زنان منتظر در جهان معاصر
زنان منتظر در جهان معاصر
اشاره:
از طرفی مقوله انتظار فرج، در روایات معصومین، راهبرد عصر غیبت شمرده و از طرف دیگر، نقش زنان به عنوان نیمی از جامعه اسلامی و شیعه، غیر قابل انکار است. آنچه در ذیل میخوانید گفتاری از استاد میرباقری برای تبیین جایگاه و مسئولیت زنان منتظر در عصر غیبت با توجه به تهاجم فرهنگ غرب میباشد که توسط ایشان مورد دقت و باز کاوی قرار گرفته است.
ضرورت هدف گذاری صحیح برای بانوان منتظر
برای اینکه بتوانیم الزامات انتظار را در حوزه مسئولیت و مأموریت جامعه بانوان درک کنیم، باید به چند نکته توجه نمود. نخست آنکه ما چه اهدافی را در انتظار ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف) دنبال میکنیم، چرا که مأموریت ما به اندازه هدف ماست؛ اگر هدف ما کوچک تعریف شد، مسئولیت و مأموریتهای ما هم مسئولیتهای کوچکی خواهند بود. ولی اگر هدف بزرگی را در نظر گرفتیم، به همان اندازه، مأموریتی که بر دوش ما است، تعریف جدیدی پیدا میکند. برای پیبردن به این مقصود باید دید، که در عصر ظهور اتفاق خواهد افتاد، چه گسترهای دارد؟ آیا در عصر ظهور، تنها حوزه زندگی خصوصی و شخصی انسانها متحول شده و معنویّت در زندگی خصوصی انسانها وارد خواهد شد. در این صورت، انتظار فرج، تلاش برای ایجاد یک تحول معنوی در حوزه زندگی خصوصی افراد است. ولی اگر آن دگرگونی، یک فراگیر در حوزه زندگی خصوصی و اجتماعی انسانها در مقیاس جامعه جهانی است و انقلابی در مجموعه حیات بشر اتفاق میافتد، مسأله به گونهای دیگر است.
انتظار یعنی حرکت در مسیر تحول جهانی
در حیات طیّبهای که ما مدعی وقوع آن در عصر ظهور هستیم، کلّ جامعه جهانی به مرحله جدیدی از حیات، زندگی، احساس، درک و مطالبه میرسد. در این صورت، مراد از انتظار، حرکت در مسیر چنین تحوّل عظیمی است، طبیعتاً در هر حوزهای که بخواهیم اقتضائات این انتظار را دنبال کنیم، باید برنامهای برای دگرگونی همه جانبه تنظیم کنیم. زیرا معقول نیست که انسان منتظر، در انتظار یک تحول عظیم و همه جانبه در همه عرصههای جهان باشد، ولی اقداماتش معطوف به حوزه خصوصی و زندگی شخصی خودش شود، البته در این میان، حتماً باید خودسازی کنیم و برای تحقّق ظهور، گسترش و بسط ولایت الهی در حیات خودم، باید مناسبات و اقتضائاتش را در زندگی خصوصی خود ایجاد کنیم. اما باید دانست مأموریت ما گستردهتر از ایجاد یک دگرگونی در حوزه زندگی خصوصی است. بلکه باید متناسب با تصویری که از عصر ظهور داریم، یک تغییر همه جانبه در زندگی خصوصی و اجتماعی ایجاد و آن را دنبال کنیم.
مروری بر شکلگیری و تسلط فرهنگ ضد دینی غرب
آنچه در غرب اتفاق افتاده، یک تحوّل همه جانبه در زندگی اجتماعی و خصوصی انسانها بر محور ارزشهای بنیادین حاکم بر جریان تجدد در غرب است.
