یاوران حضرت مهدی عجل الله

فرهنگ ظهور و مهدویت و یاوران واقعی حضرت (الهم عجل لولیک الفرج)

یاوران حضرت مهدی عجل الله

فرهنگ ظهور و مهدویت و یاوران واقعی حضرت (الهم عجل لولیک الفرج)

یاوران حضرت  مهدی  عجل الله

بسم الله الرحمن الرحیم
مطالب این سایت با هدف تعجیل در ظهور منجی عالم بشریت حضرت صاحب الزمان (عج) و فرهنگ ظهور بوده راه اندازی شده و انتشار مطالب آزاد میباشد با ذکر یک صلوات جهت تعجیل در ظهور آقا امام زمان .
باتشکر

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
نویسندگان
طبقه بندی موضوعی

۵۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام زمان» ثبت شده است

اندیشه مهدویت از نگاه امام باقر(ع)

سارا سجادی | يكشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۲۴ ق.ظ

اندیشه مهدویت از نگاه امام باقر(ع)

امام باقر

چکیده
این نوشتار تأملی در چگونگی طرح آموزه‌های مهدویت از سوی امام باقر(ع) و کیفیت ارائۀ معارف مهدوی از سوی ایشان است؛ بیاناتی که با توجه به اهداف کلی دعوت دینی، فرصت ویژۀ صادقین در آموزش معارف دینی، نیازهای عصر سقوط امویان و ظهور عباسیان شکل گرفته است.
بررسی محورهای مورد تأکید در این بیانات و تأمل در نسبت آن‌ها با اهداف کلی و نیازهای هر عصر می‌تواند از یک‌سو طرح کلانی را نشان دهد که در این شکل از تعلیم و تربیت تعقیب شده است و از سوی‌دیگر، تأثیر تربیتی و اخلاقی هر یک از آموزه‌های مهدوی را نمایان‌تر کند.
این پژوهش بر تحلیل محتوایی روایات صادره از امام باقر(ع) تکیه دارد و می‌کوشد با توجه به شرایط عصر صدور، آثار آموزه‌های مهدوی بر شیعیان را معلوم نماید؛ از این‌رو با تعیین محورهای مورد تأکید در سخنان آن امام، همراه با ارائه نمونه‌ای از آن و تأمل در نسبت این سخنان با شرایط مخاطبان، تلاش دارد به حکمت و جهت طرح هر یک از آموزه‌ها دست یابد. ارائۀ نمونه از سخنان امام باقر(ع) در این نوشتار با توجه به توضیحات مقالات پیشین، محدودتر بوده و کثرت روایات آن حضرت ما را ناچار از گزارش کلیات و پرهیز از ذکر جزئیات کرده است. از پیش‌فرض‌ها و روش‌های این مجموعه مقالات، پیش‌تر در نوشتاری دیگر گفت‌وگو کرده‌ایم.
مقالۀ حاضر، روشنگر این سخن است که تعلیم آموزه‌های مهدوی در این برهه از تاریخ ائمه(ع) افزون بر ارائۀ معارف مهدوی و آخرالزمانی به نکاتی مهم در تربیت مخاطبان توجه دارد و نوعی زمینه‌سازی برای جلوگیری از آفات بحث مهدویت و جلوگیری از انحرافات را متناسب با عصر ائمۀ نخستین دنبال می‌کند.


دریافت این مقاله به صورت PDF ، لینک کمکی


مقدمه

با مرگ عبدالملک بن مروان و حجاج بن یوسف، خشونت و اقتدار حکومت بنی‌امیه کاهش یافت. آغاز امامت حضرت باقر(ع) هم‌زمان با این ایام بود که فشارها و سخت‌گیری‌ها کاهش یافت و امکان مناسب‌تری برای فعالیت‌های آموزشی فراهم آمد. با آغاز حکومت عمر بن عبدالعزیز و تا زمان قدرت گرفتن هشام بن عبدالملک، برخورد با شیعیان شکلی آرام‌تر به خود گرفت و امکان فعالیت تربیتی و آموزشی برای امام باقر(ع) فراهم شد. بدین ترتیب، حرکت تربیتی‌ای که با امام سجاد(ع) آغاز شده بود در عصر امام باقر(ع) فرصت مناسبی برای توسعه و تعمیق خود یافت.
اولین استفاده از این آموزه را در فرقه کیسانیه می‌توان ردیابی کرد (نوبختی، 1404: 26). پس از آنان، اولاد عباس نیز مدعی وصایت شدند (همو: 30 - 36) و با انتخاب القاب حضرت مهدی(عج) برای خود، راه تازه‌ای برای سوء استفاده از گرایش‌ها و باورهای مردم آزمودند؛ راهی که بعضی از نوادگان امام مجتبی(ع) نیز در مقابله با عباسیان در پیش گرفتند (بلاذری، 1394: ج3، 78؛ اصفهانی، 1385: 217).
ضعف حکومت اموی و کم‌ شدن فشارها این امکان را برای امام باقر(ع) فراهم کرد که فعالیت‌های گسترده‌ا‌ی را در عرصه آموزش سامان دهد. مدرسه امام باقر(ع) موفق به تربیت نسل تازه‌ای از دانشمندان شیعه، متناسب با نیازهای عصر جدید شد؛ عصر پرسش‌ها و شبهات؛ پرسش‌هایی که در بستر ضعف فرهنگی مسلمانان می‌رویید و از چالش اندیشه‌ها و فرهنگ‌های مسلط آن روزگار با فرهنگ مسلمین تغذیه می‌شد.
عصر امام باقر(ع) آغازی بر دورۀ شکوفایی فوق‌العادۀ جامعۀ شیعه است. پیامبر(ص) 
او را باقر العلوم نامید؛ از این‌رو که او به سبب نیاز آتی در رویارویی با اندیشه‌های یونانی، 
ایرانی و... به آموزشی متفاوت از علوم انبیا روی آورد؛ او آن‌چه را که رسول آورده بود می‌شکافت، لایه‌های تازه‌ای از علم دین را عرضه می‌داشت، پاسخ‌هایی را که جامعۀ اسلامی به آن نیاز داشت از عمق پیام رسول استنباط کرده و راه وصول به این همه را نیز به حاملان علم شیعه می‌آموخت.
آموزه‌های اولیۀ اسلام در برابر اندیشه‌های ساده مشرکان و حرف‌های نه‌چندان پیچیده اهل کتاب عرضه شده بود. اما اکنون اندیشه‌های عمیق یونانی و ایرانی و پیام‌های رمزآلود هندی در برابر اندیشه اسلامی رخ می‌نمود و تبیینی تازه و ژرف‌اندیشی متفاوتی در اندیشه‌های الهی را نیاز داشت.
اگرچه اندیشه اسلامی ظرفیت پاسخ‌گویی به همه نیازها تا روز قیامت را دارد، ولی این اندیشه به صورت لایه‌لایه عرضه شده و برای رسیدن به عمقی بیشتر، شکافندۀ علمی چون امام باقر(ع) را طلب می‌کرد.
باقر العلوم(ع) به لایه‌های زیرین اندیشه اسلامی پرداخت و در تمام عرصۀ فقه _ از عقاید و معارف تا اخلاق و احکام _ به نوآوری پرداخت. در عرصۀ عقاید و معارف، نه‌تنها اعتقادات ناب دینی را تبیین کرد، بلکه به توضیح لایه‌هایی از معارف دینی اقدام کرد که پاسخ‌گوی نیاز این دوره بود.
کلامی که در آموزش‌های امام باقر و فرزندش(ع) القا می‌شد، همانند آموزش‌های رسول‌خدا(ص) و جانشینان او رکنی از تربیت دینی است و نوعی حرکت فکری و روحی را برای افراد به ارمغان می‌آورد. اما در عصر صادقین(ع) اصول و قواعد این اندیشه و استدلال‌های ظریف و دقیقی که در ورای تک‌تک مفاهیم و گزاره‌های دینی نهفته است، آموزش داده می‌شد. این آموزش‌ها ذهن شاگردان را سازمان می‌دهد؛ ذهنیّتی که به آنان امکان پاسخ‌گویی به هر شبهه تازه را فراهم می‌آورد. این ذهنیّت حاصل نوع آموزشی است که در آن، فرد با تمامی وجود درگیر سؤالات اساسی شده و حرکت فکری خود را با پرسش‌های دقیق آغاز می‌کند. در این روش پیش از ارائه پاسخ، ذهن‌ با پرسش و درگیری با موضوع آماده شده و مطالب بی‌محابا به ذهن مخاطب ریخته نمی‌شود.
در آموزش‌های صادقین(ع) توجّه به آموزش اصول و قواعد اندیشه دینی و استدلال‌ها و حکمت‌ها برجستگی خاصی دارد. در این شیوه، نه‌تنها ظرایف و لطایف قرآنی و روایی آموخته شده، بلکه چگونگی تحصیل این نکات نیز توضیح یافته است (نک: مشرق موعود، ش22).
این آموزش‌ها همراه با فضای باز گفت‌وگوی با استاد، استفاده از شیوه کارگاهی جدل و نقد شیوه استدلال شاگردان، به تربیت رجالی می‌انجامد که در برابر هر حریفی و در هر عرصه‌ای توان مقابله دارند و قدرت کلام را در دو چهره تبیین‌گر و مدافع به رخ می‌کشند (برای نمونه نک: کلینی، 1407: ج1، 13، 87 و 172؛ صدوق؛ 1398: 220؛ کشی، 1409: 256 و 266). شاگردان گاه با حضور در مواجهۀ امام با صاحبان مذاهب و فرق می‌توانند در شیوه و محتوای مباحث کلامی نکات بسیاری بیاموزند (کلینی، 1407: ج1، 72 و 78).
در این جایگاه استاد به جای درگیری مستقیم خود با صاحبان شبهه و سؤال، می‌تواند شاگردان را به رویارویی با آنان بفرستد و خود تنها مشکل‌گشایی کرده و در حل دشواری‌ها از شاگردان خویش پشتیبانی کند. شاگردان نیز در صحنه عمل با مشکلات و پرسش‌های واقعی آشنا شده و توانمندی‌هایشان محک می‌خورد.
در بررسی روایات صادقین(ع) باید به تفاوت‌های عصر این دو امام نیز توجه داشت. امامت حضرت باقر(ع) در دوره فتور حکومت اموی است و دلیل چندانی برای تقیه نیست، اما امام صادق(ع) با آخرین خلیفه مقتدر اموی _ یعنی هشام بن عبدالملک _ و با دو خلیفه خون‌ریز عباسی، ابوالعباس سفاح و منصور هم‌عصر است. فضای گفت‌وگوی حضرت صادق(ع) آکنده از حساسیت حکومت‌هاست و پیچیده‌گویی و تقیه لازمۀ ادامه حرکت شیعی در این دوره‌ها به شمار می‌رود.
تفاوت دیگر در قلّت و کثرت شیعیان است. اصحاب امام باقر(ع) جمعی محدودتر ولی خالص‌ترند، اما عصر امام صادق(ع) دورۀ پرشماریِ شیعیان و همراه شدن با ناخالص‌ها و ناخالصی‌هاست. همین نکته موجب می‌شود فهم سخنان امام صادق(ع) محتاج به دقت‌ها و ظرافت‌های بیشتری باشد.
آخرین تفاوت در پدیدار شدن آل‌عباس است؛ قدرت‌طلبان تازه‌ای که با آل‌علی(ع) نسبتی نزدیک دارند و از بسیاری از اسرار باخبرند. اینان از معارف شیعی آگاهند و آمادۀ سوء استفاده از هر آموزه‌ای به‌ویژه آموزه‌ مهدویت هستند. توجه به حضور و حساسیت عباسیان در فضای صدور یا تدوین کتب حدیث می‌تواند به تحلیل‌های متفاوتی بینجامد. باید به این نکته توجه داشت که عباسیان و داعیان از اواخر دوره حضرت امام باقر(ع) کار خود را آغاز کردند؛ حرکتی که در دوره امام صادق(ع) به بار نشست.
در ادامه به محورهای سخنان امام باقر(ع) دربارۀ آموزه‌های مهدویت اشاره می‌کنیم و بر نکات پرتکرار و متفاوت در هر یک تأکید خواهیم کرد. فراوانی روایات صادقین(ع) سبب می‌شود برای تنظیم مناسب‌تر به دسته‌بندی محتوایی تازه‌ای بر اساس مقطع زمانی مورد توجه در کلام روی آوریم.
مأخذ و مرجع اصلی در این بخش، کتاب معجم احادیث امام مهدی(عج) است که به شمارۀ صفحات آن در میان پرانتز اشاره شده است. تقریباً تمامی روایات امام باقر(ع) در جلد چهارم و بخش کوچکی از روایات در جلد پنجم این کتاب قرار گرفته است. البته روایات تفسیری امام باقر(ع) در حوزه مهدویت در مجلدی مستقل و در کنار سایر روایات تفسیر ائمه اطهار(ع) گردآوری شده است.

محورهای بحث در سخنان امام باقر(ع)

1. تولد، نام و نسب، ویژگی‌ها
امام باقر(ع) در چند روایت از مخفی بودن ولادت امام مهدی(ع) سخن گفته‌ (337 - 340) و در تعدادی از روایات به توصیف ظاهری امام مهدی(عج) پرداخته‌اند ( 351 - 355). در روایات امام باقر(ع) کمتر به نام مهدی(ع) اشاره شده و حتی در مواردی، اجتناب امام از ذکر نام ایشان مشهود است (341 و 351).
در یک روایت از درج امام و عملکرد او در پیمان و میثاقی خبر داده که از همگان گرفته شده است؛ میثاق مندرج در آیه 172 سوره اعراف (377). در روایتی دیگر نیز به ویژگی مشهور مادر امام مهدی(عج) اشاره شده است: ابن سیدة الإماء فرزند سرور کنیزان (357).
تأکید بر مخفی بودن ولادت مهدی(عج) دو اثر در شیعه داشته است؛ اول، آمادگی برای چنین شرایطی و دور ماندن از شک و تردید؛ دوم، در اختیار گذاردن علامتی برای تشخیص درست تا جایی که مدعیان حتی در ادعای مهدویت موسی و اسماعیل _ فرزندان امام صادق(ع) _ نتوانستند موفقیت چندانی به دست آورند.
توصیف ظاهری مهدی(عج) و خبر دادن از ویژگی مادر او، در خود تأکیدی بر قطعیت موعود و همچنین احاطه امام باقر(ع) دارد و جایگاه او را بر مخاطب معلوم می‌کند. این توصیفات می‌تواند علامتی را نیز در اختیار مخاطبان و آیندگان بگذارد.
روایت به قرار گرفتن مهدی(عج) در مضمون میثاق توحید و ربوبیت، و درج امامت در مضمون توحید اشاره دارد و این‌که ادامه توحید و حاکمیت پروردگار، پذیرش امامتی است که روشنگر حکم پروردگار در تمامی حادثه‌هاست.

2. غیبت
توجه به حکمت غیبت در روایات بسیاری دیده می‌شود. در این روایات از ترس از کشته‌شدن (346)، بیعت نکردن با گردن‌کشان زمانه (348)، تحول در روحیۀ حاکم بر جامعه (399 - 402)، غربال شدن (319 - 321) و همچنین نیاز به طی شدن دوره‌هایی در جامعه انسانی و حصول برخی تغییرات (319 - 321، 399 - 402 و...) به عنوان دلایل غیبت نام برده شده است. همچنین در قالب بیان آثار غیبت نیز به نکاتی اشاره شده ( 348 - 350) که می‌توان از آن به عنوان بخشی از حکمت‌های غیبت یاد کرد.
امام در این سخنان از یک‌سو تداوم امامت آشکار را ناممکن و از سوی دیگر غربال شدن شیعیان و حصول نوعی بلوغ اجتماعی را لازمه قیام و ظهور امام دانسته است.
این بیانات، عقلانیت غیبت را روشن می‌کند و اشاره به حرکت‌هایی دارد که برای رسیدن به ظهور و قیام باید شکل گیرد. توضیح وجهۀ عقلانی غیبت، شبهه‌ها را می‌زداید و افق پیش روی فرد و جامعه شیعه را روشن می‌کند. این بخش از سخنان حضرت باقر(ع) به نکات ظریفی نیز اشاره دارد که باید در بحثی مستقل به آن پرداخت.
انحراف دیگری که در این کلمات مورد توجه خاص قرار گرفته، بحث تعیین وقت برای ظهور است. در این روایات، هر گونه وقت‌گذاری به صراحت باطل به شمار آمده و گویندۀ چنین سخنی تکذیب شده است (393 به بعد). فراهم آمدن شرایط ظهور حجت‌خدا وابسته به پایمردی مؤمنان و تحول در فضای فکری مردم است و برای چنین اموری نمی‌توان وقت تعیین کرد.
در برخی روایات معتبر، از سال هفتاد به عنوان موعدی خبر داده شده که خداوند برای زمان حکومت ائمه(ع) تعیین کرده بود، اما با کشته‌شدن امام حسین(ع) پروردگار بر اهل زمین غضب کرد و آن را تا سال صد و چهل به تأخیر انداخت. این موعد نیز به سبب کشف اسرار ائمه از سوی یاران ایشان منتفی شد و خداوند پس از آن در نزد ائمه(ع) زمانی را برای حکومت تعیین نکرد.
این سخن را با مروری بر تاریخ ائمه نیز می‌توان تأیید کرد؛ زیرا حرکت اجتماعی شیعه پس از رسول‌خدا(ص) بعد از وقفه‌ای که با تسلط اولیه بنی‌امیه حاصل شد، روندی صعودی داشت و تأمل در شرایط اجتماعی جامعه شیعه نشان می‌دهد که تداوم حرکت حسینی می‌توانست با داشتن مهلتی بیشتر برای رشد به قیام بینجامد که با کوتاهی و بی‌مهری یاران و خشونت دشمنان سرانجامی نیافت.
پس از امام حسین(ع)، امام سجاد(ع) آغازگر حرکتی تازه بود که در طول ده‌ها سال به گستردگی و وسعتی خاص رسید (کشی، 1409: 123). این حرکت با فترت و زوال بنی‌امیه فرصتی استثنایی یافت، اما سستی یاران امام در پایبندی بر توصیه اکید آن حضرت بر تقیه، موجب شد حرکت شیعی گرفتار محدودیت‌های حاکمان و طمع‌ورزی دوستان شده و راه بر تشکیل حکومت ولایی بسته شود. شرایط تازۀ دیگر با تعیین زمانی برای قیام همراه نبود و همه چیز موکول به پایمردی مؤمنان و تغییر ذهنیت مردم شد.
این منطق است که روایات دیگر حضرت باقر(ع) دربارۀ بی‌فایدگی قیام‌های پیش از 
ظهور را توضیح می‌دهد. امام به برخی یاران خویش فرمان خانه‌نشینی و همراهی نکردن با کسانی را می‌دهد که به قیام مسلحانه علیه حکومت برمی‌خیزند. امام نه‌تنها این تحرکات را بی‌فایده می‌داند، بلکه از بی‌پایگی و بی‌هدفی افرادی از خاندان خبر می‌دهد که اقدام به قیام می‌کنند. 
منع از همراهی با قیام‌های بی‌سرانجام همراه با تأکید بسیار بر انتظار فرج و نشان دادن رفتارهای درست در عصر غیبت است (322، 323، 325، 328 - 331، 316، 326 و 327). امام باقر(ع) تصویری عمیق از مفهوم انتظار فرج می‌نمایاند که در آن انتظار، بخشی از دین است، نه صرف حالتی در روح و روان مؤمن. انتظار به مثابه آمادگی و آماده‌سازی شرایط برای ظهور، مهم‌ترین عمل در عصر غیبت به شمار می‌رود؛ عملی که خود فرجی است برای مؤمن در رسیدن به هدف و سطحی متفاوت در زندگی که خود از هر پیروزی و فرجی مهم‌تر است.
آموزش این نکته که اگر انتظار فرج به معنای نارضایتی از شرایط سخت و ابتلائات 
عصر غیبت باشد، نوعی دنیاطلبی را در خود دارد و اگر مؤمن خود را در چنین شرایطی 
متضرر احساس می‌کند، در حقیقت نقش خویش در این دنیا و اهمیت ابتلا و غربال شدن‌ها (طوسی، 1411: 339؛ نعمانی، 1397: 213؛ کلینی، 1407: ج1، 370) را نیافته که اگر کسی 
با دوری از محضر معصوم بتواند فشارهای فکری، روانی و اجتماعی را تحمل کرده، به آمادگی و آماده‌سازی ادامه دهد، برتر از کسانی است که محضر امام را درک می‌کنند و در رکاب او می‌جنگند.
یکی از شیوه‌های بیان معارف مهدوی، اشاره به سنت‌هایی است که هم‌سان با پیامبران الهی در حق امام مهدی(عج) نیز جریان یافته است (357 و 359 - 363) که از ظرافت‌های این شیوه، در مقالۀ پیشین سخن گفته شد (نک: مشرق موعود، ش27: 5-25). امام باقر(ع) در چند روایت به سنت‌هایی اشاره دارد که هم‌سان با پیامبرانی چون موسی، عیسی، یوسف، یونس(ع) و محمد(ص) در حق امام مهدی(عج) نیز جاری شده است (برای مطالعۀ کامل‌ترین بیان در این‌باره، نک: صدوق، 1395: ج1، 327).
امام باقر(ع) برخی نکته‌های عصر غیبت را همانند سایر معصومین(ع) تکرار می‌کند: اصلاح امر مهدی(عج) در یک شب (357 و 446) و همچنین شهادت بر امامت آن حضرت، توسل به او و دعای برای او (19 - 24) که پیش‌تر از آثار این بیانات گفتیم. 

