یاوران حضرت مهدی عجل الله

فرهنگ ظهور و مهدویت و یاوران واقعی حضرت (الهم عجل لولیک الفرج)

یاوران حضرت مهدی عجل الله

فرهنگ ظهور و مهدویت و یاوران واقعی حضرت (الهم عجل لولیک الفرج)

یاوران حضرت  مهدی  عجل الله

بسم الله الرحمن الرحیم
مطالب این سایت با هدف تعجیل در ظهور منجی عالم بشریت حضرت صاحب الزمان (عج) و فرهنگ ظهور بوده راه اندازی شده و انتشار مطالب آزاد میباشد با ذکر یک صلوات جهت تعجیل در ظهور آقا امام زمان .
باتشکر

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
نویسندگان
طبقه بندی موضوعی

۱۰۲ مطلب با موضوع «ظهور :: مهدی» ثبت شده است

چقدر تا ظهور وقت داریم؟

سارا سجادی | پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۵۳ ب.ظ

چقدر تا ظهور وقت داریم؟

در فیلم سینمایی روز واقعه وقتی عبدالله به دنبال یافتن صدایی که شنیده است، حرکت می کند؛ در راه گروههای مختلفی را می بیند. در مواجهه با یکی از این گروهها که به قتال با اباعبدالله علیه السلام به سمت کربلا در حرکتند، آنها را مورد عتاب قرار داده و می گوید:«مسیح را مسیحیان نکشتند، چگونه است که مسلمانان به جنگ امام شان می روند».

عقیق: به نقل از «خبرنامه دانشجویان ایران»، در بسیاری از روایات ظهور به افرادی اشاره شده است که پیش از ظهور انتظار امام غائب را می کشیده اند، اما با ظهور آن حضرت به مخالفت با ایشان برمی خیزند. حجت الاسلام پناهیان در کتاب فوق العاده «انتظار عامیانه، انتظار عالمانه، انتظار عارفانه» درباره این گونه افراد می نویسد:
“کسانی که نگاه عامیانه دارند و در این نگاه عامیانه‌شان تصلّب پیدا کرده‌اند، به‌حدی که برخی رگه‌‌های انحراف در آنها مشاهده می‌شود، نه تنها به درد حضرت نمی‌خورند، بلکه بعد از حضور حضرت موجب دردمندی او هم خواهند شد. این گروه به‌ویژه به این دلیل که از قبل هم اطلاعاتی داشته‌اند، دیگر خودشان را صاحب ادّعا می‌دانند؛ مثلاً می‌گویند: نه، ایشان امام زمان نیستند؛ ما می‌دانیم، ما می‌شناسیم، ما منتظر بودیم، حالا هم ما هستیم که تشخیص می‌دهیم که آیا ایشان همان آقا هستند یا خیر. ”
آگاهی به این مسئله از سویی و اطلاع از آیات و احادیث دیگر مرتبط با ظهور درباره ایمان آوردن حضرت مسیح به امام زمان علیه السلام و سپس ایمان آوردن خیل اهل کتاب به امام زمان به تبعیت از حضرت مسیح از سویی دیگر تلنگری به شیعیانی خواهد بود که مدتها را به ادعای انتظار سپری کرده اند و حالا به مقابله با امام خود می ایستند و یا با بی تفاوتی از کنار پیام جهانی ایشان می گذرند تا اینکه عدالت به سمت آنان بیاید.
قرآن مجید می فرماید: “وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْکِتَـبِ إِلاَّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِی قَبْلَ مَوْتِه؛ (نساء،۱۵۹) و هیچ یک از اهل کتاب نیست، مگر اینکه به او قبل از مرگش ایمان می آورد. ”
تفسیر نمونه، منظور این آیه را اینطور بیان می کند؛ که تمام اهل کتاب، به حضرت مسیح، پیش از مرگ او ایمان می آورند و این هنگامی است که طبق روایات اسلامی، در زمان ظهور حضرت مهدی – عجل الله تعالی فرجه الشریف – از آسمان فرو می آید و پشت سر حضرت نماز می گزارد.
این مضمون در روایتی از امام باقر(ع) نیز وجود دارد؛”حضرت عیسی(ع)، قبل از روز قیامت و در دوران حضرت مهدی(عج) از آسمان فرو می آید و همه اهل کتاب را به پیروی از حکومت و امامت حضرت مهدی – عجل الله تعالی فرجه الشریف – فرا می خواند و خودش هم برای اتمام حجت، پشت سر حضرت مهدی نماز می خواند.”(منتخب الاثر آیت الله صافی)
در این میان زندگی مومنانه در عصر غیبت موضوعی است که همواره میان منتظران ظهور مطرح بوده است. در همین راستا مباحثی همچون وکالت آن حضرت، نیابت عامه از سوی ایشان، تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت و نیز ارتباط با آن حضرت، در محافل و مجامع علمی مورد بحث و مناقشه قرار گرفته است.
در کنار مباحث علمی و عقلانی، مواردی چون خواب و رؤیا، الهام و مکاشفه و یا ارتباط مستمر با آن حضرت نیز از سوی برخی افراد مطرح شده که فارغ از واقعیت داشتن یا نداشتن، بحث را از فضای علمی به تجربه‌های شخصی غیرمستند و گاه ادعاهایی گزافه رهنمون می‌سازد. این منظر، نقطه‌ای کلیدی و حساس است که کم‌توجهی به آن، منشأ سوء استفاده برخی از افراد و جریاناتی بوده که سعی داشته‌اند مقاصد و اندیشه‌های ناصواب خود را جامه عمل بپوشانند و علاوه بر جذب منابع مالی، این حرکت اصیل را دست‌خوش تغییراتی بی‌اساس سازند. نتیجه این‌گونه تلاش‌ها، شکل‌گیری فرق، گروه‌ها و جمعیت‌هایی است که با ظاهری دینی و با شعار مهدوی، به تخریب باورهای اصیل و صادقانه مؤمنان می‌پردازند.
زمانی که عوام نظرات و دیدگاه شخصی خود را در خصوص مسئله مهدویت طرح کنند، خرافات به جامعه راه می یابد. وظیفه عالمان دینی در برابر این مسئله اشاعه ایمان به حتمی بودن ظهور حضرت و اشاعه فرهنگ انتظار مسئولانه مردم و پاک و صادق بودن عرصه های مختلف اجتماعی از کژی ها و نادرستی ها است.
ما نمی دانیم که چقدر تاظهور وقت داریم و اینکه چقدر تا قیام حضرت حجت زمان داریم. اما رکود منطقی و عقلی نیست. به بیان دیگر گروههایی در عصر غیبت شکل می گیرند که به جای تزریق روح پویایی و تعالی در جامعه صرفا تقدس مئابی می کنند و در مقابل ظلم ساکتند. گروههایی که جهاد سیاسی در عصر غیبت را جایز نمی دانند و البته جهل در رشد این گروهها بی تاثیر نیست.

* اگر ما سرباز امام زمانیم، باید خود را برای مبارزه با اینها آماده کنیم
رهبر معظم انقلاب در نیمه شعبان سال۸۱ درباره این گروهها می فرمایند: “جریانهای انحرافی قبل از انقلاب تبلیغ میکردند، الان هم در گوشه و کنار تبلیغ میکنند که امام زمان می‌آید و اوضاع را درست میکند؛ ما امروز دیگر چه کار کنیم! چه لزومی دارد ما حرکتی بکنیم! این مثل آن است که در شب تاریک، انسان چراغ روشن نکند؛ چون فردا بناست خورشید عالمتاب بیاید و روز شود و همه دنیا را روشن کند. خورشیدِ فردا، ربطی به وضع کنونی من و شما ندارد. امروز اگر ما میبینیم در هر نقطه دنیا ظلم و بیعدالتی و تبعیض و زورگویی وجود دارد، اینها همان چیزهایی است که امام زمان برای مبارزه با آنها می‌آید. اگر ما سرباز امام زمانیم، باید خود را برای مبارزه با اینها آماده کنیم.”
استاد رحیم پور ازغدی نیز با اشاره به روایتی از امام صادق (ع) در خصوص مقابله جاهلان با قیام جهانی حضرت ولی عصر (عج) گفت: وقتی قیام جهانی شروع شود مقابله جاهلان و احمقان در مقابل حضرت حجت و فشارهایی را که آن حضرت از این عالم نماها می بیند، شدیدتر از مشکلات پیامبر از جاهلان عصر خود است، چرا که آنها به نام دین و با استفاده از آیات قرآنی در مقابل امام زمان (عج) می ایستند.
قرائت های سکولاریستی از دین مبین سرآغاز این جهل و جمود است.

  • سارا سجادی

ناز و نیاز

سارا سجادی | پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۴۸ ب.ظ

ناز و نیاز

phoca_thumb_l_007واگویه هایی با امام عصر (عج)

خواهش، با سرشت و سرنوشت آدمی، آمیخته است و خواستن در همه جای هستی، سَریان دارد. «نیاز اندر نهادِ هست و بود است». (۱) کیست که داراست ولی هیچ نخواهد و وجودش، تداعی گر یک نیاز نیست؟ بودنِ هر چیز، تپش یک نیازمندی است که راهها و صورت های اجابت آن در گذر زمان با نگرش ها و گرِوش های گوناگونِ بشری، متفاوت شده است. از این رو خردورزانه است که نیازهایمان را از دریچه‌ی عمل های بایسته و زمزمه های شایسته، سازمان داده، از خزانه‌ی دارنده‌ی بخشنده، سامان دهیم؛ چه آشفته خواهی و خواستن از دست و دل تهی، نیاز انسانِ درمانده را بیشتر ساخته و خوشه‌ی سردرگمی اش را پُربارتر می سازد. از این رو، در این نوشتار به مددجویی و دادخواهی و درخواست از واسطه‌ی فیض در این عالم، اختصاص پرداخته ایم.

بنده‌ی پیر خراباتم که لطفش دائم است *** ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست (۲)

مهدیا، ای سّر مکتوم، رخ بنما و تنگناهای زندگی بیمار گونه‌ی اجتماعی بشر را سامان ده و فراز و نشیب بدفرجام این ریزشگاه و راه پُرلغزش را هموار ساز و نگذار جانی به هرز بگذرانَد.

ماه کنعانی من مسند مصر آنِ تو شد ***وقت آن است که بدرود کنی زندان را (۳)

مهدیا، مرا از آنانی قرار ده که چون صدای شان می کنی، خاطرخواهانه و فروتنانه اجابت می کنند.

ز امّ القری می رسد کی به گوشم *** صدای رسایی که من می شناسم؟ (۴)

مهدیا، جفاست اگر خودخواهانه بر گشایش گِرهگاه امور خویش، بر دامن نماز، همداستان « اَمَّن یُّجیب» (۵) بخوانیم و از دعای فرج بمانیم و ظهور و پیدایش رخ مجیب را همدلانه از دل و زبان آرزو نکنیم!
«اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن العَسکَری صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَدَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلاً». (۶)
مهدیا، مبادا با دَم فرو بستن یا سخن و یا مداخله و منش و کنش ناپسند و وارونه، زندگی سختِ شخصی و اجتماعی کسی را دشوارتر سازم.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ». (۷) به خدا پناه می برم این که از گروه نادان باشم.
مهدیا، «مَتی نَنتَفعُ مِن عَذبِ مائِکَ فَقَد طالَ الصَّدی». (۸) کی از فَیَضان آب گوارای ظهور و حضور تو، سودمند می شویم؟ تشنگی به درازا کشید.
مهدیا، اگر آنچه را می گویم و می نویسم، نپسندی، همه بارِ تازه و افزونه ای بر دوش من خواهند شد.
مهدیا، مگذار عمر را تنها به سنگ و گِل و قال بگذرانیم و از حال بمانیم.

افسوس که عمرم همه در قال گذشت *** عمرم همه افسوس که بی حال گذشت (۹)

مهدیا، عمر و رونق و رمق دوران جوانی ام را به گوارایی دیدار روی نمادین و دل انگیز خویش، برکت ده.
«اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَهَ الرَّشیدَهَ وَالْغُرَّهَ الْحَمیدَهَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَهٍ مِنّى إِلَیْهِ». (۱۰) بارالها، آن چهره‌ی ارجمند و جبین درخشان و ستوده را به من بنمایان و دیده ام را به دیدارش سرمه کش.

به چه مشغول کنم دیده و دل را که مدام *** دل تو را می طلبد، دیده تو را می جوید (۱۱)

مهدیا، به جوانی ات، جوانان را دعایی، عنایتی، مرحمتی، لطفی، امدادی.

دلت روشن و وقت مجموع باد *** قدم ثابت و پایه مرفوع باد
حیاتت خوش و رفتنت بر صواب *** عبادت قبول و دعا مستجاب (۱۲)

مهدیا، رویکرد آرزومندانه، نیایش و سوز گداز و گریستنم، برای نگریستن توست.

تو که دل می بری با یک نگاهی *** به ما هم کن نگاهی گاه گاهی (۱۳)

مهدیا، دورم بدار از دیار کژ اندیشانِ دین بازانی که با رفتارهای زیانبار و وارونه‌ی خویش تو را رنجور می سازند.

ز کوی دیو و دَدانی گذشته ام به جوانی *** از این گذر تو گذر را خدا کند بپذیری (۱۴)

مهدیا، مرا از شرّ همسایه، همکار، همدم، همراه و خویش بی خرد، دور و نزدیک، در امان دار.
مهدیا، در دین داری، جو فروشِ گندم نما نباشم و آب بر سجاده نگیریم و چونان کسانی نباشم که بوی تعفّن جان و خلوت شان، شامّه‌ی دوستان و فرشتگان خدای منّان را می آزارد.

این نجاسات بویش آید بیست گام *** وان نجاست بویش از ری تا به شام
بلک بویش آسمان ها بر رود *** بر دماغ حور و رضوان بر شود (۱۵)

مهدیا، دل و جانش به نفرین تو گرفتار باد، آن که دل بستگی و شور و نشاط زندگی کسی را تباه و سیر سو به سامان آن را با تهمت و رفتارش و با همداستان نمودن برخی افراد نادان، رو به ریزش گاه، لغزانده در ورطه‌ی اسف باری منحرف سازد.

سیه اندرون باشد و سنگدل *** که خواهد که موری شود تنگدل (۱۶)

مهدیا، پناهم ده از دوست ناباب، کژ اندیش و هرزه، و از خواهش ها و آرزوهای آلوده‌ی نفسانی که بینایی دیده‎‌ی جانم را از من می ستانند و طراوت و شادابی ام را می ربایند و ملول، خسته، تنها و بدفرجام، رهایم می سازند.
مهدیا، به تو پناه می برم از همدم خیانت پیشه با نشانه هایی از افول، انحطاط و گرایش به چاله های کفر و ناباوری.
مهدیا، تو را می خوانم تا بر من رحمت آوری و قلب آتشینم را آرام بخشی و زبانه ها و شراره های آتش درونم را فرو نشانی.

هادی به خود گرید که تا آرام گیرد *** آن دم که تنها می شود الله داند. (۱۷)

مهدیا، به مهدیا گفتن خوشم، به جواب، خوشتَرَکَم بدار.

من چه شایسته‌ی آنم که تو را خوانم و دانم *** مگرم هم تو ببخشی که سزاوار تو باشم (۱۸)

مهدیا، چرا از تو نخواهم که تار و پودم نیاز است و تو به خواسته هایم دانایی و داراترینی؟
مهدیا، خوش دارم وجودم همواره، همبسته و هموند نگاه رمز آلود تو باشد و از نسیم نفحات انس و شمیم مشک ختن تو بهره مند گردد.
مهدیا، خوش دارم در قلمرو هاله‌ی قدسی تو از قدس و نُزهت معنوی برخوردار شوم.
مهدیا، خوش دارم مرا از ناچشیدگان مِهر خویش دور ساخته، در جرگه‎‌ی مهر ورزان دیرینه‌ی خود راه دهی.
«اَللّهُمَّ وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ». (۱۹) خدایا، مرا به راه او روانه ساز.
مهدیا، خوش دارم برهه‌ی جوانی ام را به عطش و اشتیاق و دلدادگی خویش تعالی بخشی و این روزگاران را برایم دلپذیر سازی.
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای.
منم من، میهمان هر شبت، لولی وَشِ مغموم
….
نه از رومم، نه از زنگم، همان بی رنگ بی رنگم
بیا بگشای در، بگشای دل تنگم. (۲۰)
مهدیا، خوش دارم خستگی پیچ در پیچ تحمّل را از روح و دلم بزدایی، نیرویم دهی و از مرز گله شکایت، کنارم داری.
مهدیا، خوش دارم تو را در، گاهِ عزم و اراده بر کارم حاضر و ناظر دانسته، به برکت حضور و نگاه تو، تصمیماتم را مبارک گردانم.
مهدیا، خوش دارم چونان گذشته از حقد و حسد سرخوردگان و ساده اندیشان کژ رفتار، پناهم داده، بی اعتنا از آنان و راه و دیارشان، عبورم دهی.

دلا ز طعن حسودان مرنج و واثق باش *** که بد به خاطر امیدوار ما نرسد (۲۱)

«وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ». (۲۲) بار خدایا، او را پناهگاه بندگان ستم دیده‌ی خویش و یار کسی که جز تو یاوری ندارد قرار ده.
مهدیا، خوش دارم گاه، تنها باشم و بدور از اندیشه ها، رفتارها، کنش ها، منش ها و بینش های کثرت آلود و تلخه و تفاله و کاه، پیشانی ام را با خاک، آشنا سازم، دریچه‌ی اشکم را به روی آبادانی بگشایم و خرم و سبز، خود را به سراپرده‌ی وحدت کشانده، از تلألوی دلاویز آن، سینه ام را گشاده گردانم و بی ادّعا در جوار تو جای گیرم.

