر عزیمت کرد. در ساعت 2 بامداد فرمانده گارد شاهنشاهی فرمان را به مصدق ابلاغ کرد ولی وی هنگام خروج از منزل بازداشت شد و رادیو تهران این اقدام را کودتا خواند. دراین هنگام شاه و همسرش با یک هواپیما از طریق عراق از ایران خارج شده و به ایتالیا رفت. روزهای 25 تا 27 مرداد، در سراسر ایران اجتماعات بزرگی تشکیل شد و از دولت لغو نظام سلطنتی درخواست گردید. تمام این حوادث به نفع دکتر مصدق پیش می‏رفت تا اینکه طبق نقشه قبلی، اوضاع از بامداد 28 مرداد تغییر کرد و کودتا شکل گرفت. شاه نیز پس از دریافت خبر سقوط مصدق، در 31 مرداد همان سال به ایران بازگشت.
  • سارا سجادی

خاطره تلخ اعتماد به امریکا و سالروز کودتای 28مرداد (عبرت از تاریخ )

سارا سجادی | يكشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۰۸ ب.ظ

سلام عزیزان من به سالروز کودتای 28مرداد نزدیک میشویم (عبرت از تاریخ )

روز 28 مرداد یادآور کودتای ننگین و سیاهی است که شیرینی نهضت ملی شدن صنعت نفت را در کام ملت ایران تلخ کرد. پس از پیروزی قیام سی تیر به رهبری آیت‌الله کاشانی که باعث روی کار آمدن مجدد دکتر محمد مصدق شد، مصدق در صدد افزایش اختیارات خود و محدود کردن اختیارات مجلس شورای ملی برآمد و بنای اختلاف با آیت‌الله کاشانی را گذاشت. بدین ترتیب او بدون توجه به نقش و رهبری آیت‌الله کاشانی در قیام سی تیر که منجر به روی کار آمدن مجدد او شد، به پیاده نمودن شعار «جدایی دین از سیاست» پرداخت و برخی روحانیون و نزدیکان آیت‌الله کاشانی را دستگیر کرد. عوامل داخلی و خارجی نیز آنچنان شخصیت این مرد روحانی بزرگ و شریف را لکه‌دار کردند که شاید بتوان آن را در تاریخ ایران بی‌سابقه دانست. طرح کودتای نظامی 28 مرداد را باید در اصل، یک طرح انگلیسی دانست. انگلیس که پس از کوتاه شدن دست خود از صنعت نفت ایران، منابع بسیاری را در منطقه و خصوصا ایران از دست داده بود، با قطع امید از رسیدن به توافق، وارد مطالعه طرح یک کودتای نظامی شد. در ابتدا آمریکا مخالف بود اما پیروزی آیزنهاور در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باعث تغییرات عمده‌ای در سیاست خارجی آمریکا شد. کرمیت روزولت رییس اداره خاور نزدیک سازمان سیا به فرماندهی عملیات انتخاب شد و آمریکا و انگلیس، ستاد مشترکی را در ایستگاه اطلاعاتی انگلیس در قبرس تشکیل دادند و عملیات کودتا را طرح‌ریزی کردند. اگرچه اجرای نقشه کودتا در 25 مرداد شکست خورد و شاه از ایران فرار کرد اما سستی مصدق و دلایل مختلف دیگر باعث شد که در 28 مرداد 1332 کودتا عملی شود و سرلشکر فضل‌الله زاهدی مجری طرح کودتا به جای مصدق نخست وزیر شد و بدین ترتیب با قبضه شدن قدرت در دست استبداد داخلی و استعمار خارجی یکی از ننگین‌ترین دوره‌های استبداد در تاریخ معاصر ایران رقم خود و باعث حاکمیت 25 سال دیکتاتوری محمدرضا شاه با حمایت مستکبرین و خصوصا آمریکا گردید. این واقعه تاریخی در‌س‌ها و عبرت‌های فراوانی برای ملت ایران به همراه د اشت و به عنوان یکی از تلخ‌ترین روزها در تاریخ ایران ثبت شده است. در مورد کودتای 28 مرداد به این مقاله هم نگاه کنید: مداخله انگلستان و آمریکا برای براندازی نهضت ملی ایران

  • سارا سجادی

دلیل نامگذاری فرزندان امام علی(ع) به نام خلفای پیشین

سارا سجادی | سه شنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۳۴ ب.ظ

دلیل نامگذاری فرزندان امام علی(ع) به نام خلفای پیشین

دلیل نامگذاری فرزندان امام علی(ع) به نام خلفای پیشین shia muslim                  

 بارها شاهدیم که در میان فرزندان ائمه اطهار علیهم‌السلام نام‌هایی وجود دارد که هم‌نام خلفای راشدین است و بعضاً باعث تعجب افراد می‌شود و به دنبال استدلالی برای آن می‌گردند.