3. عصر نزدیک به ظهور
در کتب روایی شیعه و اهل‌سنت روایات بسیاری می‌توان یافت که از اوضاع روزهای آینده خبر می‌دهند؛ روایاتی که از آن‌ها به روایات ملاحم و فتن تعبیر شده و مؤلفان بسیاری به تصنیف پیرامون آن‌ها پرداخته‌اند.
بخش بزرگی از این روایات وضعیت زمانی مشخصی نسبت به قیام مهدی(عج) ندارند، اما بخشی دیگر از عصری خبر می‌دهند که به قیام مهدی(عج) می‌انجامد. روایات اخیر، بخش مهمی از آموزه‌های مهدوی را تشکیل می‌دهد.
این روایات در حقیقت گزارشی از وقایعی است که پیش از ظهور حجت خدا رخ خواهند دارد؛ وقایعی که با رخ‌ دادن آن‌ها می‌توان ظهور امام مهدی(عج) را توقع داشت و علایم ظهور به شمار می‌روند.
از بیان علایم ظهور توسط ائمه(ع) هم مصون‌سازی مسلمانان نسبت به جریان‌های انحرافی حاصل می‌گردد و هم احاطه و جایگاه امامان شیعه گوشزد می‌شود. این علایم گاه در آسمان و زمین و خارج از فضای اجتماعی، و گاه حادثه‌هایی اجتماعی هستند. پرتکرارترینِ علامت‌های دسته اول در منقولات حضرت باقر(ع) ندای آسمانی است؛ ندایی که مهدی(عج) به همگان معرفی می‌شود و آغاز قیام او را اعلام می‌کند و برای هیچ کس تردیدی باقی نمی‌گذارد (317، 362، 367، 382، 427، 429 _ 431 و433).
این بیانات افزون بر ارائه علامتی مطمئن و حتمی برای ظهور، راه را بر مدعیان مهدویت می‌بندد؛ زیرا ساختن صیحه‌ای آسمانی که در گوش همه نشسته و برای همگان مفهوم باشد، حتی امروزه نیز خارج از اختیار آدمی است.
داعیان عباسی در دوره امام باقر(ع) کار خود را آغاز کردند و سوء استفاده از مفاهیم مهدوی، از جمله آموزه‌هایی است که در تبلیغات عباسیان مورد توجه خاص بود. استفاده از برخی القاب مهدی(عج) مانند سفاح، منصور و مهدی برای سلاطین عباسی حکایت از این توجه دارد. ارائه علایمی تقلید و جعل نشدنی می‌تواند دست مدعیان را در فریبکاری ببندد و شیعیان را با نشانه‌هایی همراه کند و تشخیص حق و باطل را سهل نماید.
در منقولات امام باقر(ع) از میان علایم اجتماعی، خروج سفیانی بسیار مورد توجه است. نام، مشخصات ظاهری (418)، نقطه آغاز حرکت (362)، درگیری‌های پیش از آن (416، 405، 315، 384، 385، 390)، مدت حکومت (419) و همچنین حوادثی توصیف شده است که برای او و سپاهش رخ خواهد داد (422). در این کلمات، امام باقر(ع) بر حتمیت قیام سفیانی تأکید شده (423) و خروج او را در سال قیام قائم (417) و پیش از حدوث آن گفته است (384 و 413).
واژه «سفیانی» برگرفته از کنیه ابوسفیان _ بزرگ بنی‌امیه _ است و از انتساب دشمن بزرگ مهدی(عج) به این خاندان خبر می‌دهد. این واژه در عصری که حکومت در اختیار آل‌امیه است، به نوعی مربوط کردن جریان شیطانی سفیانی به حکومتی است که بر تخت حکومت مسلمین نشسته است. توجه خاص امام باقر(ع) به سفیانی و داستان او می‌تواند تأکیدی بر تقابل خاندان و جریان اموی با اسلام، پیامبر و حرکت او باشد.
برخی دیگر از علایم ظهور مانند قتل نفس زکیه (447)، اختلاف میان فرزندان عباس، خروج یمانی و همچنین برخی علامات نجومی(379 و 389) در منقولات از امام باقر(ع) وارد شده‌اند (425، 447، 405 و 406) (برای مطالعۀ برخی علایم دیگر، نک: نعمانی، 1397: 262 به نقل از امام باقر(ع) و نیز مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1428: 405، 315، 390، 345، 346 و 362). اما در روایات به جای مانده از حضرت باقر(ع) خبر چندانی از دجال دیده نمی‌شود و تنها در یک نقل به محل خروج دجال اشاره شده است (ج5، 5).
در منقولات امام باقر(ع) از ظهور پرچم‌های سیاه (نشانه عباسیان) در حمایت از مهدی(عج) خبر داده شده است (409 - 411) که پیش‌تر از شبهۀ اعتبار این روایات و خدشه در منبع آن، یعنی کتاب فتن ابن‌حماد سخن گفته شد.

4. ظهور و وقایع هم‌زمان با آن
توصیف هنگامه ظهور، مضمون بخشی از روایات امام باقر(ع) است. خروج قائم در روز عاشورا رخ خواهد داد (451 و 453) و یارانی به تعداد سربازان رسول‌خدا(ص) در بدر خواهد داشت که از مناطق مختلف دنیا گرد او فراهم می‌آیند (445 و 449).
آری، او آغاز دوبارۀ بدر اسلام و منتقم عاشوراست و هر کس می‌تواند با انتظار مصلحانه این امید را در دل بپروراند که در محضر او و در رکابش حاضر شود و حجاب زمان و مکان مانع از حضور و همراهی نخواهد شد. این سپاه، همان سپاه بدر محمد(ص) است که بازگشته و آن‌چه ناتمام مانده بود را تمام می‌کند.
در مکه خطبه خوانده، حرکت خود را آغاز می‌کند؛ پرچم، سلاح، کلاه‌خود و سپر رسول خدا(ص) را به همراه دارد و پیمان‌نامه‌ای از جانب او. کنار کعبه، میان رکن و مقام با او بیعت می‌شود( 364 - 367) و با ندای آسمانی و معرفی او با نام و نام پدر، جای شبهه برای کسی باقی نمی‌ماند (367 و... ). او عصا و سنگ موسی (369 و 373) را به همراه دارد و سنت‌هایی از انبیا در حق او نیز جاری است (359 - 363).
او با نام رسول خدا و با همان پرچم، سیره و سلاح او بازگشته است. او ادامۀ انبیاست، و با ابزارها و سنت‌های آنان همراه است. در تأیید او آسمان به زمین متصل شده و جایی برای شبهه و تردید باقی نمی‌ماند. آن‌که در برابر او می‌ایستد، از حجت بالغه الهی عبور کرده و در برابر آن ایستاده است.
عیسی مسیح(ع) در زمان او به زمین بازمی‌گردد. عیسی(ع) در رکاب مهدی(عج) است و در نماز به او اقتدا می‌کند (499 و 500). در کافی از امام باقر(ع) نقلی وارد شده که در آن از همراهی الیاس پیامبر با مهدی(عج) خبر داده است (439 - 443).
همراهی عیسی(ع) می‌تواند به یک‌دست شدن دو دین بزرگ ابراهیمی اشاره داشته باشد و به این‌که این جنگ میان صاحبان ادیان و مذاهب نیست و حق محض در برابر باطل محض صف خواهد کشید.
امام باقر(ع) در برخی روایات از اوصاف یاران قائم گفته است؛ از شجاعت فوق‌العادۀ آنان (437)، از برادری و رفاقتشان (435) و از مطیع بودن آسمان و زمین و اشتیاقشان بر ایشان (434). یاران قائم همگی در قید حیات نیستند و بسیاری از آنان به دنیا رجعت کرده و در رکاب امام زمان(عج) حاضر می‌شوند (15 و 16).
تصویر یاران قائم به مخاطبان شرایطی را گوشزد می‌کند که با تحقق آن می‌توان به ظهور قائم امید بست. تا این استوانه‌ها بزرگ نباشند، امکانی برای حکومت مهدوی نیست و این بارِ بزرگ بر شانه‌های ناتوان جای نمی‌گیرد. مخاطب با دیدن فاصله‌ خود با این تصویر زیبا، هم راه را می‌بیند و هم دلیل غیبت را می‌یابد و همچنین شوق حرکت را احساس می‌کند.
در نقلی از جابر، امام باقر(ع) شیوه سلام گفتن بر امام مهدی(عج) به هنگام رویت او را به شیعیان آموخته که عبارت آشنایی از زیارات جامعه است (ج5، 17 و 18). سلام بر او صدها سال پیش از تولدش و سلام بر او که توفیقی برای دیدارش نداریم، او را در دل و خیال ما حاضر کرده و با کلماتی زیبا بذر شناخت و احساس را در مخاطب می‌نشاند.

5. جنگ‌ها تا شکل‌گیری حکومت جهانی
شکل‌گیری حکومت جهانی مهدی(عج) با موانعی روبه‌روست که جز با جنگ کنار زده نمی‌شود. یاران شجاع و هم‌دل قائم(عج) که از آسمان و زمین حمایت می‌شوند، در خدمت اویند. در روایات، از مسیر حرکت قائم (455 و 469)، رفتن به سوی قدس (491 و 492)، درگیری‌ها و جنگ‌های او و همچنین پیروزی‌هایی که در انتظار اوست خبر داده شده است(378 و 481)؛ پیروزی‌هایی که با حمایت همان فرشتگان به دست می‌آید که در جنگ بدر مددرسان رسول خدا(ص) بودند (434).
روایات امام باقر(ع) سیره قائم(ع) را همانند سیره رسول‌خدا(ص) دانسته ، اما در همین روایات چند نکته دیده می‌شود که به نظر با سخن فوق هماهنگ نیست:
1. برخی روایات از برخوردهای شدید و متفاوت امام مهدی(عج) خبر می‌دهد (384 و 473 - 480). حتی در روایتی زراره از امام باقر(ع) صراحتاً پرسیده است: «أَ یَسِیرُ بِسِیرَةِ مُحَمَّدٍ(ص)؟» و امام در جواب فرموده: «هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ یَا زُرَارَةُ! مَا یَسِیرُ بِسِیرَتِهِ»‏‏ (نعمانی، 1397: 236).
2. در برخی روایاتِ امام باقر(ع) از تجدید اسلام توسط امام مهدی(عج) و دعوت او به سنت و امری جدید خبر داده شده است (317، 384، 503 - 506)
3. روایتی نیز از امام باقر(ع) نقل شده که سیره قائم(عج) در قضاوت را گاه هم‌سان با پیامبر(ص) و گاه متفاوت با او معرفی کرده است (483).
با دقت در روایات فوق، می‌توان ناهماهنگی ظاهری را برطرف کرد؛ زیرا مراد از تفاوت سیره امام با رسول‌خدا(ص) در برخورد سختی است که او از آغاز با دشمنان خدا خواهد داشت. اما اصول حاکم بر رفتار امام نیز همان است که رسول(ص) به همه آموخته است.
رسول‌خدا(ص) ابتدا به بیان دعوت و اتمام حجت پرداخت و در این راه جز به ملاطفت 
و حوصله راه نپیمود، اما آن‌جا که چیزی جز عناد و دشمنی باقی نماند، او به شکستن توطئه‌ها اقدام کرد. برخوردهای تند امام مهدی(عج) با کسانی است که جز عناد ندارند و جز زبان شمشیر نمی‌فهمند. مروری بر شخصیت سفیانی و دجال این ویژگی در دشمنان امام را نشان می‌دهد.
دعوت با ندایی آسمانی و علایمی آغاز می‌شود که حجت را بر همگان تام و تمام می‌کند. روایات بحث مهدویت، امام را دفع‌کنندۀ شرّ سفیانی و دجال می‌داند، نه آغازگر جنگ با آنان.
روایات دعوت به اسلامی جدید از نکتۀ مخالف با مسلمات قرآنی و روایی سخن نمی‌گوید. دعوت به سنت و اسلام جدید، دعوت به امری متفاوت با سنت و اسلامی است که مردم به آن خو کرده‌اند؛ اسلام و سنتی که گرد و غبار کج‌فهمی و دست‌های دسیسه بر آن آسیب‌ها زده است (برای تفصیل این مطلب نک: کشی، 1409: 138، روایتی طولانی از امام صادق(ع)).
آری، به نظر می‌رسد در نظام قضایی امام مهدی(عج) بر اساس واقع حکم خواهد شد و به امارات و ادله احراز، اکتفا نخواهد گردید و این تمایزی میان نظام قضایی حکومت موعود با نظام قضایی رسول‌خدا(ص) و امیرمؤمنان(ع) است.
در روایتی از حضرت باقر(ع) به شهر کوفه به عنوان محل حضور یا سکونت امام مهدی(عج) پس از قیام اشاراتی شده است (ابن‌قولویه، 1356: 30). البته طبیعی است که محل سکونت امام مهدی(عج) در عصر غیبت مشخص نشده و تنها برخی روایات به محل‌های گوناگونی به عنوان اماکن سکونت یا حضور امام اشاره دارند.

6. حکومت حجت خدا
این وعدۀ مکرر رسول(ص) و جانشینان اوست که مهدی(عج) دنیای لبریز از ظلم و بیداد را به دنیایی سرشار از عدل و داد بدل خواهد کرد (521). حضرت باقر(ع) از عدل او (487، 513 و 514)، تکامل عقل‌ها در عصر او (515 و 516) و از بخشش و عطای او (509 - 511) خبر داده و حکومت باعظمتی (371) را ترسیم می‌کند که بر تمام عالم سیطره داشته (501) و حتی قوای طبیعی نیز مسخّر اویند (517 و 518).
او به حکومت و راهی دعوت می‌کند که برای مردم تازگی خاصی دارد و از اسلامی سخن می‌گوید که با درک دیگران از آن متفاوت است (317، 384 و 503 - 506).
این تصویرها مخاطبان را با حکومت معصوم آشنا می‌کنند و نصاب حکومت در نگاه شیعه 
را آموزش می‌دهند. اگر همت کنیم و زمینه‌ها را فراهم سازیم، ناچار از سعی و خطاهای 
مکرر و تحمل جهل و جور یکدیگر نیستیم و می‌توانیم به چنین اوجی دست بیابیم. این نگاه است که برای عدالت‌ورزی‌های کوچک امثال عمر بن عبدالعزیز حسابی باز نمی‌کند که در چشم شیعه حکومت حقه بسیار فراتر از جلوه‌های کوچکی از عدالت است که گاه در حق یکدیگر روا داشته‌ایم.
رجعت معصومین(ع) از جمله رسول‌خدا(ص)، امام علی و امام حسین(ع) یکی از نکاتی است که در روایات امام باقر(ع) به آن پرداخته شده است (ج5، 7 - 14). در میان این منقولات، روایت عمرو بن ابی‌المقدام از جابر که در دو کتاب تفسیر عیاشی و اختصاص مفید وارد شده، مضمون غریب‌تری دارد (ج5، 9). روایت از 19 سال حکومت قائم، پنجاه سال هرج و مرج پس از وفات او و سپس بازگشت امام حسین(ع) به دنیا و مطالبۀ خون خود و اصحابش خبر می‌دهد و از خون‌ریزی وسیع آن حضرت که بدگمانی مردم و قیام عمومی علیه‌ ایشان را به دنبال دارد. امام حسین(ع) به حرم خدا پناه می‌برد و در فشار شدید می‌میرد. پس از مرگ حسین(ع)، علی(ع) خشمگین از آن‌چه با حسین(ع) کرده‌اند به دنیا بازگشته و تمام دشمنان اهل‌بیت(ع) را می‌کشد و بر تمام زمین حاکم می‌شود. حکومت او سیصد و نود سال به طول خواهد انجامید.
روایت عمرو بن ابی‌المقدام از جابر متن‌های متفاوتی دارد. در نقل غیبت نعمانی هیچ سخنی از سفاح و منصور یا منتصر و از تطبیق آن بر امام علی و امام حسین(ع) نیست. شیخ طوسی نیز در کتاب غیبت به خروج منتصر و سفاح اشاره کرده، ولی از دو امام(ع) نامی به میان نیاورده است. با توجه به فقدان سند در کتاب تفسیر عیاشی و همچنین معلوم نبودن مؤلف کتاب اختصاص نمی‌توان به این دو متن اعتماد کرد.
مضامین موجود در اضافات تفسیر عیاشی و اختصاص بسیار غریب است. این‌که پنجاه سال پس از رحلت قائم، حسین بن علی(ع) بازمی‌گردد و در چنین زمانی طالب خون خود و اصحابش می‌شود و این‌که چنان خون‌ریزی برپا می‌شود که همۀ مردم علیه او قیام کرده و او را تا سرحد مرگ تحت فشار می‌گذارند، این‌که امام علی(ع) به انتقام خون او برمی‌خیزد و با این‌که دوره‌ای بسیار طولانی بر زمین حاکم می‌شود، همگی از غرایبی هستند که پذیرش آن‌ها دشوار است و کمتر مؤیدی نیز بر این مطالب می‌توان یافت.
آری، رجعت امام حسین(ع) در روایت دیگری از امام باقر(ع) پیش‌بینی شده است (ج5، 13) اما این روایت از حکومت بسیار طولانی آن حضرت خبر می‌دهد که کاملاً با روایت عیاشی و اختصاص منافات دارد. افزون بر این، این روایت نیز در کتاب مختصر بصائر الدرجات وارد شده که در مقالات گذشته از ضعف بخشی از مندرجات آن سخن گفته شد.

7. پس از مهدی(عج)
جهان پس از رحلت مهدی(عج) چگونه خواهد بود؟
این سؤالی است که در سخنان حضرت باقر(ع) پاسخی به آن نمی‌توان یافت، مگر در روایتی کوتاه که در آن به وجود قُوّام و جانشینانی برای امام مهدی(عج) اشاره شده است (ابن‌قولویه، 1356: 30).
در پایان، اشارۀ مجدد به این نکته لازم است که از امام باقر(ع) دربارۀ معارف مهدوی، روایات تفسیری بسیاری به جا مانده است. در جلد هفتم کتاب معجم احادیث امام مهدی(ع) 93 روایت تفسیری از حضرت باقر(ع) نقل شده که افزون بر آموزش معارف مهدوی، به ارائه مستندات قرآنی برای این آموزه‌ها پرداخته و شیوه‌های متفاوتی از استنباط و تفسیر را در اختیار گذارده است.