خرّرم آن روز کزین مرحله بر بندم بار *** وز سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم (۲۳)

مهدیا، خوش دارم رفتار و گفتار و نوشتارم، یادآور تو باشند.

هر که نه گویای تو، خاموش به *** هر چه نه یاد تو، فراموش به (۲۴)

مهدیا، خوش دارم سست اندیش، زشت گفتار و کژ رفتار نباشم.
مهدیا، خوش دارم گوش هایم از سفره‌ی حرف های هر کسی، لقمه برندارد و جانم به غذای آلوده و ناپاک عادت نکند.
مهدیا، خوش دارم، تربیتم را تو بر عهده گیری، که من همواره به مربی کامل و تربیت انسانی و دینی، سخت نیازمندم.

ساروان بار من افتاد، خدا را مددی *** که امید کرمم همره این محمل کرد (۲۵)

مهدیا، خوش دارم به هر که می رسم بر تو اشارتش کنم، کو آن که از تو بشارتم دهد؟”تا یار که را خواهد و میلش به که باشد.”
مهدیا، خوش دارم، برات آزادی ام از مرگ در حادثه و بستر را شهادت در راه خداوند قرار دهی که دوستانم از دستان مبارک تو، از هدیه را ستاندند. و مرا آرزوست که: « اَللّهُمَّ اجْعَلْنى…..مِنَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ». (۲۶) بار خدایا، مرا در پیش گاه و رکاب آن حضرت، از شهدا قرار ده.

کی نوبت ما می شود الله داند *** کی این قفس وا می شود الله داند (۲۷)

مهدیا، چرا در برابر این همه چاله های کفر و ناباوری، تباهی، شِکَن های مخاطره آمیز و رکودهای اسف بار، با روحی آسیب پذیر و کالبدی به راه مانده تو را نجویم و از تو پناه نخواهم؟
مهدیا، یاری ام ده تا با کسب روزی حلال، راه تربیت فرزندانم را نزدیک و هموار سازم و این یک بار به دنیا آمدن شان را با لقمه‎‌ی حرام، تباه نسازم. « فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ‌». (۲۸) انسان باید به خوارک خویش نگاه [دقیق] کند.
مهدیا، یاری ام ده تا از حسادت و چنگ اندازی به آبروی دیگران برحذر باشم و زندگی ام بر امور ناروا، پایدار نگردد.
مهدیا، یاری ام ده تا بی وفا و هر کاره نباشم و با ناکسان به هر راهی و جایی، پا نگذارم.
مهدیا، یارم ام رسان تا هوشم چموشی نکند و من از صداقتم با دیگران، زیان نبینم.
مهدیا، یارم ام ده تا ذهن و زبان و روانم به سطحی نگری، خرافات و افسانه های تباه کننده، خو نگیرد و من دیده‎‌ی جانم را کم سو و بی فروغ نگردانم.
مهدیا، یاری ام ده تا دل همه دل، درگروه «الله» نِهَم و از عبادت و بندگی آن عزیز، نگریزم.

تا که از جانب معشوقه نباشد کششی *** کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد (۲۹)

مهدیا، یاری ام ده تا تو را رها نسازم که این هیچ به مصلحت و سود باورمندان تو نیست؛ هر چند تو را گزندی نرسد.

مرا سرگشته و دل ریش بنما *** مرا حیران کوی خویش بنما (۳۰)

«اَللّهُمَّ وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ». (۳۱) بار خدایا، مرا به راه او روانه ساز.
مهدیا، یاری‌ام ده تا زندگی ام بر اندیشه و خرد و قناعت، استوار باشد نه بر چگونه زیستن هر کسی.
مهدیا، یاری ام ده تا تو را همراه شوم، از تو یاد کنم و هدم طیف وارونه کارِ بی مقدار نباشم.

همّتم بدرقه‌ی راه کن ای «طایر قدس» *** که دراز است ره مقصد و من نوسفرم (۳۲)

مهدیا، من از خدای متعال در تحمّل رخدادهای تلخ و ناگواری های پیش آمده، بیداری، بینایی و تعالی دل و جان و روشنی ناب را آرزو دارم.

جور و جفا بسیار دیدم بعد از این صبر *** کی نوبت ما می شود الله داند (۳۳)

مهدیا، پیشتر و بیشتر از زیارت، رضایتت را آرزو دارم که بی زیارت می توانم سربلند و دل آرام بگذرانم، ولی بی رضایت تو، روزگاری هر چند هزاران بار به زیارت کعبه و عتبات عالیات حضور یافته باشم، سرافکنده و بدفرجام خواهم بود.
مهدیا، یاری ام ده تا در حق گرایی و طواف حق، به سنگ و گِل، دل نبندم، خود را فریب نداده و بی راهه نپویم.

کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود *** حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست (۳۴)

مهدیا، کعبه بودن تو و حضورت در میانه‌ی مسافران حجاز (۳۵) و گزینش آنان، باور من است. لبیّک و طواف مرا روا گردان و از من، روی مگردان، «حج دیده ام در حاجیان غربال دستان.» (۳۶)
مهدیا، چه سان تو را کعبه ندانم که من برای گام نهادن به سوی تو، می بایست از جامه‌ی نافرمانی و سرپیچی درآیم، لباس احرام پاکی و فرمانبری به تن کرده، یک دله، همه جا به حق لبیک گویم و هماره به دور تو طواف کنم. وجود تو، حقیقت بیت الله الحرام و حجت موجّه ماست.
قالَت فاطِمَهُِ (سلام الله علیها): «…مَثَلُ الأمِامِ مَثَلُ الکَعبَهِ اِذ تُوتی وَلا تأتی». (۳۷) بانو فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) فرماید:… امام، مانند کعبه است؛ مردم باید به سوی او بیایند نه او به سوی مردم.
مهدیا، حج عارفانم آرزوست.

حج جام لبریز از مَی ناب یگانه *** انباشته از رازهای بی کرانه
عید قَدَح نوشانِ بی نام و نشانه *** یا ربّ مرا هم جرعه ای از آن بنوشان (۳۸)

مهدیا، من در رونق و رمق عهد جوانی ام برای دست یافتن به توفیق توبه‌ی حقیقی و بازگشتِ بی برگشت، به یاری نگاه و حال و بال تو و مژده‌ی وصال ماندگار تو، سخت نیازمندم.

آلوده ای تو حافظ، فیضی ز شاه در خواه *** کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد (۳۹)

مهدیا، یاری ام ده تا با بهره گیری از آموزه های زندگی و سخنان پدرانت به کار و کارایی و دارایی و زندگی دوست، آشنا و بیگانه، چشم آز و طمع نداشته، هیچ گاه ناجوانمردانه در پی حسادت و خیانت به آنان نباشم.
مهدیا، مردان و پسران ما را در نگهبانی از غیرت و ناموس و پارسایی، و زنان و دختران ما را در نگهداری از حیا و عفّت و نجابت، مدد فرما؛ تا زندگی خویش را بر حذر از وسوسه ها و وادارهای بد اندیشانِ دور و نزدیک، در خانواده های نجیب و جامعه ای پاک، بدور از اختلاط و شکسته شدن و فروپاشی حریم میان زنان و مردان، خوش گوهر و پاکدامنانه بگذرانند.
مهدیا، یاری ام ده تا از آموزه های دین و آیینم دور نمانم و حرمت آبروی مؤمن در نظرم فرو تر از ارزش و ارجمندی کعبه نباشد. (۴۰)
مهدیا، به «رَبَّ فَلَق» (۴۱) آبرویم را از نا اهلان واژگون دل و حسودان بدخواه و شرور، ایمن داشته در حریم امن خویش جایم ده.

دوران بقا چو باد صحرا بگذشت *** تلخی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت
پنداشت ستمگر که جفا بر ما کرد *** در گردن او بماند و بر ما بگذشت (۴۲)

مهدیا، دوستان مؤمن، حق شناس، نو اندیش، شاداب، خلاّق، پُرکار، دیگر گرا، همدل و وفادارم را به تو می سپارم.
«آه آه شَوقاً اِلی رُؤیَتهِم». (۴۳) آه آه که چه قدر آرزوی دیدن آن ها را دارم.
phoca_thumb_l_003
یاد بعضی نفرات.
روشنم می دارد،
قوتّم می بخشد،
راه می اندازد.
نام بعضی نفرات.
رزق روحم شده است،
وقت هر دل تنگی،
سوی شان دارم دست. (۴۴)

مهدیا، از همدم و همراه نادان، تنبل، دورو، حسود، حق ناشناس، منفعت پرست، خیانت پیشه و دَغَل باز، بیزاری جسته به تو پناه می آورم.
مهدیا، از قادر متعال می طلبم که به آه و خون ستمدیدگان جهان، حرمت کهن سالان و پاکی و سحرخیزی جوانان سعادتمندِ این مرز و بوم، ظهور تو، نزدیکتر و سرافکندگی و درهم شکستگی صهیونیزم و همدستانِ همداستان او، این وارونه کارانِ واژگون ساز حقوق بشر و مایه‌ی ننگ تاریخ گیتی، زودتر از انتظار برای همه مقدّر گردد.

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر،
به پای سر و کوهی دام،
من از یادت نمی کاهم،
تو را من چشم در راهم،
شباهنگام. (۴۵)

مهدیا، بر این باورم وقتی خود را بر گام های تو بیفکنم، پاهای عیسی مسیح (عجل الله تعالی و فرجه و الشریف) را نیز خواهم دید.
مهدیا، خواهش و آرزوی فرج عیسی مسیح (عجل الله تعالی و فرجه و الشریف) را در دعای فرجت باور دارم و برای مسیحیان آرزومندم.
مهدیا، به باور شیعی ما، حضرت عیسی مسیح (عجل الله تعالی و الفرجه الشریف) در جوار تو و مسیحیان باورمند بویژه جوانان شایسته‌ی شان در کنار مسلمانان وارسته، هم قَسم، تو را در برپایی دنیایی پیراسته از ستم و ستمگران، یاری خواهند رساند.
«إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ». (۴۶) همانا وعده گاه آنان صبح است، آیا صبح نزدیک نیست؟
مهدیا، کاش تو بودی و شهر بشر این نبود.
مهدیا، بیا که صهیونیزمِ پیامبرکُشِ سزاوار آوارگی، در نبود تو جرئت یافته از فلسطین، جهان را در کام خود فرو می برد و به بشریت و ادیان آسمانی و تعالی خواه جهانی بویژه مسیحیت و اسلام و جامعه‌ی اسلامی، پوزخند می زند.
«وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَهٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ». (۴۷) با کافران بجنگید تا فتنه ای بر زمین باقی نماند و تمام دین از آنِ خدا باشد.
مهدیا، سیلی هایی را که استعمار غرب و صهیونیزم از اسلام و ایران و عمل به قرآن خورده و می خورد نشانه های هوشیاری مسلمانان و نمودهای ظهور تو می دانم.
مهدیا، پیروانت را یاری ده که در آزمونِ برهه‌ی معاصر بر باور آموزه‌ی نجات بخشی تو استوارند و در بحبوحه‌ی پایمال شدن حرمت ها و ارزش ها و آماج شدن طیف گسترده ای از جامعه‌ی انسانی، همه را به کردار شایسته و ساحت و سایه‌ی حضور تو و به میهمانی پُر نعمتِ عدالت، آسایش، آسودگی و رفاهِ فراگیر تو فرا می خوانند.
مهدیا، کاش مسلمانان با تکیه بر آموزه های نبوی، جهان را میهمان ظهور تو می کردند.
مهدیا، کاش در قلمرو دیگر، گِرد همنوعانم از روزنه‌ی گونه‌ی نگاه دیگری با تو بگویم.
مهدیا، کاش ظهورت را برای تو می خواستم نه برای خودم، و خواست هایم باری بر دوش آمدنت نمی شد و نوبت زیستنِ آسوده را از تو نمی ستاند.
مهدیا، یاری ام ده تا به خاطر دست یافتن به پول، مقام، هوس تازه، رضایت دیگران، زندگی بهتر و یا رسیدن به درآمد بیشتر و پیشتر بودن از دیگران، یکدم دامان جان و شالوده‌ی زندگی ام را به خیانت همکار، همدم، دوست و یا بیگانه ای آلوده و بنیاد نسازم و سرشتم را گسسته از راستی ها و درستی ها به نوع دیگر، فرومایه نپرورم.
قالَ عَلِیُّ (علیه السلام): «قَالَ (علیه السلام) أَکْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ». (۴۸) بیشتر زمین خوردن های خردمندان از برق طمع هاست.

چنان زی ام که اگر خاک ره شوم کس را *** غبار خاطری از رهگذار ما نرسد (۴۹)

مهدیا، به اذن خداوند از بدی و فرمانبری و دام کفر و ناباوری نفس امّاره ام و نیز از آسیب و فساد جان های مبتلا، پناهم ده و راه را بر شیطان شعبده باز، سخت و ناهموار ساز.

به احسان تو من امیدوارم *** به خشنودی تو من عید دارم (۵۰)

مهدیا، حال که من به فضل خدای متعال انسان آفریده شدم، پس یاری ام ده تا زندگی ام را با شناخت از راههای تو بر توی انسانی، انسان گونه بگذرانم، از خودخواهی خویش رها شوم و با بینش به پیش، گام نهم، از نمایه های ظاهری، بگذرم و به نمونه های برتر در نهان خانه‌ی دل دست یافته به شرف حضور در راههای تو در توی آسمانی نائل آیم و با روشنی ناب درآمیزم.

گرچه بُوَد نَفس مجرّد همه جا، جای او *** لیک در آن، یاری بال تو مرا آرزوست (۵۱)

مهدیا، یارم ام ده تا مهلتم را به غفلت و مست از نعمت و رفاه نگذرانم و بسان هوس بازانِ مصیبت زده‌ی خداگریز نباشم.
مهدیا، دعایم این است که خِرَدورزی، ژرف اندیشی و عملِ سنجیده و متعبّدانه به آموزه های دینی، در میان مردم، امتیاز و هوش و زیرکیِ حقیقی بر شمرده شود، خاستگاه دین، فراموش نشود و درنگ از دین متعالی، فرهنگِ سطحی و یک سویه نگری و اسطوره سازی و گرایه های دین سازی از پیش خود، پویه های ذهنی مردم را کُند نسازد و در مواجهه‌ی اجتماعی، آیین آسمانی، پوستینی وارونه با وصله های ناجور و گزاف ننماید و روند شناخت فراسویی و حرکت پیشتازانه و نوید بخش آن از راه، منحرف نگردد و خدا گرایی همه، معنای حقیقی بیابد. این دعایم به آمین تو نیازمند است.

می کند حافظ دعایی بشنو آمینی بگو *** روزی ما باد لعل شکر افشان شما (۵۲)

قالَ عَلِیُّ (علیه السلام): « اَلّطاعَهُ هِمَّهُ الأَکیاسِ، (۵۳) اَلمَعصِیَه هِمَّهُ الأَرجاسِ». (۵۴) همّت زیرکان، اطاعت خداوند و همِت افراد پلید، معصیت اوست.

زیرکان را در اطاعت از خدا باید شناخت *** نی هر آن کس را که آید مهملاتی از دهان (۵۵)

مهدیا، دین گرایی و دین داری جوانان ما را به یُمن ظهور و حضور خویش، ژرف تر و پَرورده تر گردان.
مهدیا، نگاهی و دعایی که پَرورده و در نظر تو دارا شوم.

ای صاحب کرامت شکرانه‌ی سلامت *** روزی تفقّدی کن درویش بینوا را (۵۶)

مهدیا، همه‌ی امیدم به فرا رسیدن توست، مبادا بینش و منش و زیستنم به گونه ای باشد که پس از آمدنت به مِهر تو دست نیابم و ناامید و دژم، تنها بمانم.
مهدیا، تو را ذکر خداوند می دانم. از این رو با تو به سخن می نشینم تا آرامش از دست رفته ام را باز ستانم و نگذارم کسی آن را به یغما برد.
مهدیا، مرا بر سفره‌ی گسترده و پُر نعمت دانش و شناخت و نواندیشی خویش میهمان و در کوشش و کردار شایسته و آمیخته به معرفت، پیشتر گردان. «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ‌، أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ‌» (۵۷)پیش گامانی که پیشی گیرند، به حقیقت مقرّب درگاه خدایند.
مهدیا، مرا در طهارت و هم در خیال و پویه های ذهنی ام، یاری ده. “فکر ما در کار ما آزار ماست.” (۵۸)
مهدیا، ترس و هراسم از این است که شادابی روح و روانم را در شور جوانی با تمایلات آلوده، همسو ساخته آن را سوزانده، بمیرانم و جسمم نیز مثال تابوت آن را در خود جای داده، سال ها، روز و شب، سرگردان در هر کجا، آن را تشییع کند و چون زمان و سهم پیری ام فرا رسد بخواهم از زرع و زارع و مزرعه‌ی سوخته بهره برم یا از دهلیز دهشتناک و حفره ای که خود با کلنگ گناه حفر کرده ام، بدون ابزار و یار و یاور و پیشینه‌ی استواری به راحتی درآمده نجات یابم. «خود کرده را تدبیر نیست». (۵۹)

به وقت کار باید کرد تدبیر *** چه تدبیری چو وقت کار شد دیر (۶۰)

مهدیا، به صافی و زلالی و پاکی برهه‌ی جوانی ات، مراقبت های جوانی ام را دریاب.