ارزشهایی که تمدن جدید غرب بر محور آن شکل گرفته، عبارت است از انسانمحوری، آزادیهای فردی و اجتماعی، البته از نوع آزادی از تقیّدات معنوی و امثال آن. دانشمندان غرب بر محور این ارزشها، فلسفه، دانش، علم، عقلانیّت، تکنولوژی و فناوری را تولید و انقلاب علمی و صنعتی ایجاد کردند؛ آنها همه ساختارها و حتی مفاهیمی را که در زندگی اجتماعی انسانها جاری است، تحت تأثیر همان مفاهیم ارزشی خودشان بازتولید و در جهان منتشر کردند به طوری که شما الآن به هر زاویهای از زوایای زندگی خودتان که بنگیرید حتی زندگی مسلمانها و موحدین و شیعیان ـ به روشنی میبینید که تحت تأثیر آن فرهنگ هستند. الآن الگوی خوراک و پوشاک و مسکن ما به شدت، تحت تأثیر آن موج جهانی است؛ حتی نحوه رضایتمندی ما از زندگی دقیقاً بر محور طراحی و مدیریت غرب بعد از رنسانس، شکل گرفته است. بنابراین میبینید که آنها ارزشهای خودشان را به نوع زندگی ما و به ارزشهایی تبدیل کردند که ما در عرصه زندگیمان به آن پایبند هستیم. حتی شرافت و تحقیر انسان بر مبنای آنها تعریف میشود.
آنها نه فقط ارزشها، بلکه حتی ذائقه و ذهنیت ما را هم تغییر دادند؛ الآن بسیاری از چیزهایی که در ذهن ما ارزش دارد، ارزشهایی است که بعد از رنسانس تولید و بعد در جامعه جهانی گسترش داده شده و هم اکنون الآن هم دنبال گسترش بیشتر و جهانی سازی همان ارزشها هستند.
بعد از ماجرای ۱۱ سپتامبر ـ که غرب یک جنگ نظامی تمام عیار را علیه دنیای اسلام شروع کرد ـ متفکرین غرب نامه نوشتند و از اقدامات نظامی بوش دفاع کردند، چرا که استدالال آنها این بود که ما باید ارزشهای امریکایی را در جهان، تعمیم و توسعه بدهیم و در همین راستا اگر جایی هم لازم باشد برای گسترش این ارزشها جنگ نظامی به راه میاندازیم. از نظر آنها حتی جنگیهای نظامی ـ که به کشتارهای جمعی بر اساس استفاده از سلاحهای غیر متعارف، مثل سلاح شیمیایی و اتمی منتهی بشود ـ کاملاً امری اخلاقی است.
غربیها به شدت دنبال این مطلب هستند که ارزشهای خودشان را در همه عرصههای زندگی ما وارد کنند حتی در تعیین رنگ لباس، مدل راه رفتن، مدل درست کردن مو و آرایش ظاهری، اما باید بدانیم آنها وقتی میتوانند مدل لباس یک جوان، یا زیباشناسیای که از نوع آرایش شخصی یک نفر را تغییر دهند که قبلاً فکر و روح او را تصرف کرده باشند.
از این گستردهتر مدلهایی است که برای زندگیِ ما درست کردهاند. فرض کنید مدل مطلوبی که بانوان باید در زندگی اجتماعی خودشان دنبال کنند، چه مدلی است؟ چقدر باید درس بخوانند و چگونه درس بخوانند؟ اشتغال و پوشششان چگونه باید باشد؟ ارتباطشان با اقشار دیگر چگونه باید تعریف شود؟ روابط عاطفی و فیزیکیشان با مردها چطور باید باشد؟
سیاستمداران غربی، همه اینها را ارزش سازی و به جامعه جهانی منتقل کردهاند و الآن بسیاری از چیزهایی که ما ارزش میدانیم همان بازتولید شده ارزشهای محوری در حوزه حقوق بانوان است. آنها ارزشها را به حقوق، ساختارهای اجتماعی، هنر و زیباشناسی و زیباپسندی و امثال اینها تبدیل کردهاند؛ حتی نوع تحصیل بانوان دنیای اسلام نیز بر این محور استوار شده است. باید بدانیم اصلاً مسئله این نیست که بانوان تحصیل کنند یا نه؟ معلوم است که عالِم و آگاه بودن، خوب است؛ اما مسئله این است که نگاه ما به علم، تعلیم و تعلّم و نیز مأموریت ما در حوزه آگاهی یافتن، آموزشها و به کارگیریِ این آموزشها و حرفهها در زندگی اجتماعی و فردی، تابع یک سری ارزشها و به تبع آن، برنامهریزی خاصی است که تمام آن مبتنی بر فرهنگ مدرن غرب است.
لزوم انتظار برنامهریزی شده
- ۰ نظر
- ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۴