نتیجه
عصر صادقین(ع) فرصتی برای آموزش معارف دینی است که بخشی مهم از آن را معارف مهدوی تشکیل می‌دهد. آموزش این معارف به گونه‌ای است که روش‌های استنباط را نیز می‌آموزد، عمق تازه‌ای از معارف دینی را به مخاطبان معرفی می‌کند و همچنین شیعه را برای دشواری‌های عصر غیبت آماده می‌سازد. عصر امام باقر(ع) زمان آماده شدن برای تهدیدی از سوی یاران دیروز و قدرت‌طلبان امروز است که آماده‌اند با امید به منجی، برای خود پلکانی برای رسیدن به قدرت بسازند. آموزش‌های امام باقر(ع) به شیوه‌هایی ظریف، مخاطب را با علایمی آشنا می‌کند که منحرفان را در هر لباسی بشناسند و خود نیز گرفتار نشوند.

منابع:
_ ابن‌حبان، محمد بن حبان بن احمد، الثقات، تحقیق: محمد عبدالعمید خان، حیدرآباد هند، دائرة المعارف العثمانیة، 1393ق.
_ ابن‌سعد، ابوعبدالله محمد، الطبقات الکبرى، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
_ ابن‌عدی، عبدالله، الکامل فی ضعفاء الرجال، تحقیق و مقابله: سهیل زکار و یحیی مختار غزاوی، بی‌جا، دارالفکر، بی‌تا.
_ ابن‌قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، نجف، دار المرتضویة، 1356ش.
_ اشتهاردى، على‌پناه، مدارک العروة، تهران، دار الأسوة للطباعة و النشر، 1417ق.
_ اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، قم، دارالکتاب، 1385ق.
_ برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، قم، دار الکتب الاسلامیة، 1371ق.
_ بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق: محمدباقر محمودی، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1394ق.

_ حرّانى (ابن‌شعبه)، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، قم، جامعه مدرسین، 1404ق.

_ خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، بی‌تا.
_ راوندى، قطب‌الدین سعید بن هبة‌الله، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدى، 1409ق.
_ صدوق، محمد بن على بن بابویه، التوحید، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1398ق.
_ ، کمال الدین و تمام النعمة، تهران، انتشارات اسلامیه، 1395ق.
، من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1413ق.
_ طوسى، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، تحقیق: خرسان، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1407ق.
_الغیبة للحجة، قم، دار المعارف الاسلامیة، 1411ق.
_ عسقلانی (ابن‌حجر)، احمد بن علی بن حجر، تهذیب التهذیب، بی‌جا، دارالفکر، 1404ق.
_ کشى، محمد بن عمر، رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، مشهد، مؤسسۀ نشر دانشگاه مشهد، 1409ق.
_ کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1407ق.
_ مجلسى، محمد باقر بن محمدتقى، بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1403ق.
_ مروزی، نعیم بن حماد، کتاب الفتن، تحقیق: سهیل زکار، بیروت، دارالفکر، 1414ق.
_ مزی، جمال‌الدین ابو‌الحجاج یوسف، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، تحقیق: بشار عواد، بغداد، بی‌نا، 1406ق.
_ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإختصاص، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، 
1413_ الف.
_ ، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، 1413_ ب.
_ مؤسسة المعارف الاسلامیة، معجم احادیث الامام المهدی، قم: مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1428ق.
_ نسائی، احمد بن علی بن شعیب، کتاب الضعفاء و المتروکین، تحقیق: محمود ابراهیم زائد، بیروت، دارالمعرفة، 1406ق.
_ نعمانی، محمد بن ابراهیم، کتاب الغیبة، تهران، نشر صدوق، 1397ق.
_ نوبختى‏، حسن بن موسى، فرق الشیعة، بیروت، دارالاضواء، 1404ق.


منبع: مشرق موعود، شماره 28، امیر غنوی



منبع: besuyezohur.ir

  • سارا سجادی

آیا دحوالارض روز ظهور امام عصر(ع) است؟

سارا سجادی | سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۳۲ ب.ظ

آیا دحوالارض روز ظهور امام عصر(ع) است؟

دحو الارض

 

ماه ذی القعده نخستین ماه حرام و مقدمه ورود برای ماه ذی الحجه است، روز بیست و پنجم این ماه به نام روز دحوالارض مهمترین اتفاق این ماه است، در این روز صرف نظر از اثبات علمی، مکه نخستین مکانی از زمین است که آشکار شده و زمین از آنجا گسترش پیدا کرده است.

عبارت «ام القری» برای مکه و مادر بودن برای شهرها شاید بدین جهت باشد، در رابطه با این روز آداب و اعمالی وارد شده است. به طوری که روزه در این روز پاداش قابل توجهی دارد. همچنین بر خواندن ادعیه ویژه‌ای تاکید شده که یکی از این ادعیه، ارتباط با واقعه ظهور حضرت مهدی(ع) دارد، در این دعا توصیفاتی است که به بحث مهدویت و گسترش آنچه از مسجدالحرام و مکه صورت می‌گیرد، اشاره شده است.

 

معنی روز دحوالارض

دحوالارض به معنای راه افتادن زمین است و عرب زمانی که کودکش به راه می‌افتد به او دحو می‌گوید، راه افتادن زمین از منظر حیات مورد توجه در این روز است.

آغاز حیات زمین در اینجا به دو معناست: اول اینکه زمین آب را در قسمت‌های مختلف در این روز پذیرفته و این امر موجب حیات او شده است و دوم اینکه به معنای پذیرش رحمت الهی است و برحسب پذیرشی که پیدا می‌کند، آثار جدیدی در او پیدا می‌شود.

با توجه به اینکه روزهایی از سال ایام الله است، قران کریم نیز تعبیری دارد مبنی بر اینکه این روزها را به خوبی یاد کنید همچنین تأکید می‌کند در آیاتی که در روی زمین است، سیر کنید و عبرت بگیرید که نشان می‌دهد علاوه بر توجه به مکان‌ها در مورد احوال زمین نیز است که از هر زمان نیز باید نتیجه‌ای خاص گرفت.

اگر به شب‌های قدر توجه می‌شود باید در نظر داشت که ما باید چه وظایفی داشته باشیم و چه اعمالی باید انجام دهیم، باید نسبت به این ایام خاص، توجهی عمیق و دارای مفهوم داشته باشیم.

همانطور که در روز دحوالارض زمین آشکار می‌شود و حیات پیدا می‌کند ما باید توجه به قیامت داشته باشیم چراکه این روز مترادف با روز قیامت است، اینکه اگر روز دحو الارض روز پهن شدن زمین است. روز قیامت روز جمع شدن زمین است و اگر این روز، روز گستردگی رحمت خداست روز قیامت نیز روز رحمت الهی است.

 

برکات روز دحوالارض

امام رضا(ع) در روایتی می‌فرماید: در این شب حضرت ابراهیم(ع) و حضرت عیسی(ع) نیز متولد شدند و سفارش کردند که هر کس امروز را روزه بدارد، 60 ماه را روزه داشته و روزه و عبادت این شب معادل با عبادت 100سال است و برای روزه داران در این روز هرچه در آسمان و زمین است، استغفار می‌کنند.


دعا برای ظهور حضرت حجت در روز دحوالارض

روز دحوالارض روز حیات زمین است زیرا منشاء آب که مایه حیات است در روز دحوالارض می‌باشد،  باید توجه داشت که آب حیات در منابع روایی تعبیر به امام عصر شده است و آب حقیقی که مایه حیات واقعی زمین است، امام زمان می باشد. بنابراین باید در این روز برای ظهور حضرت حجت دعا کنیم.

این درحالی است که قسمت عمده دعای وارد شده برای این روز در مورد ظهور و قیام امام زمان(ع) می‌باشد. همچنین شرایط ظهور در این دعا به تفصیل بیان شده است.

در این دعا آمده است که خدایا در امروز تمام سختی‌ها را عوض کن و به زیبایی و آرامش تبدیل نما، این سختی در زمان ما دوران غیبت است که از خدا می‌خواهیم آن را به ظهور تبدیل کند، همچنین می‌گوییم که خدایا تو دعوت کننده به سمت حق هستی.

واژه "دَاعٍ" (دعوت کننده) در این فراز از دعا را صفت امام عصر(ع) است، عبارت "دَاعٍ إِلَى کُلِّ حَقٍّ" (دعوت کننده به حق)  توجه خاص به امام زمان(ع) است. این درحالی است که روز دحوالارض روز استغفار نیز است. در تفاسیر آمده است که استغفار ملائکه با ظرفیت انسان حاصل می شود و ظرفیت انسان درحالی کامل می شود که متوجه به انسان کامل که امام زمان(ع) است، باشد.

 

امام عصر(ع) آخرین میثاق قریب الهی است

نخستین میثاق این روز، همان میثاق عهد اَلست است که به میثاق ولایت معروف است. دومین میثاق میثاق انبیای الهی و حضرت رسول است و آخرین میثاق نیز وجود مقدس امام عصر(عج) بیان شده است.

 

شباهت میان روز دحوالارض و گسترش عدل جهانی مهدی(ع)

اگر چه در روز دحوالارض، گسترش زمین از زیر کعبه در جهان ماده اتفاق افتاده است ولی دحو الارض واقعی که گسترش معنویت، عدالت و امنیت است، با وقوع ظهور رخ می‌دهد.

مکه در بعثت پیامبران در گسترش بندگی خدا نقش برجسته دارد، این مکان مقدس در زمان ظهور نیز نقش ویژه‌ای خواهد داشت.

اگر دحوالارض به عنوان گسترش خاکی این اتفاق است، اتفاق بزرگ زمانی رخ می‌دهد که از کنار مکه معنویت، بندگی، عدالت و نورانیت به سراسر زمین گسترش پیدا می کند و ظهور حجت خدا اتفاق می افتد.

دحوالارض واقعی زمانی است که امام عصر(ع) پشت به کعبه کرده و این اتفاق بزرگ را اعلام می‌کنند، حضرت زمانی که به کعبه و قدرت خدای متعال اتکا می‌کنند، یکایک پیامبران بزرگ الهی را نام می‌برند و می‌فرمایند: ای مردم دنیا اگر قصد دارید به حضرت آدم نگاه کنید، من واجد شرایط ایشان هستم و یک یک پیامبران را نام می‌برند تا می‌رسند به نام پیامبر اسلام و می‌فرمایند اگر قصد دارید، به سیمای نورانی پیامبر(ص) بنگرید، من دارنده این سیما هستم.

امام عصر(ع) در راهی قدم می‌گذراند که همه پیامبران گذشته با وجود سختی‌ها و تنگناها قدم گذاشتند، حضرت ولی عصر(ع) راه نیمه تمام پیامبران را تمام می‌کند. البته نه اینکه کار پیامبران ناقص بود و حضرت با ظهور خود آن را تمام می‌کنند، بلکه پیامبران در دوران خود به اهداف متعالی خود به حسب محدودیت‌ها و معذوریت‌های مردم دست پیدا نکردند.

اما در رابطه با ظهور حضرت باید گفت که تمامی این تنگناها و شرایط تحمیلی در زمان ظهور آخرین ذخیره الهی وجود نخواهد داشت.

 

آیا روز دحوالارض روز ظهور حضرت ولی عصر(ع) است؟

اگرچه در این زمینه روایت ثابت شده و یا سندی نداریم. همچنین در روایات بسیاری مثلا روز عاشورا یا نوروز را روز ظهور دانسته‌اند. ولی می‌توان هر کدام از این روزها را به طور کنایه مراحلی از عصر ظهور دانست.

به طور مثال در روز عاشورا که تمامی حق و حقانیت در برابر تمام ظلم و باطل ظهور کرد، روز ظهور حضرت مهدی(ع) نیز تمامی حق در برابر تمامی باطل می ایستند. همچنان که روز نوروز که تمامی سرما رو به شکفتن و بهار می‌گذارد، در ظهور، امام نیز بعد از یک فصل سرد و خشک به بهاری سرشار از عدل قدم می‌گذارد.

 

کنایه روز ظهور در دحوالارض

این تمثیل می‌تواند کنایه‌ای باشد از اینکه همانطور که کعبه نخستین جایی بود که آشکار شده و سرآغاز گسترش زمین شد، در روز ظهور سرآغازی بر حرکت امام عصر(ع) است.

بسیاری از سخنان معصومین و روایت‌ها دارای اشارت‌ها و بشارت‌هایی به انسان‌ها در رابطه با اتفاقات بزرگی است که قرار است شکل بگیرد، امام علی(ع) در روایتی می‌فرمایند؛ چه بسیار است عوامل عبرت آموز و چه اندک انسان هایی که از این وسایل عبرت بگیرند.

 

منابع:

خبرگزاری شبستان

حجت الاسلام خدامراد سلیمیان (پژوهشگر مهدویت و عضو هیئت علمی پژوهشکده مهدویت)

حجت الاسلام علی محمدباقی (کارشناس مسائل مهدوی)



منبع: besuyezohur.ir

  • سارا سجادی

چه کنم تا امام مهربانم دلگیر نشود؟

سارا سجادی | جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۱۹ ب.ظ

چه کنم تا امام مهربانم دلگیر نشود؟

امام عصر


شیعیان و منتظران در زمان غیبت از نور مستقیم هدایت امام مهدی (علیه ‌السلام) محروم هستند و در مسیر هدایت به دشواری حرکت می ‌کنند و امکان افتادن در ورطه گمراهی و انحراف برایشان بیشتر فراهم است، در این شرایط منتظران می ‌توانند با پرورش دادن اعتقاد عمیق به امامت در درونشان، خود را از غفلتها، گناهان و انحرافهای زمان غیبت مصون بدارند و زمینه تکامل اخلاقی را در خود ایجاد کنند و بدین‌ وسیله زمینه‌ ساز ظهور امام خود گردند.


منتظران با اعتقاد به باورهای عمیق امامت، می‌توانند از گناهان دوری کنند و اسباب تعالی و رشد خود را فراهم سازند. برخی از این باورها عبارتند از:

 

1- اعتقاد به وجود امام غایب

شیعیان بر خلاف برخی علمای اهل سنت که معتقدند امام مهدی (علیه ‌السلام) در آینده متولد می ‌شود و بعد از آن ظهور می ‌کند، بر این اعتقادند که امام مهدی (علیه‌ السلام) فرزند امام حسن عسکری (علیه ‌السلام) می ‌باشند لذا متولد شده و بنا به حکمتهایی در غیبت به سر می ‌برند و در آینده ظهور می‌ کنند. ایمان به وجود امام مهدی (علیه ‌السلام) و معرفت به ایشان موجب می‌ شود که منتظران ایشان را الگوی رفتاری خود قرار دهند و از هر گونه رذیله اخلاقی دوری کنند. پیامبر اکرم (صلی ‌الله علیه ‌و ‌آله) فرمودند: «مردم آخرالزمان بهترین مردم هستند زیرا پیامبر را ندیده ‌اند و امامشان غایب است با این حال به سیاهی روی سپیدی (معارف رسیده از معصومین علیهم ‌السلام) ایمان می ‌آورند.» (١)

 

2- اعتقاد به ظهور امام غایب

انتظار امام مهدی(علیه ‌السلام) و اعتقاد به ظهور ایشان، منتظران را به سمت کسب فضایل و دوری از گناهان سوق می د‌هد. بی‌ گمان کسی که می ‌خواهد از یاوران امام مهدی (علیه ‌السلام) قرار بگیرد باید از گناهان دوری کند. از آنجایی که ظهور امام مهدی(علیه ‌السلام) امری ناگهانی است لذا منتظران همواره آماده ظهورند. امام مهدی (علیه ‌السلام) می فرماید:

«... پس هر کدام از شما باید هر آنچه را که موجب دوستی ما می‌ شود، انجام دهد و از هر آنچه موجب ناخشنودی و خشم ما می ‌شود، دوری گزیند؛ چرا که امر ظهور ما یکباره و ناگهانی خواهد بود ...» (٢)

منتظران، امام مهدی (علیه ‌السلام) را شاهد بر اعمال خود می‌ دانند. آنها بر این اعتقادند که ائمه (علیهم ‌السلام) مظهر علم خداوند می ‌باشند و به اذن خدا به همه جا و همه چیز اطلاع دارند و این اعتقاد موجب دوری آنها از گناهان می ‌شود. آیات و روایات حاکی از آن است که اعمال انسانها به ائمه (علیهم ‌السلام) عرضه می‌ شود.

حقیقت انتظار، ناراضی بودن از وضع موجود و امیدواری به آینده‌ ای مطلوب است لذا منتظران علاوه بر اینکه از رذایل دوری می‌ کنند، در اصلاح دیگران نیز تلاش می ‌کنند. در توقیع شریف، امام مهدی (علیه ‌السلام) به شیخ مفید(ره) می ‌فرمایند:

«... هیچ چیز ما را از ایشان(شیعیان) محبوس نمی ‌دارد جز اخبارى که از آنها به ما می ‌‏رسد و ما را مکروه و ناراحت می ‌‏سازد و از ایشان انتظار نداریم ...» (٣)

 

  • سارا سجادی

راست کننده میل های کج ..

سارا سجادی | پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۵۶ ب.ظ

راست کننده میل های کج ..

اکثراً ما به خوبی‌ها دانا هستیم اما دارای خوبی‌ها نیستیم. همه می‌دانیم که خدا خوب است ولی این «خدادانی» است، «خداداری» چیز دیگری است.
این‌جا است که باید متوجه شد راه دیگری غیر از کتاب و درس برای اصلاح خود نیاز داریم. باید راهی باشد که از طریق آن، انسان معصومی -که نمایش بالفعل همه خوبی‌هاست- به کمک نظر مبارکش کار ما را درست کند…

« بسم الله الرحمن الرحیم »

شخصی خدمت رسول‌الله (ص) آمد و عرض کرده یا رسول‌الله! شما می‌فرمایید که باید روی پهلوی راست بخوابیم ولی من هرچه تلاش می‌کنم که روی پهلوی راست بخوابم،سریعاً روی پهلوی چپم می‌‌غلطم، شما می‌فرمایید چه کار کنم؟ حضرت او را در آغوش گرفتند و کمی ‌فشار دادند و فرمودند برو از این به بعد روی پهلوی راست بخواب.

آن شخص می‌گوید از آن به بعد هر چه تلاش می‌کنم که به پهلوی چپ بخوابم میل به خوابیدن روی پهلوی راست دارم…

وجود مقدس پیامبر خدا (ص) با یک توجه به آن شخص، میل او را تغییر دادند. ..

آری! گاهی میل‌ها کج است و با نظر پیامبر (ص) این میل‌ها عوض می‌شود.
همه ما انسان‌ها غیر از امام معصوم، میل‌هایمان کج است، تنها کافی است امام معصوم به ما نظری کند تا میل‌های ما راست شود و عمل‌هایی که منطبق با میل‌های راست است از ما صادر شود، چون؛

اولاً: آن ذوات مقدس مقامشان مقام واسطه فیض است و سبب متصل بین ارض و سماء می‌باشند و لذا در تمام مراتب وجود قدرتِ تصرف دارند.
ثانیاً: جان آن‌ها عین عصمت است، و لذا به هر کجی که برخورد کنند آن را راست می‌کنند.