نازک آرای تن ساق گلی
که به جانش کِشتم،
و به جان دادمش آب.
ای دریغا به برم می شکند. (۶۱)

مهدیا، توان و کوشش و طهارت دوره‌ی جوانی ام را به امان و کشش و طهارت تو می سپارم.

تا که از جانب معشوقه نباشد کششی *** کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد (۶۲)

مهدیا، از میِ شیطان، رهای ام ده، و از شراب طهور رحمانی ام، جرعه ای بنوشان.

تو در داد و دِهِش با نام ساقی *** مرا پایان میل و اشتیاقی (۶۳)

مهدیا، هزاران سپاس، او را از قَدَحی که داده ای.

روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد *** زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما (۶۴)

مهدیا، آنم دادی، اینم ده، عنایتی که آن چه خواهم بشود.

ساقی اگرم می ندی می میرم *** ور ساغر می ز کف نهی می میرم
پیمانه‎‌ی هر که پُر شود می میرد *** پیمانه‎‌ی من چو شد تهی می میرم (۶۵)
دانی که به روی یار شرمنده شوم *** اشکی به زخم به لب همه خنده شوم
من بود نبوده ام ز مَی بود شدم *** گر باز رسانی از سبو بنده شوم. (۶۶)

مهدیا، مبادا در شرایط شک و بُهت و گریز سیاست از راستی ها و درستی ها، آلوده شوم و دانسته یا ندانسته، خواسته و یا ناخواسته، ابزار دست سیاست بازان ناپاک گردم.

در کف هر کس اگر شمعی بُدی *** اختلاف از گفت شان بیرون شدی (۶۷)

مهدیا، نسل جوان ما با عنایت و دستگیری تو، هر جایی نرود و به هر اندیشه و باور و کاری دست نبرد و هر کسی الگوی او نشود، تا با عمل شایسته اش به سراپرده‌ی مِهر تو راه یابد و از جام جلوه های قدسی تو بنوشد و به ابتهاج آید و واله و شیدای تو، انسان کامل گردد.

می کند حافظ دعایی بشنو آمینی بگو *** روزی ما باد لعل شکر افشان شما (۶۸)

مهدیا، مگذار کسی در گذران زندگی ام مرا با سخن و زمزمه ای یا طرح رفتار و دعوتی، در مرداب و منجلاب شهوت فرو برده از تو جدا سازد.

چو با دنیا همیشه در تماسم *** پناهم ده از آن چه می هراسم (۶۹)

مهدیا، یاری ام ده تا انتظار را به انتظار تو رسانم؛ چه تو نیز گشایشی فراخ را چشم به راهی.
«بهترین چیز، رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق، تَر است». (۷۰)
مهدیا، عطش دیده ها را سیراب و چشمان کم سوی انتظار را به دیدار خویش، روشنی و فایده بخش.

دیده را فایده آن است که دلبر بیند *** ور نبیند چه بُود فایده بینایی را (۷۱)

مهدیا، یاری ام ده تا پیش از لحظه های اقدام به کاری فردی یا اجتماعی، چونان شما، از آثار عمل خویش آگاه شوم و هیچ گاه نسنجیده و خودبینانه و آخرت بازانه برای هیچ کاری، حتی به درم و قلم و قدمی همّت نکنم.
«اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى‏ مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ». (۷۲)
بارالها، زندگی ام را مانند زیستن محمد و آل محمّد و مردنم را مثال مرگ آنان قرار ده.
مهدیا، مبادا زیستن چند روزه ام به گونه ای باشد که هیچ گاه نوبت به بندگی خدای متعال نرسد.
مهدیا، مبادا پسندِ این و آن به کامم شیرین آید و من از پسند تو باز مانم یا آن را رها ساخته نپسندم.
مهدیا، مثال آنانی نباشم که خود باور نیستند و از بی حالی و تنبلی و مرده وَشی با پندارهای سست و میان تُهی، هیچ تلاش و جوشش و ابتکاری ندارند و همواره باری بر دوش اطرافیان خود هستند و بر آنند که خواهش های خویش را از طریق آنان به انجام رسانند.
مهدیا، بی نگاه و دعا و بشارت نَفَس تو بیشتر از پیش در مَغاکِ (۷۳) گردون فرو می مانم، آسمان، سجده‌ی خویش بر آدم را از یاد می برد و خوی بخیلانه پیش می گیرد و با حقایق بی کرانش توانی به بالهای ناتوانم نمی بخشد، نه اوجی و نه عروجی؛ زمین نیز در این تنهایی به خویشی من با خاک نمی نگرد و با اشتها به انتظار روز دیگرم می گردد و سنگینی‌ام را تنها به آبروی تو بر گُرده اش تحمل می کند.
«یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ». (۷۴) ای آبرومندِ نزد خدا، از ما در پیشگاه حضرتش، شفاعت کن.
مهدیا، دلِ شکسته ام را به تو می‌سپارم، دلدارم تو باش.

بکن معامله وین دل شکسته بخر *** که با شکستگی ارزد به صد هزار دُرست (۷۵)

مهدیا، نااهلِ بی مقدار را بر ما نگمار و امور زندگی مان را به دست نااهلان نسپار.
مهدیا، بر گناهانم گواه بودی، بر شرمساری ام گواهی ده.
«إِنَّ بَیْنِی وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوبا لایَأْتِی عَلَیْهَا إِلا رِضَاکُمْ». (۷۶)
میان من و خدای «عزّ وجل» گناهانی است که جز به خشنودی شما از من، برطرف نمی گردد.
بارالها،

این نه آن که جان است که تو آیینه اش دادی به من *** من نه در قرآنی ام کآیینه اش دادی به من
هر غروب جمعه دلتنگ از نگاهی گویدم *** این چه تصویر است که در آدینه اش دادی به من (۷۷)

هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر *** گویم گرفته‌ای ز عنایت رها مکن (۷۸)

«وَ لاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَاراً».« (۷۹) ستم پیشگان را چیزی جز زیان نخواهد افزود.
مهدیا، در وفای به عهد پایدارم دار؛ چه دریافتم هر بی وفایی از مرز باور، گریزان است و از راه عهد شکنی با خدای تعالی می آید و در ریزشگاه حیا، منزل دارد و بسان سوهان، روح و روانِ بر سر پیمان را می ساید و او را زودتر از انتظار، فرسوده ساخته و درهم می شکند.
مهدیا، یاری ام رسان تا حقوق مردم را محترم بشمارم و در به جای آوردن آنچه بر عهده و ذمّه‌ی من است همّت گمارم و در صورت قصور و تقصیرم، جبران کرده از آنان رضایت بطلبم نه آن که بدون اعتنا و بی تفاوت، بگذرانم یا چونان دین بازانِ کژاندیش، بی راهه بپیمایم و در منجلاب خود ساخته بخواهم حقوق پایمال شده و یا دل و شیشه ای را که شکسته ام به پسند و سود خود، با نماز و طواف و صدقه و روضه‌ی بدون پشتوانه و سفره و خیرات مرموزانه، مرمّت سازم.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ‌ ». (۸۰) به خدا پناه می برم این که از گروه نادان باشم.
مهدیا، قلبم را از اندیشه‌ی بد، تقلّب و پس روَی و تیره بختی، باز دار.
مهدیا، بر خوشه‌ی عرفان و باورم بیفزا، که بنده را هماره، چاره ای جز خداوند و چاره سازی جز او نیست.

اَزِمَّهُ الاُمُورِ طُرَّا بَیَدِه ***وَالکُلُّ مُستَمِدَّهٌ مِن مَدَدِه (۸۱)

زمام همه‌ی امور به دست او است و همگی از مدد او استمداد می جویند.
مهدیا، دیده‌ی ما، به دیده ور شدن، بسته به دیدن تو و منتظر نگاه توست.
«مَتی تَرانا و نَراکَ». (۸۲) کی بر ما می نگری و چه وقت به برکت نگاه تو، ما بینا می شویم؟

شود جهانی به کامم اگر کنی تو نگاهم *** امید من که اگر را خدا کند بپذیری (۸۳)

مهدیا، نگاهی به پدرم، گوشه‌ی چشمی به مادرم.
مهدیا، در زمین، آسمانی ام گردان و در برهه‌ی خاکی ام به پهنه‌ی افلاکم ببر و از پرَسه در ناسوت رهانیده به بام ملکوتم سُکنی ده، چه احساسم دمادم زمزمه دارد که:

مرغ باغ ملکوتم نی‌ام از عالم خاک *** چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم (۸۴)

مهدیا، دل و جانم آیینه دار مِهرِ تابناک و ماندگار تو باد، و گرنه مهر دیگران، سوسوزنان و جوراجور، گاه هست و گاه نیست.

بنده‌ی پیر خراباتم که لطفش دائم است *** ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست (۸۵)

مهدیا، در پس هر نمازم قرائت سه بار سوره‌ی توحید را به تو هدیه می کنم؛ آرزومندم که از سر نوازش و دهش، جان قرآنی به من ارزانی داری. ای آقای من، از من بپذیر.
مهدیا، با نگاه نزهت آمیز خویش، باورم را به آخرتِ بی کران افزون فرما و آن را در ذهن و زیان و کردارم پدیدار گردان؛ چه با اعتقاد و آهنگم به دنیای تنها، همه‌ی رفاه و خوشی های فرا رسیدن از سوی خدای متعال برایم، تسویه حساب رفتار پسندیده ای خواهد بود که گاه در زندگی ام از من بروز می یافت.
«مَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَهِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَ مَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَ مَا لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ نَصِیبٍ‌». (۸۶) هر کس محصول آخرت را بخواهد ما بر آنچه کاشته، خواهیم افزود و هر کس تنها محصول دنیا را بخواهد از همان دنیا به او می دهیم، ولی در آخرت بهره ای نخواهد داشت.
مهدیا، با مِهر و معرفت و دانش و بینش ژرفناک خویش از مهلکه و حصر نادانی ام رهایی ده؛ چه از آسمانم به ناشناخته ها می رسم، از زمینم به نادانی منتهی است، از خویشتنم نیز بی خبرم، معرفتم به خدای عزیز هم هزاران وصله دارد و از هر جهت، «ندانستن» مرا فرا گرفته است.

دیده‌ای بخشای تا بینا شوم *** دانشم آموز تا دانا شوم (۸۷)

مهدیا، فرزندانم را در عهد فتنه و آزمون و انتظار به پناه و نگاه ویژه تو می سپارم.
مهدیا، مبادا ندانسته و بی تجربه با خیالاتم و یا با قصد آلوده و دروغ های سیاه، کسی را مشورت دهم و او را با نام محبّت و یا به اسم دل سوزی در ورطه‌ای رهنمون شوم.
مهدیا، مبادا کسی از دست و زبانم در امان نباشد و من بی اعتنا به حضور خداوند و روز واپسین، دانسته و هدفدار با حرف‌ها و رفتارهایم، دزدکی در حیاط و نشاط زندگی او نهال زقّوم بنشانم، پر و بالش دهم و گستاخانه میوه‌ی تلخ مزّه‌ی آن را قسمت کام او بدانم، بر آبرویش در آویزم و سبوعانه آن را از هم بِدَرَم، دلش را خسته و شکسته سازم و این را پیش آمدی بخوانم، آن گاه، بی تفاوت بخندم و بگذرانم و یا برای گریز از تاوان گفته ها و رفتارهایم تنها با نماز و زیارت و طوافِ زینت یافته از شیطان، وجدان فرو مرده ام را مجاب سازم، خود را فریب داده آرزو کنم آثار رفتارم در اجتماع، فراموش گردد و قلبی را که بی شرمانه شکسته ام بدون برملا شدن حقیقت، خود به خود سامان یابد، سپس دراین گیراگیر، خود را آمرزیده، نیک فرجام به تو نزدیک و در سایه‌ی رضایت تو بپندارم.
«یَحْلِفُونَ لَکُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لاَ یَرْضَى عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ». (۸۸) برایتان سوگند یاد می کنند تا از آنان راضی شوید اگر شما از آنها راضی شوید، خداوند از گروه فاسق راضی نخواهد شد.
«یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ إِنْ کَانُوا مُؤْمِنِینَ‌». (۸۹) آنها برای شما سوگند یاد می کنند، تا شما را راضی سازند، در حالی که شایسته تر این است که خدا و رسولش را راضی کنند، اگر ایمان دارند.
عزیزا، یاری ام رسان که اگر چنین باشم از نگاه نافذ و عتاب آلود تو، به هیچ کجا پناه نتوانم برد و هر چه را در پیشگاه الهی به نام زیرکی، سرشته و در پیش نهاده ام، تهی خواهم یافت.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ‌». (۹۰) به خدا پناه می برم این که از گروه نادان باشم.
مهدیا، مبادا، تنها به خاطر گمانم در باره‌ی کسی، او را بی آبرو ساخته آزارش دهم.
مهدیا، چون آنانی نباشم که از رویارویی با حقیقت و پاس داشتِ آن، گریزانند و وجدان خود را در مهلکه‌ شهوت، شکم و منفعت طلبی، خفته و خفه ساخته و در خودخواهی فرو مرده اند.
مهدیا، بیا و با حضور و سخنان خوش الحان، ملکوتی، پُرجاذبه و دل نشین خویش، خودباوری، خودآگاهی و کمال خواهی جوانان شیعه را افزون فرما و آنان را از سرخوردگی، دل زدگی، پندارهای سست، گرایش های پوچ، نیست انگاری، درماندگی، آسیب پذیری و سقوط ایمن بدار.
«بِکُمْ أَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ الْکُرُوبِ وَ أَنْقَذَنَا مِنْ شَفَا جُرُفِ الْهَلَکَاتِ وَ مِنَ النَّارِ». (۹۱) خداوند به وسیله‌ی شما ما را از خواری بیرون ساخته، موج های گرفتاری را از ما برطرف می سازد و از پرتگاه‌های هلاکت، نجات می بخشد.
مهدیا، بیا که شاد بودن مردم در غیبت و غفلت از تو بیهوده و ملال آور است و با یاد وجود و لطف تو، غمین و افسرده بودن، بیهوده تر و تلخ تر.

والله که شهر بی تو مرا حبس می شود *** آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست (۹۲)

مهدیا، بیا که زمان حاضر را بدون تو و با این همه بیچارگی و عجز و نیاز، عصر توسعه‌ی ارتباطات و انفجار اطلاعات نامیدند؛ ندانم آن گاه که با ظهور و حضور تو دروازه‌ی دانش به روی بشر باز می گردد و رازی سر به مُهر و حقی ناشناس و حق ناشناسی ایمن نیست و خاطری پریشان نمی ماند و انسان با تمام نیازمندی هایش سامان می پذیرد، این خماران یک شبه، آن عصر فیض دمادم و شُرب مدام و دولت موعود و تأثیر آن را چه نام خواهند نهاد؟
مهدیا، بیا و از رخساره‌ی دین، غبار کهنگی، افول، واژیگونگی و تحریفات و خرافات و افسانه های در هم تنیده و غلّو آمیز را پاک گردان و آن را از انزوا، پژمردگی، محدودیت های جوراجور، رکود و بی رمقی و بی رونقی و عقب ماندگی و ناخوشایندی و تهمت های ناروا نجات بخش.
«أَیْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِیدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ أَیْنَ الْمُتَخَیَّرُ لِإِعَادَهِ الْمِلَّهِ وَ الشَّرِیعَهِ أَیْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْیَاءِ الْکِتَابِ وَ حُدُودِه؟ اَینَ مُحیی مَعالِمِ الدّینِ وَ اَهلِهِ؟» (۹۳) کجاست آن که برای تازه گردانیدن فرائض و سنت های دین اسلام، ذخیره شده است؟ کجاست آن که برای بازگرداندن کیش و آیین اسلام، برگزیده شده است؟ کجاست آن که برای زنده نمودن قرآن و حدود آن، آرزو شده است؟ کجاست آن که نشانه های دین اسلام و مسلمانان را زنده می سازد؟
مهدیا، بیا و جامعه‌ی اسلامی را از آفت های بیرونی یعنی کفر و نابودی و از آفت های درونی یعنی دورویی، نفاق و سطحی نگری که زاییده‌ی انحراف از آموزه های فرهنگ اسلامی و خطرناک‌ترین و هولناک‌ترین آفت درونی است، نجات بخش. و مردم را از بند اسارت آثار شوم آن یعنی بدفهمی، ساده اندیشی، درک ضعیف و تحلیل نادرست از حقایق دینی و اجتماعی، و ارتزاق از سفره‌ی اهل نفاق، کج فهمی، انحصار طلبی، واپس گرایی، مقدس مآبی، فراموش کاری، خرافه‌پردازی، پای بندی به تعصب‌های باطل و افراط و تفریط در امور فردی و اجتماعی، آزاد گردان.
«وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ‌». (۹۴) در «زبور» بعد از ذکر (تورات) نوشته ایم: بندگان شایسته ام (حکومت) زمین را به ارث خواهند برد.
«إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ الْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ» (۹۵) زمین از آنِ خداوند است و او به هر که خواهدش وا می گذارد. و فرجام نیک از آنِ خود نگهداران است.
مهدیا، مبادا که در فراز و فرود اندیشه های ما و در پیچ و خم چگونه زیستن‌مان، فراموش شوی و ناخواسته، تنها و غریب بمانی. ترسم که در این شام، فراموش شوی تا دم صبح.