حضرت علی(ع) چند فرزند داشتند و با توجه به اختلاف بین امام علی و خلفا، دلیل نامگذاری فرزندان امام علی به نام خلفای پیش از خود چیست؟

در مورد تعداد فرزندان امام علی (ع) پاسخ دقیق و روشنی از متون تاریخی یافت نمی‌شود.

برخی مورخان مجموع فرزندان حضرت را بیست و هفت تن (دوازده پسر و پانزده دختر) برشمرده‌اند و برخی از این بیشتر تا به سی و شش فرزند (هفده پسر و نوزده دختر) افزایش داده‌اند. در مورد اسامی فرزندان تا سی و سه اسم ذکر کرده‌اند، لیکن نمی‌شود استفاده کرد که حتماً فرزندان حضرت به سی و سه تن رسیده است، چرا که عرب‌ها چند نوع اسم برای بچه‌های خود می‌گذاشتند. ممکن است دو یا سه اسم مربوط به یک فرد باشد یا کنیه و اسم یک نفر به عنوان دو نفر جدا حساب شده باشد.

فرزندان گرامى آن حضرت در ارشاد شیخ مفید 28 نفر آمده است. و آنان عبارتند از:

امام حسن مجتبى(ع) و امام حسین(ع) محسن، حضرت زینب و ام کلثوم، محمد بن الحنفیه، حضرت عباس و جعفر و عثمان و عبدالله و یحیى و محمد و عبیدالله و عمر الاطرف و رقیه و ام الحسن و رمله و نفیسه و زینب الصغرى و رقیه الصغرى و ام هانى و امامه و فاطمه و خدیجه و میمونه و ام الکرامه و جمانه و ام سلمه.(1)

در رابطه با نامگذاری برخی از فرزندان آن حضرت به نام خلفا باید عرض کنیم:

اولاً: اسامی خلفا در زمان حضرت علی(ع) از جمله اسامی متداولی بوده که در آن زمان استفاده می‌شده، بنابراین، نام یکی از خلفا توسط علی(ع) برای یکی از فرزندان دلیل بر تأیید آن خلیفه نمی‏‌شود.

ثانیاً، وجود تنفر از بعضی اسامی در اثر مرور زمان به وجود آمده است؛ به این معنی که در آن زمانی که از این اسامی استفاده می‏‌شد چنین تلقی وجود نداشت و کسی از این نوع اسامی نفرتی نداشت.

شکى نیست که شیعیان از یزید بن معاویه و اعمال زشت او تنفر شدیدى داشته و دارند؛ ولى در عین حال مى‌بینیم که در بین شیعیان و اصحاب ائمه (ع) کسانى بوده‌اند که نام شان یزید بوده است؛ مانند: یزید بن حاتم از اصحاب امام سجاد (ع)، یزید بن عبد الملک، یزید صائغ، یزید کناسى از اصحاب امام باقر (ع)؛ یزید الشعر، یزید بن خلیفة، یزید بن خلیل، یزید بن عمر بن طلحة، یزید بن فرقد، یزید مولى حکم از اصحاب امام صادق(ع).

حتى یکى از اصحاب امام صادق (ع)، نامش شمر بن یزید بوده است.(2)

آیا این نامگذاری‌ها مى‌تواند دلیل بر محبوبیت یزید بن معاویه نزد ائمّه و شیعیان آنان باشد؟

پیروان مکتب خلفا این نامگذاری‌ها را نشان دهنده محبت اهل بیت(ع) نسبت به خلفا می‌دانند، در حالی که اسناد معتبر تاریخی وجود چنین رابطه دوستانه‌ای را به شدت انکار می‌کنند.

مسلم بن حجاج نیشابوری در کتاب معروف خود «صحیح» نقل می‌کند: خلیفه دوم در حضور افرادی چون عثمان و عبدالرحمان بن عوف و ... خطاب به عباس عبدالمطلب و امیرمؤمنان علی(ع) می‌گوید: «ابوبکر از دنیا رفت و من جانشین پیامبر و ابوبکر هستم پس شما دو نفر مرا دروغ گو، گناهکار، حیله‌گر و خائن می‌دانید.»(3)

آنچه بیان شد تنها یک نمونه از روابط امیرمؤمنان علی(ع) با خلیفه دوم بود، البته نمونه‌های بیشتری وجود دارد که تدبر در آن ما را به این نتیجه می‌رساند که دلیل این نامگذاری‌ها چیز دیگری است و رابطه دوستانه‌ای بین امیرمؤمنان علی(ع) و خلیفه دوم وجود نداشته است.

  • سارا سجادی