عموم ما بعضی از کارها را قبول داریم و مایلیم انجام دهیم، اما انجام نمی‌دهیم و بعضی از کارها را قبول نداریم و می‌خواهیم انجام ندهیم، اما انجام می‌دهیم، چرا؟ و چه باید کرد؟ …
آری اکثراً به خوبی‌ها دانا هستیم اما دارای خوبی‌ها نیستیم. همه می‌دانیم که خدا خوب است ولی این «خدادانی» است، «خداداری» چیز دیگری است.
این‌جا است که باید متوجه شد راه دیگری غیر از کتاب و درس برای اصلاح خود نیاز داریم. باید راهی باشد که از طریق آن، انسان معصومی -که نمایش بالفعل همه خوبی‌هاست- به کمک نظر مبارکش کار ما را درست کند.

نظر امام‌زمان (عج) می‌تواند آن را‌ه باشد، قدرت و عظمت امام (عج) در این است که اگر به قلب انسان نظر کند، آن قلب، تحت تأثیر قلب امام معصوم قرار می‌گیرد و لذا کجی‌هایش راست می‌شود.
در همین راستاست که آیت‌الله‌بهاءالدینی«رحمه‌الله‌‌علیه» بزرگترین برکت وجود مقدس امام زمان (عج) را برای مؤمنین، تغییر مبادی میل مؤمنان می‌دانستند، به این معنی که نظر مبارک حضرت، می‌تواند میل‌های حیوانی را به میل‌های انسانی و الهی تبدیل کند.

در آن صورت است که می‌توان گفت:

خاک بودیم این چنین موزون شدیم                  خاک ما زرگشت،سیمین جان شدیم

 

برگرفته از کتاب “جایگاه و معنی واسطه فیض”  اثر استاد طاهر زاده

  • سارا سجادی

چقدر تا ظهور وقت داریم؟

سارا سجادی | پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۵۳ ب.ظ

چقدر تا ظهور وقت داریم؟

در فیلم سینمایی روز واقعه وقتی عبدالله به دنبال یافتن صدایی که شنیده است، حرکت می کند؛ در راه گروههای مختلفی را می بیند. در مواجهه با یکی از این گروهها که به قتال با اباعبدالله علیه السلام به سمت کربلا در حرکتند، آنها را مورد عتاب قرار داده و می گوید:«مسیح را مسیحیان نکشتند، چگونه است که مسلمانان به جنگ امام شان می روند».

عقیق: به نقل از «خبرنامه دانشجویان ایران»، در بسیاری از روایات ظهور به افرادی اشاره شده است که پیش از ظهور انتظار امام غائب را می کشیده اند، اما با ظهور آن حضرت به مخالفت با ایشان برمی خیزند. حجت الاسلام پناهیان در کتاب فوق العاده «انتظار عامیانه، انتظار عالمانه، انتظار عارفانه» درباره این گونه افراد می نویسد:
“کسانی که نگاه عامیانه دارند و در این نگاه عامیانه‌شان تصلّب پیدا کرده‌اند، به‌حدی که برخی رگه‌‌های انحراف در آنها مشاهده می‌شود، نه تنها به درد حضرت نمی‌خورند، بلکه بعد از حضور حضرت موجب دردمندی او هم خواهند شد. این گروه به‌ویژه به این دلیل که از قبل هم اطلاعاتی داشته‌اند، دیگر خودشان را صاحب ادّعا می‌دانند؛ مثلاً می‌گویند: نه، ایشان امام زمان نیستند؛ ما می‌دانیم، ما می‌شناسیم، ما منتظر بودیم، حالا هم ما هستیم که تشخیص می‌دهیم که آیا ایشان همان آقا هستند یا خیر. ”
آگاهی به این مسئله از سویی و اطلاع از آیات و احادیث دیگر مرتبط با ظهور درباره ایمان آوردن حضرت مسیح به امام زمان علیه السلام و سپس ایمان آوردن خیل اهل کتاب به امام زمان به تبعیت از حضرت مسیح از سویی دیگر تلنگری به شیعیانی خواهد بود که مدتها را به ادعای انتظار سپری کرده اند و حالا به مقابله با امام خود می ایستند و یا با بی تفاوتی از کنار پیام جهانی ایشان می گذرند تا اینکه عدالت به سمت آنان بیاید.
قرآن مجید می فرماید: “وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْکِتَـبِ إِلاَّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِی قَبْلَ مَوْتِه؛ (نساء،۱۵۹) و هیچ یک از اهل کتاب نیست، مگر اینکه به او قبل از مرگش ایمان می آورد. ”
تفسیر نمونه، منظور این آیه را اینطور بیان می کند؛ که تمام اهل کتاب، به حضرت مسیح، پیش از مرگ او ایمان می آورند و این هنگامی است که طبق روایات اسلامی، در زمان ظهور حضرت مهدی – عجل الله تعالی فرجه الشریف – از آسمان فرو می آید و پشت سر حضرت نماز می گزارد.
این مضمون در روایتی از امام باقر(ع) نیز وجود دارد؛”حضرت عیسی(ع)، قبل از روز قیامت و در دوران حضرت مهدی(عج) از آسمان فرو می آید و همه اهل کتاب را به پیروی از حکومت و امامت حضرت مهدی – عجل الله تعالی فرجه الشریف – فرا می خواند و خودش هم برای اتمام حجت، پشت سر حضرت مهدی نماز می خواند.”(منتخب الاثر آیت الله صافی)
در این میان زندگی مومنانه در عصر غیبت موضوعی است که همواره میان منتظران ظهور مطرح بوده است. در همین راستا مباحثی همچون وکالت آن حضرت، نیابت عامه از سوی ایشان، تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت و نیز ارتباط با آن حضرت، در محافل و مجامع علمی مورد بحث و مناقشه قرار گرفته است.
در کنار مباحث علمی و عقلانی، مواردی چون خواب و رؤیا، الهام و مکاشفه و یا ارتباط مستمر با آن حضرت نیز از سوی برخی افراد مطرح شده که فارغ از واقعیت داشتن یا نداشتن، بحث را از فضای علمی به تجربه‌های شخصی غیرمستند و گاه ادعاهایی گزافه رهنمون می‌سازد. این منظر، نقطه‌ای کلیدی و حساس است که کم‌توجهی به آن، منشأ سوء استفاده برخی از افراد و جریاناتی بوده که سعی داشته‌اند مقاصد و اندیشه‌های ناصواب خود را جامه عمل بپوشانند و علاوه بر جذب منابع مالی، این حرکت اصیل را دست‌خوش تغییراتی بی‌اساس سازند. نتیجه این‌گونه تلاش‌ها، شکل‌گیری فرق، گروه‌ها و جمعیت‌هایی است که با ظاهری دینی و با شعار مهدوی، به تخریب باورهای اصیل و صادقانه مؤمنان می‌پردازند.
زمانی که عوام نظرات و دیدگاه شخصی خود را در خصوص مسئله مهدویت طرح کنند، خرافات به جامعه راه می یابد. وظیفه عالمان دینی در برابر این مسئله اشاعه ایمان به حتمی بودن ظهور حضرت و اشاعه فرهنگ انتظار مسئولانه مردم و پاک و صادق بودن عرصه های مختلف اجتماعی از کژی ها و نادرستی ها است.
ما نمی دانیم که چقدر تاظهور وقت داریم و اینکه چقدر تا قیام حضرت حجت زمان داریم. اما رکود منطقی و عقلی نیست. به بیان دیگر گروههایی در عصر غیبت شکل می گیرند که به جای تزریق روح پویایی و تعالی در جامعه صرفا تقدس مئابی می کنند و در مقابل ظلم ساکتند. گروههایی که جهاد سیاسی در عصر غیبت را جایز نمی دانند و البته جهل در رشد این گروهها بی تاثیر نیست.

* اگر ما سرباز امام زمانیم، باید خود را برای مبارزه با اینها آماده کنیم
رهبر معظم انقلاب در نیمه شعبان سال۸۱ درباره این گروهها می فرمایند: “جریانهای انحرافی قبل از انقلاب تبلیغ میکردند، الان هم در گوشه و کنار تبلیغ میکنند که امام زمان می‌آید و اوضاع را درست میکند؛ ما امروز دیگر چه کار کنیم! چه لزومی دارد ما حرکتی بکنیم! این مثل آن است که در شب تاریک، انسان چراغ روشن نکند؛ چون فردا بناست خورشید عالمتاب بیاید و روز شود و همه دنیا را روشن کند. خورشیدِ فردا، ربطی به وضع کنونی من و شما ندارد. امروز اگر ما میبینیم در هر نقطه دنیا ظلم و بیعدالتی و تبعیض و زورگویی وجود دارد، اینها همان چیزهایی است که امام زمان برای مبارزه با آنها می‌آید. اگر ما سرباز امام زمانیم، باید خود را برای مبارزه با اینها آماده کنیم.”
استاد رحیم پور ازغدی نیز با اشاره به روایتی از امام صادق (ع) در خصوص مقابله جاهلان با قیام جهانی حضرت ولی عصر (عج) گفت: وقتی قیام جهانی شروع شود مقابله جاهلان و احمقان در مقابل حضرت حجت و فشارهایی را که آن حضرت از این عالم نماها می بیند، شدیدتر از مشکلات پیامبر از جاهلان عصر خود است، چرا که آنها به نام دین و با استفاده از آیات قرآنی در مقابل امام زمان (عج) می ایستند.
قرائت های سکولاریستی از دین مبین سرآغاز این جهل و جمود است.

  • سارا سجادی

ناز و نیاز

سارا سجادی | پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۴۸ ب.ظ

ناز و نیاز

phoca_thumb_l_007واگویه هایی با امام عصر (عج)

خواهش، با سرشت و سرنوشت آدمی، آمیخته است و خواستن در همه جای هستی، سَریان دارد. «نیاز اندر نهادِ هست و بود است». (۱) کیست که داراست ولی هیچ نخواهد و وجودش، تداعی گر یک نیاز نیست؟ بودنِ هر چیز، تپش یک نیازمندی است که راهها و صورت های اجابت آن در گذر زمان با نگرش ها و گرِوش های گوناگونِ بشری، متفاوت شده است. از این رو خردورزانه است که نیازهایمان را از دریچه‌ی عمل های بایسته و زمزمه های شایسته، سازمان داده، از خزانه‌ی دارنده‌ی بخشنده، سامان دهیم؛ چه آشفته خواهی و خواستن از دست و دل تهی، نیاز انسانِ درمانده را بیشتر ساخته و خوشه‌ی سردرگمی اش را پُربارتر می سازد. از این رو، در این نوشتار به مددجویی و دادخواهی و درخواست از واسطه‌ی فیض در این عالم، اختصاص پرداخته ایم.

بنده‌ی پیر خراباتم که لطفش دائم است *** ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست (۲)

مهدیا، ای سّر مکتوم، رخ بنما و تنگناهای زندگی بیمار گونه‌ی اجتماعی بشر را سامان ده و فراز و نشیب بدفرجام این ریزشگاه و راه پُرلغزش را هموار ساز و نگذار جانی به هرز بگذرانَد.

ماه کنعانی من مسند مصر آنِ تو شد ***وقت آن است که بدرود کنی زندان را (۳)

مهدیا، مرا از آنانی قرار ده که چون صدای شان می کنی، خاطرخواهانه و فروتنانه اجابت می کنند.

ز امّ القری می رسد کی به گوشم *** صدای رسایی که من می شناسم؟ (۴)

مهدیا، جفاست اگر خودخواهانه بر گشایش گِرهگاه امور خویش، بر دامن نماز، همداستان « اَمَّن یُّجیب» (۵) بخوانیم و از دعای فرج بمانیم و ظهور و پیدایش رخ مجیب را همدلانه از دل و زبان آرزو نکنیم!
«اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن العَسکَری صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَدَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلاً». (۶)
مهدیا، مبادا با دَم فرو بستن یا سخن و یا مداخله و منش و کنش ناپسند و وارونه، زندگی سختِ شخصی و اجتماعی کسی را دشوارتر سازم.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ». (۷) به خدا پناه می برم این که از گروه نادان باشم.
مهدیا، «مَتی نَنتَفعُ مِن عَذبِ مائِکَ فَقَد طالَ الصَّدی». (۸) کی از فَیَضان آب گوارای ظهور و حضور تو، سودمند می شویم؟ تشنگی به درازا کشید.
مهدیا، اگر آنچه را می گویم و می نویسم، نپسندی، همه بارِ تازه و افزونه ای بر دوش من خواهند شد.
مهدیا، مگذار عمر را تنها به سنگ و گِل و قال بگذرانیم و از حال بمانیم.

افسوس که عمرم همه در قال گذشت *** عمرم همه افسوس که بی حال گذشت (۹)

مهدیا، عمر و رونق و رمق دوران جوانی ام را به گوارایی دیدار روی نمادین و دل انگیز خویش، برکت ده.
«اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَهَ الرَّشیدَهَ وَالْغُرَّهَ الْحَمیدَهَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَهٍ مِنّى إِلَیْهِ». (۱۰) بارالها، آن چهره‌ی ارجمند و جبین درخشان و ستوده را به من بنمایان و دیده ام را به دیدارش سرمه کش.

به چه مشغول کنم دیده و دل را که مدام *** دل تو را می طلبد، دیده تو را می جوید (۱۱)

مهدیا، به جوانی ات، جوانان را دعایی، عنایتی، مرحمتی، لطفی، امدادی.

دلت روشن و وقت مجموع باد *** قدم ثابت و پایه مرفوع باد
حیاتت خوش و رفتنت بر صواب *** عبادت قبول و دعا مستجاب (۱۲)

مهدیا، رویکرد آرزومندانه، نیایش و سوز گداز و گریستنم، برای نگریستن توست.

تو که دل می بری با یک نگاهی *** به ما هم کن نگاهی گاه گاهی (۱۳)

مهدیا، دورم بدار از دیار کژ اندیشانِ دین بازانی که با رفتارهای زیانبار و وارونه‌ی خویش تو را رنجور می سازند.

ز کوی دیو و دَدانی گذشته ام به جوانی *** از این گذر تو گذر را خدا کند بپذیری (۱۴)

مهدیا، مرا از شرّ همسایه، همکار، همدم، همراه و خویش بی خرد، دور و نزدیک، در امان دار.
مهدیا، در دین داری، جو فروشِ گندم نما نباشم و آب بر سجاده نگیریم و چونان کسانی نباشم که بوی تعفّن جان و خلوت شان، شامّه‌ی دوستان و فرشتگان خدای منّان را می آزارد.

این نجاسات بویش آید بیست گام *** وان نجاست بویش از ری تا به شام
بلک بویش آسمان ها بر رود *** بر دماغ حور و رضوان بر شود (۱۵)

مهدیا، دل و جانش به نفرین تو گرفتار باد، آن که دل بستگی و شور و نشاط زندگی کسی را تباه و سیر سو به سامان آن را با تهمت و رفتارش و با همداستان نمودن برخی افراد نادان، رو به ریزش گاه، لغزانده در ورطه‌ی اسف باری منحرف سازد.

سیه اندرون باشد و سنگدل *** که خواهد که موری شود تنگدل (۱۶)

مهدیا، پناهم ده از دوست ناباب، کژ اندیش و هرزه، و از خواهش ها و آرزوهای آلوده‌ی نفسانی که بینایی دیده‎‌ی جانم را از من می ستانند و طراوت و شادابی ام را می ربایند و ملول، خسته، تنها و بدفرجام، رهایم می سازند.
مهدیا، به تو پناه می برم از همدم خیانت پیشه با نشانه هایی از افول، انحطاط و گرایش به چاله های کفر و ناباوری.
مهدیا، تو را می خوانم تا بر من رحمت آوری و قلب آتشینم را آرام بخشی و زبانه ها و شراره های آتش درونم را فرو نشانی.

هادی به خود گرید که تا آرام گیرد *** آن دم که تنها می شود الله داند. (۱۷)

مهدیا، به مهدیا گفتن خوشم، به جواب، خوشتَرَکَم بدار.

من چه شایسته‌ی آنم که تو را خوانم و دانم *** مگرم هم تو ببخشی که سزاوار تو باشم (۱۸)

مهدیا، چرا از تو نخواهم که تار و پودم نیاز است و تو به خواسته هایم دانایی و داراترینی؟
مهدیا، خوش دارم وجودم همواره، همبسته و هموند نگاه رمز آلود تو باشد و از نسیم نفحات انس و شمیم مشک ختن تو بهره مند گردد.
مهدیا، خوش دارم در قلمرو هاله‌ی قدسی تو از قدس و نُزهت معنوی برخوردار شوم.
مهدیا، خوش دارم مرا از ناچشیدگان مِهر خویش دور ساخته، در جرگه‎‌ی مهر ورزان دیرینه‌ی خود راه دهی.
«اَللّهُمَّ وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ». (۱۹) خدایا، مرا به راه او روانه ساز.
مهدیا، خوش دارم برهه‌ی جوانی ام را به عطش و اشتیاق و دلدادگی خویش تعالی بخشی و این روزگاران را برایم دلپذیر سازی.
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای.
منم من، میهمان هر شبت، لولی وَشِ مغموم
….
نه از رومم، نه از زنگم، همان بی رنگ بی رنگم
بیا بگشای در، بگشای دل تنگم. (۲۰)
مهدیا، خوش دارم خستگی پیچ در پیچ تحمّل را از روح و دلم بزدایی، نیرویم دهی و از مرز گله شکایت، کنارم داری.
مهدیا، خوش دارم تو را در، گاهِ عزم و اراده بر کارم حاضر و ناظر دانسته، به برکت حضور و نگاه تو، تصمیماتم را مبارک گردانم.
مهدیا، خوش دارم چونان گذشته از حقد و حسد سرخوردگان و ساده اندیشان کژ رفتار، پناهم داده، بی اعتنا از آنان و راه و دیارشان، عبورم دهی.

دلا ز طعن حسودان مرنج و واثق باش *** که بد به خاطر امیدوار ما نرسد (۲۱)

«وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ». (۲۲) بار خدایا، او را پناهگاه بندگان ستم دیده‌ی خویش و یار کسی که جز تو یاوری ندارد قرار ده.
مهدیا، خوش دارم گاه، تنها باشم و بدور از اندیشه ها، رفتارها، کنش ها، منش ها و بینش های کثرت آلود و تلخه و تفاله و کاه، پیشانی ام را با خاک، آشنا سازم، دریچه‌ی اشکم را به روی آبادانی بگشایم و خرم و سبز، خود را به سراپرده‌ی وحدت کشانده، از تلألوی دلاویز آن، سینه ام را گشاده گردانم و بی ادّعا در جوار تو جای گیرم.

خرّرم آن روز کزین مرحله بر بندم بار *** وز سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم (۲۳)

مهدیا، خوش دارم رفتار و گفتار و نوشتارم، یادآور تو باشند.

هر که نه گویای تو، خاموش به *** هر چه نه یاد تو، فراموش به (۲۴)

مهدیا، خوش دارم سست اندیش، زشت گفتار و کژ رفتار نباشم.
مهدیا، خوش دارم گوش هایم از سفره‌ی حرف های هر کسی، لقمه برندارد و جانم به غذای آلوده و ناپاک عادت نکند.
مهدیا، خوش دارم، تربیتم را تو بر عهده گیری، که من همواره به مربی کامل و تربیت انسانی و دینی، سخت نیازمندم.

ساروان بار من افتاد، خدا را مددی *** که امید کرمم همره این محمل کرد (۲۵)

مهدیا، خوش دارم به هر که می رسم بر تو اشارتش کنم، کو آن که از تو بشارتم دهد؟”تا یار که را خواهد و میلش به که باشد.”
مهدیا، خوش دارم، برات آزادی ام از مرگ در حادثه و بستر را شهادت در راه خداوند قرار دهی که دوستانم از دستان مبارک تو، از هدیه را ستاندند. و مرا آرزوست که: « اَللّهُمَّ اجْعَلْنى…..مِنَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ». (۲۶) بار خدایا، مرا در پیش گاه و رکاب آن حضرت، از شهدا قرار ده.