مانده پای آبله از راه دراز،
بر دم دهکده مردی تنها،
کوله بارش بر دوش،
دست او بر در، می گوید با خود،
غم این خفته‌ی چند،
خواب در چشم ترم می شکند. (۹۶)

پی‌نوشت‌ها:

۱٫ اقبال لاهوری، اشعار فارسی، (پیام مشرق، لاله‌ی طور)، ص۲۴۲٫
۲٫ حافظ، ص ۵۰، غزل ۷۱٫
۳٫ حافظ، ص۸، غزل۹٫
۴٫ سید مهدی فاطمی (توفان). رک: آه عاشقان (در انتظار موعود)، ص ۱۱۹، «صدای رسا».
۵٫ نمل/ ۶۲٫
۶٫ مفاتیح الجنان.
۷٫ بقره/۶۷٫
۸٫ مفاتیح الجنان، از دعای ندبه.
۹٫ نگارنده.
۱۰٫ مفاتیح الجنان، بخشی از دعای عهد.
۱۱٫ سراینده اش را نیافتم.
۱۲٫ بوستان سعدی، ص ۲۴۷٫
۱۳٫ سراینده اش را نیافتم.
۱۴٫ نگارنده.
۱۵٫ مثنوی معنوی، دفتر سوم، ص ۴۸۵، «پیش رفتن دقولی به امامت»، ش ۲۱۳۳- ۲۱۲۵٫
۱۶٫ بوستان سعدی، ص ۲۶۴٫
۱۷٫ نگارنده.
۱۸٫ سعدی، ص ۵۵۹، غزل ۴۰۲٫
۱۹٫ مفاتیح الجنان، بخشی از دعای ندبه.
۲۰٫ اخوان ثالث.
۲۱٫ حافظ، ص ۱۰۷، غزل ۱۵۶٫
۲۲٫ مفاتیح الجنان، بخشی از دعای عهد.
۲۳٫ حافظ، ص ۲۲۴، غزل ۳۲۸٫
۲۴٫ حکیم نظامی گنجه ای، کلیات خمسه (محزن الاسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفت پیکر، اسکندرنامه) ص ۱۳٫
۲۵٫ حافظ، ص ۹۱، غزل ۱۳۴٫
۲۶٫ مفاتیح الجنان، بخشی از دعای عهد.
۲۷٫ نگارنده.
۲۸٫ عبس/ ۲۴٫
۲۹٫ سراینده اش را نیافتم.
۳۰٫ نگارنده.
۳۱٫ مفاتیح الجنان، بخشی از دعای عهد.
۳۲٫ حافظ، ص ۲۲۴، غزل ۳۲۸٫
۳۳٫ نگارنده.
۳۴٫ سراینده اش را نیافتم.
۳۵٫ قال ابوجعفر بن بابویه روی محمد بن عثمان العمری (قدس الله روحه) انه قال: « والله ان صاحب هدا الأمر لیحضر الموسم کل سنه یری الناس و یعرفهم و لایعرفونه» (رک: بحار الأنوار، ج۵۱، ص ۳۵۰). به خدا سوگند حضرت صاحب الأمر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر سال موسم حج، حاضر می شود و مردم را می بیند و آنان را می شناسد، مردم [نیز] او را می بینند ولی نمی شناسند.
۳۶٫ نگارنده، قال ابوعبدالله (علیه السلام): « وَ اللهِ لَتُمَحَّصُنَّ وَ اللهِ لَتُغَربَلُنَّ کَما یُغَربَلُ الزَّؤَانُ مِنَ القَمحِ». به خدا سوگند که او به طور حتم، سَره را از ناسره جدا خواهد ساخت، و به خدا سوگند چونان که دانه ای را از گندم انباشته جدا سازند او ناگزیر همه را غربال خواهد کرد. رک: بحارالأنوار، ج۵۲، ص ۱۰۲٫
۳۷٫ بحارالأنوار، ج۳۶، ص ۳-۳۵۲، حدیث ۲۲۴٫ از امام باقر (علیه السلام) نیز روایت شده است. «یا جابِرُ مَثَلُ الأمِامِ الکَعبَهِ اِذ یُؤتی و لا یأتی.» همان، ص ۸- ۳۵۷، حدیث ۲۲۶٫
۳۸٫ نگارنده، بُراق حج.
۳۹٫ حافظ، ص ۱۱۶، غزل ۱۷۱٫
۴۰٫ قالَ رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم): « اَلمُؤمِنُ اَعظَمُ حُرمَهً عِندَاللهِ وَ اَکرَمُ عَلَیهِ مِن مَلَکٍ مُقَرَّبٍ» (فراترین ارج و آبرو نزد خداوند، ارج و آبروی مؤمن، و از ملک مقرّب گرامی تر است. )رک: بحارالأنوار، ج۶۴، ص ۷۲٫
۴۱٫ فلق/۱٫
۴۲٫ گلستان سعدی، ص۶۳٫
۴۳٫ ترجمه‌ی نهج البلاغه، ص ۴۷۲، حکمت ۱۴۷، ش ۱۴٫
۴۴٫ نیمایوشیج.
۴۵٫ همان.
۴۶٫ هود/ ۸۱٫
۴۷٫ انفال/ ۳۹؛ از امام باقر (علیه السلام) روایتی نقل شده است که این آیه را به عصر امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تأویل کرده اند، رک: تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص ۸۳۴ ذیل آیه‌ی ۳۹/ انفال، بحار الانوار، ج۵۲، ص ۳۴۵٫ از امام صادق (علیه السلام) نیز روایت شده است. رک: همان، ج۵۳۷ ص ۳۴٫
۴۸٫ ترجمه‌ی نهج البلاغه، ص ۴۸۲، حکمت ۲۱۹٫
۴۹٫ حافظ، ص ۱۰۷، غزل ۱۵۶، اصل شعر به این صورت است:
چنان بِزی که اگر خاک ره شوی کس را *** غبار خاطری از رهگذار ما نرسد
۵۰٫ نگارنده.
۵۱٫نگارنده.
۵۲٫ حافظ، ص ۱۰، غزل ۱۲٫
۵۳٫ غررالحکم، ص ۱۸۱، حدیث ۳۳۸۴٫
۵۴٫ همان، ص ۱۸۵، حدیث ۳۵۱۲٫
۵۵٫ نگارنده.
۵۶٫ حافظ، ص ۵، غزل ۵٫
۵۷٫ واقعه/۹ و ۱۰٫
۵۸٫ سراینده اش را نیافتم.
۵۹٫ سراینده اش را نیافتم.
۶۰٫ دیوان پروین اعتصامی، ص ۲۱۰، ش ۱۴٫
۶۱٫ نیمایوشیج.
۶۲٫ سراینده اش را نیافتم.
۶۳٫ نگارنده.
۶۴٫ حافظ، ص ۹، غزل ۱۰٫
۶۵٫ ابوسعید ابوالخیر، رباعی.
۶۶٫ نگارنده.
۶۷٫ مثنوی معنوی، دفتر سوم، «اختلاف کردن در چگونگی و شکل پیل» ص ۴۴۳، ش ۱۲۷۸٫
۶۸٫ حافظ، ص ۱۰، غزل ۱۲٫
۶۹٫ نگارنده.
۷۰٫سهراب سپهری، صدای پای آب، «شب تنهایی خوب»، ص ۴۲٫
۷۱٫ بوستان سعدی، ص ۴۱۸، غزل ۲۰٫
۷۲٫ مفاتیح الجنان، بخشی از زیارت عاشورا.
۷۳٫ گودال
۷۴٫ مفاتیح الجنان، بخشی از دعای توسل.
۷۵٫ حافظ، ص ۲۱، غزل ۲۸٫
۷۶٫ مفاتیح الجنان،بخشی از زیارت جامعه‌ی کبیره.
۷۷٫ نگارنده.
۷۸٫ سراینده اش را نیافتم.
۷۹٫ اسراء/ ۸۲٫
۸۰٫ بقره/ ۶۷٫
۸۱٫ حکیم ملا هادی سبزواری، رک: مرتضی مطهری، شرح مبسوط منظومه، ص۱۲٫
۸۲٫ مفاتیح الجنان، بخشی از دعای ندبه.
۸۳٫ نگارنده.
۸۴٫ ظاهراً از مولوی است.
۸۵٫ حافظ، ص ۵۰، غزل ۷۱٫
۸۶٫ شوری/ ۲۰٫
۸۷٫ سراینده اش را نیافتم.
۸۸٫ توبه/ ۹۶٫
۸۹٫ توبه/ ۶۲٫
۹۰٫ بقره/ ۶۷٫
۹۱٫ مفاتیح الجنان، بخشی از زیارت جامعه کبیره.
۹۲٫ مولوی، کلیات شمس تبریزی، ص ۲۰۳، غزل ۴۴۱٫
۹۳٫ مفاتیح الجنان، بخشی از دعای ندبه.
۹۴٫ انبیاء/ ۱۰۵٫
۹۵٫اعراف/ ۱۲۸٫
۹۶٫ نیمایوشیج.

منبع مقاله : 
زمزمه های انتظار، محمدهادی فلاح، مرکز تخصصی مهدویت، چاپ سوم (۱۳۸۹)

  • سارا سجادی

امام زمان (عج) کجای زندگی ماست؟

سارا سجادی | پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۴۷ ب.ظ

امام زمان (عج) کجای زندگی ماست؟

 روزهایمان از پی هم می گذرد ،مایی که مذهبمان شیعه است،مایی که اعتقاد به وجود ائمه ای داریم که خلیفه و جانشین خداوند در زمینند،مایی که دوازده امام داریم و می گوییم دوازدهمین اماممان زنده است،نه چونان ما که او انسان کامل بر روی زمین و بنده معصوم و مطیع خداست،ثبات عالم به وجود اوست،همه به طفیل آن بنده کامل روزی می خوریم ولی، باز قصه قصه بی معرفتی و بی وفایی است…

حسین ابراهیمی در وبلاگ “سرباز صفر جنگ نرم” نوشت:
روزهایمان از پی هم می گذرد ،مایی که مذهبمان شیعه است،مایی که اعتقاد به وجود ائمه ای داریم که خلیفه و جانشین خداوند در زمینند،مایی که دوازده امام داریم و می گوییم دوازدهمین اماممان زنده است،نه چونان ما که او انسان کامل بر روی زمین و بنده معصوم و مطیع خداست،ثبات عالم به وجود اوست،همه به طفیل آن بنده کامل روزی می خوریم ولی، باز قصه قصه بی معرفتی و بی وفایی است…

او باب رسیدن به خداست و قرآن می گوید : وَأْتُواْ الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا۱ ، از درب ها وارد خانه شوید؛به راستی اگر او امام ماست پس ما ماموم اوییم و ماموم باید عملش به مانند امام و متکی و پیرو او باشد اما تو بگو کیست او که من مانند او باشم؟!

اهمیت معرفت امام زمان صلوات الله علیه

اهمیت معرفت و شناخت امام زمان در مذهب ما به اهمیت اصل ایمان است از آنجا که نه یک حدیث بلکه بابی در احادیث ماست که کسی که بمیرد در حالی که امام زمان نشناس باشد به دین اسلام نمرده است بلکه چونان جاهلیت قبل از اسلام دچار انحراف و تباهی و بدآئینی بوده است.

آیا با امام زمان ارتباط دارید؟

امام باقر در تفسیر آیه ۲۰۰ سوره آل عمران می فرمایند : رابطوا امامکم المنتظر۲ ،با امام زمانتان رابطه داشته باشید ، حضرت آیت الله بهجت رحمه الله علیه در این رابطه می فرمایند: تا رابطه ما با ولیّ امر، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد.و قوّت رابطه ما با ولیّ امر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم در اصلاح نفس است.

باز باید از خودم بپرسم از قصه معرفت که بگذریم،چقدر امام زمان خود را یاد می کنیم که این از حداقل هاست امام زمان در کلامی می فرمایند: انا غیر مهملین لمراعاتکم ولا ناسین لذکرکم۳ ، ما شما را فراموش نمی کنیم! ؛ محبت او که مظهر مهر خدای رحمان است ما را فرا گرفته اما در کدامین کوچه غفلت در این دنیای رنگ و ریا و بی وفایی گیر کرده ایم که یادی از او نمی کنیم،همان یادی که البته باب لطف و توجه خدا به ماست.

یکی از دستور العمل های ارتباط با امام زمان این است که برای فرج او که فرج عالم است دعا کنیم البته باز باید یادآور شوم که در این روزگار آخرالزمان یاد کردن و دعا کردن برای آن آئینه حسن حضرت پروردگار خود نعمت و رزقی بزرگ است که باز چگونه توان از عهده شکر آن بر آمد؟؛

قال المَهدی(عج): «أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم‏»۴
برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید ،زیرا همین موجب فرج و گشایش شماست .

یاد او باب گشایش است و دعای برای فرج او اول درهای رحمت خداوند را به روی خود ما باز می کند که این عمل خود از کمترین وظایف شیعیان آن امام منتظر در قبال حضرت است.

خیلی از ما بیشترین دعایی که گاهی برای امام زمان می خوانیم همین دعای “اللهم کن لولیک” است که دعای برای سلامتی حضرت است اما قدر همین دعا را هم نمی دانیم ،او گوش شنوا و چشم بینای خداوند است ،او همان مهربانی است که ما در این دوران سخت دستور داریم در خانه او برویم و از او استمداد بجوییم، این دعا ها بهانه است تا باز نام مهدی بر زبان ما جاری شود تا باز تابلوی نجات در این دوران جلوی چشممان بیاید ، پدر معنوی ما اوست ،همان پدری که چون یعقوب نبی برای فرزندان گنهکار خود استغفار می کند؛ یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ۵ ؛ ای پدر برای گناهان ما طلب آمرزش کن که ما خطاکار بوده ایم.

آیا دوست داریم امام زمان برای ما دعا کنند؟

آیا دوست داریم که مشمول دعای مستجاب امام زمان شویم؟ آیا این اراده و همت و البته اعتقاد را داریم که امام زمان برای ما و زندگی و خانواده ما دعا کنند؟ راهش دل دادن به مهدی و دعا برای اوست از جمله دلایلی که علما برای اینکه امام زمان هر کس که ایشان را یاد و دعا کند ،دعا می فرمایند ،روایت زیر است:

مرحوم راوندی در کتاب الخرائج نقل می کند: گروهی از اهل اصفهان ـ از جمله ابو عباس احمد بن نصر وابو جعفر محمد بن علویه ـ برایم نقل کرده اند: در اصفهان مردی شیعه به نام عبدالرحمان بود، از او سئوال کردند: علت اینکه امامت امام علی النقی (علیه السلام) را پذیرفتی و دنبال فرد دیگری نرفتی چیست؟

گفت: جریانی از آن حضرت دیدم که قبول امامت آن حضرت را بر من لازم نمود. من مردی فقیر اما زباندار وپر جرأت بودم به همین جهت در سالی از سالها اهل اصفهان من را برگزیدند تا با گروهی دیگر برای دادخواهی به دربار متوکل برویم. ما رفتیم تا به بغداد رسیدیم هنگامی که در بیرون دربار بودم خبر به رسید که دستور داده شده امام علی النّقی را احضار کنند،بعد حضرتش را آوردند.

من به یکی از حاضرین گفتم: این شخص که او را احضار کردند کیست؟ گفت: او مردی علوی وامام رافضی ها ست سپس گفت: به نظرم می رسد که متوکل می خواهد او را بکشد، گفتم: از جای خود تکان نمی خورم تا این مرد را بنگرم که چگونه شخصی است؟

او گفت: حضرت در حالی که سوار بر اسب بودند تشریف آوردند ومردم در دو طرف او صف کشیدند واو را نظاره می کردند. چون چشمانم به جمالش افتاد محبت او در دلم جای گرفت و در دل شروع کردم به دعا کردن برای او که خداوند شرّ متوکل را از حضرتش دور گرداند.

حضرت در میان مردم حرکت می کرد و به یال اسب خود می نگریست نه به راست نگاه می کرد ونه به چپ، من نیز دعا برای حضرتش را در دلم تکرار می کردم.

چون در برابرم رسید رو به من کرد وفرمود:

استجاب الله دعاک، وطوّل عمرک وکثّر مالک وولدک.

یعنی: خدای دعاى تو را مستجاب کند. وعمر تو را طولانی ومال وفرزند تو را زیاد گرداند.

از هیبت و وقار او بدنم لرزید ودر میان دوستانم به زمین افتادم.

دوستانم از من پرسیدند، چه شد؟

گفتم خیر است وجریان را به کسی نگفتم.

پس از آن به اصفهان بازگشتیم. خداوند به سبب دعاى آن حضرت درهایی از مال وثروت را برای من باز کرد تا جایی که اگر همین امروز درب خانه ام را ببندم قیمت اموالی که در آن دارم معادل هزاران هزار درهم است واین غیر از اموالی است که در خارج خانه دارم. خداوند به سبب دعاى آن حضرت ده فرزند به من عنایت فرمود.

ببینید که چگونه مولای ما امام علی نقی (علیه السلام) دعاى آن شخص را به خاطر نیکی او جبران وتلافی نمود. برای او دعا فرمود با اینکه از مؤمنان نبود. آیا گمان می کنید که اگر در حق مولای ما صاحب الزمان ارواحنا فداه دعا کنید شما را با دعاى خیر یاد نمی کند با اینکه شما از مؤمنان هستید؟۶

……………………………………………………………………………………..

پی نوشت:
۱-سوره بقره/آیه/۱۸۹
۲-تفسیر برهان جلد۱صفحه۳۳۴
۳-بحار الانوار علامه مجلسی، ج ۵۳، ص ۱۷۵
۴-بحارالأنوار ،ج۵۳ ، ص۱۸۰ ، باب ۳۱
۵-سوره یوسف/آیه۹۷
۶-مکیال المکارم: ۱ / ۳۳۳

  • سارا سجادی

اقتصاد و رفاه در حکومت مهدوی چگونه است؟

سارا سجادی | پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۳۴ ب.ظ

اقتصاد و رفاه در حکومت مهدوی چگونه است؟

خدایا ما به تو شِکوه کنیم از فقدان پیامبرمان و غیبت امام و رهبرمان و سختى روزگار بر ما و درآمدن فتنه ها بر سر ما و پشت بهم دادن دشمنان بر دشمنى ما و بسیارى دشمنان و کمى افراد ما .