کی نوبت ما می شود الله داند *** کی این قفس وا می شود الله داند (۲۷)

مهدیا، چرا در برابر این همه چاله های کفر و ناباوری، تباهی، شِکَن های مخاطره آمیز و رکودهای اسف بار، با روحی آسیب پذیر و کالبدی به راه مانده تو را نجویم و از تو پناه نخواهم؟
مهدیا، یاری ام ده تا با کسب روزی حلال، راه تربیت فرزندانم را نزدیک و هموار سازم و این یک بار به دنیا آمدن شان را با لقمه‎‌ی حرام، تباه نسازم. « فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ‌». (۲۸) انسان باید به خوارک خویش نگاه [دقیق] کند.
مهدیا، یاری ام ده تا از حسادت و چنگ اندازی به آبروی دیگران برحذر باشم و زندگی ام بر امور ناروا، پایدار نگردد.
مهدیا، یاری ام ده تا بی وفا و هر کاره نباشم و با ناکسان به هر راهی و جایی، پا نگذارم.
مهدیا، یارم ام رسان تا هوشم چموشی نکند و من از صداقتم با دیگران، زیان نبینم.
مهدیا، یارم ام ده تا ذهن و زبان و روانم به سطحی نگری، خرافات و افسانه های تباه کننده، خو نگیرد و من دیده‎‌ی جانم را کم سو و بی فروغ نگردانم.
مهدیا، یاری ام ده تا دل همه دل، درگروه «الله» نِهَم و از عبادت و بندگی آن عزیز، نگریزم.

تا که از جانب معشوقه نباشد کششی *** کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد (۲۹)

مهدیا، یاری ام ده تا تو را رها نسازم که این هیچ به مصلحت و سود باورمندان تو نیست؛ هر چند تو را گزندی نرسد.

مرا سرگشته و دل ریش بنما *** مرا حیران کوی خویش بنما (۳۰)

«اَللّهُمَّ وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ». (۳۱) بار خدایا، مرا به راه او روانه ساز.
مهدیا، یاری‌ام ده تا زندگی ام بر اندیشه و خرد و قناعت، استوار باشد نه بر چگونه زیستن هر کسی.
مهدیا، یاری ام ده تا تو را همراه شوم، از تو یاد کنم و هدم طیف وارونه کارِ بی مقدار نباشم.

همّتم بدرقه‌ی راه کن ای «طایر قدس» *** که دراز است ره مقصد و من نوسفرم (۳۲)

مهدیا، من از خدای متعال در تحمّل رخدادهای تلخ و ناگواری های پیش آمده، بیداری، بینایی و تعالی دل و جان و روشنی ناب را آرزو دارم.

جور و جفا بسیار دیدم بعد از این صبر *** کی نوبت ما می شود الله داند (۳۳)

مهدیا، پیشتر و بیشتر از زیارت، رضایتت را آرزو دارم که بی زیارت می توانم سربلند و دل آرام بگذرانم، ولی بی رضایت تو، روزگاری هر چند هزاران بار به زیارت کعبه و عتبات عالیات حضور یافته باشم، سرافکنده و بدفرجام خواهم بود.
مهدیا، یاری ام ده تا در حق گرایی و طواف حق، به سنگ و گِل، دل نبندم، خود را فریب نداده و بی راهه نپویم.

کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود *** حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست (۳۴)

مهدیا، کعبه بودن تو و حضورت در میانه‌ی مسافران حجاز (۳۵) و گزینش آنان، باور من است. لبیّک و طواف مرا روا گردان و از من، روی مگردان، «حج دیده ام در حاجیان غربال دستان.» (۳۶)
مهدیا، چه سان تو را کعبه ندانم که من برای گام نهادن به سوی تو، می بایست از جامه‌ی نافرمانی و سرپیچی درآیم، لباس احرام پاکی و فرمانبری به تن کرده، یک دله، همه جا به حق لبیک گویم و هماره به دور تو طواف کنم. وجود تو، حقیقت بیت الله الحرام و حجت موجّه ماست.
قالَت فاطِمَهُِ (سلام الله علیها): «…مَثَلُ الأمِامِ مَثَلُ الکَعبَهِ اِذ تُوتی وَلا تأتی». (۳۷) بانو فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) فرماید:… امام، مانند کعبه است؛ مردم باید به سوی او بیایند نه او به سوی مردم.
مهدیا، حج عارفانم آرزوست.

حج جام لبریز از مَی ناب یگانه *** انباشته از رازهای بی کرانه
عید قَدَح نوشانِ بی نام و نشانه *** یا ربّ مرا هم جرعه ای از آن بنوشان (۳۸)

مهدیا، من در رونق و رمق عهد جوانی ام برای دست یافتن به توفیق توبه‌ی حقیقی و بازگشتِ بی برگشت، به یاری نگاه و حال و بال تو و مژده‌ی وصال ماندگار تو، سخت نیازمندم.

آلوده ای تو حافظ، فیضی ز شاه در خواه *** کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد (۳۹)

مهدیا، یاری ام ده تا با بهره گیری از آموزه های زندگی و سخنان پدرانت به کار و کارایی و دارایی و زندگی دوست، آشنا و بیگانه، چشم آز و طمع نداشته، هیچ گاه ناجوانمردانه در پی حسادت و خیانت به آنان نباشم.
مهدیا، مردان و پسران ما را در نگهبانی از غیرت و ناموس و پارسایی، و زنان و دختران ما را در نگهداری از حیا و عفّت و نجابت، مدد فرما؛ تا زندگی خویش را بر حذر از وسوسه ها و وادارهای بد اندیشانِ دور و نزدیک، در خانواده های نجیب و جامعه ای پاک، بدور از اختلاط و شکسته شدن و فروپاشی حریم میان زنان و مردان، خوش گوهر و پاکدامنانه بگذرانند.
مهدیا، یاری ام ده تا از آموزه های دین و آیینم دور نمانم و حرمت آبروی مؤمن در نظرم فرو تر از ارزش و ارجمندی کعبه نباشد. (۴۰)
مهدیا، به «رَبَّ فَلَق» (۴۱) آبرویم را از نا اهلان واژگون دل و حسودان بدخواه و شرور، ایمن داشته در حریم امن خویش جایم ده.

دوران بقا چو باد صحرا بگذشت *** تلخی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت
پنداشت ستمگر که جفا بر ما کرد *** در گردن او بماند و بر ما بگذشت (۴۲)

مهدیا، دوستان مؤمن، حق شناس، نو اندیش، شاداب، خلاّق، پُرکار، دیگر گرا، همدل و وفادارم را به تو می سپارم.
«آه آه شَوقاً اِلی رُؤیَتهِم». (۴۳) آه آه که چه قدر آرزوی دیدن آن ها را دارم.
phoca_thumb_l_003
یاد بعضی نفرات.
روشنم می دارد،
قوتّم می بخشد،
راه می اندازد.
نام بعضی نفرات.
رزق روحم شده است،
وقت هر دل تنگی،
سوی شان دارم دست. (۴۴)

مهدیا، از همدم و همراه نادان، تنبل، دورو، حسود، حق ناشناس، منفعت پرست، خیانت پیشه و دَغَل باز، بیزاری جسته به تو پناه می آورم.
مهدیا، از قادر متعال می طلبم که به آه و خون ستمدیدگان جهان، حرمت کهن سالان و پاکی و سحرخیزی جوانان سعادتمندِ این مرز و بوم، ظهور تو، نزدیکتر و سرافکندگی و درهم شکستگی صهیونیزم و همدستانِ همداستان او، این وارونه کارانِ واژگون ساز حقوق بشر و مایه‌ی ننگ تاریخ گیتی، زودتر از انتظار برای همه مقدّر گردد.

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر،
به پای سر و کوهی دام،
من از یادت نمی کاهم،
تو را من چشم در راهم،
شباهنگام. (۴۵)

مهدیا، بر این باورم وقتی خود را بر گام های تو بیفکنم، پاهای عیسی مسیح (عجل الله تعالی و فرجه و الشریف) را نیز خواهم دید.
مهدیا، خواهش و آرزوی فرج عیسی مسیح (عجل الله تعالی و فرجه و الشریف) را در دعای فرجت باور دارم و برای مسیحیان آرزومندم.
مهدیا، به باور شیعی ما، حضرت عیسی مسیح (عجل الله تعالی و الفرجه الشریف) در جوار تو و مسیحیان باورمند بویژه جوانان شایسته‌ی شان در کنار مسلمانان وارسته، هم قَسم، تو را در برپایی دنیایی پیراسته از ستم و ستمگران، یاری خواهند رساند.
«إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ». (۴۶) همانا وعده گاه آنان صبح است، آیا صبح نزدیک نیست؟
مهدیا، کاش تو بودی و شهر بشر این نبود.
مهدیا، بیا که صهیونیزمِ پیامبرکُشِ سزاوار آوارگی، در نبود تو جرئت یافته از فلسطین، جهان را در کام خود فرو می برد و به بشریت و ادیان آسمانی و تعالی خواه جهانی بویژه مسیحیت و اسلام و جامعه‌ی اسلامی، پوزخند می زند.
«وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَهٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ». (۴۷) با کافران بجنگید تا فتنه ای بر زمین باقی نماند و تمام دین از آنِ خدا باشد.
مهدیا، سیلی هایی را که استعمار غرب و صهیونیزم از اسلام و ایران و عمل به قرآن خورده و می خورد نشانه های هوشیاری مسلمانان و نمودهای ظهور تو می دانم.
مهدیا، پیروانت را یاری ده که در آزمونِ برهه‌ی معاصر بر باور آموزه‌ی نجات بخشی تو استوارند و در بحبوحه‌ی پایمال شدن حرمت ها و ارزش ها و آماج شدن طیف گسترده ای از جامعه‌ی انسانی، همه را به کردار شایسته و ساحت و سایه‌ی حضور تو و به میهمانی پُر نعمتِ عدالت، آسایش، آسودگی و رفاهِ فراگیر تو فرا می خوانند.
مهدیا، کاش مسلمانان با تکیه بر آموزه های نبوی، جهان را میهمان ظهور تو می کردند.
مهدیا، کاش در قلمرو دیگر، گِرد همنوعانم از روزنه‌ی گونه‌ی نگاه دیگری با تو بگویم.
مهدیا، کاش ظهورت را برای تو می خواستم نه برای خودم، و خواست هایم باری بر دوش آمدنت نمی شد و نوبت زیستنِ آسوده را از تو نمی ستاند.
مهدیا، یاری ام ده تا به خاطر دست یافتن به پول، مقام، هوس تازه، رضایت دیگران، زندگی بهتر و یا رسیدن به درآمد بیشتر و پیشتر بودن از دیگران، یکدم دامان جان و شالوده‌ی زندگی ام را به خیانت همکار، همدم، دوست و یا بیگانه ای آلوده و بنیاد نسازم و سرشتم را گسسته از راستی ها و درستی ها به نوع دیگر، فرومایه نپرورم.
قالَ عَلِیُّ (علیه السلام): «قَالَ (علیه السلام) أَکْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ». (۴۸) بیشتر زمین خوردن های خردمندان از برق طمع هاست.

چنان زی ام که اگر خاک ره شوم کس را *** غبار خاطری از رهگذار ما نرسد (۴۹)

مهدیا، به اذن خداوند از بدی و فرمانبری و دام کفر و ناباوری نفس امّاره ام و نیز از آسیب و فساد جان های مبتلا، پناهم ده و راه را بر شیطان شعبده باز، سخت و ناهموار ساز.

به احسان تو من امیدوارم *** به خشنودی تو من عید دارم (۵۰)

مهدیا، حال که من به فضل خدای متعال انسان آفریده شدم، پس یاری ام ده تا زندگی ام را با شناخت از راههای تو بر توی انسانی، انسان گونه بگذرانم، از خودخواهی خویش رها شوم و با بینش به پیش، گام نهم، از نمایه های ظاهری، بگذرم و به نمونه های برتر در نهان خانه‌ی دل دست یافته به شرف حضور در راههای تو در توی آسمانی نائل آیم و با روشنی ناب درآمیزم.

گرچه بُوَد نَفس مجرّد همه جا، جای او *** لیک در آن، یاری بال تو مرا آرزوست (۵۱)

مهدیا، یارم ام ده تا مهلتم را به غفلت و مست از نعمت و رفاه نگذرانم و بسان هوس بازانِ مصیبت زده‌ی خداگریز نباشم.
مهدیا، دعایم این است که خِرَدورزی، ژرف اندیشی و عملِ سنجیده و متعبّدانه به آموزه های دینی، در میان مردم، امتیاز و هوش و زیرکیِ حقیقی بر شمرده شود، خاستگاه دین، فراموش نشود و درنگ از دین متعالی، فرهنگِ سطحی و یک سویه نگری و اسطوره سازی و گرایه های دین سازی از پیش خود، پویه های ذهنی مردم را کُند نسازد و در مواجهه‌ی اجتماعی، آیین آسمانی، پوستینی وارونه با وصله های ناجور و گزاف ننماید و روند شناخت فراسویی و حرکت پیشتازانه و نوید بخش آن از راه، منحرف نگردد و خدا گرایی همه، معنای حقیقی بیابد. این دعایم به آمین تو نیازمند است.

می کند حافظ دعایی بشنو آمینی بگو *** روزی ما باد لعل شکر افشان شما (۵۲)

قالَ عَلِیُّ (علیه السلام): « اَلّطاعَهُ هِمَّهُ الأَکیاسِ، (۵۳) اَلمَعصِیَه هِمَّهُ الأَرجاسِ». (۵۴) همّت زیرکان، اطاعت خداوند و همِت افراد پلید، معصیت اوست.

زیرکان را در اطاعت از خدا باید شناخت *** نی هر آن کس را که آید مهملاتی از دهان (۵۵)

مهدیا، دین گرایی و دین داری جوانان ما را به یُمن ظهور و حضور خویش، ژرف تر و پَرورده تر گردان.
مهدیا، نگاهی و دعایی که پَرورده و در نظر تو دارا شوم.

ای صاحب کرامت شکرانه‌ی سلامت *** روزی تفقّدی کن درویش بینوا را (۵۶)

مهدیا، همه‌ی امیدم به فرا رسیدن توست، مبادا بینش و منش و زیستنم به گونه ای باشد که پس از آمدنت به مِهر تو دست نیابم و ناامید و دژم، تنها بمانم.
مهدیا، تو را ذکر خداوند می دانم. از این رو با تو به سخن می نشینم تا آرامش از دست رفته ام را باز ستانم و نگذارم کسی آن را به یغما برد.
مهدیا، مرا بر سفره‌ی گسترده و پُر نعمت دانش و شناخت و نواندیشی خویش میهمان و در کوشش و کردار شایسته و آمیخته به معرفت، پیشتر گردان. «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ‌، أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ‌» (۵۷)پیش گامانی که پیشی گیرند، به حقیقت مقرّب درگاه خدایند.
مهدیا، مرا در طهارت و هم در خیال و پویه های ذهنی ام، یاری ده. “فکر ما در کار ما آزار ماست.” (۵۸)
مهدیا، ترس و هراسم از این است که شادابی روح و روانم را در شور جوانی با تمایلات آلوده، همسو ساخته آن را سوزانده، بمیرانم و جسمم نیز مثال تابوت آن را در خود جای داده، سال ها، روز و شب، سرگردان در هر کجا، آن را تشییع کند و چون زمان و سهم پیری ام فرا رسد بخواهم از زرع و زارع و مزرعه‌ی سوخته بهره برم یا از دهلیز دهشتناک و حفره ای که خود با کلنگ گناه حفر کرده ام، بدون ابزار و یار و یاور و پیشینه‌ی استواری به راحتی درآمده نجات یابم. «خود کرده را تدبیر نیست». (۵۹)

به وقت کار باید کرد تدبیر *** چه تدبیری چو وقت کار شد دیر (۶۰)

مهدیا، به صافی و زلالی و پاکی برهه‌ی جوانی ات، مراقبت های جوانی ام را دریاب.

نازک آرای تن ساق گلی
که به جانش کِشتم،
و به جان دادمش آب.
ای دریغا به برم می شکند. (۶۱)

مهدیا، توان و کوشش و طهارت دوره‌ی جوانی ام را به امان و کشش و طهارت تو می سپارم.

تا که از جانب معشوقه نباشد کششی *** کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد (۶۲)

مهدیا، از میِ شیطان، رهای ام ده، و از شراب طهور رحمانی ام، جرعه ای بنوشان.

تو در داد و دِهِش با نام ساقی *** مرا پایان میل و اشتیاقی (۶۳)

مهدیا، هزاران سپاس، او را از قَدَحی که داده ای.

روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد *** زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما (۶۴)

مهدیا، آنم دادی، اینم ده، عنایتی که آن چه خواهم بشود.

ساقی اگرم می ندی می میرم *** ور ساغر می ز کف نهی می میرم
پیمانه‎‌ی هر که پُر شود می میرد *** پیمانه‎‌ی من چو شد تهی می میرم (۶۵)
دانی که به روی یار شرمنده شوم *** اشکی به زخم به لب همه خنده شوم
من بود نبوده ام ز مَی بود شدم *** گر باز رسانی از سبو بنده شوم. (۶۶)

مهدیا، مبادا در شرایط شک و بُهت و گریز سیاست از راستی ها و درستی ها، آلوده شوم و دانسته یا ندانسته، خواسته و یا ناخواسته، ابزار دست سیاست بازان ناپاک گردم.

در کف هر کس اگر شمعی بُدی *** اختلاف از گفت شان بیرون شدی (۶۷)

مهدیا، نسل جوان ما با عنایت و دستگیری تو، هر جایی نرود و به هر اندیشه و باور و کاری دست نبرد و هر کسی الگوی او نشود، تا با عمل شایسته اش به سراپرده‌ی مِهر تو راه یابد و از جام جلوه های قدسی تو بنوشد و به ابتهاج آید و واله و شیدای تو، انسان کامل گردد.

می کند حافظ دعایی بشنو آمینی بگو *** روزی ما باد لعل شکر افشان شما (۶۸)

مهدیا، مگذار کسی در گذران زندگی ام مرا با سخن و زمزمه ای یا طرح رفتار و دعوتی، در مرداب و منجلاب شهوت فرو برده از تو جدا سازد.

چو با دنیا همیشه در تماسم *** پناهم ده از آن چه می هراسم (۶۹)

مهدیا، یاری ام ده تا انتظار را به انتظار تو رسانم؛ چه تو نیز گشایشی فراخ را چشم به راهی.
«بهترین چیز، رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق، تَر است». (۷۰)
مهدیا، عطش دیده ها را سیراب و چشمان کم سوی انتظار را به دیدار خویش، روشنی و فایده بخش.