خدایا پس بگشا از ما این اندوه را به گشایشى از طرف خود که زود بفرستى یارى از خودت که عزتش دهى و به امام عادلى که آشکارش کنى.

اى معبود به حق آمین، از تو می خواهیم که به نماینده و ولیت اذن دهى براى آشکار ساختن عدالتت در میان بندگانت…(۱)

اقتصاد و رفاه در حکومت امام مهدی (عج)

بخش اول، تقسیم ثروت

رفاه اقتصادى بى‌سابقه در زمان حکومت امام مهدی (عج)در منابع شیعه و سنى مشهور است و بر روحیۀ سخاوتمندى و محبّت آن بزرگوار به مردم دلالت دارد.

در حدیثی که در منابع اهل تسنّن آمده است، از ابوسعید خدرى چنین نقل شده:

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: شما را به ظهور مهدى(علیه السلام) بشارت مى دهم; زمین را پر از عدالت مى کند همان گونه که از جور و ستم پر شده است. ساکنان آسمانها و ساکنان زمین از او راضى مى شوند و اموال و ثروتها را به طور صحیح تقسیم مى کند.

کسى پرسید: معنى تقسیم صحیح ثروت چیست؟

فرمود: به طور مساوى در میان مردم!

سپس فرمود: و دلهاى پیروان محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) را پر از بى نیازى مى کند، و عدالتش همه را فرا مى گیرد; تا آنجا که دستور مى دهد کسى با صداى بلند صدا زند هر کس نیاز مالى دارد برخیزد، هیچکس ـ جز یک نفر بر نمى خیزد… [امام] دستور مى دهد مال قابل ملاحظه اى به او بدهند، امّا او بزودى باز مى گردد و پشیمان مى شود که چرا آزمند و حریص بوده است.(۲)

از امام باقر (ع) روایت شده است که فرمود:

وقتى قائم اهل بیت قیام کند (امکانات) را به طور مساوى تقسیم مى‌نماید و در رعیّت عدالت را برقرار مى‌سازد، هرکس از وى اطاعت کند از خدا اطاعت نموده و هرکس نافرمانى او را بکند نافرمانى خدا را نموده است، …اموال و ثروت‌هاى دنیا از درون و برون زمین نزد وى جمع‌آورى مى‌شود و به مردم مى‌گوید بیائید به سوى چیزى‌که به خاطر آن قطع رحم و خویشاوندى نمودید و براى آن خون‌هاى حرام ریختید و به علّت آن مرتکب محرمات خدا شدید. . . اینک بیایید و از این اموال آنچه می خواهید برای خود بردارید .

به هرکس به اندازه‌اى مى‌دهد که قبل از او هیچ کس آن مقدار نداده است و زمین را پر از عدل ‌و داد و نور گرداند، همانگونه که از ظلم و جور و شرّ پر شده است.(۳)

امام باقر علیه السلام:

[امام مهدى (عج) ] در سال دو بار به مردم مال ببخشد و در ماه دوبار امور معیشت بدانان دهد… تا نیازمندى به زکات باقى نماند و صاحبان زکات، زکاتشان را نزد محتاجان آورند، و ایشان نپذیرند. پس آنان زکات خویش در کیسه‌هایى نهند و در اطراف خانه‌ها بگردند (براى دستیابى به محتاجى) ، و مردم بیرون آیند و گویند: ما را نیازى به پول شما نیست. . . پس دست به بخشش گشاید، چنانکه تا آن‌روز کسى آنچنان بخشش اموال نکرده باشد.(۴)

امام مهدی (عج) مال را به مساوات تقسیم می کند و قلبهای امت محمد را لبریز از بی نیازی خواهد کرد.

اموال را بدون آنکه شمارش نماید تقسیم می کند. بدین ترتیب مردمان با همه وجود و از صمیم قلب از داشتن و گنجینه کردن و انبوه سازی، احساس بی نیازی می کنند.(۵) همان گونه که پیامبر اکرم (ص) نوید آن را داده است: زمانی که مهدی قیام کند، خدوند در قلب بندگان بی نیازی افکند.(۶)

آیا امام زمان اموال شخصی حلال مردم را از صاحبانش می گیرد و در میان آحاد انسانها تقسیم می کند؟ 

هرگز و قطعا مراد این نیست زیرا اسلام مالکیت فردی را امضاء کرده و برای اموال خصوصی مردم احترام قائل شده و حرمت مال او را مثل حرمت خون او دانسته و همانطور که ریختن خون مسلمان حرام است، بردن و گرفتن مال مسلمان هم با بودن طیب نفس او حرام است و معقول نیست که امام علیه السلام به مردم اعلان کند هر چه از دارایی دارید بیاورید و باید میان همه تقسیم شود که هزار و یک تالی فاسد دارد و مدت دهها سال کمونیستم در جهان شعار الغاء مالکیت خصوصی و فردی داد و مالکیت را دولتی و عمومی و اشتراکی دانست و دیدیم که چگونه فرو پاشید و نابود شد. پس منظور چیست؟ منظور اموال عمومی است از منابع زیرزمینی و اخماس و زکوات و… که بیت المال مسلمین است و در اختیار امام مهدی (عج) است ولی در آن زمان به قدری بیت المال سرشار از اموال عمومی است و خزانه های دنیا در دست امام زمان است که هر چه بدهد پایان ندارد و اینها را در میان مردم تقسیم می کند و به طور مساوی به اشخاص می دهد.

البته اگر ثروت بیت المال محدود باشد باز عدالت ایجاب می کند که به مناطق محرومتر، زودتر و بیشتر رسیدگی شود ولی با فرض اینکه در آن زمان ثروت دنیا در اختیار امام مهدی است و کم نمی آورد . لذا تقسیم بالسویه در این بخش قابل قبول است.

و در حدیثی آمده: یعنی اموال در زمان امام زمان فیضات دارد. مثل چشمه می جوشد و پایان ندارد.(۷)و(۸)

منابع ثروت در حکومت امام مهدی (عج)

رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود: زمین گنجینه‌هایش را براى او خارج مى‌سازد و وى مال و سرمایۀ بى‌شمار بین مردم پخش مى‌کند.(۹)

در حکومت جهانی امام عصر (عج) همه ی نقاط زمین آباد و سرسبز و مالامال از محصول می شود و معادن زیرزمینی استخراج می شود و زمین روئیدنیهایش را می رویاند و آسمان قطرات بارانش را فرو می فرستد و از زمین و آسمان نعمت ریزش می کند و وفور نعمت است و نقطه ای خالی از عمران نخواهد ماند.(۱۰)

آسمانها بارانش را مثل ناودان فرو می فرستد و زمین همه ی روئیدنیهایش را بیرون می آورد و هیچ نباتی را ذخیره و احتکار نمی کند.(۱۱)

در آن روز زمین گنجهای پنهانش را آشکارمی کند و برکاتش را نمایان می سازد.(۱۲)

در دولت امام مهدی(عج) آبها فراوان و نهرها امتداد می یابد و زمین خوردنیهایش را دو چندان ظاهر می کند و همه ی گنجهای پنهان استخراج می شود.(۱۳)

در روی کره ی زمین هیچ نقطه ی خراب و ویرانی نمی ماند مگر آنکه حضرت آنجا را آباد و معمور می سازد.(۱۴)

به قدری آبادانی فراوان می شود که زنی از سرزمین عراق تا شام پیاده اگر طی طریق کند در تمام مسیر روی سبزیها و نباتات گام برمی دارد و زمین خشک و بایری نخواهد دید. (۱۵)

در زمان حکومت امام مهدی (عج) کل کره ی زمین آباد می شود و کویر زدائی می گردد و سرزمین موات و بایری نخواهد ماند و این واقعا رؤیا و آرزوی هر انسانی است که انشاء الله در آن عصر جامعه عمل خواهد پوشید(۱۶) و این وعدۀ الهى که دربارۀ جامعۀ تقواپیشگان مژده داده است آشکار مى‌گردد:
________________________________________
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ اَلْقُرىٰ آمَنُوا وَ اِتَّقَوْا لَفَتَحْنٰا عَلَیْهِمْ بَرَکٰاتٍ مِنَ اَلسَّمٰاءِ وَ اَلْأَرْضِ» اگر مردم آبادیها ایمان آورده و تقوا پیشه ساخته بودند، برکات آسمان و زمین را به رویشان مى‌گشودیم. . .» (اعراف۷/۹۶)(۱۷)

منابع:
۱- ترجمه بخشی از دعای زمان غیبت کلیات مفاتیح الجنان
۲- چشم‏ اندازی به حکومت جهانی امام مهدی ، علی محمدی خراسانی
ص۲۶۹به نقل از نورالابصار فى مناقب آل بیت النّبى المختار، ص ۱۵۶ و ۱۵۷
۳- دولت مهدی سیرت مهدی ص ۴۵۸ و عصر ظهور علی کورانی ص ۳۶۴
هردو به نقل از بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۱
۴- عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام (پژوهشی در انقلاب جهانی امام مهدی «عج») ج ۱ ص۱۱۶
به نقل از بحار»۵۲/۳۹۰؛ «غیبت نعمانى» /۲۳۷، با اندک اختلاف
۵- جهانی سازی، عدالت اقتصادی و مهدویت،ناصر جهانیان ص۳۹
۶– همان ، ص ۴۰ به نقل از ملاحم والفتن ص۷۱
۷- دولت مهدی سیرت مهدی ص ۴۵۹
۸- همان به نقل از بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۸۰
۹- عصر ظهور ص ۳۶۳ به نقل از بحار ج ۵۱ ص ۶۸
۱۰- دولت مهدی سیرت مهدی ، مصطفی دلشاد تهرانی ص۴۶۳
۱۱- همان ، ص ۴۶۴ به نقل از بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۸
۱۲- همان به نقل از بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۵
۱۳- همان به نقل از منتخب الاثر، ص ۴۷۲
۱۴- همان به نقل از منتخب الاثر، ص ۴۸۲
۱۵- همان به نقل از بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۶
۱۶- همان ص ۴۶۴
۱۷- عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام (پژوهشی در انقلاب جهانی امام مهدی «عج») ج ۱ ص۱۲۲
*جهان

  • سارا سجادی

درخواست دیدار امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف و پاسخ آقای قاضی رحمه الله

یکی از علما نقل می‌کردند:”با یکی از شاگردان عارف بزرگ، آقا سید علی قاضی(رضوان الله تعالی) ارتباط داشتم. یک روز محضر ایشان رسیدم و گفتم:” آقا سید علی قاضی قطعا با امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف ارتباطی دارد. شما که شاگرد آقای قاضی هستید و به خانه‌ی ایشان رفت و آمد می‌کنی، وقتی می‌روی یک خواهش هم از طرفِ من برسان و بگو فلانی التماس داشت که در این مسیر، دست ما را هم بگیر و ببر {خدمت آقا}.”

ظهور313

مدتی گذشت. در خانه بودم. ناهار را خورده بودم و بعد از ظهر می‌خواستم استراحت کنم. آمدم بخوابم؛ اما متوجه شدم که بچه‌ها خیلی سروصدا می‌کنند. عصبانی شدم و سرشان فریاد زدم و مقداری بداخلاقی کردم. بعد پشیمان شدم و با خودم گفتم: “این‌ها که کار بدی نکرده‌اند! بچه‌اند و می‌خواهند بازی کنند؛ من چرا بداخلاقی کردم و دلشان را شکستم!” با خودم گفتم:” بلند می‌شوم و می‌روم بازار؛ شیرینی می‌خرم و می‌آیم اینجا و دل آن‌ها را به‌دست می‌آورم و آرامشان می‌کنم.” برگشتم و سرشان را گرم کردم؛ اما هنوز دل خودم آرام نشد.

یک بار رفتم پیش همان عالمی که شاگرد سید علی آقای قاضی بود. همین که رسیدم، گفتم:” فلانی، شما که محضر استاد رسیدید، خواهش مرا مطرح کردید؟” گفت:” بله: اتفاقا چند روز پیش رفتم خواهشت را مطرح کردم؛ اما آقای قاضی تاملی کرده و بعد سربلند کرده و فرمودند: به فلانی بگویید چطور می‌خواهد این مسیر طولانی را به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف برسد؛ در حالی که تحمل سروصدای بچه‌ها را نداشت. او که نمی‌تواند خودش را بسازد، چطور می‌خواهد محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف برسد؟!”

دقت کنیم که یک لحظه بی‌توجهی، یک لحظه گناه می‌تواند ما را از امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف جدا کند!

حجت الاسلام و المسلمین سید ابوالفضل طباطبایی، صحن جمهوری اسلامی، ۲ تیر ۹۲

منبع: کتاب خاتم ولایت/ منتخب سخنرانی‌های حرم مطهر رضوی با موضوع مهدویت/ جعفر حسن‌زاده

  • سارا سجادی

عناصراخلاقی تشکیل دهنده انتظار

سارا سجادی | سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۳۶ ب.ظ

عناصراخلاقی تشکیل دهنده انتظار

انتظار، فضیلتی اخلاقی ـ عرفانی است که روح را تعالی می‌بخشد و تحوّل‌آفرین و تربیت‌کننده انسان است. این فضیلت اخلاقی در زندگی فردی و جمعی بشر، آثار و برکات فراوانی خواهد داشت. مفهوم‌شناسی و موشکافی این واژه، ما را در کسب و تداوم آن یاری خواهد نمود و فراوانی ثمرات در این فضیلت را برای ما آشکار خواهد ساخت. به عبارتی، انتظار فضیلتی است مرکّب از فضایل دیگر که تحصیل آن کاری بس دشوار و البتّه بسیار پرپاداش و پرنتیجه خواهد بود. به همین دلیل در روایات اهل بیت(ع) از این حالت با تعابیر ذیل یاد شده است. پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرمایند: «برترین عبادت، انتظار فرج است»۱ و «برترین کارهای امّت من، انتظار فرج و گشایش خداوند است». ۲ و می‌فرمایند: «برترین تلاش امّت من، انتظار فرج است».۳ امام علی(ع) نیز فرمودند: «در انتظار فرج و گشایش باشید و از رحمت خدا ناامید نشوید، زیرا محبوب‌ترین کارها نزد خداوند عزّوجلّ، انتظار فرج است».۴
در اینجا لازم است به تجزیه مفهومی این واژه و تبیین عناصر تشکیل‌دهنده و تسریع کننده آن بپردازیم تا زمینه تحصیل و بازشناسی آن میسور و آسان گردد.

۱٫ امید

اوّلین جزء و معنای سازنده انتظار، امید و رجا است، زیرا در صورت یأس مطلق و عدم امیدواری، حالت انتظار در انسان شکل نمی‌گیرد و تحقّق خارجی پیدا نمی‌کند. امام علی(ع) می‌فرمایند: «در انتظار فرج و گشایش باشید و از رحمت خدا ناامید نشوید».۵

۲٫ معرفت و اطمینان

دومین جزء از اجزای حالت انتظار، شناخت امر منتظَر و اطمینان به وقوع آن می‌باشد، زیرا در صورت عدم یقین و عدم اطمینان به امری، حالت انتظار در انسان منعقد نخواهد شد.

۳٫ نزدیک دیدن

سومین جزء از اجزای تشکیل‌دهنده انتظار، نزدیک دیدن امر مورد توقّع و اعتقاد به قرب زمانی آن می‌باشد، زیرا دور دیدن و استبعاد زمانی نسبت به آن امر با حالت انتظار سازگاری نخواهد داشت. در دعای عهد بیان می‌کنیم: «إنّهم یرونه بعیداً و نراه قریباً؛۶ آنها آن را دور می‌بینند و ما نزدیکش می‌بینیم».

۴٫ محبوبیّت موضوع

اگر حادثه و امری محبوب انسان باشد، مطلوب او نیز قرار خواهد گرفت و اگر چیزی مطلوب او شد، تمامی تلاش‌ها و فعّالیّت‌های وی در راستای رسیدن به آن مطلوب صورت خواهد گرفت، لذا محبوبیّت امر فرج و انتظار، انسان را به یک منتظر واقعی، مصلح دلسوز و عاشق بی‌قرار تبدیل می‌کند.