دیده را فایده آن است که دلبر بیند *** ور نبیند چه بُود فایده بینایی را (۷۱)

مهدیا، یاری ام ده تا پیش از لحظه های اقدام به کاری فردی یا اجتماعی، چونان شما، از آثار عمل خویش آگاه شوم و هیچ گاه نسنجیده و خودبینانه و آخرت بازانه برای هیچ کاری، حتی به درم و قلم و قدمی همّت نکنم.
«اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى‏ مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ». (۷۲)
بارالها، زندگی ام را مانند زیستن محمد و آل محمّد و مردنم را مثال مرگ آنان قرار ده.
مهدیا، مبادا زیستن چند روزه ام به گونه ای باشد که هیچ گاه نوبت به بندگی خدای متعال نرسد.
مهدیا، مبادا پسندِ این و آن به کامم شیرین آید و من از پسند تو باز مانم یا آن را رها ساخته نپسندم.
مهدیا، مثال آنانی نباشم که خود باور نیستند و از بی حالی و تنبلی و مرده وَشی با پندارهای سست و میان تُهی، هیچ تلاش و جوشش و ابتکاری ندارند و همواره باری بر دوش اطرافیان خود هستند و بر آنند که خواهش های خویش را از طریق آنان به انجام رسانند.
مهدیا، بی نگاه و دعا و بشارت نَفَس تو بیشتر از پیش در مَغاکِ (۷۳) گردون فرو می مانم، آسمان، سجده‌ی خویش بر آدم را از یاد می برد و خوی بخیلانه پیش می گیرد و با حقایق بی کرانش توانی به بالهای ناتوانم نمی بخشد، نه اوجی و نه عروجی؛ زمین نیز در این تنهایی به خویشی من با خاک نمی نگرد و با اشتها به انتظار روز دیگرم می گردد و سنگینی‌ام را تنها به آبروی تو بر گُرده اش تحمل می کند.
«یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ». (۷۴) ای آبرومندِ نزد خدا، از ما در پیشگاه حضرتش، شفاعت کن.
مهدیا، دلِ شکسته ام را به تو می‌سپارم، دلدارم تو باش.

بکن معامله وین دل شکسته بخر *** که با شکستگی ارزد به صد هزار دُرست (۷۵)

مهدیا، نااهلِ بی مقدار را بر ما نگمار و امور زندگی مان را به دست نااهلان نسپار.
مهدیا، بر گناهانم گواه بودی، بر شرمساری ام گواهی ده.
«إِنَّ بَیْنِی وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوبا لایَأْتِی عَلَیْهَا إِلا رِضَاکُمْ». (۷۶)
میان من و خدای «عزّ وجل» گناهانی است که جز به خشنودی شما از من، برطرف نمی گردد.
بارالها،

این نه آن که جان است که تو آیینه اش دادی به من *** من نه در قرآنی ام کآیینه اش دادی به من
هر غروب جمعه دلتنگ از نگاهی گویدم *** این چه تصویر است که در آدینه اش دادی به من (۷۷)

هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر *** گویم گرفته‌ای ز عنایت رها مکن (۷۸)

«وَ لاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَاراً».« (۷۹) ستم پیشگان را چیزی جز زیان نخواهد افزود.
مهدیا، در وفای به عهد پایدارم دار؛ چه دریافتم هر بی وفایی از مرز باور، گریزان است و از راه عهد شکنی با خدای تعالی می آید و در ریزشگاه حیا، منزل دارد و بسان سوهان، روح و روانِ بر سر پیمان را می ساید و او را زودتر از انتظار، فرسوده ساخته و درهم می شکند.
مهدیا، یاری ام رسان تا حقوق مردم را محترم بشمارم و در به جای آوردن آنچه بر عهده و ذمّه‌ی من است همّت گمارم و در صورت قصور و تقصیرم، جبران کرده از آنان رضایت بطلبم نه آن که بدون اعتنا و بی تفاوت، بگذرانم یا چونان دین بازانِ کژاندیش، بی راهه بپیمایم و در منجلاب خود ساخته بخواهم حقوق پایمال شده و یا دل و شیشه ای را که شکسته ام به پسند و سود خود، با نماز و طواف و صدقه و روضه‌ی بدون پشتوانه و سفره و خیرات مرموزانه، مرمّت سازم.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ‌ ». (۸۰) به خدا پناه می برم این که از گروه نادان باشم.
مهدیا، قلبم را از اندیشه‌ی بد، تقلّب و پس روَی و تیره بختی، باز دار.
مهدیا، بر خوشه‌ی عرفان و باورم بیفزا، که بنده را هماره، چاره ای جز خداوند و چاره سازی جز او نیست.

اَزِمَّهُ الاُمُورِ طُرَّا بَیَدِه ***وَالکُلُّ مُستَمِدَّهٌ مِن مَدَدِه (۸۱)

زمام همه‌ی امور به دست او است و همگی از مدد او استمداد می جویند.
مهدیا، دیده‌ی ما، به دیده ور شدن، بسته به دیدن تو و منتظر نگاه توست.
«مَتی تَرانا و نَراکَ». (۸۲) کی بر ما می نگری و چه وقت به برکت نگاه تو، ما بینا می شویم؟

شود جهانی به کامم اگر کنی تو نگاهم *** امید من که اگر را خدا کند بپذیری (۸۳)

مهدیا، نگاهی به پدرم، گوشه‌ی چشمی به مادرم.
مهدیا، در زمین، آسمانی ام گردان و در برهه‌ی خاکی ام به پهنه‌ی افلاکم ببر و از پرَسه در ناسوت رهانیده به بام ملکوتم سُکنی ده، چه احساسم دمادم زمزمه دارد که:

مرغ باغ ملکوتم نی‌ام از عالم خاک *** چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم (۸۴)

مهدیا، دل و جانم آیینه دار مِهرِ تابناک و ماندگار تو باد، و گرنه مهر دیگران، سوسوزنان و جوراجور، گاه هست و گاه نیست.

بنده‌ی پیر خراباتم که لطفش دائم است *** ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست (۸۵)

مهدیا، در پس هر نمازم قرائت سه بار سوره‌ی توحید را به تو هدیه می کنم؛ آرزومندم که از سر نوازش و دهش، جان قرآنی به من ارزانی داری. ای آقای من، از من بپذیر.
مهدیا، با نگاه نزهت آمیز خویش، باورم را به آخرتِ بی کران افزون فرما و آن را در ذهن و زیان و کردارم پدیدار گردان؛ چه با اعتقاد و آهنگم به دنیای تنها، همه‌ی رفاه و خوشی های فرا رسیدن از سوی خدای متعال برایم، تسویه حساب رفتار پسندیده ای خواهد بود که گاه در زندگی ام از من بروز می یافت.
«مَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَهِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَ مَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَ مَا لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ نَصِیبٍ‌». (۸۶) هر کس محصول آخرت را بخواهد ما بر آنچه کاشته، خواهیم افزود و هر کس تنها محصول دنیا را بخواهد از همان دنیا به او می دهیم، ولی در آخرت بهره ای نخواهد داشت.
مهدیا، با مِهر و معرفت و دانش و بینش ژرفناک خویش از مهلکه و حصر نادانی ام رهایی ده؛ چه از آسمانم به ناشناخته ها می رسم، از زمینم به نادانی منتهی است، از خویشتنم نیز بی خبرم، معرفتم به خدای عزیز هم هزاران وصله دارد و از هر جهت، «ندانستن» مرا فرا گرفته است.

دیده‌ای بخشای تا بینا شوم *** دانشم آموز تا دانا شوم (۸۷)

مهدیا، فرزندانم را در عهد فتنه و آزمون و انتظار به پناه و نگاه ویژه تو می سپارم.
مهدیا، مبادا ندانسته و بی تجربه با خیالاتم و یا با قصد آلوده و دروغ های سیاه، کسی را مشورت دهم و او را با نام محبّت و یا به اسم دل سوزی در ورطه‌ای رهنمون شوم.
مهدیا، مبادا کسی از دست و زبانم در امان نباشد و من بی اعتنا به حضور خداوند و روز واپسین، دانسته و هدفدار با حرف‌ها و رفتارهایم، دزدکی در حیاط و نشاط زندگی او نهال زقّوم بنشانم، پر و بالش دهم و گستاخانه میوه‌ی تلخ مزّه‌ی آن را قسمت کام او بدانم، بر آبرویش در آویزم و سبوعانه آن را از هم بِدَرَم، دلش را خسته و شکسته سازم و این را پیش آمدی بخوانم، آن گاه، بی تفاوت بخندم و بگذرانم و یا برای گریز از تاوان گفته ها و رفتارهایم تنها با نماز و زیارت و طوافِ زینت یافته از شیطان، وجدان فرو مرده ام را مجاب سازم، خود را فریب داده آرزو کنم آثار رفتارم در اجتماع، فراموش گردد و قلبی را که بی شرمانه شکسته ام بدون برملا شدن حقیقت، خود به خود سامان یابد، سپس دراین گیراگیر، خود را آمرزیده، نیک فرجام به تو نزدیک و در سایه‌ی رضایت تو بپندارم.
«یَحْلِفُونَ لَکُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لاَ یَرْضَى عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ». (۸۸) برایتان سوگند یاد می کنند تا از آنان راضی شوید اگر شما از آنها راضی شوید، خداوند از گروه فاسق راضی نخواهد شد.
«یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ إِنْ کَانُوا مُؤْمِنِینَ‌». (۸۹) آنها برای شما سوگند یاد می کنند، تا شما را راضی سازند، در حالی که شایسته تر این است که خدا و رسولش را راضی کنند، اگر ایمان دارند.
عزیزا، یاری ام رسان که اگر چنین باشم از نگاه نافذ و عتاب آلود تو، به هیچ کجا پناه نتوانم برد و هر چه را در پیشگاه الهی به نام زیرکی، سرشته و در پیش نهاده ام، تهی خواهم یافت.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ‌». (۹۰) به خدا پناه می برم این که از گروه نادان باشم.
مهدیا، مبادا، تنها به خاطر گمانم در باره‌ی کسی، او را بی آبرو ساخته آزارش دهم.
مهدیا، چون آنانی نباشم که از رویارویی با حقیقت و پاس داشتِ آن، گریزانند و وجدان خود را در مهلکه‌ شهوت، شکم و منفعت طلبی، خفته و خفه ساخته و در خودخواهی فرو مرده اند.
مهدیا، بیا و با حضور و سخنان خوش الحان، ملکوتی، پُرجاذبه و دل نشین خویش، خودباوری، خودآگاهی و کمال خواهی جوانان شیعه را افزون فرما و آنان را از سرخوردگی، دل زدگی، پندارهای سست، گرایش های پوچ، نیست انگاری، درماندگی، آسیب پذیری و سقوط ایمن بدار.
«بِکُمْ أَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ الْکُرُوبِ وَ أَنْقَذَنَا مِنْ شَفَا جُرُفِ الْهَلَکَاتِ وَ مِنَ النَّارِ». (۹۱) خداوند به وسیله‌ی شما ما را از خواری بیرون ساخته، موج های گرفتاری را از ما برطرف می سازد و از پرتگاه‌های هلاکت، نجات می بخشد.
مهدیا، بیا که شاد بودن مردم در غیبت و غفلت از تو بیهوده و ملال آور است و با یاد وجود و لطف تو، غمین و افسرده بودن، بیهوده تر و تلخ تر.

والله که شهر بی تو مرا حبس می شود *** آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست (۹۲)

مهدیا، بیا که زمان حاضر را بدون تو و با این همه بیچارگی و عجز و نیاز، عصر توسعه‌ی ارتباطات و انفجار اطلاعات نامیدند؛ ندانم آن گاه که با ظهور و حضور تو دروازه‌ی دانش به روی بشر باز می گردد و رازی سر به مُهر و حقی ناشناس و حق ناشناسی ایمن نیست و خاطری پریشان نمی ماند و انسان با تمام نیازمندی هایش سامان می پذیرد، این خماران یک شبه، آن عصر فیض دمادم و شُرب مدام و دولت موعود و تأثیر آن را چه نام خواهند نهاد؟
مهدیا، بیا و از رخساره‌ی دین، غبار کهنگی، افول، واژیگونگی و تحریفات و خرافات و افسانه های در هم تنیده و غلّو آمیز را پاک گردان و آن را از انزوا، پژمردگی، محدودیت های جوراجور، رکود و بی رمقی و بی رونقی و عقب ماندگی و ناخوشایندی و تهمت های ناروا نجات بخش.
«أَیْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِیدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ أَیْنَ الْمُتَخَیَّرُ لِإِعَادَهِ الْمِلَّهِ وَ الشَّرِیعَهِ أَیْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْیَاءِ الْکِتَابِ وَ حُدُودِه؟ اَینَ مُحیی مَعالِمِ الدّینِ وَ اَهلِهِ؟» (۹۳) کجاست آن که برای تازه گردانیدن فرائض و سنت های دین اسلام، ذخیره شده است؟ کجاست آن که برای بازگرداندن کیش و آیین اسلام، برگزیده شده است؟ کجاست آن که برای زنده نمودن قرآن و حدود آن، آرزو شده است؟ کجاست آن که نشانه های دین اسلام و مسلمانان را زنده می سازد؟
مهدیا، بیا و جامعه‌ی اسلامی را از آفت های بیرونی یعنی کفر و نابودی و از آفت های درونی یعنی دورویی، نفاق و سطحی نگری که زاییده‌ی انحراف از آموزه های فرهنگ اسلامی و خطرناک‌ترین و هولناک‌ترین آفت درونی است، نجات بخش. و مردم را از بند اسارت آثار شوم آن یعنی بدفهمی، ساده اندیشی، درک ضعیف و تحلیل نادرست از حقایق دینی و اجتماعی، و ارتزاق از سفره‌ی اهل نفاق، کج فهمی، انحصار طلبی، واپس گرایی، مقدس مآبی، فراموش کاری، خرافه‌پردازی، پای بندی به تعصب‌های باطل و افراط و تفریط در امور فردی و اجتماعی، آزاد گردان.
«وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ‌». (۹۴) در «زبور» بعد از ذکر (تورات) نوشته ایم: بندگان شایسته ام (حکومت) زمین را به ارث خواهند برد.
«إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ الْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ» (۹۵) زمین از آنِ خداوند است و او به هر که خواهدش وا می گذارد. و فرجام نیک از آنِ خود نگهداران است.
مهدیا، مبادا که در فراز و فرود اندیشه های ما و در پیچ و خم چگونه زیستن‌مان، فراموش شوی و ناخواسته، تنها و غریب بمانی. ترسم که در این شام، فراموش شوی تا دم صبح.

مانده پای آبله از راه دراز،
بر دم دهکده مردی تنها،
کوله بارش بر دوش،
دست او بر در، می گوید با خود،
غم این خفته‌ی چند،
خواب در چشم ترم می شکند. (۹۶)

پی‌نوشت‌ها:

۱٫ اقبال لاهوری، اشعار فارسی، (پیام مشرق، لاله‌ی طور)، ص۲۴۲٫
۲٫ حافظ، ص ۵۰، غزل ۷۱٫
۳٫ حافظ، ص۸، غزل۹٫
۴٫ سید مهدی فاطمی (توفان). رک: آه عاشقان (در انتظار موعود)، ص ۱۱۹، «صدای رسا».
۵٫ نمل/ ۶۲٫
۶٫ مفاتیح الجنان.
۷٫ بقره/۶۷٫
۸٫ مفاتیح الجنان، از دعای ندبه.
۹٫ نگارنده.
۱۰٫ مفاتیح الجنان، بخشی از دعای عهد.
۱۱٫ سراینده اش را نیافتم.
۱۲٫ بوستان سعدی، ص ۲۴۷٫
۱۳٫ سراینده اش را نیافتم.
۱۴٫ نگارنده.
۱۵٫ مثنوی معنوی، دفتر سوم، ص ۴۸۵، «پیش رفتن دقولی به امامت»، ش ۲۱۳۳- ۲۱۲۵٫
۱۶٫ بوستان سعدی، ص ۲۶۴٫
۱۷٫ نگارنده.
۱۸٫ سعدی، ص ۵۵۹، غزل ۴۰۲٫
۱۹٫ مفاتیح الجنان، بخشی از دعای ندبه.
۲۰٫ اخوان ثالث.
۲۱٫ حافظ، ص ۱۰۷، غزل ۱۵۶٫
۲۲٫ مفاتیح الجنان، بخشی از دعای عهد.
۲۳٫ حافظ، ص ۲۲۴، غزل ۳۲۸٫
۲۴٫ حکیم نظامی گنجه ای، کلیات خمسه (محزن الاسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفت پیکر، اسکندرنامه) ص ۱۳٫
۲۵٫ حافظ، ص ۹۱، غزل ۱۳۴٫
۲۶٫ مفاتیح الجنان، بخشی از دعای عهد.
۲۷٫ نگارنده.
۲۸٫ عبس/ ۲۴٫
۲۹٫ سراینده اش را نیافتم.
۳۰٫ نگارنده.
۳۱٫ مفاتیح الجنان، بخشی از دعای عهد.
۳۲٫ حافظ، ص ۲۲۴، غزل ۳۲۸٫
۳۳٫ نگارنده.
۳۴٫ سراینده اش را نیافتم.
۳۵٫ قال ابوجعفر بن بابویه روی محمد بن عثمان العمری (قدس الله روحه) انه قال: « والله ان صاحب هدا الأمر لیحضر الموسم کل سنه یری الناس و یعرفهم و لایعرفونه» (رک: بحار الأنوار، ج۵۱، ص ۳۵۰). به خدا سوگند حضرت صاحب الأمر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر سال موسم حج، حاضر می شود و مردم را می بیند و آنان را می شناسد، مردم [نیز] او را می بینند ولی نمی شناسند.
۳۶٫ نگارنده، قال ابوعبدالله (علیه السلام): « وَ اللهِ لَتُمَحَّصُنَّ وَ اللهِ لَتُغَربَلُنَّ کَما یُغَربَلُ الزَّؤَانُ مِنَ القَمحِ». به خدا سوگند که او به طور حتم، سَره را از ناسره جدا خواهد ساخت، و به خدا سوگند چونان که دانه ای را از گندم انباشته جدا سازند او ناگزیر همه را غربال خواهد کرد. رک: بحارالأنوار، ج۵۲، ص ۱۰۲٫
۳۷٫ بحارالأنوار، ج۳۶، ص ۳-۳۵۲، حدیث ۲۲۴٫ از امام باقر (علیه السلام) نیز روایت شده است. «یا جابِرُ مَثَلُ الأمِامِ الکَعبَهِ اِذ یُؤتی و لا یأتی.» همان، ص ۸- ۳۵۷، حدیث ۲۲۶٫
۳۸٫ نگارنده، بُراق حج.
۳۹٫ حافظ، ص ۱۱۶، غزل ۱۷۱٫
۴۰٫ قالَ رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم): « اَلمُؤمِنُ اَعظَمُ حُرمَهً عِندَاللهِ وَ اَکرَمُ عَلَیهِ مِن مَلَکٍ مُقَرَّبٍ» (فراترین ارج و آبرو نزد خداوند، ارج و آبروی مؤمن، و از ملک مقرّب گرامی تر است. )رک: بحارالأنوار، ج۶۴، ص ۷۲٫
۴۱٫ فلق/۱٫
۴۲٫ گلستان سعدی، ص۶۳٫
۴۳٫ ترجمه‌ی نهج البلاغه، ص ۴۷۲، حکمت ۱۴۷، ش ۱۴٫
۴۴٫ نیمایوشیج.
۴۵٫ همان.
۴۶٫ هود/ ۸۱٫
۴۷٫ انفال/ ۳۹؛ از امام باقر (علیه السلام) روایتی نقل شده است که این آیه را به عصر امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تأویل کرده اند، رک: تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص ۸۳۴ ذیل آیه‌ی ۳۹/ انفال، بحار الانوار، ج۵۲، ص ۳۴۵٫ از امام صادق (علیه السلام) نیز روایت شده است. رک: همان، ج۵۳۷ ص ۳۴٫
۴۸٫ ترجمه‌ی نهج البلاغه، ص ۴۸۲، حکمت ۲۱۹٫
۴۹٫ حافظ، ص ۱۰۷، غزل ۱۵۶، اصل شعر به این صورت است:
چنان بِزی که اگر خاک ره شوی کس را *** غبار خاطری از رهگذار ما نرسد
۵۰٫ نگارنده.
۵۱٫نگارنده.
۵۲٫ حافظ، ص ۱۰، غزل ۱۲٫
۵۳٫ غررالحکم، ص ۱۸۱، حدیث ۳۳۸۴٫
۵۴٫ همان، ص ۱۸۵، حدیث ۳۵۱۲٫
۵۵٫ نگارنده.
۵۶٫ حافظ، ص ۵، غزل ۵٫
۵۷٫ واقعه/۹ و ۱۰٫
۵۸٫ سراینده اش را نیافتم.
۵۹٫ سراینده اش را نیافتم.
۶۰٫ دیوان پروین اعتصامی، ص ۲۱۰، ش ۱۴٫
۶۱٫ نیمایوشیج.
۶۲٫ سراینده اش را نیافتم.
۶۳٫ نگارنده.
۶۴٫ حافظ، ص ۹، غزل ۱۰٫
۶۵٫ ابوسعید ابوالخیر، رباعی.
۶۶٫ نگارنده.
۶۷٫ مثنوی معنوی، دفتر سوم، «اختلاف کردن در چگونگی و شکل پیل» ص ۴۴۳، ش ۱۲۷۸٫
۶۸٫ حافظ، ص ۱۰، غزل ۱۲٫
۶۹٫ نگارنده.
۷۰٫سهراب سپهری، صدای پای آب، «شب تنهایی خوب»، ص ۴۲٫
۷۱٫ بوستان سعدی، ص ۴۱۸، غزل ۲۰٫
۷۲٫ مفاتیح الجنان، بخشی از زیارت عاشورا.
۷۳٫ گودال
۷۴٫ مفاتیح الجنان، بخشی از دعای توسل.
۷۵٫ حافظ، ص ۲۱، غزل ۲۸٫
۷۶٫ مفاتیح الجنان،بخشی از زیارت جامعه‌ی کبیره.
۷۷٫ نگارنده.
۷۸٫ سراینده اش را نیافتم.
۷۹٫ اسراء/ ۸۲٫
۸۰٫ بقره/ ۶۷٫
۸۱٫ حکیم ملا هادی سبزواری، رک: مرتضی مطهری، شرح مبسوط منظومه، ص۱۲٫
۸۲٫ مفاتیح الجنان، بخشی از دعای ندبه.
۸۳٫ نگارنده.
۸۴٫ ظاهراً از مولوی است.
۸۵٫ حافظ، ص ۵۰، غزل ۷۱٫
۸۶٫ شوری/ ۲۰٫
۸۷٫ سراینده اش را نیافتم.
۸۸٫ توبه/ ۹۶٫
۸۹٫ توبه/ ۶۲٫
۹۰٫ بقره/ ۶۷٫
۹۱٫ مفاتیح الجنان، بخشی از زیارت جامعه کبیره.
۹۲٫ مولوی، کلیات شمس تبریزی، ص ۲۰۳، غزل ۴۴۱٫
۹۳٫ مفاتیح الجنان، بخشی از دعای ندبه.
۹۴٫ انبیاء/ ۱۰۵٫
۹۵٫اعراف/ ۱۲۸٫
۹۶٫ نیمایوشیج.

منبع مقاله : 
زمزمه های انتظار، محمدهادی فلاح، مرکز تخصصی مهدویت، چاپ سوم (۱۳۸۹)

  • سارا سجادی

امام زمان (عج) کجای زندگی ماست؟

سارا سجادی | پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۴۷ ب.ظ

امام زمان (عج) کجای زندگی ماست؟

 روزهایمان از پی هم می گذرد ،مایی که مذهبمان شیعه است،مایی که اعتقاد به وجود ائمه ای داریم که خلیفه و جانشین خداوند در زمینند،مایی که دوازده امام داریم و می گوییم دوازدهمین اماممان زنده است،نه چونان ما که او انسان کامل بر روی زمین و بنده معصوم و مطیع خداست،ثبات عالم به وجود اوست،همه به طفیل آن بنده کامل روزی می خوریم ولی، باز قصه قصه بی معرفتی و بی وفایی است…

حسین ابراهیمی در وبلاگ “سرباز صفر جنگ نرم” نوشت:
روزهایمان از پی هم می گذرد ،مایی که مذهبمان شیعه است،مایی که اعتقاد به وجود ائمه ای داریم که خلیفه و جانشین خداوند در زمینند،مایی که دوازده امام داریم و می گوییم دوازدهمین اماممان زنده است،نه چونان ما که او انسان کامل بر روی زمین و بنده معصوم و مطیع خداست،ثبات عالم به وجود اوست،همه به طفیل آن بنده کامل روزی می خوریم ولی، باز قصه قصه بی معرفتی و بی وفایی است…

او باب رسیدن به خداست و قرآن می گوید : وَأْتُواْ الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا۱ ، از درب ها وارد خانه شوید؛به راستی اگر او امام ماست پس ما ماموم اوییم و ماموم باید عملش به مانند امام و متکی و پیرو او باشد اما تو بگو کیست او که من مانند او باشم؟!

اهمیت معرفت امام زمان صلوات الله علیه

اهمیت معرفت و شناخت امام زمان در مذهب ما به اهمیت اصل ایمان است از آنجا که نه یک حدیث بلکه بابی در احادیث ماست که کسی که بمیرد در حالی که امام زمان نشناس باشد به دین اسلام نمرده است بلکه چونان جاهلیت قبل از اسلام دچار انحراف و تباهی و بدآئینی بوده است.

آیا با امام زمان ارتباط دارید؟

امام باقر در تفسیر آیه ۲۰۰ سوره آل عمران می فرمایند : رابطوا امامکم المنتظر۲ ،با امام زمانتان رابطه داشته باشید ، حضرت آیت الله بهجت رحمه الله علیه در این رابطه می فرمایند: تا رابطه ما با ولیّ امر، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد.و قوّت رابطه ما با ولیّ امر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم در اصلاح نفس است.

باز باید از خودم بپرسم از قصه معرفت که بگذریم،چقدر امام زمان خود را یاد می کنیم که این از حداقل هاست امام زمان در کلامی می فرمایند: انا غیر مهملین لمراعاتکم ولا ناسین لذکرکم۳ ، ما شما را فراموش نمی کنیم! ؛ محبت او که مظهر مهر خدای رحمان است ما را فرا گرفته اما در کدامین کوچه غفلت در این دنیای رنگ و ریا و بی وفایی گیر کرده ایم که یادی از او نمی کنیم،همان یادی که البته باب لطف و توجه خدا به ماست.

یکی از دستور العمل های ارتباط با امام زمان این است که برای فرج او که فرج عالم است دعا کنیم البته باز باید یادآور شوم که در این روزگار آخرالزمان یاد کردن و دعا کردن برای آن آئینه حسن حضرت پروردگار خود نعمت و رزقی بزرگ است که باز چگونه توان از عهده شکر آن بر آمد؟؛

قال المَهدی(عج): «أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم‏»۴
برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید ،زیرا همین موجب فرج و گشایش شماست .

یاد او باب گشایش است و دعای برای فرج او اول درهای رحمت خداوند را به روی خود ما باز می کند که این عمل خود از کمترین وظایف شیعیان آن امام منتظر در قبال حضرت است.

خیلی از ما بیشترین دعایی که گاهی برای امام زمان می خوانیم همین دعای “اللهم کن لولیک” است که دعای برای سلامتی حضرت است اما قدر همین دعا را هم نمی دانیم ،او گوش شنوا و چشم بینای خداوند است ،او همان مهربانی است که ما در این دوران سخت دستور داریم در خانه او برویم و از او استمداد بجوییم، این دعا ها بهانه است تا باز نام مهدی بر زبان ما جاری شود تا باز تابلوی نجات در این دوران جلوی چشممان بیاید ، پدر معنوی ما اوست ،همان پدری که چون یعقوب نبی برای فرزندان گنهکار خود استغفار می کند؛ یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ۵ ؛ ای پدر برای گناهان ما طلب آمرزش کن که ما خطاکار بوده ایم.

آیا دوست داریم امام زمان برای ما دعا کنند؟

آیا دوست داریم که مشمول دعای مستجاب امام زمان شویم؟ آیا این اراده و همت و البته اعتقاد را داریم که امام زمان برای ما و زندگی و خانواده ما دعا کنند؟ راهش دل دادن به مهدی و دعا برای اوست از جمله دلایلی که علما برای اینکه امام زمان هر کس که ایشان را یاد و دعا کند ،دعا می فرمایند ،روایت زیر است:

مرحوم راوندی در کتاب الخرائج نقل می کند: گروهی از اهل اصفهان ـ از جمله ابو عباس احمد بن نصر وابو جعفر محمد بن علویه ـ برایم نقل کرده اند: در اصفهان مردی شیعه به نام عبدالرحمان بود، از او سئوال کردند: علت اینکه امامت امام علی النقی (علیه السلام) را پذیرفتی و دنبال فرد دیگری نرفتی چیست؟

گفت: جریانی از آن حضرت دیدم که قبول امامت آن حضرت را بر من لازم نمود. من مردی فقیر اما زباندار وپر جرأت بودم به همین جهت در سالی از سالها اهل اصفهان من را برگزیدند تا با گروهی دیگر برای دادخواهی به دربار متوکل برویم. ما رفتیم تا به بغداد رسیدیم هنگامی که در بیرون دربار بودم خبر به رسید که دستور داده شده امام علی النّقی را احضار کنند،بعد حضرتش را آوردند.

من به یکی از حاضرین گفتم: این شخص که او را احضار کردند کیست؟ گفت: او مردی علوی وامام رافضی ها ست سپس گفت: به نظرم می رسد که متوکل می خواهد او را بکشد، گفتم: از جای خود تکان نمی خورم تا این مرد را بنگرم که چگونه شخصی است؟

او گفت: حضرت در حالی که سوار بر اسب بودند تشریف آوردند ومردم در دو طرف او صف کشیدند واو را نظاره می کردند. چون چشمانم به جمالش افتاد محبت او در دلم جای گرفت و در دل شروع کردم به دعا کردن برای او که خداوند شرّ متوکل را از حضرتش دور گرداند.

حضرت در میان مردم حرکت می کرد و به یال اسب خود می نگریست نه به راست نگاه می کرد ونه به چپ، من نیز دعا برای حضرتش را در دلم تکرار می کردم.

چون در برابرم رسید رو به من کرد وفرمود:

استجاب الله دعاک، وطوّل عمرک وکثّر مالک وولدک.

یعنی: خدای دعاى تو را مستجاب کند. وعمر تو را طولانی ومال وفرزند تو را زیاد گرداند.

از هیبت و وقار او بدنم لرزید ودر میان دوستانم به زمین افتادم.

دوستانم از من پرسیدند، چه شد؟

گفتم خیر است وجریان را به کسی نگفتم.

پس از آن به اصفهان بازگشتیم. خداوند به سبب دعاى آن حضرت درهایی از مال وثروت را برای من باز کرد تا جایی که اگر همین امروز درب خانه ام را ببندم قیمت اموالی که در آن دارم معادل هزاران هزار درهم است واین غیر از اموالی است که در خارج خانه دارم. خداوند به سبب دعاى آن حضرت ده فرزند به من عنایت فرمود.

ببینید که چگونه مولای ما امام علی نقی (علیه السلام) دعاى آن شخص را به خاطر نیکی او جبران وتلافی نمود. برای او دعا فرمود با اینکه از مؤمنان نبود. آیا گمان می کنید که اگر در حق مولای ما صاحب الزمان ارواحنا فداه دعا کنید شما را با دعاى خیر یاد نمی کند با اینکه شما از مؤمنان هستید؟۶

……………………………………………………………………………………..

پی نوشت:
۱-سوره بقره/آیه/۱۸۹
۲-تفسیر برهان جلد۱صفحه۳۳۴
۳-بحار الانوار علامه مجلسی، ج ۵۳، ص ۱۷۵
۴-بحارالأنوار ،ج۵۳ ، ص۱۸۰ ، باب ۳۱
۵-سوره یوسف/آیه۹۷
۶-مکیال المکارم: ۱ / ۳۳۳

  • سارا سجادی

اقتصاد و رفاه در حکومت مهدوی چگونه است؟

سارا سجادی | پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۳۴ ب.ظ

اقتصاد و رفاه در حکومت مهدوی چگونه است؟

خدایا ما به تو شِکوه کنیم از فقدان پیامبرمان و غیبت امام و رهبرمان و سختى روزگار بر ما و درآمدن فتنه ها بر سر ما و پشت بهم دادن دشمنان بر دشمنى ما و بسیارى دشمنان و کمى افراد ما .

خدایا پس بگشا از ما این اندوه را به گشایشى از طرف خود که زود بفرستى یارى از خودت که عزتش دهى و به امام عادلى که آشکارش کنى.

اى معبود به حق آمین، از تو می خواهیم که به نماینده و ولیت اذن دهى براى آشکار ساختن عدالتت در میان بندگانت…(۱)

اقتصاد و رفاه در حکومت امام مهدی (عج)

بخش اول، تقسیم ثروت

رفاه اقتصادى بى‌سابقه در زمان حکومت امام مهدی (عج)در منابع شیعه و سنى مشهور است و بر روحیۀ سخاوتمندى و محبّت آن بزرگوار به مردم دلالت دارد.

در حدیثی که در منابع اهل تسنّن آمده است، از ابوسعید خدرى چنین نقل شده:

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: شما را به ظهور مهدى(علیه السلام) بشارت مى دهم; زمین را پر از عدالت مى کند همان گونه که از جور و ستم پر شده است. ساکنان آسمانها و ساکنان زمین از او راضى مى شوند و اموال و ثروتها را به طور صحیح تقسیم مى کند.

کسى پرسید: معنى تقسیم صحیح ثروت چیست؟

فرمود: به طور مساوى در میان مردم!

سپس فرمود: و دلهاى پیروان محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) را پر از بى نیازى مى کند، و عدالتش همه را فرا مى گیرد; تا آنجا که دستور مى دهد کسى با صداى بلند صدا زند هر کس نیاز مالى دارد برخیزد، هیچکس ـ جز یک نفر بر نمى خیزد… [امام] دستور مى دهد مال قابل ملاحظه اى به او بدهند، امّا او بزودى باز مى گردد و پشیمان مى شود که چرا آزمند و حریص بوده است.(۲)

از امام باقر (ع) روایت شده است که فرمود:

وقتى قائم اهل بیت قیام کند (امکانات) را به طور مساوى تقسیم مى‌نماید و در رعیّت عدالت را برقرار مى‌سازد، هرکس از وى اطاعت کند از خدا اطاعت نموده و هرکس نافرمانى او را بکند نافرمانى خدا را نموده است، …اموال و ثروت‌هاى دنیا از درون و برون زمین نزد وى جمع‌آورى مى‌شود و به مردم مى‌گوید بیائید به سوى چیزى‌که به خاطر آن قطع رحم و خویشاوندى نمودید و براى آن خون‌هاى حرام ریختید و به علّت آن مرتکب محرمات خدا شدید. . . اینک بیایید و از این اموال آنچه می خواهید برای خود بردارید .

به هرکس به اندازه‌اى مى‌دهد که قبل از او هیچ کس آن مقدار نداده است و زمین را پر از عدل ‌و داد و نور گرداند، همانگونه که از ظلم و جور و شرّ پر شده است.(۳)

امام باقر علیه السلام:

[امام مهدى (عج) ] در سال دو بار به مردم مال ببخشد و در ماه دوبار امور معیشت بدانان دهد… تا نیازمندى به زکات باقى نماند و صاحبان زکات، زکاتشان را نزد محتاجان آورند، و ایشان نپذیرند. پس آنان زکات خویش در کیسه‌هایى نهند و در اطراف خانه‌ها بگردند (براى دستیابى به محتاجى) ، و مردم بیرون آیند و گویند: ما را نیازى به پول شما نیست. . . پس دست به بخشش گشاید، چنانکه تا آن‌روز کسى آنچنان بخشش اموال نکرده باشد.(۴)

امام مهدی (عج) مال را به مساوات تقسیم می کند و قلبهای امت محمد را لبریز از بی نیازی خواهد کرد.

اموال را بدون آنکه شمارش نماید تقسیم می کند. بدین ترتیب مردمان با همه وجود و از صمیم قلب از داشتن و گنجینه کردن و انبوه سازی، احساس بی نیازی می کنند.(۵) همان گونه که پیامبر اکرم (ص) نوید آن را داده است: زمانی که مهدی قیام کند، خدوند در قلب بندگان بی نیازی افکند.(۶)

آیا امام زمان اموال شخصی حلال مردم را از صاحبانش می گیرد و در میان آحاد انسانها تقسیم می کند؟ 

هرگز و قطعا مراد این نیست زیرا اسلام مالکیت فردی را امضاء کرده و برای اموال خصوصی مردم احترام قائل شده و حرمت مال او را مثل حرمت خون او دانسته و همانطور که ریختن خون مسلمان حرام است، بردن و گرفتن مال مسلمان هم با بودن طیب نفس او حرام است و معقول نیست که امام علیه السلام به مردم اعلان کند هر چه از دارایی دارید بیاورید و باید میان همه تقسیم شود که هزار و یک تالی فاسد دارد و مدت دهها سال کمونیستم در جهان شعار الغاء مالکیت خصوصی و فردی داد و مالکیت را دولتی و عمومی و اشتراکی دانست و دیدیم که چگونه فرو پاشید و نابود شد. پس منظور چیست؟ منظور اموال عمومی است از منابع زیرزمینی و اخماس و زکوات و… که بیت المال مسلمین است و در اختیار امام مهدی (عج) است ولی در آن زمان به قدری بیت المال سرشار از اموال عمومی است و خزانه های دنیا در دست امام زمان است که هر چه بدهد پایان ندارد و اینها را در میان مردم تقسیم می کند و به طور مساوی به اشخاص می دهد.

البته اگر ثروت بیت المال محدود باشد باز عدالت ایجاب می کند که به مناطق محرومتر، زودتر و بیشتر رسیدگی شود ولی با فرض اینکه در آن زمان ثروت دنیا در اختیار امام مهدی است و کم نمی آورد . لذا تقسیم بالسویه در این بخش قابل قبول است.