۵٫ منفور بودن شرایط موجود و مأیوس شدن از آن

در صورتی که فردی شرایط موجود را بهترین شرایط بداند، انتظار امری جدید برای او تحقّق نخواهد یافت. امّا اگر با تحقیق در حوادث ایّام و انواع ظلم‌ها، تباهی‌ها و فسادها به مطلوب نبودن شرایط موجود اذعان نمود، حالت انتظار برای ایجاد شرایطی جدید و نو برای او فراهم می‌آید. امام رضا(ع) می‌فرمایند: «همانا فرج و گشایش پس از ناامیدی می‌آید».۷

۶٫ آمادگی، تلاش عملی و زمینه‌سازی

انتظار، هنگامی واقعی و صادق است که انسان را به حرکت و تلاش در مسیر تحقّق امر مورد انتظار وادار نماید، وگرنه صرف حالت انتظار، بدون آمادگی و تلاش عملی، آرزویی بی‌نتیجه یا انتظاری سطحی است؛ «من إنتظر أمراً تهیّأ له؛۸ هر کس که منتظر وقوع امری باشد، خود را برای تحقّق آن آماده می‌کند». به همین دلیل پیامبر اکرم(ص) انتظار را به عنوان یک حالت بسیار ارزشمند یا یک جهاد، آن هم، برترین جهاد امّت خود معرفی می‌فرمایند: «أفضل جهاد أمّتی انتظار الفرج».۹ بر این اساس، واضح می‌شود که یکی از عناصر تشکیل دهنده این فضیلت اخلاقی، کوشش و تلاش است.
رسول خدا(ص) در بیانی زیبا می‌فرمایند: «از مشرق زمین مردمی قیام می‌کنند و زمینه را برای ظهور مهدی(ع) آماده می‌سازند».۱۰ در کتاب «مکیال المکارم» نیز پس از تعریف انتظار آمده است: «پس هر قدر انتظار شدیدتر باشد، آمادگی و مهیّا شدن، قوی‌تر خواهد بود».۱۱

۷٫ صبر و پایداری

انتظار نتیجه‌بخش و معنی‌دار، انتظاری است که توأم با پایداری، صبر و مقاومت باشد وگرنه تبدیل به یک تمنّی زودگذر و افتادن به دام‌های انحرافی و فریبنده و محبوب‌سازی جاهلانه می‌شود. اینکه در روایات اهل بیت(ع) صبر در کنار انتظار فرج قرار داده شده و گاهی تصریح به انتظار توأم با صبر شده است، دلالت بر حیاتی بودن صبر در شکل‌گیری حالت انتظار دارد.
حضرت صادق(ع) در تفسیر آیه: «و لنبلونّکم بشیءٍ من الخوف و الجوع و…»۱۲ فرمودند: «و البتّه شما (یعنی مؤمنان، قبل از قیام امام مهدی(ع) را به سختی‌هایی همچون ترس، گرسنگی، نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم و به صابران بشارت بده». سپس حضرت فرمودند: «یعنی بشارت بده به صابران در چنین زمانی به اینکه فرج و ظهور نزدیک است».۱۳ پیامبر خدا(ص) نیز می‌فرمایند: «برترین عبادت، صبر کردن و سکوت و انتظار فرج است».۱۴ و «صبورانه در انتظار فرج بودن، عبادت است».۱۵ امام صادق(ع) نیز می‌فرمایند: «پارسایی، پاک‌دامنی، درستی … و صبورانه در انتظار فرج بودن، جزء دین امامان(ع) است».۱۶

۸٫ عزّت‌طلبی

یکی از خصایص فطری وجود انسان، کمال‌جویی و عزّت ‌طلبی و پرهیز از همه عوامل ضعف و ذلّت است. در طول تاریخ، عزّت خوبان و مؤمنان توسط ستمگران و نابخردان (به ظاهر) خدشه‌دار گشته و به همین دلیل آنان همیشه به دنبال فرصتی بوده‌اند تا عزّت و مکانت از دست رفته خود را احیا نمایند. آنان نه تنها خود، بلکه پیشوا، کتاب و قانون خود را از سوی ظالمان، تحقیر شده می‌بینند و در صدد برگرداندن عزّت تمامی این امور هستند. در دعاهای مربوط به انتظار و ظهور، بر واژه «عزّت» و «معزّ» تأکید بسیاری شده است: «کجاست آنکه عزّت دهنده اولیاء و ذلیل کننده دشمنان (دین خدا) است».۱۷ «پروردگارا! عزیزش کن و به وجود او (مؤمنان را) عزیز بگردان، یاری‌اش کن و به دست او (صالحان را) یاری بفرما، نصرتش بده، نصرتی با عزّت».۱۸ «خداوندا! ما مشتاق (تشکیل) دولت باکرامتی از جانب تو هستیم که به [وسیله] آن، اسلام و اهلش را عزیز کنی و نفاق و اهلش را ذلیل گردانی».۱۹ «خداوندا! پراکندگی ما را به وسیله او برطرف کن، گسیختگی‌مان را به او دور کن، پریشانی ما را به او پیوست کن و کمی ما را به وسیله او زیاد کن و ذلّت ما را به وسیله او، تبدیل به عزّت کن».۲۰ «سلام بر عزّت دهنده دوستان (خدا) و ذلیل کننده دشمنان (او)».۲۱ «خدایا طولانی شده زمان انتظار و فاجران به ما طعنه می‌زنند و انتظار برای ما سخت شده است».۲۲

۹٫ تقوا محوری

یکی از قوانین و سنن جاری در هستی، موفّقیت و پیروزی قانون‌گرایی، قانون محوری و تقوا‌گرایی است. اگر کاری بر اساس صحیح و بنیان واقعی و راستین بنا شده باشد، ماندگار است. قرآن کریم درباره متّقین و پرهیزکاران می‌فرماید: «و العاقبه للمتّقین».۲۳
این اصل قرآنی در نظام تکوین و تشریع جاری است، لکن در عالم تشریع به جهت لزوم آزمایش انسان‌ها، کمی دیرتر رخ نشان می‌دهد. شهید مرتضی مطهری(ره) می‌فرماید: «تاریخ در مورد خوبان و پیروزی آنان قائل به دیرکرد است».۲۴ در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است که حضرت فرمودند: «ما را سلطنتی در آینده خواهد بود و بعد از حکومت ما، حکومتی نباشد؛ زیرا ما اهل تقوا هستیم و خداوند فرموده است: عاقبت کار، از آنِ متّقین است».۲۵

۱۰٫ جدیّت و پشتکار

در جوهره انتظار صادق و در روح منتظر خالص، جدیّت و پشتکار، پیگیری و تداوم‌بخشی وجود دارد.
حضرت صادق(ع) فرمودند: «هر که دوست دارد از یاران قائم باشد، پس باید انتظار بکشد و در حالی که منتظر است، پارسایی و اخلاق نیک را در پیش گیرد. اگر (با چنین حالتی) از دنیا برود و بعد از مرگ او، قائم قیام کند، اجرش همانند اجر کسی است که قائم را درک کند، پس (در کار و عمل) بکوشید و منتظر باشید؛ گوارایتان باد ای جماعت مشمول رحمت!».۲۶

۱۱٫ احساس یتیمی 
 

یکی از مفاهیمی که در شکل‌گیری و شدّت‌بخشی حالت انتظار در ما مؤثّر است، درک شرایط موجود در زمان غیبت و احساس یتیمی معنوی در زمان غیبت است. اگر این احساس در ما به وجود آید و خسارت‌های معنوی و مادّی عدم حضور امام را درک کنیم، چشم به راهیِ ما نسبت به ظهور حضرت شدّت خواهد یافت و در جستجوی یافتن راهی برای شناخت پدر و حضور و احضار او خواهیم بود. پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند: «سخت‌تر از یتیمیِ کسی که پدرش را از دست داده، یتیمیِ کسی است که از امام خود بریده شده است و توان دسترسی به او را ندارد».۲۷

۱۲٫ اندیشه حسینی

یکی از مقوّمات اندیشه انتظار، وجود اندیشه حسینی و آرمان کربلاییان و آرزوی انتقام خون به ناحق ریخته امام حسین(ع) است؛ همچنان که شعار یاران حضرت ولی‌عصر(ع) «یا لثارات الحسین(ع)» است، انتظار نیز بر همین مبنا شکل می‌گیرد. به عبارت دیگر، هرچه با آرمان‌های امام حسین(ع) آشناتر شویم و هر چه به عمق مصائب وارده بر او و یارانش نزدیک‌تر شویم، حس و میل انتقام از ظالم در ما نمایان‌تر خواهد شد و حالت انتظار در روح ما موّاج‌تر خواهد گشت. در زیارت امام حسین(ع) در روز عاشورا به این عنصر اخلاقی و روانی انتظار اشاره شده است:
۱٫ پس مسئلت می‌کنم از خداوند… که خونخواهی تو را با امام منصور از اهل بیت(ع)، (یعنی حضرت مهدی(ع)) روزی فرماید.
۲٫ پس مسئلت می‌کنم از خداوند… و اینکه برای من نزد شما منزلت راستین را در دنیا و آخرت تثبیت نماید و طلب می‌کنم از خداوند اینکه مرا به مقام محمودی که برای شما نزد خداوند است برساند و اینکه خونخواهی خون خود را با امام هدایت شده و نمایان و گویا از شما به من روزی کند.

پی نوشت ها :

۱٫ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۲۵، ح ۱۱٫
۲٫ همان، ج ۵۲، ص ۱۲۲، ح ۲٫
۳٫ همان، ج ۵۲، ص ۱۲۳، ح ۷٫
۴٫ همان، ج ۷۴، ص ۱۴۳، ح ۲۶٫
۵٫ همان، ج ۵۲، ص ۱۲۳، ح ۷٫
۶٫ مفاتیح الجنان، دعای عهد، برگرفته از: قرآن کریم، سوره معارج (۷۰)، آیات ۶ و ۷٫
۷٫ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۱۰، ح ۱۷٫
۸٫ مکیال المکارم، ج ۲، ص ۲۳۵٫
۹٫ بحارالأنوار، ج ۷۴، ص ۱۴۳، ح ۲۶٫
۱۰٫ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۶۷٫
۱۱٫ مکیال المکارم، ج ۲، ص ۱۵۲٫
۱۲٫ سوره بقره (۲)، آیه ۱۵۵٫
۱۳٫ تفسیر نورالثّقلین، ج ۱، ص ۱۷۶٫
۱۴٫ بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۴۲۲٫
۱۵٫ راوندی، الدعوات، ج ۴۱، ص ۱۰۱٫
۱۶٫ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، ح ۱٫
۱۷٫ دعای ندبه.
۱۸٫ مفاتیح الجنان، دعای افتتاح.
۱۹٫ همان.
۲۰٫ همان.
۲۱٫ مفاتیح الجنان، زیارت حضرت صاحب‌الامر(ع).
۲۲٫ همان.
۲۳٫ سوره اعراف (۷)، آیه ۱۲۸ و سوره قصص (۲۸)، آیه ۸۳٫
۲۴٫ فلسفه تاریخ.
۲۵٫ کافی، ج ۱، ص ۴۷۱، ح ۵٫
۲۶٫ غیبت نعمانی، ص ۲۰۰، ح ۱۶٫
۲۷٫ بحارالانوار، ج ۲، ص ۲، ح ۱٫

منبع:ماهنامه موعود شماره ۱۰۳٫

  • سارا سجادی

زنان منتظر در جهان معاصر

سارا سجادی | سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۳۴ ب.ظ

زنان منتظر در جهان معاصر

اشاره:

از طرفی مقوله انتظار فرج، در روایات معصومین، راهبرد عصر غیبت شمرده و از طرف دیگر، نقش زنان به عنوان نیمی از جامعه اسلامی و شیعه، غیر قابل انکار است. آنچه در ذیل می‌خوانید گفتاری از استاد میرباقری برای تبیین جایگاه و مسئولیت زنان منتظر در عصر غیبت با توجه به تهاجم فرهنگ غرب می‌باشد که توسط ایشان مورد دقت و باز کاوی قرار گرفته است.

ضرورت هدف گذاری صحیح برای بانوان منتظر

برای اینکه بتوانیم الزامات انتظار را در حوزه‌ مسئولیت و مأموریت جامعه بانوان درک کنیم، باید به چند نکته توجه نمود. نخست آنکه ما چه اهدافی را در انتظار ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف) دنبال می‌کنیم، چرا که مأموریت ما به اندازه هدف ماست؛ اگر هدف‌ ما کوچک تعریف شد، مسئولیت و مأموریت‌های ما هم مسئولیت‌های کوچکی خواهند بود. ولی اگر هدف بزرگی را در نظر گرفتیم، به همان اندازه، مأموریتی که بر دوش ما است، تعریف جدیدی پیدا می‌کند. برای پی‌بردن به این مقصود باید دید، که در عصر ظهور اتفاق خواهد افتاد، چه گستره‌ای دارد؟ آیا در عصر ظهور، تنها حوزه‌ زندگی خصوصی و شخصی انسان‌ها متحول شده و معنویّت در زندگی خصوصی انسان‌ها وارد خواهد شد. در این صورت، انتظار فرج، تلاش برای ایجاد یک تحول معنوی در حوزه‌ زندگی خصوصی افراد است. ولی اگر آن دگرگونی، یک فراگیر در حوزه‌ زندگی خصوصی و اجتماعی انسان‌ها در مقیاس جامعه جهانی است و انقلابی در مجموعه حیات بشر اتفاق می‌افتد، مسأله به گونه‌ای دیگر است.

انتظار یعنی حرکت در مسیر تحول جهانی

در حیات طیّبه‌ای که ما مدعی وقوع آن در عصر ظهور هستیم، کلّ جامعه‌ جهانی به مرحله‌ جدیدی از حیات، زندگی، احساس، درک و مطالبه می‌رسد. در این صورت، مراد از انتظار، حرکت در مسیر چنین تحوّل عظیمی است، طبیعتاً در هر حوزه‌ای که بخواهیم اقتضائات این انتظار را دنبال کنیم، باید برنامه‌ای برای دگرگونی همه جانبه تنظیم کنیم. زیرا معقول نیست که انسان منتظر، در انتظار یک تحول عظیم و همه جانبه در همه عرصه‌های جهان باشد، ولی اقداماتش معطوف به حوزه‌ خصوصی و زندگی شخصی خودش شود، البته در این میان، حتماً باید خودسازی کنیم و برای تحقّق ظهور، گسترش و بسط ولایت الهی در حیات خودم، باید مناسبات و اقتضائاتش را در زندگی خصوصی خود ایجاد کنیم. اما باید دانست مأموریت ما گسترده‌تر از ایجاد یک دگرگونی در حوزه‌ زندگی خصوصی است. بلکه باید متناسب با تصویری که از عصر ظهور داریم، یک تغییر همه جانبه در زندگی خصوصی و اجتماعی ایجاد و آن را دنبال کنیم.

مروری بر شکل‌‌گیری و تسلط فرهنگ ضد دینی غرب

آنچه در غرب اتفاق افتاده، یک تحوّل همه جانبه در زندگی اجتماعی و خصوصی انسان‌ها بر محور ارزش‌های بنیادین حاکم بر جریان تجدد در غرب است.
ارزش‌هایی که تمدن جدید غرب بر محور آن شکل گرفته، عبارت است از انسان‌محوری، آزادی‌های فردی و اجتماعی، البته از نوع آزادی از تقیّدات معنوی و امثال آن. دانشمندان غرب بر محور این ارزش‌ها، فلسفه، دانش، علم، عقلانیّت، تکنولوژی و فناوری را تولید و انقلاب علمی و صنعتی ایجاد کردند؛ آنها همه ساختارها و حتی مفاهیمی را که در زندگی اجتماعی انسان‌ها جاری است، تحت تأثیر همان مفاهیم ارزشی خودشان بازتولید و در جهان منتشر کردند به طوری که شما الآن به هر زاویه‌ای از زوایای زندگی خودتان که بنگیرید حتی زندگی مسلمان‌ها و موحدین و شیعیان ـ به روشنی می‌بینید که تحت تأثیر آن فرهنگ هستند. الآن الگوی خوراک و پوشاک و مسکن ما به شدت، تحت تأثیر آن موج جهانی است؛ حتی نحوه‌ رضایت‌مندی ما از زندگی دقیقاً بر محور طراحی و مدیریت غرب بعد از رنسانس، شکل گرفته است. بنابراین می‌بینید که آنها ارزشهای خودشان را به نوع زندگی ما و به ارزش‌هایی تبدیل کردند که ما در عرصه زندگی‌مان به آن پایبند هستیم. حتی شرافت و تحقیر انسان بر مبنای آنها تعریف می‌شود.
آنها نه فقط ارزش‌ها، بلکه حتی ذائقه‌ و ذهنیت ما را هم تغییر دادند؛ الآن بسیاری از چیزهایی که در ذهن ما ارزش دارد، ارزش‌هایی است که بعد از رنسانس تولید و بعد در جامعه جهانی گسترش داده شده و هم اکنون الآن هم دنبال گسترش بیشتر و جهانی سازی همان ارزش‌ها هستند.
بعد از ماجرای ۱۱ سپتامبر ـ که غرب یک جنگ نظامی تمام عیار را علیه دنیای اسلام شروع کرد ـ متفکرین غرب نامه نوشتند و از اقدامات نظامی بوش دفاع کردند، چرا که استدالال آنها این بود که ما باید ارزش‌های امریکایی را در جهان، تعمیم و توسعه بدهیم و در همین راستا اگر جایی هم لازم باشد برای گسترش این ارزش‌ها جنگ نظامی به راه می‌اندازیم. از نظر آنها حتی جنگی‌های نظامی ـ که به کشتارهای جمعی بر اساس استفاده از سلاح‌های غیر متعارف، مثل سلاح شیمیایی و اتمی منتهی بشود ـ کاملاً امری اخلاقی است.
غربی‌ها به شدت دنبال این مطلب هستند که ارزش‌های خودشان را در همه عرصه‌های زندگی ما وارد کنند حتی در تعیین رنگ لباس، مدل راه رفتن، مدل درست کردن مو و آرایش ظاهری، اما باید بدانیم آنها وقتی می‌توانند مدل لباس یک جوان، یا زیباشناسی‌ای که از نوع آرایش شخصی یک نفر را تغییر دهند که قبلاً فکر و روح او را تصرف کرده باشند.
از این گسترده‌تر مدل‌هایی است که برای زندگیِ ما درست کرده‌اند. فرض کنید مدل مطلوبی که بانوان باید در زندگی اجتماعی خودشان دنبال کنند، چه مدلی است؟ چقدر باید درس بخوانند و چگونه درس بخوانند؟ اشتغال و پوشش‌شان چگونه باید باشد؟ ارتباط‌شان با اقشار دیگر چگونه باید تعریف شود؟ روابط عاطفی و فیزیکی‌شان با مردها چطور باید باشد؟
سیاست‌مداران غربی، همه اینها را ارزش سازی و به جامعه جهانی منتقل کرده‌اند و الآن بسیاری از چیزهایی که ما ارزش می‌دانیم همان بازتولید شده ارزش‌های محوری در حوزه حقوق بانوان است. آنها ارزش‌ها را به حقوق، ساختارهای اجتماعی، هنر و زیباشناسی و زیباپسندی و امثال اینها تبدیل کرده‌اند؛ حتی نوع تحصیل بانوان دنیای اسلام نیز بر این محور استوار شده است. باید بدانیم اصلاً مسئله این نیست که بانوان تحصیل کنند یا نه؟ معلوم است که عالِم و آگاه بودن، خوب است؛ اما مسئله این است که نگاه ما به علم، تعلیم و تعلّم و نیز مأموریت ما در حوزه آگاهی یافتن، آموزش‌ها و به کارگیریِ این آموزش‌ها و حرفه‌ها در زندگی اجتماعی و فردی، تابع یک سری ارزش‌ها و به تبع آن، برنامه‌ریزی خاصی است که تمام آن مبتنی بر فرهنگ مدرن غرب است.

لزوم انتظار برنامه‌ریزی شده

  • سارا سجادی

آسیب شناسی انتظاردر ابعاد فردی – اخلاقی و سیاسی اجتماعی

سارا سجادی | سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۲۷ ب.ظ

آسیب شناسی انتظاردر ابعاد فردی – اخلاقی و سیاسی اجتماعی

نویسنده: دکتر معصومه شبستری
چکیدهآسیب شناسی مهدویت، به دلیل اهمیت مباحث مهدویت در دوران قبل از ظهور مهدی (علیه السلام)، برای شناخت آفات و ابعادی که می توانند به ایجاد صدمات فکری، راهبردی، عملکردی در ساحت های مختلف جوامع بشری گردد، از مباحث بنیانی و اصلی است که جامعه منتظر می بایست در سمت و سو گیری به سوی خود انتقادی، در تعامل مدام با آن باشد. نظریات سیاسی کلان شیعی ضمن آن که بسترسازی مناسبی برای طرح دکترین مهدویت و آموزه های آن دارند، خود مصون از آسیب نمی باشند. (۱) و بر جامعه منتظر است تا به آسیب شناسی جدی در مقولات اجتماعی سیاسی بپردازد تا بتواند داعیه دار، دعوت جهانی به مسئله مهدوی، در شکلی قابل پذیرش و اقناع کننده و ایمان آور باشد.
کلیدواژه ها: آسیب شناسی، مهدویت، نظریات سیاسی کلان شیعی

مقدمه

نزدیک به دو هزار روایت از کلام ائمه و اهل بیت (علیه السلام) درباره مهدویت، آخرالزمان و فرجام شناسی ( Eschatologie ) اسلام و مسئله انتظار، در مجموعه های حدیثی و روایی، گرد آوری شده است. (۲) این روایات حاکی از اهمیت ترسیم دوران قبل از ظهور، از جنبه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و… موقعیت جبهه حق و باطل، تصویرسازی هنگام ظهور و نشانه ها و مختصات پس از ظهور دارد. علت این بسط و گسترش، تنها دادن امید یا باور اندک یک نظریه قطعی نیست. تأمل در حجم احادیث موجود بیانگر اهمیت تکلیفی است که از انسان منتظر طلب شده است. این اخبار در قالب دو تقسیم بندی می گنجد:
الف) اخبار نشانه گذار که اغلب سیاق پیش گویی دارند و برای نشانه گذاری مسیر حق و باطل بیان شده اند.
ب- اخبار استراتژیک که استراتژی سازند، یعنی منجر به مدیریت و هم مسیر ساختن امکانات و دارایی ها و استعدادها، در خطی خاص و برای هدفی خاص می شوند. (۳)
این بدان معناست که مباحث مرتبط با مهدویت و مسئله انتظار، که اندک اندک در قالب آموزه ای توسعه یافته، با ابعاد متنوع و به شکل یک نظریه پردازی یا دکترین مطرح می شود، تنها نظریه ای انتزاعی نیست، بلکه نظریه ای راهبردی و عملی نیز می باشد. هر چند در جهان اسلام این نظریه به شکل حقیقی در حد یک ترسیم و طرح ذهنی باقی مانده، اما اصل مهدویت محصول انتزاعی ذهن ما نیست. و در یک نگاه کلام، مسلمان ها ایجاد کننده و آفریننده مهدویت نیستند. مضاف بر آن که طرح این موضوع که می تواند احتمال تحقق و عدم تحقق عقلی داشته باشد، هر چند تحقق امکانی آن صد در صد است، مبحثی جنجالی و بحث آفرین به شمار می آید و می تواند ساحت های زیادی را در عرصه تئوری و نظریه پردازی و هم چنین زمینه های راهبردی و استراتژیک و عملی به خود اختصاص دهد. آنچه مشهور است آن که: نیازمندی ما در حال حاضر به طرح مسئله مهدویت، در عصر غیبت اهمیت بیشتری نسبت به عصر ظهور دارد. به ویژه آن که در دنیای معاصر و پیشرفته با ظهور گفتمان های دین محور در جهان معاصر با ویژگی مشخص و جهت گیری خاص از سویی و تردیدهای پدید آمده از سوی دیگر که آیا دین هنوز کارکردهای خود را در حوزه های مختلف داراست؟ آینده پژوهی و فوتوریسم مارا در این عرصه به سوی خود می کشاند و تفسیرهای ما را در تبیین کلام معصومین (علیه السلام) می طلبد تا به شکل گزارشی به جهان قابل عرضه باشد، چرا که عصر بعد از ظهور حضرت برای ما در حال حاضر امری در پس برده است، پرده ای که شفاف می باشد اما در زمان حصول، واقعیت های دقیق آن مفهوم و قابل دست رس خواهد شد.
بحث انتظار یعنی آمادگی پویا، سازنده و مثبت، لازمه بستر سازی و تعجیل در ظهور حجت (علیه السلام) است. زیرا اصل ظهور مهدی (علیه السلام) امری حتمی است که اگر یک روز از عمر جهان باقی مانده باشد، خدا آن روز را طولانی می سازد تا ایشان ظهور نماید. (۴)
چندان که در حدیث دیگری آمده است که امام باقر (علیه السلام) فرموده اند: « دولت ما آخرین دولت است » . (۵) “آخریت” موجود در کلام معصوم (علیه السلام) هم شامل مترقی ترین و متکامل ترین حکومت و سیستم سیاسی تجربه شده در جهان و هم شامل تأخر زمانی است، بدین معنا که پس از آن تا روز قیامت، حکومت دیگری نخواهد بود و استمرار آن حکومت متصل به پایان حیات زمین خواهد گردید.
مسئله مهدویت و انتظار، امری نیست که تنها به مطالعه کلامی آن بتوان بسنده کرد، بلکه باید از جنبه عقلانی و خردورزی و حتی نگاه برون دینی نیز به آن نگریست تا بتوان در این باب با مردم غیر دینی نیز یک زبان مشترک پیدا کرد، چرا که به قول شهید صدر « اعتقاد به مهدی (علیه السلام) تنها نشانه یک باور اسلامی با رنگ خاص دینی نیست، بلکه افزون بر آن، عنوانی است بر خواسته ها و آرزوهای همه انسان ها با کیش ها و مذاهب گوناگون و نیز بازده الهام فطری مردم است که با همه اختلاف هایشان در عقیده و مذهب در یافته اند که برای انسانیت در روی زمین، روز موعودی خواهد بود که با فرا رسیدن آن، هدف نهایی و مقصد بزرگ رسالت های آسمانی تحقق می یابد… (۶)
بحث انتظار یک نظریه کلامی- اعتقادی و فراگیر است که می تواند در حوزه های متفاوت حکومت، سیاست، انسان شناختی و جامعه شناختی پیش از ظهور، مدل رفتاری و فکری و راهبردی باشد. به ویژه آن که مومن باید تنها برای امروز نباشد. بلکه برای نسل های بعد و در اندیشه آنها هم باشد.
این موضوع زمانی اهمیت می یابد که خود را در برابر تفکرات غالب جهان امروز در قالب: جهانی شدن اقتصاد (۷) جهانی سازی (۸) برابر با اقتصادسازی جهان و حکومت سرمایه سالاری؛ و جهان گرایی (۹) می یاییم و از آن جا که مولفه مهدویت مولفه ای بنیادی در نظریه پردازی هاست و در میان آموزه های دینی موضوعی بی همتاست. لازم است به اهمیت، ضرورت، حساسیت ها و آفت ها و آسیب پذیری های آن توجه بیشتری نشان داد تا به عنوان الهام بخش یک ایده و راه گشای به سوی آینده و به شکل یک فلسفه بزرگ اجتماعی-اسلامی، آینه مناسبی برای شناخت آرمان های اسلامی باشد » . (۱۰)
نسبت مهدویت با دین، به منزله قلب با بدان است که هر چند می تواند به طور مستقل تحلیل و بررسی شود، اما می توان به کارکرد و اهمیت آن با دیگر آموزه های دین پرداخت و دریک تحلیل ارگانیک، اهمیت و نقش آن را حتی در کوچک ترین عناصر دین کشف و ظاهر کرد، زیرا ظهور حکومت مهدوی، تجلی و آشکار شدن، باطن تمام ادیان ابراهیمی است. به فرجام ظهور امام دوازدهم که در پایان دهر ما روی خواهد داد، کلیه مکنونات منزلات الهی را آشکار خواهد کرد. (۱۱)
« پدیده مدنی مهدوی دارای مراتب سه گانه وجودی، حقیقت- ماهیت و واقعیت است و اسلام شیعی، مبتنی بر نوعی پیامبر شناسی است که در یک امام شناسی بسط پیدا می کند…
وظیفه حکومت نبوی، تداوم و حفظ معنای وحی الهی، یعنی باطن است. وجود اسلامی معنوی نیز وابسته به حفظ باطن است وگرنه اسلام با گونه های ویژه آن، دست خوش همان فرایندی می شد که در مسیحیت، نظام های کلامی را به ایدئولوژی ها ی اجتماعی و مهدویت کلامی را به عنوان مثال به مهدویت اجتماعی و به امری عرفی تبدیل کرد » . (۱۲)
بنابراین حقانیت این مبحث، در این مقاله مفروض شناخته شده و به شناخت عناصر، شاخص ها و بنیادهای فکر شیعی تکیه کرده است.
این آموزه و حتمیت استخلاف انسان در زمین، فرمانروایی نیکوکاران در زمین ( وراثت صالحان ) و پیروزی حق بر باطل بر غم جولان دائمی باطل، به عنوان سرنوشت آینده بشر پذیرفته شده است. عصری که دوران شکوفایی تکامل اجتماعی و طبیعی نوع انسان به شمار می آید و قطعه معینی از تاریخ نوع انسان، در حرکت تکاملی تدریجی او تا تحقق وعده الهی است. (۱۳) ولی از آن جا که عصر ظهور و امکان فرض ویژگی های آن مرحله برای ما به شکل واقعی ملموس نمی باشد، و ما هم چنان به آن مرحله جهل داریم و چیزی از مناسبات و شرایط آن را نمی شناسیم و پیش گویی علمی نسبت به آنچه در روز موعود اتفاق خواهد افتاد نداریم، هر چند امکان پیش فرض ها و تصورهایی که غالبا بر مبنای ذهنیت است نه بنیان های واقعی و عینی وجود دارد » . (۱۴) در این نوشتار بیشتر به صورت حوزه مباحث قبل از ظهور در چارچوب بحث تاکید می شود.
رسیدن « روز موعود » ، اثبات می کند که « عدالت » این امکان را دارد که با جهانی لبریز از ستم و ظلم، رویارو شود و تمام پایه های ستم را در آن بلرزاند و بنایی جدید، از نو بر پای نماید. هر چند که ستم در جهان تثبیت شده و استحکام یافته و در همه زوایای دنیا، امتداد پیدا کرد باشد. » (۱۵) این زوایه نگاه و این روش دید و اعتقاد، روزنه امید را در برابر هر فرد ستمدیده می گشاید و به هر امت و ملت رنج دیده و ستم کشیده ای می نمایاند که توان تغییر در توازن موجود و قدرت از نو بنیاد نهادن را دارد. در عین حال استمرار حرکت پیامبران در طول تاریخ به شمار می رود. مبنای حرکت پیامبران آن است که در جهت گشودن مشکلات واقعی مردم برآیند و « مسائل عینی انسان را حل کنند. عملی بودن و توجه داشتن به عینیت، یکی از بزرگ ترین تمایزها میان مکاتب انبیایی و غیرانبیایی است » . (۱۶) و ظهور امام موعود شیعه، امری غیر طبیعی یا خارق عادت و یا جبری به شمار نمی رود، بلکه امری است که بنا به گفته شیخ طوسی، نیازمند سه مرحله برای بسط ید امام (علیه السلام) است:
الف ) ایجاد امام از سوی خداوند؛
ب ) قیام امام برای امامت و رهبری جامعه؛
ج- عزم مردمان بر تقویت او… .
که مرحله سوم از مراحل بسط ید امام (علیه السلام) بر عهده ماست و ما باید زمینه اقتدار او را فراهم سازیم، چون خدا خواسته تا تقویت او به وسیله بشر صورت گیرد، نه فرشتگان (۱۷) و نیز از آن جا که نیاز به امام امری استمراری است و دسترسی نداشتن به امام، انسان را از وجود او بی نیاز نمی کند » و هر آنچه به عرصه بشری مربوط می شود آفت پذیر و در معرض آسیب می تواند باشد، آفت های این بحث قابل بررسی و پژوهش هستند و برای کمال بهره مندی از اعتقاد به مهدویت و مسئله انتظار در بعد عقیدتی و بهره وری کامل و نهایی در عرصه تربیتی و عملی، لازم می نماید و اضطرار همیشگی به امام، طولانی شدن زمان انتظار، ظهور نحله ها و مکاتب اعتقادی و رهبران مدعی، در جهان به آفات و آسیب هایی خواهد انجامید که بایست تا حد امکان آنها را شناخت و رفع نمود. این موضوع حتی در باب پیش گیری از رخ دادهای ناخشنود کننده در عرصه های مختلف دورن مکتبی نیز اهمیت دارد، « زیرا اولیای امام هر چند شخص او را نمی شناسند ولی در سایه باور به وجود او، از انجام امور ناپسند پرهیز می کنند. چون او را در میان خود احساس می کنند که از کوشش شیعیان باخبر است و آلودگی شیعیان او را افسرده می کند. (۱۸)
هم چنین در بعد دینی، در انتظار مهدی بودن یک عمل دینی شمرده می شود و در بعد سیاسی نیز « این اعتقاد توانست عملا شیعه را در دوره رویکرد به سلطان عادل و دوره مشروعیت دادن به سلطان عادل و دوره رویکرد به حکومت مردمی و عرفی، در برابر همه ناسازگاری های زمان متحد گرداند و با تاسیس حکومتی دینی و آغاز رویکرد به ولایت و سرپرستی فقیه، بخشی از تمایل، رمزآلود سیاسی شیعه را ( در انقلاب ایران ) تحقق عینی بخشد. (۱۹)
در این نوشتار سعی بر آن است که در آن عرصه هایی که در باب عقیده دینی مهدویت، دست آدمی گشوده می شود و فهم و دریافت وی نقش ایفا می کند و عمل او در عینیت جامعه در حوزه های مختلف تحقق می یابد و در زمینه هایی آدمی می کوشد تا فضای لازم برای تحقق یافته ها و برداشت هایش را تحقق بخشد، خود به خود، محدودیت اندیشه آدمی منجر به بدفهمی و بدعملی و بدکرداری های پیوسته ای می شود که باید تحت موضوع آسیب شناسی مهدویت و انتظار به دقت و تامل در آن پرداخت تا در نهایت مانع از لغزش های فکری و عملی ناشی از تاثیرات باور موعود و انتظار کشیدن او، شد. و از آن جا که مهدویت گذشته را به حال و حال را به آینده پیونده می زند. آسیب شناسی آن از اهمیت والاتری برخوردار است.

  • سارا سجادی

انتظار، امنیت، امر به معروف و نهی از منکر

سارا سجادی | سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۲۲ ب.ظ

انتظار، امنیت، امر به معروف و نهی از منکر

چکیده

در این مقاله با اشاره به دو گفتمانی که فرهنگ انتظار در قالب انتظار منفعل و انتظار فعال از سر گذرانده، فریضه ی « امر به معروف و نهی از منکر » به عنوان یکی از مهم ترین عواملی که منجر به احیای فرهنگ انتظار فعال شده، معرفی می شود و نشان داده می شود چگونه تغییراتی که در بررسی فقهی این فریضه روی داده تأثیر مستقیمی در شکل گیری هرکدام از این دو گفتمان از انتظار داشته است. در ادامه نیز با اشاره به مطالعات امنیتی ای که در قالب امنیت اجتماعی، امنیت انسانی و امنیت حاکمیت صورت گرفته است به چگونگی تأثیر دو رویکردی که در بحث فقهی « امر به معروف و نهی از منکر » وجود دارد بر مفهوم امنیت – در شاخه های اجتماعی، انسانی و حاکمیت – پرداخته می شود و مشخص می گردد که تغییر در رویکرد فقها به فریضه ی « امر به معروف و نهی از منکر » چگونه هم بر فضای انتظار در عصر غیبت تأثیر گذاشته و هم در مطالعات امنیتی می تواند مؤثر واقع گردد.