و در حدیثی آمده: یعنی اموال در زمان امام زمان فیضات دارد. مثل چشمه می جوشد و پایان ندارد.(۷)و(۸)

منابع ثروت در حکومت امام مهدی (عج)

رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود: زمین گنجینه‌هایش را براى او خارج مى‌سازد و وى مال و سرمایۀ بى‌شمار بین مردم پخش مى‌کند.(۹)

در حکومت جهانی امام عصر (عج) همه ی نقاط زمین آباد و سرسبز و مالامال از محصول می شود و معادن زیرزمینی استخراج می شود و زمین روئیدنیهایش را می رویاند و آسمان قطرات بارانش را فرو می فرستد و از زمین و آسمان نعمت ریزش می کند و وفور نعمت است و نقطه ای خالی از عمران نخواهد ماند.(۱۰)

آسمانها بارانش را مثل ناودان فرو می فرستد و زمین همه ی روئیدنیهایش را بیرون می آورد و هیچ نباتی را ذخیره و احتکار نمی کند.(۱۱)

در آن روز زمین گنجهای پنهانش را آشکارمی کند و برکاتش را نمایان می سازد.(۱۲)

در دولت امام مهدی(عج) آبها فراوان و نهرها امتداد می یابد و زمین خوردنیهایش را دو چندان ظاهر می کند و همه ی گنجهای پنهان استخراج می شود.(۱۳)

در روی کره ی زمین هیچ نقطه ی خراب و ویرانی نمی ماند مگر آنکه حضرت آنجا را آباد و معمور می سازد.(۱۴)

به قدری آبادانی فراوان می شود که زنی از سرزمین عراق تا شام پیاده اگر طی طریق کند در تمام مسیر روی سبزیها و نباتات گام برمی دارد و زمین خشک و بایری نخواهد دید. (۱۵)

در زمان حکومت امام مهدی (عج) کل کره ی زمین آباد می شود و کویر زدائی می گردد و سرزمین موات و بایری نخواهد ماند و این واقعا رؤیا و آرزوی هر انسانی است که انشاء الله در آن عصر جامعه عمل خواهد پوشید(۱۶) و این وعدۀ الهى که دربارۀ جامعۀ تقواپیشگان مژده داده است آشکار مى‌گردد:
________________________________________
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ اَلْقُرىٰ آمَنُوا وَ اِتَّقَوْا لَفَتَحْنٰا عَلَیْهِمْ بَرَکٰاتٍ مِنَ اَلسَّمٰاءِ وَ اَلْأَرْضِ» اگر مردم آبادیها ایمان آورده و تقوا پیشه ساخته بودند، برکات آسمان و زمین را به رویشان مى‌گشودیم. . .» (اعراف۷/۹۶)(۱۷)

منابع:
۱- ترجمه بخشی از دعای زمان غیبت کلیات مفاتیح الجنان
۲- چشم‏ اندازی به حکومت جهانی امام مهدی ، علی محمدی خراسانی
ص۲۶۹به نقل از نورالابصار فى مناقب آل بیت النّبى المختار، ص ۱۵۶ و ۱۵۷
۳- دولت مهدی سیرت مهدی ص ۴۵۸ و عصر ظهور علی کورانی ص ۳۶۴
هردو به نقل از بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۱
۴- عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام (پژوهشی در انقلاب جهانی امام مهدی «عج») ج ۱ ص۱۱۶
به نقل از بحار»۵۲/۳۹۰؛ «غیبت نعمانى» /۲۳۷، با اندک اختلاف
۵- جهانی سازی، عدالت اقتصادی و مهدویت،ناصر جهانیان ص۳۹
۶– همان ، ص ۴۰ به نقل از ملاحم والفتن ص۷۱
۷- دولت مهدی سیرت مهدی ص ۴۵۹
۸- همان به نقل از بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۸۰
۹- عصر ظهور ص ۳۶۳ به نقل از بحار ج ۵۱ ص ۶۸
۱۰- دولت مهدی سیرت مهدی ، مصطفی دلشاد تهرانی ص۴۶۳
۱۱- همان ، ص ۴۶۴ به نقل از بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۸
۱۲- همان به نقل از بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۵
۱۳- همان به نقل از منتخب الاثر، ص ۴۷۲
۱۴- همان به نقل از منتخب الاثر، ص ۴۸۲
۱۵- همان به نقل از بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۶
۱۶- همان ص ۴۶۴
۱۷- عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام (پژوهشی در انقلاب جهانی امام مهدی «عج») ج ۱ ص۱۲۲
*جهان

  • سارا سجادی

درخواست دیدار امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف و پاسخ آقای قاضی رحمه الله

یکی از علما نقل می‌کردند:”با یکی از شاگردان عارف بزرگ، آقا سید علی قاضی(رضوان الله تعالی) ارتباط داشتم. یک روز محضر ایشان رسیدم و گفتم:” آقا سید علی قاضی قطعا با امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف ارتباطی دارد. شما که شاگرد آقای قاضی هستید و به خانه‌ی ایشان رفت و آمد می‌کنی، وقتی می‌روی یک خواهش هم از طرفِ من برسان و بگو فلانی التماس داشت که در این مسیر، دست ما را هم بگیر و ببر {خدمت آقا}.”

ظهور313

مدتی گذشت. در خانه بودم. ناهار را خورده بودم و بعد از ظهر می‌خواستم استراحت کنم. آمدم بخوابم؛ اما متوجه شدم که بچه‌ها خیلی سروصدا می‌کنند. عصبانی شدم و سرشان فریاد زدم و مقداری بداخلاقی کردم. بعد پشیمان شدم و با خودم گفتم: “این‌ها که کار بدی نکرده‌اند! بچه‌اند و می‌خواهند بازی کنند؛ من چرا بداخلاقی کردم و دلشان را شکستم!” با خودم گفتم:” بلند می‌شوم و می‌روم بازار؛ شیرینی می‌خرم و می‌آیم اینجا و دل آن‌ها را به‌دست می‌آورم و آرامشان می‌کنم.” برگشتم و سرشان را گرم کردم؛ اما هنوز دل خودم آرام نشد.

یک بار رفتم پیش همان عالمی که شاگرد سید علی آقای قاضی بود. همین که رسیدم، گفتم:” فلانی، شما که محضر استاد رسیدید، خواهش مرا مطرح کردید؟” گفت:” بله: اتفاقا چند روز پیش رفتم خواهشت را مطرح کردم؛ اما آقای قاضی تاملی کرده و بعد سربلند کرده و فرمودند: به فلانی بگویید چطور می‌خواهد این مسیر طولانی را به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف برسد؛ در حالی که تحمل سروصدای بچه‌ها را نداشت. او که نمی‌تواند خودش را بسازد، چطور می‌خواهد محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف برسد؟!”

دقت کنیم که یک لحظه بی‌توجهی، یک لحظه گناه می‌تواند ما را از امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف جدا کند!

حجت الاسلام و المسلمین سید ابوالفضل طباطبایی، صحن جمهوری اسلامی، ۲ تیر ۹۲

منبع: کتاب خاتم ولایت/ منتخب سخنرانی‌های حرم مطهر رضوی با موضوع مهدویت/ جعفر حسن‌زاده

  • سارا سجادی

عناصراخلاقی تشکیل دهنده انتظار

سارا سجادی | سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۳۶ ب.ظ

عناصراخلاقی تشکیل دهنده انتظار

انتظار، فضیلتی اخلاقی ـ عرفانی است که روح را تعالی می‌بخشد و تحوّل‌آفرین و تربیت‌کننده انسان است. این فضیلت اخلاقی در زندگی فردی و جمعی بشر، آثار و برکات فراوانی خواهد داشت. مفهوم‌شناسی و موشکافی این واژه، ما را در کسب و تداوم آن یاری خواهد نمود و فراوانی ثمرات در این فضیلت را برای ما آشکار خواهد ساخت. به عبارتی، انتظار فضیلتی است مرکّب از فضایل دیگر که تحصیل آن کاری بس دشوار و البتّه بسیار پرپاداش و پرنتیجه خواهد بود. به همین دلیل در روایات اهل بیت(ع) از این حالت با تعابیر ذیل یاد شده است. پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرمایند: «برترین عبادت، انتظار فرج است»۱ و «برترین کارهای امّت من، انتظار فرج و گشایش خداوند است». ۲ و می‌فرمایند: «برترین تلاش امّت من، انتظار فرج است».۳ امام علی(ع) نیز فرمودند: «در انتظار فرج و گشایش باشید و از رحمت خدا ناامید نشوید، زیرا محبوب‌ترین کارها نزد خداوند عزّوجلّ، انتظار فرج است».۴
در اینجا لازم است به تجزیه مفهومی این واژه و تبیین عناصر تشکیل‌دهنده و تسریع کننده آن بپردازیم تا زمینه تحصیل و بازشناسی آن میسور و آسان گردد.

۱٫ امید

اوّلین جزء و معنای سازنده انتظار، امید و رجا است، زیرا در صورت یأس مطلق و عدم امیدواری، حالت انتظار در انسان شکل نمی‌گیرد و تحقّق خارجی پیدا نمی‌کند. امام علی(ع) می‌فرمایند: «در انتظار فرج و گشایش باشید و از رحمت خدا ناامید نشوید».۵

۲٫ معرفت و اطمینان

دومین جزء از اجزای حالت انتظار، شناخت امر منتظَر و اطمینان به وقوع آن می‌باشد، زیرا در صورت عدم یقین و عدم اطمینان به امری، حالت انتظار در انسان منعقد نخواهد شد.

۳٫ نزدیک دیدن

سومین جزء از اجزای تشکیل‌دهنده انتظار، نزدیک دیدن امر مورد توقّع و اعتقاد به قرب زمانی آن می‌باشد، زیرا دور دیدن و استبعاد زمانی نسبت به آن امر با حالت انتظار سازگاری نخواهد داشت. در دعای عهد بیان می‌کنیم: «إنّهم یرونه بعیداً و نراه قریباً؛۶ آنها آن را دور می‌بینند و ما نزدیکش می‌بینیم».

۴٫ محبوبیّت موضوع

اگر حادثه و امری محبوب انسان باشد، مطلوب او نیز قرار خواهد گرفت و اگر چیزی مطلوب او شد، تمامی تلاش‌ها و فعّالیّت‌های وی در راستای رسیدن به آن مطلوب صورت خواهد گرفت، لذا محبوبیّت امر فرج و انتظار، انسان را به یک منتظر واقعی، مصلح دلسوز و عاشق بی‌قرار تبدیل می‌کند.

۵٫ منفور بودن شرایط موجود و مأیوس شدن از آن

در صورتی که فردی شرایط موجود را بهترین شرایط بداند، انتظار امری جدید برای او تحقّق نخواهد یافت. امّا اگر با تحقیق در حوادث ایّام و انواع ظلم‌ها، تباهی‌ها و فسادها به مطلوب نبودن شرایط موجود اذعان نمود، حالت انتظار برای ایجاد شرایطی جدید و نو برای او فراهم می‌آید. امام رضا(ع) می‌فرمایند: «همانا فرج و گشایش پس از ناامیدی می‌آید».۷

۶٫ آمادگی، تلاش عملی و زمینه‌سازی

انتظار، هنگامی واقعی و صادق است که انسان را به حرکت و تلاش در مسیر تحقّق امر مورد انتظار وادار نماید، وگرنه صرف حالت انتظار، بدون آمادگی و تلاش عملی، آرزویی بی‌نتیجه یا انتظاری سطحی است؛ «من إنتظر أمراً تهیّأ له؛۸ هر کس که منتظر وقوع امری باشد، خود را برای تحقّق آن آماده می‌کند». به همین دلیل پیامبر اکرم(ص) انتظار را به عنوان یک حالت بسیار ارزشمند یا یک جهاد، آن هم، برترین جهاد امّت خود معرفی می‌فرمایند: «أفضل جهاد أمّتی انتظار الفرج».۹ بر این اساس، واضح می‌شود که یکی از عناصر تشکیل دهنده این فضیلت اخلاقی، کوشش و تلاش است.
رسول خدا(ص) در بیانی زیبا می‌فرمایند: «از مشرق زمین مردمی قیام می‌کنند و زمینه را برای ظهور مهدی(ع) آماده می‌سازند».۱۰ در کتاب «مکیال المکارم» نیز پس از تعریف انتظار آمده است: «پس هر قدر انتظار شدیدتر باشد، آمادگی و مهیّا شدن، قوی‌تر خواهد بود».۱۱

۷٫ صبر و پایداری

انتظار نتیجه‌بخش و معنی‌دار، انتظاری است که توأم با پایداری، صبر و مقاومت باشد وگرنه تبدیل به یک تمنّی زودگذر و افتادن به دام‌های انحرافی و فریبنده و محبوب‌سازی جاهلانه می‌شود. اینکه در روایات اهل بیت(ع) صبر در کنار انتظار فرج قرار داده شده و گاهی تصریح به انتظار توأم با صبر شده است، دلالت بر حیاتی بودن صبر در شکل‌گیری حالت انتظار دارد.
حضرت صادق(ع) در تفسیر آیه: «و لنبلونّکم بشیءٍ من الخوف و الجوع و…»۱۲ فرمودند: «و البتّه شما (یعنی مؤمنان، قبل از قیام امام مهدی(ع) را به سختی‌هایی همچون ترس، گرسنگی، نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم و به صابران بشارت بده». سپس حضرت فرمودند: «یعنی بشارت بده به صابران در چنین زمانی به اینکه فرج و ظهور نزدیک است».۱۳ پیامبر خدا(ص) نیز می‌فرمایند: «برترین عبادت، صبر کردن و سکوت و انتظار فرج است».۱۴ و «صبورانه در انتظار فرج بودن، عبادت است».۱۵ امام صادق(ع) نیز می‌فرمایند: «پارسایی، پاک‌دامنی، درستی … و صبورانه در انتظار فرج بودن، جزء دین امامان(ع) است».۱۶

۸٫ عزّت‌طلبی

یکی از خصایص فطری وجود انسان، کمال‌جویی و عزّت ‌طلبی و پرهیز از همه عوامل ضعف و ذلّت است. در طول تاریخ، عزّت خوبان و مؤمنان توسط ستمگران و نابخردان (به ظاهر) خدشه‌دار گشته و به همین دلیل آنان همیشه به دنبال فرصتی بوده‌اند تا عزّت و مکانت از دست رفته خود را احیا نمایند. آنان نه تنها خود، بلکه پیشوا، کتاب و قانون خود را از سوی ظالمان، تحقیر شده می‌بینند و در صدد برگرداندن عزّت تمامی این امور هستند. در دعاهای مربوط به انتظار و ظهور، بر واژه «عزّت» و «معزّ» تأکید بسیاری شده است: «کجاست آنکه عزّت دهنده اولیاء و ذلیل کننده دشمنان (دین خدا) است».۱۷ «پروردگارا! عزیزش کن و به وجود او (مؤمنان را) عزیز بگردان، یاری‌اش کن و به دست او (صالحان را) یاری بفرما، نصرتش بده، نصرتی با عزّت».۱۸ «خداوندا! ما مشتاق (تشکیل) دولت باکرامتی از جانب تو هستیم که به [وسیله] آن، اسلام و اهلش را عزیز کنی و نفاق و اهلش را ذلیل گردانی».۱۹ «خداوندا! پراکندگی ما را به وسیله او برطرف کن، گسیختگی‌مان را به او دور کن، پریشانی ما را به او پیوست کن و کمی ما را به وسیله او زیاد کن و ذلّت ما را به وسیله او، تبدیل به عزّت کن».۲۰ «سلام بر عزّت دهنده دوستان (خدا) و ذلیل کننده دشمنان (او)».۲۱ «خدایا طولانی شده زمان انتظار و فاجران به ما طعنه می‌زنند و انتظار برای ما سخت شده است».۲۲

۹٫ تقوا محوری

یکی از قوانین و سنن جاری در هستی، موفّقیت و پیروزی قانون‌گرایی، قانون محوری و تقوا‌گرایی است. اگر کاری بر اساس صحیح و بنیان واقعی و راستین بنا شده باشد، ماندگار است. قرآن کریم درباره متّقین و پرهیزکاران می‌فرماید: «و العاقبه للمتّقین».۲۳
این اصل قرآنی در نظام تکوین و تشریع جاری است، لکن در عالم تشریع به جهت لزوم آزمایش انسان‌ها، کمی دیرتر رخ نشان می‌دهد. شهید مرتضی مطهری(ره) می‌فرماید: «تاریخ در مورد خوبان و پیروزی آنان قائل به دیرکرد است».۲۴ در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است که حضرت فرمودند: «ما را سلطنتی در آینده خواهد بود و بعد از حکومت ما، حکومتی نباشد؛ زیرا ما اهل تقوا هستیم و خداوند فرموده است: عاقبت کار، از آنِ متّقین است».۲۵

۱۰٫ جدیّت و پشتکار

در جوهره انتظار صادق و در روح منتظر خالص، جدیّت و پشتکار، پیگیری و تداوم‌بخشی وجود دارد.
حضرت صادق(ع) فرمودند: «هر که دوست دارد از یاران قائم باشد، پس باید انتظار بکشد و در حالی که منتظر است، پارسایی و اخلاق نیک را در پیش گیرد. اگر (با چنین حالتی) از دنیا برود و بعد از مرگ او، قائم قیام کند، اجرش همانند اجر کسی است که قائم را درک کند، پس (در کار و عمل) بکوشید و منتظر باشید؛ گوارایتان باد ای جماعت مشمول رحمت!».۲۶

۱۱٫ احساس یتیمی 
 

یکی از مفاهیمی که در شکل‌گیری و شدّت‌بخشی حالت انتظار در ما مؤثّر است، درک شرایط موجود در زمان غیبت و احساس یتیمی معنوی در زمان غیبت است. اگر این احساس در ما به وجود آید و خسارت‌های معنوی و مادّی عدم حضور امام را درک کنیم، چشم به راهیِ ما نسبت به ظهور حضرت شدّت خواهد یافت و در جستجوی یافتن راهی برای شناخت پدر و حضور و احضار او خواهیم بود. پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند: «سخت‌تر از یتیمیِ کسی که پدرش را از دست داده، یتیمیِ کسی است که از امام خود بریده شده است و توان دسترسی به او را ندارد».۲۷

۱۲٫ اندیشه حسینی

یکی از مقوّمات اندیشه انتظار، وجود اندیشه حسینی و آرمان کربلاییان و آرزوی انتقام خون به ناحق ریخته امام حسین(ع) است؛ همچنان که شعار یاران حضرت ولی‌عصر(ع) «یا لثارات الحسین(ع)» است، انتظار نیز بر همین مبنا شکل می‌گیرد. به عبارت دیگر، هرچه با آرمان‌های امام حسین(ع) آشناتر شویم و هر چه به عمق مصائب وارده بر او و یارانش نزدیک‌تر شویم، حس و میل انتقام از ظالم در ما نمایان‌تر خواهد شد و حالت انتظار در روح ما موّاج‌تر خواهد گشت. در زیارت امام حسین(ع) در روز عاشورا به این عنصر اخلاقی و روانی انتظار اشاره شده است:
۱٫ پس مسئلت می‌کنم از خداوند… که خونخواهی تو را با امام منصور از اهل بیت(ع)، (یعنی حضرت مهدی(ع)) روزی فرماید.
۲٫ پس مسئلت می‌کنم از خداوند… و اینکه برای من نزد شما منزلت راستین را در دنیا و آخرت تثبیت نماید و طلب می‌کنم از خداوند اینکه مرا به مقام محمودی که برای شما نزد خداوند است برساند و اینکه خونخواهی خون خود را با امام هدایت شده و نمایان و گویا از شما به من روزی کند.

پی نوشت ها :

۱٫ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۲۵، ح ۱۱٫
۲٫ همان، ج ۵۲، ص ۱۲۲، ح ۲٫
۳٫ همان، ج ۵۲، ص ۱۲۳، ح ۷٫
۴٫ همان، ج ۷۴، ص ۱۴۳، ح ۲۶٫
۵٫ همان، ج ۵۲، ص ۱۲۳، ح ۷٫
۶٫ مفاتیح الجنان، دعای عهد، برگرفته از: قرآن کریم، سوره معارج (۷۰)، آیات ۶ و ۷٫
۷٫ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۱۰، ح ۱۷٫
۸٫ مکیال المکارم، ج ۲، ص ۲۳۵٫
۹٫ بحارالأنوار، ج ۷۴، ص ۱۴۳، ح ۲۶٫
۱۰٫ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۶۷٫
۱۱٫ مکیال المکارم، ج ۲، ص ۱۵۲٫
۱۲٫ سوره بقره (۲)، آیه ۱۵۵٫
۱۳٫ تفسیر نورالثّقلین، ج ۱، ص ۱۷۶٫
۱۴٫ بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۴۲۲٫
۱۵٫ راوندی، الدعوات، ج ۴۱، ص ۱۰۱٫
۱۶٫ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، ح ۱٫
۱۷٫ دعای ندبه.
۱۸٫ مفاتیح الجنان، دعای افتتاح.
۱۹٫ همان.
۲۰٫ همان.
۲۱٫ مفاتیح الجنان، زیارت حضرت صاحب‌الامر(ع).
۲۲٫ همان.
۲۳٫ سوره اعراف (۷)، آیه ۱۲۸ و سوره قصص (۲۸)، آیه ۸۳٫
۲۴٫ فلسفه تاریخ.
۲۵٫ کافی، ج ۱، ص ۴۷۱، ح ۵٫
۲۶٫ غیبت نعمانی، ص ۲۰۰، ح ۱۶٫
۲۷٫ بحارالانوار، ج ۲، ص ۲، ح ۱٫

منبع:ماهنامه موعود شماره ۱۰۳٫

  • سارا سجادی