مقدمه

در بررسی تاریخ انتظار با دو رویکرد متفاوت در رابطه با مفهوم انتظار مواجه می شویم: انتظار منفعل و انتظار فعال.
گروهی با استناد به ادله و شواهدی خاص درصدد برآمدند تا فرهنگ انتظار را به گونه ای تفسیر کنند که فرد مسلمان در ذیل حکومت های طاغوت هم می توانست خود را واجد این فرهنگ بداند. در این تلقی از مفهوم انتظار، جامعه ی منتظر، فاقد اراده و آزادی و تارک دستورهای ظلم ستیز اسلام – مانند امر به معروف و نهی از منکر – و متسالم با حاکمان جور و مؤید اَعمال اسلام ستیز آنهاست. چنین تلقی ای از مفهوم انتظار را می توان انتظار منفعل نامید؛ انتظاری که به امید فراگیر شدن ظلم و جور، به راحتی با طاغوت کنار آمده و ولایت شیطانی اش را می پذیرد و در این راستا به ذبح دستورهای اسلام مثل جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و… می پردازد.

ارکان گفتمان انتظار منفعل

پایه و اساس انتظار منفعل را می توان در این سه امر مشاهده کرد: (۱)

الف) ‌صبر و اجتناب از هلاکت نفس:

صاحبان این نظریه با استناد به آیاتی مثل قول خداوند تبارک و تعالی: « وَ لاَ تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ… » (۲) و نیز روایاتی مثل:
۱٫ مُحَمَّدُ بنُ الحُسَینِ الرَّضِیُ المُوسَوِیُّ فِی نَهجِ البَلَاغَهِ عَنْ أمِیرِالمُؤمِنِینَ ( عَلَیه السَّلام ) أنَّهُ قَالَ فِی خُطبَهٍ لَهُ: الزَمُوا الأرضَ وَ اصْبِرُوا عَلَی البَلَاءِ وَ لَا تُحَرَّکُوا بِأیدِیکُم وَ سُیُوفِکُم فِی هَوَی ألسِنَتِکُم وَ لَا تَسْتَعجِلُوا بِمَا لَمْ یَعجَلِ اللهُ لَکُمْ فَإنَّهُ مَن مَاتَ مِنکمْ عَلَی فِرَاشِهِ وَ هُوَ عَلَی مَعرِفَهِ حَقِّ رَبَّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ أهلِ بَیتِهِ مَاتَ شَهِیداً وَ وَقَعَ أجرُهُ عَلَی اللهِ وَاستَوجَبَ ثَوَابَ مَا نَوَی مِن صَالِحِ عَمَلِهِ وَ قَامَتِ النِّیَّهُ مَقَامَ إصلَاتِهِ بِسَیْفِهِ فَإنَّ لِکُلِّ شَیءٍ مُدَّهً وَ أجَلاً. (۳)
۲٫ عِدَّهٌ مِن أصحَابِنَا عَن أحمَدَ بنِ مُحَمَّدٍ عَن عُثمَانَ بنِ عِیسَی عَمَّن أخبَرَهُ قَالَ قَالَ أبُوعَبدِاللهِ ( عَلَیهِ السَّلام ) کُفُّوا ألسِنَتَکُم وَ الزَمُوا بُیُوتَکُمْ فَإنَّهُ لا یُصِیبُکُمْ أمرٌ تَخُصُّونَ بِهِ أبَداً وَ لَا تَزَالُ الزَّیدِیَّهُ لَکُم وِقاءً أبَداً (۴).
۳٫ قال رسول الله ( صلی الله علیه و آله ): یَکونُ بَعدی أئمه لا یَهتدون بِهُدای و لا یستنّون بِسُنّتی و سَیَقُوم فیهم رجالٌ قُلُوبُهم قُلوبُ الشیاطین فی جثمان الإنس. قیل: کیفَ أصنعُ یا رسول الله إن أدرکتُ ذلک؟ قال: تسمع و تطیع للإمیر و إن ضرب ظهرَک و أخذ مالک، فاسمَعْ و أطعْ (۵).
بر این باورند که قیام برای احیای اسلام در زمان غیبت جایز نبوده حتی اقرار به مفاسد و جرائم و منکرات حُکام جور، مشروع است و لازم است با ترک امر به معروف و نهی از منکر، موجبات انتشار ظلم و تعمیم فساد که زمینه ی قیام امام غائب است فراهم گردد و به منظور تسریع این امر، اطاعت از حاکم ظالم حتی آن هنگام که درصدد قتل شخص برمی آید و یا قصد گرفتن اموال مسلمین را دارد، واجب است. (۶)

ب) تقیه در زمان غیبت کبری:

پیروان این نظریه بر این عقیده اند که مفهوم تقیه به جامعه مسلمین اجازه می دهد تا زمان غیبت را به استراحت و جموداندیشی و تراخی گذرانده و با دشمنان دین در مهادنه و مسالمت به سر ببرند هرچند این مسالمت به تعطیلی احکام اسلام بینجامد. چنین تلقی ای از تقیه، مستند به روایاتی است (۷) که مختص به تقیه می باشد و معتقدان به این نظریه، با برداشتی سوء به سراغ آن نصوص رفتند و مفهوم تقیه را بدون در نظر گرفتن شرایط آن به عنوان قاعده عام و مطلق استخراج کرده و بر این باورند که این مفهوم، صلاحیت انطباق در هر زمان و هر مکان در عصر غیبت را دارد. (۸)

ج) استناد به مقاطعی از سیره ی ائمه اطهار ( علیهم السلام ):

بیعت حضرت علی ( علیه السلام ) با ابوبکر از روی اکراه، عدم اعتراض حضرت علی بر مهاجمان به بیت فاطمه – سلام الله علیها – عدم اعتراض حضرت علی بر تبعید ابوذر توسط عثمان، صلح امام حسن ( علیه السلام ) با معاویه و… از جمله شواهدی هستند که توسط پیروان نظریه ی « انتظار منفعل » مورد استفاده قرار می گیرند.
در راستای تن دادن به چنین فرهنگی از انتظار است که احکام قطعی ای همچون امر به معروف و نهی از منکر و حتی تقیه ذبح شده و پذیرفتن حکومت طاغوت سهل می گردد.
عوامل متعددی مثل عداوت تند و فراگیر نسبت به ائمه ( علیهم السلام )، حذف خونین شیعیان – توسط حکام بنی امیه و آل مروان و بنی العباس و حتی در این اواخر توسط امپراتوری عثمانی ها (۹) و بعد از آن – و نیز جهل و عدم اطلاع از حقیقت امامت و قواعد آن و خصائص امام و نیز تحریفاتی که توسط دشمنان شیعه در رابطه با معارف شیعه رخ داد، کمک شایانی به پا گرفتن این تلقی منفعلانه از فرهنگ انتظار کرد. (۱۰)

  • سارا سجادی

انتظار حضرت مهدى (عج) در قرآن

سارا سجادی | سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۱۸ ب.ظ

انتظار حضرت مهدى (عج) در قرآن

در پـرتـو قـرآن به انتظار مهدى عجل الله تعالـى فـرجه الشـریفبیش از ۱۲۰ آیه قرآن براساس روایات معتبر به وجود نازنیـن حضرت امـام مهدى(عجل الله تعالـى) و ویژگیهاى آن شخصـى(ع)بــاعظمت و همچنیـن قیام و انقلاب جهانـى آن حضرت, اشاره کرده است; و ما در ایـن مختصر برآنیـم تا نمـونه اى از آن آیات نورانى را همراه با دیدگاههاى معصومیـن(علیهم السلام) به عاشقان حضرتش تقدیم داریـم:

۲حکـومت مهدى, خواسته الهى ۲ در قرآن مى خـوانیـم: اراده و مشیت ما بر این قرار گرفته که بر مستضعفان زمیـن ـ که بـر اثـر ستـم ستمکاران به ضعف کشیده شـده اند ـ منت نهیـم (و ایشان را مشمـول مواهب خویـش نماییـم.) و آنها را پیشوایان و وارثان زمیـن قرار داده و نیرومنـد و صاحب قـدرت و حکـومت گردانیـم… (و نرید ان نمـن علـى الذیـن استضعفـوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکـن لهم فى الارض…) آیات فوق بشارتى است در مورد پیـروزى حق بـر باطل و بـرچیـده شـدن بسـاط ظلـم و تبـاهـى. که نمونه هاى آن را مى تـوان در پیروزى حضرت مـوسـى(ع) و بنى اسرائیل بر فرعونیان و همچنیـن پیروزى و حکومت حضرت محمد(ص) جستجـو کرد اما نمـونه کامل آن با ظهور حضـرت امام مهدى(ع) تحقق مـى یابـد.
حضـرت امیرالمومنین(ع) در ایـن زمینه فرمـوده انـد: دنیا پـس از سرکشـى, به ما (اهل بیت(علیهم السلام)) روى مىآورد.ـ همچـون شترى که از دادن شیر به دوشنده اش خوددارى مـى کند و براى بچه خـود آن را نگه مـى دارد.ـ سپـس آیه ونریـد ان نمـن … را تلاوت فرمـود.
در روایت دیگرى نیز درباره همین آیه مـى فـرمایـد: ایـن گروه آل محمـد(ص) هستنـد, خـداونـد مهدى آنها را بعد از زحمتهایـــى که بـرایشان تحمیل مى گردد, مبعوث مى کنـد و به ایشان عزت مـى دهـد و دشمنان آنها را ذلیل مـى گرداند. از امام سجاد(ع) نیز این چنیـن نقل شده که:
سـوگند به کسـى که محمد(ص) را به حق, بشارت دهنده و بیـم دهنده قرار داد, نیکان از ما اهل بیت و پیروان آنها به منزله مـوسى(ع) و پیـروان او مـى بـاشنـد و دشمنان مـا و پیـروان آنها به منزله فـرعون و پیـروان او هستنـد. (سـرانجام, پیـروزى از آن ماست. ) امام مهدى(ع) نیز هنگام تـولـد, لب به سخـن مـى گشایـد و پـس از شهادت به وحـدانیت الهى و نثار درود و سلام بـر پیامبـر اکـرم و پـدران پـاک و معصـوم خـویـش چنیـن مـى فـرمـاید:
(بسـم الله الرحمن الرحیم و نرید ان نمـن على الذیـن استضعفوا فـى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الـوارثین و…)
دیو چو بیرون رود فرشته در آید
در قرآن کریم مى خوانیم:
(و قل جـاء الحق و زهق البـاطل ان البـاطل کـان زهـوقا)
((بگـو: حق فرا رسیـد و باطل نابود گشت, (چـرا که) باطل نابـود شدنى است.))
آرزوى بشر از دیرباز اجـراى عدالت و بـرچیـده شـدن بساط ظلـم و بى عدالتى بـوده است, قرآن کریـم نیز نوید بخـش تحقق ایـن آرزوى دیریـن بـوده و فرا رسیـدن روزى را مژده داده است که در سرتاسر جهان حق حکـومت کنـد و بـاطل نـابـود گردد.
بر اساس روایات معتبر و فراوان, ایـن پیروزى نهایـى و حکمفرماى عدالت در سرتاسر گیتى مربـوط به قیام حضرت امام مهدى(ع) مى شود. حضـرت امـام بـاقـر(ع) در تـوضیح و تفسیـر ((جـــاء الحق و زهق الباطل)) فرمودند:
ایـن سخـن الهى مربوط به قیام قائم (آل محمد(ص)) مى شود که دولت باطل برچیده خـواهـد شـد. و بـى جهت نیست که هنگام تـولـد حضرت مهدى(ع) بر بازوى نازنینش ایـن آیه نقـش بسته بود که (جاء الحق و زهق الباطل ان البـاطل کان زهـوقا) ایـن وعده الهى که پیـروزى نهایـى حق در زمان حضرت مهدى(ع) به طـور کامل محقق خـواهد شـد, بـدان معنا نیست که در زمـانهاى قبل از حضـرت مهدى(ع) هیچ نـوع پیروزى نصیب حق نمى گردد; به عنوان نمـونه حضرت رسـول خدا(ص) در هنگام فتح مکه پـس از ورود به مسجـدالحـرام در حالـى که بتها را یکـى پـس از دیگرى سرنگـون مى ساخت, آیه (جاء الحق و زهق الباطل ان البـاطل کـان زهـوقـا) را تلاوت مـى فـرمود.
آرى ایـن یک سنت الهى است که اگر اهل حق بر خدا تـوکل کنند و در برابر باطل و ظلـم ایستادگـى نمایند خـداوند آنها را پشتیبانـى مى کند و به پیـروزى و رستگارى نایل مـى گـردانـد. همچنان که ملت شهید پرور ایران تـوانستند با رهبرى حضرت امام خمینى(ره) حکومت ستمشـاهـى را سـرنگـون و حکـومت الله را بـرپـا نمـایند.
ذخیره خدا
در قران کریم مى خوانیم:
(بقیه الله خیرلکـم ان کنتـم مـومنیـن…) ذخیره الهى بـراى شما بهتر است اگر مومن باشید…
چـون آیه فوق اطلاق دارد, چنیـن معنایى از آن بدون اشکال است که بگوییم:
بقیه الله از همه چیزهایـى که شما حساب کنیـد, برایتان بهتر است و هیچ نعمتـى به پاى آن نمـى رسـد. هرچند که ایـن آیه مربـوط به داستان حضرت شعیب نبـى(ع) مـى باشـد, اما بر اساس روایات معتبـر, این آیه با وجود نازنیـن حضرت ولى عصر(ع) تطبیق گشته است. امام باقر(ع) فرمـودند: ((قائم (آل محمد(ص)) نخستیـن سخنى که پـس از قیـام خـویـش بـر زبـان مـىآورنـد همین آیه است.
(بقیه الله خیـرلکـم ان کنتـم مـومنیـن) سپـس مـى فـرمـایـد: مـن ((بقیه الله)) هستـم و حجت خدا و خلیفه او بر شما مى باشم. آنگاه هیچ کـس بر او سلام نمى کند مگر اینکه مـى گـوید: ((السلام علیک یا بقیه الله فـى ارضه.)) درباره تعبیر ((بقیه الله)) (ذخیـره خـدا) باید گفت: ایـن عنـوان به شخصـى اطلاق مـى گردد که خـدا به منظور خاصى او را نگهدارى کرده است.
احمد بـن اسحاق قمى (که از اصحاب و یاران امام عسکرى(ع) بـود.) به حضـور حضرت امام عسکرى(ع) مى رسد, حضرت امام مهدى(ع) که حدود یکسـال دارد, وارد مـى شـود و بـا زبـان عربـى فصیح مـى گـوید:
((انا بقیه الله فى ارضه و المنتقم من اعدائه.)) مـن ذخیره الهى در سـرزمیـن او و انتقـام گیـرنـده از دشمنـان اویم.
پیروزى نهایى
در قرآن کریم مى خوانیم: آنها (مخالفان اسلام) مى خواهند نـور خدا را با دهان خـود خامـوش نماینـد اما خـداونـد اراده کـرده که ایـن نـور الهى را همچنان برگستره و کمالـش بیفزاید (تا تمامى جهان را در برگیرد.) هرچند کافران را خوش نیاید.
و سپـس چنیـن ادامه مى دهد: خدا کسـى است که رسـول خـویـش را با هدایت و دیـن حق فرستاد تا وى را بر تمامى ادیان پیروز گرداند, هرچنـد مشرکان را خـوش نیایـد. آیا ایـن پیروزى اسلام که در آیه فـوق بـدان اشـاره شـده منطقه اى و محـدود است یـاخیـر؟
از آن جایـى که هیچ قیدى در آیه وجـود ندارد تا دلیل برمحدودیت این پیروزى باشد پـس بدون شک روزى فرا خواهد رسید که ایـن وعده الهى محقق گردد و در روى زمین دین اسلام, تنها دیـن پیروز باشد.
بـراساس روایات متعدد با ظهور حضرت امام مهدى(ع) اسلام فراگیر و جهانى خواهد شد, در تفسیر مجمع البیان از پیامبر اسلام(ص) چنیـن نقل شده است که:
(در زمان ظهور حضـرت امـام مهدى(ع)) بـر روى زمیـن هیچ خـانه اى باقـى نمـى ماند ـ نه خانه هایـى که از سنگ و گل ساخته شـده و نه خیمه هایـى که از کرک و مـو بافته شـده ـ مگر آنکه خـداونـد نام اسلام را در آن وارد مى کند.
در ((کمـال الـدیـن)), تـاءلیف شیخ صـدوق نیز روایتـى از امـام صادق(ع) در مورد تفسیر آیه فـوق, مى خـوانیـم که ایشان فرمودند: به خـدا سـوگنـد ایـن آیه تحقق نیافته است و تنها زمـانـى محقق مـى گردد که ((قائم)) خروج کند و در آن هنگام است که کافرى پیدا نخواهد شد.
در تفسیر مجمع البیان, همچنین از امام باقر(ع) چنیـن آورده است که:
وعده اى که در ایـن آیه است به هنگـــام ظهور مهدى (ع) محقق مى گردد, پـس در آن روز هیچ کـس روى زمیـن باقى نخواهد ماند مگر آنکه به (حقانیت) محمـد(ص) اقرار مـى کنـد. استاد شهیـد آیه الله مطهرى مى نویسد:
((از مجمـوع آیـات و روایـات استنبـاط مـى شـود که قیـــام مهدى موعود(ع) آخریـن حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل است که از آغاز جهان بر پا بوده است. مهدى موعود تحقق بخـش ایدهآل همه انبیـا و اولیـا و مـردان مبارز راه حق است.))
سلام بـر او از فجـر تـاریخ تـا فجـر قیامت.
  • سارا سجادی